پنجشنبه, ۱۳ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 2 May, 2024
مجله ویستا
مشروطه و بحران سیاسی کردستان
انقلاب مشروطیت ایران، تاثیرات متفاوتی در طی فرایند خود بر بخشهای مختلف جغرافیای سیاسی و انسانی ایران باقی گذاشت. از جمله در مورد وضعیت سیاسی و اجتماعی كردستان در این مقطع، باید گفت، خطه مذكور حتی از دستاوردهای اولیه مشروطه نظیر تشكیل انجمنهای ایالتی و ولایتی بینصیب ماند. البته شرایط اجتماعی، اقتصادی و سیاسی كردستان در بهدورماندن از دامنههای وسیع انقلاب مشروطه بیتاثیر نبود. كردستان به لحاظ هممرزبودن با عثمانی و مواجهه دائم با تعرضات مرزی و نیز به لحاظ نوع مذهب و همچنین طینكردن مرحله گذار از فئودالیسم به بورژوازی، در مقایسه با مناطقی همچون خراسان، آذربایجان، مازندران و فارس، تعامل كمتری با جریان مشروطیت پیدا كرد و همین مساله پیامدهای سیاسی و اجتماعی زیادی را برای مناطق كردنشین ایران به همراه داشت. یكی از مهمترین این پیامدها شكلگیری جریانهای ضدمشروطه در میان كردها و در نتیجه فراهمآمدن زمینههای اغتشاش و ناامنی در غرب ایران بود. در مقاله زیر مطالب بیشتری در این باب ملاحظه میفرمایید.
هجمه بورژوازی صنعتی غرب به ایران در قرن ۱۹.م/۱۳.ق، و گذار آن از مرحله صدور كالا به صدور سرمایه و امپریالیسم در طی نیمه دوم قرن،[i] رژیم قاجار را با چالشی ژرف مواجه نمود و سبب بروز اختلافات ایدئولوژیك و كشمكش میان دولتمردان ایران درخصوص چگونگی تداوم حكومت در شرایط جدید گردید. جناح سنتگرا و مرتجع حكومتگر، كماكان خواهان تداوم استبداد مطلقه شاه، دیوانسالاری كهن و نظام اقتصادی مبتنی بر زمینداری بود، درحالیكه جناح متجدد به علت آشنایی با لیبرالیسم و دموكراسی،[ii] درصدد برخی اصلاحات و جرح و تعدیلها در نظام سلطنتی موجود و تحدید قدرت شاه برآمد. تجددگرایان مساعی خود را در جهت استقرار حكومت قانون و عدالت اجتماعی به كار گرفتند تا در سایه آن به نوعی دموكراسی دست یابند كه اشراف متجدد و تجار از آن بهرهمند گردند و ازاینطریق یك شورای دولتی اشرافی در چارچوب نظام سلطنتی با آیندهای از گسترش صنایع و درعینحال خارج از حیطه تاثیر تودههای مردم، برپا نمایند.[iii] ازاینرو نیروهای اقتصادی درحالانكشاف جامعه، یعنی تجار، نیز به مخالفت با تمامیتخواهی جناح حاكم برخاستند؛ زیرا آنان خواستار تثبیت و قانونیشدن مالكیت خصوصی بودند، تا بهموجبآن هیچ فرد و مقامی به اتكای مقام و موقعیت خود در سازمان اداری و یا نظامی نتواند مالكیت را از آنان سلب یا محدود كند.[iv] سرانجام جنبش تنباكو (۱۸۹۳ــ۱۸۹۱/۱۳۰۹ــ۱۳۰۸.ق) بهعنوان یك جنبش سیاسی ــ اجتماعی در جهت انسجام و هماهنگیبخشیدن به اپوزیسیون موجود علیه رژیم قاجار، كارآیی خود را به منصه ظهور رسانید[v] و زمینهساز ائتلاف روشنفكران، روحانیون مترقی و تجار بهعنوان نیروهای سیاسی ــ اجتماعی موثر در انقلاب مشروطیت گردید.[vi]
پیرامون ماهیت انقلاب مشروطه، اظهارنظرهای متفاوتی ارائه شدهاند. دكتر مهدی ملكزاده بدون درنظرگرفتن نیروهای اجتماعی موثر، انقلاب مشروطیت را حركتی میداند كه «دفتر كهنه قدیم را درهم پیچیده و حكومت استبدادی را واژگون نموده و حكومت ملی را كه برپایه فلسفه نوین رشد فكر، تعقل و آزادی و عدالت است برقرار نموده است.»[vii] كاتوزیان نیز ماهیت انقلاب را به علت عدم حضور تمام طبقات و افرادی كه امیدوار بودند از ثمرههای آن بهرهمند شوند، «نه انقلابی بورژوایی و نه نیمهبورژوایی»[viii] قلمداد مینماید. از سویی اغلب تحلیلگران با تكیه بر نقش نیروهای سیاسی ــ اجتماعی تشكیلدهنده انقلاب، بهویژه با تاكید بر نقش تجار (كه در این مقطع تاریخی بهصورت طبقهای سراسری درآمده و از لحاظ اقتصادی، عقیدتی و سیاسی رژیم قاجار را به چالش میكشانیدند)[ix] و نیز با توجه به حضورنداشتن دهقانان در انقلاب،[x] این حركت را نهتنها جنبشی درونشهری، بلكه یك انقلاب بورژوا ــ دموكراتیك[xi] مبتنی بر اندیشه ناسیونالیسم ایرانی[xii] قلمداد مینمایند كه البته به علت ضعف تاریخی بورژوازی در ایران[xiii] به شكست انجامید.
اگر دیدگاه اخیر درخصوص ماهیت انقلاب مشروطیت را بپذیریم، باید اذعان نمود دستاوردهای حاصله از انقلاب مشروطیت در مناطق كردنشین كه جامعهای روستایی ــ عشایری محسوب میشد، به مراتب ضعیفتر بوده است؛ كمااینكه در قانون انتخابات كه در آن انتخابكنندگان و انتخابشوندگان به شش گروه شاهزادگان و اعضای ایل قاجار، علما و طلاب، اعیان و اشراف، مالكان و فلاحان، تجار و اصناف تقسیم شده بودند،[xiv] عشایر دسته مجزایی محسوب نشدند و جزء سكنه ایالات به حساب آمدند.[xv] ازاینرو بیتوجهی قانونگذاران رژیم مشروطه به حضور و مشاركت روسای ایلات و عشایر در عرصه سیاسی، موجبات ناخرسندی آنان و بهویژه روسای ایلات و عشایر كرد را از رژیم نوپای مشروطه فراهم نمود. بههمینسبب دولتمردان رژیم مشروطه درصدد برآمدند با تصویب «قانون انجمنهای ایالتی و ولایتی» مانع ایجاد یك بحران عمیق سیاسی ــ اجتماعی گردند. بهعبارتی آنان دریافته بودند كه در كنار پلورالیسم سیاسی، باید نوعی پلورالیسم قومی را نیز بپذیرند. «عدهای از دانشمندان حقوق اساسی معتقدند كه گذشته از تفكیك قوا میبایست تجزیه دیگری از نیروی حكومت در نواحی مختلف كشور صورت گیرد؛ یعنی قدرت حكومت در محلهای مختلف و در ایالات و ولایات پخش و تقسیم شود تا دیگر مانند زمان استبداد، قدرت در یكجا گرد نیاید. این گروه معتقدند كه اگر در هر قسمت از كشور قدرتهای محلی صاحب اختیاراتی باشند، این اختیارات موجب خواهد شد كه حكومت مركزی نتواند حق مسلم مردم را غصب كند.»[xvi]
قانون تشكیل انجمنهای ایالتی و ولایتی در ربیعالثانی ۱۳۲۵.ق، به تصویب مجلس شورای ملی رسید.[xvii] به موجب فصل اول ماده ۲، «در هر مركز ایالتی، انجمنی موسوم به انجمن ایالتی تشكیل میگردید.»[xviii] همچنین به موجب ماده ۵، «ایلاتی كه در قلمرو ایالتی سكونت دارند، میتوانند یك نفر منتخب به این انجمن ایالتی بفرستند.»[xix] در فصل مربوط به تشكیل انجمنهای ولایتی نیز به موجب ماده ۱۲۱، «هریك از ایلات عمده كه در قلمرو ولایتی هستند، میتوانند یك نفر منتخب به انجمن ولایتی بفرستند.»[xx]
متاسفانه عدم اجرای صحیح قانون «انجمنهای ایالتی و ولایتی» در مناطق كردنشین، نهتنها سبب نگرش خصمانه اغلب كردها نسبت به رژیم مشروطه شد بلكه باعث تشدید بحران سیاسی در كردستان گردید. بیشك برخی از اشراف شهرنشین كرد بر اهمیت قانون مزبور واقف بودند، كمااینكه میرزا فتاح قاضی، رهبر سیاسی ــ مذهبی مردم ساوجبلاغ مكری، به ضرورت مبرم تاسیس انجمنهای ایالتی و ولایتی پی برده بود اما نهتنها از سوی حكومت مركزی به وی التفات نشد بلكه سبب تبعیدش به تهران گردید.[xxi]
در این میان برخی خلأ ناشی از كاهش قدرت دولت مركزی به تبع استقرار رژیم مشروطه را سبب تشدید بحران كردستان میدانند.[xxii] دكتر حمید احمدی نیز وجود برخی اختلافات میان كردها و تركها را دلیل مخالفت كردها با مشروطه قلمداد كرده است.[xxiii] بهنظر میرسد جهت پژوهش و تحقیق درخصوص علل و عوامل عدم همكاری اكثریت قریببهاتفاق كردها با رژیم مشروطه كه سرانجام بر وخامت اوضاع سیاسی ــ اجتماعی و اقتصادی مناطق كردنشین ایران منجر گردید، باید اوضاع سیاسی ــ اجتماعی مناطق شهری، روستایی و عشایری كردنشین ایران را در سه بخش مناطق شمالی به مركزیت ساوجبلاغ مكری، مركزی به مركزیت سنندج و جنوبی به مركزیت كرمانشاه، مورد بررسی قرار داد.
●موقعیت تجار كرد ساوجبلاغ مكری مقارن انقلاب مشروطیت
بررسی موقعیت ساوجبلاغ مكری بهعنوان مهمترین شهر مناطق شمالی كردنشین ایران میتواند علل و عوامل عدم حمایت كردهای شمالی را بر ما آشكار سازد؛ زیرا اگر بپذیریم كه انقلاب مشروطیت حركتی درونشهری مبتنی بر حمایت وسیع تجار بود، باید موقعیت تجار كرد ساوجبلاغ را بررسی كنیم. كمبود راههای تجاری در مناطق شمالی سبب متصلنبودن مناطق كردنشین به مراكز تجاری گردید.[xxiv] همین دورافتادگی، از عوامل ضعف تجارت و گسترش سرمایهداری در منطقه بهشمار میرفت؛[xxv] بهعبارتی «بنبستبودن كردستان»[xxvi] نهتنها موجب گسترشنیافتن سرمایهداری بلكه باعث فقر عمومی و اختلاف فاحش طبقاتی و تمركز قدرت اقتصادی در میان اشراف ایلی شد كه خود مانع گسترش طبقه متوسط شهرنشین و بهویژه تجار كرد گردید. بههمیندلیل تجار كرد مقیم ساوجبلاغ مكری هرگز نتوانستند بهعنوان یك نیروی موثر اجتماعی در عرصه سیاسی ــ اجتماعی كردستان مكری ظاهر گردند. حضور گسترده و پرنفوذ تجار روسی نهتنها سبب ناكامی تجار كرد در ساوجبلاغ گردید،[xxvii] بلكه آنان را در مقابل تجار مسیحی و یهودی نیز بسیار آسیبپذیر نمود.[xxviii] ضعف تجار كرد مقیم ساوجبلاغ مكری بهجایی رسید كه ساوجبلاغ مكری و سراسر مناطق شمالی كردنشین عرصه فعالیت تجار تبریزی،[xxix] همدانی، نراقی و كاشانی[xxx] گردیدند. البته حمایت كنسولهای روسیه در منطقه نیز یكی از عوامل نفوذ و قدرت تجار روس بود. كنسول روسیه، یك نفر از تجار را با عنوان تاجرباشی ــ كه روسها به او آگنت میگفتند ــ در راس تشكیلات تجار تبعه روسیه قرار میداد كه درواقع مستخدم كنسولگری روسیه در منطقه محسوب میشد.[xxxi] روسها در اوایل قرن ۲۰.م تعداد تاجرباشیها (آگنتها) را حتی افزایش دادند.[xxxii]
عبدالله ناهید از دو تاجرباشی غیربومی مورد حمایت روسها یاد میكند و مینویسد: «در زمان كنسولی الكساندر روسی در ساوجبلاغ، آساطور ارمنی و حاجیتقی تبریزی در طی مدتزمان محدودی از متنفذین محلی شدند، كمااینكه آساطور ارمنی با ارعاب و تهدید و تطمیع در كوتاهمدت مالك شصت تا هفتاد پارچه آبادی گردید و حاجیتقی تاجر تبریزی ملقب به تاجرباشی و معروف به آگنت از ابتدا تا پایان جنگ اول كل تجارت منطقه را در دست گرفت و تقریبا انحصار تجارت توتون را كه یكی از اقلام بسیار مهم تجارتی منطقه بود، از آن خود نمود.»[xxxiii] البته لازم به ذكر است برخی تجار كرد كه مورد اعتماد روسها واقع میشدند نیز با استفاده از حمایت آنان دارای نفوذ و قدرت مادی و سیاسی میگردیدند؛ كمااینكه در جنگ جهانی اول به هنگام هجوم روسها به ساوجبلاغ مكری گروهی از مردم برای حفظ جان با نقدینههای خود در خانه حاجاحمد تاجر مهابادی كه با روسها مناسبات حسنه و از سوی آنها رسمیت داشت، پناهنده شدند.[xxxiv] بااینهمه دركل میتوان گفت تجار كرد ساوجبلاغ از قدرت زیادی برخوردار نبودند و فقط در صورت حمایت كنسولهای روسیه میتوانستند بهعنوان یكی از عوامل متنفذ محلی، در عرصه سیاسی ایفای نقش كنند. اما استبداد تزاریسم مانع نشر افكار آزادیخواهانه در میان تجار كرد میگردید؛ بهعبارتی با ظهور تجار وابسته به روسیه (بورژوازی كمپرادور روسیه) در ساوجبلاغ، نهتنها تجار كرد نتوانستند نقش تاریخی خود را كه همانا انتشار افكار آزادیخواهانه بود، ایفا نمایند بلكه در دوران مشروطیت نیز به واسطه وابستگی به روسیه تزاری و همچنین مالكیت بر اراضی وسیع كه بهنوعی خصلت ارتجاعی و محافظهكاری با خود به همراه میآورد، یا بیطرفی اختیار نمودند و یا علنا به مخالفت با پدیده مشروطیت برخاستند.
●مواضع روسای ایلات كرد در قبال انقلاب مشروطیت
با شكست شیخ عبیدالله[xxxv] در سال ۱۲۹۸.ق و كشتهشدن و ازبینرفتن روسای شورشی كرد و استقرار نیروهای دولتی در مناطق شورشی، یك دهه آرامش سیاسی در مناطق شمالی كردنشین برقرار گردید. اما سرانجام در سال ۱۳۰۹.ق، كردهای شكاك به رهبری محمدآقا شكاك زمینه را برای یك حركت اعتراضی جدید علیه حكومت مركزی فراهم كردند. پیشینه مخالفت كردهای شكاك با رژیم قاجار، به قتل اسماعیلآقا شكاك در سال ۱۲۳۴.ق بازمیگردد.[xxxvi] در بین سالهای ۱۲۶۷.ق[xxxvii] تا ۱۲۷۴.ق[xxxviii] علیخان شكاك، فرزند اسماعیلآقا،[xxxix] رهبری حكومت اعتراضی كردهای شكاك را بر ضد حكومت مركزی برعهده گرفت.[xl] علیخان در طی دوران شورش كردها به رهبری شیخ عبیدالله، كاملا محافظهكارانه عمل نمود؛ زیرا یكی از پسرانش به نام محمدآقا را به اردوی دولتی[xli] و قاسمآقا، پسر دیگرش، را به اردوی شیخ عبیدالله[xlii] گسیل نمود. بااینحال علیخان در سال ۱۲۹۹.ق از سوی نیروهای دولتی مورد حمله قرار گرفت.[xliii] چهریق تصرف گردید و علیخان به عثمانی گریخت اما در سال ۱۳۰۰.ق به واسطه فشار دولت ایران به عثمانی، عثمانیها او را به ماموران ایرانی تحویل دادند. علیخان در همان سال در حبس درگذشت.[xliv] حركت اعتراضی كردهای شكاك به رهبری محمدآقا، فرزند علیخان، در سال ۱۳۰۹.ق سراسر منطقه خوی و سلماس را دربرگرفت اما وی سرانجام توسط نیروهای دولتی شكست خورد و به عثمانی گریخت.[xlv] حركت اعتراضی كردهای شكاك كماكان توسط جعفرآقا شكاك، فرزند محمدآقا، تداوم یافت.[xlvi] وی سرانجام در سال ۱۳۲۳.ق توسط حسینقلیخان نظامالسلطنه مافی، پیشكار محمدعلیمیرزا در آذربایجان، كشته شد[xlvii] و این مساله زمینه را برای شورش اسماعیلآقا شكاك و پیشروی قشون عثمانی به سوی سرحدات كردستان كه با درخواست كردها صورت گرفته بود، فراهم كرد.[xlviii]بدینسان در آستانه انقلاب مشروطیت ایران، نگاه كردهای شمالی به جای تحولات سیاسی كه در تهران رخ میداد، به حملات قشون عثمانی در سرحدات كردستان و پیامدهای آن دوخته شد. این حملات عثمانی با همكاری كردها در سال ۱۳۲۳.ق[xlix] آغاز گردید و با تصرف ساوجبلاغ مكری در ذیقعده ۱۳۲۵.ق به اوج خود رسید.[l] تصرف ساوجبلاغ و حملات كردها در اطراف میاندوآب و شكست نیروهای دولتی از كردها و نیروهای عثمانی، فرصت مناسبی را برای مخالفان جریان مشروطیت در آذربایجان و از جمله سیدهاشم دَوچی در تبریز با مشروطه فراهم نمود.[li] در طی ذیقعده ۱۳۲۵.ق كه كردها مشغول تاخت و تاز در كردستان مكری بودند، مشروطهخواهان در تهران از سویی نگران وقایع كردستان و ازسویدیگر در كشمكش با واقعه میدان توپخانه بودند.[lii] بهعبارتی میتوان گفت كردها بدون اطلاع از طرح ایجاد بحران علیه مشروطیت كه از سوی میرزاجوادخان سعدالدوله به محمدعلیشاه ارائه شده بود،[liii] موجبات تضعیف بیشازپیش مشروطیت را فراهم آوردند. با تصرف ساوجبلاغ مكری توسط كردها و نیروهای عثمانی، دولت ایران از دولتین روسیه و انگلیس تقاضای كمك نمود. سفرای روسیه[liv] و انگلیس[lv] قول مساعدت و همكاری جهت خروج نیروهای عثمانی دادند و سرانجام عثمانیها مجبور شدند بر اثر فشارهای سیاسی روسیه و انگلیس نیروهای خود را در دوم صفر ۱۳۲۶.ق از ساوجبلاغ مكری خارج كنند.[lvi] بحران ساوجبلاغ مكری در اوایل استقرار رژیم مشروطه، عملا نشان داد كردها بدون توجه به تحولات جامعه انقلابی، كماكان به همان شیوه و سیاست ایام ماضی در برخورد با حكومت مركزی باقی ماندهاند؛ بهعبارتی آنان هنوز مترصد ضعف حكومت مركزی بودند تا در سایه آن بتوانند با كمك عثمانی به آرمان خود دست یابند.
موضعگیری كردهای شمال درخصوص كشمكش میان مشروطهخواهان و مستبدین، یكی از مهمترین عرصههای فعالیت سیاسی ــ نظامی آنان در دوران انقلاب مشروطیت بود. م. كاردوخ در این خصوص مینویسد: «برخی از سرداران كرد بهطور مغرضانه و فرصتطلبانه به حمایت از مدافعان رژیم كهنه پرداختند كه آن ناشی از عقبماندگی عمومی جامعه كرد بود؛ زیرا تمام جهتگیریهای سیاسی كردها طی این دوران، بیشتر از سوی ایلات كرد و نمایندگان مذهبی، خوانین و شیوخ تعیین میشد و اغلب آنان نیز ظرفیت لازم برای ورود به این مرحله تازه را نداشتند و تنها بخش معدودی از آنان به ضرورت سرنگونی رژیم ارتجاعی شاه به مثابه یكی از شرایط تحقق آرمانهای خود پی بردند.»[lvii]
در صفر ۱۳۲۶.ق، با رفع مساله ساوجبلاغ، كانون شورش در مناطق كردنشین از منطقه كردهای مكری به منطقه كردهای شكاك و جلالی انتقال یافت. در اواخر ربیعالاول ۱۳۲۶.ق، كردهای شكاك و سایر كردها، روستاهای اطراف سلماس را غارت نموده و متجاوز از دوهزار نفر را به قتل رساندند.[lviii] شدت و وسعت حملات كردها، اهالی منطقه را به این باور رسانده بود كه شاه برای سركوب مشروطهخواهان منطقه، كردها را به قتل و غارت تحریك كرده است.[lix] همزمان با بهتوپبستهشدن مجلس، حملات كردها سراسر منطقه را فراگرفت؛ چنانكه در فاصله بیستوسوم جمادیالاول تا چهارم جمادیالثانی تمامی روستاهای پیرامون ساوجبلاغ مكری، ارومیه و خوی غارت شدند.[lx]
با شروع جنگهای تبریز، كردها در شعبان ۱۳۲۶.ق، روستاهای اطراف تبریز از جمله مهوان و سهلان را غارت نموده و اهالی را به قتل رساندند.[lxi] در اوایل رمضان كردها به تبریز حمله نمودند اما در برابر مقاومت مجاهدان شكست خورده و عقبنشینی نمودند.[lxii] بیشك میتوان گفت محمدعلیشاه از حملات كردها كه ضربات شدیدی به مشروطهخواهان در آذربایجان وارد میساخت، بسیار خشنود بود. درواقع خشنودی وی از كردها را میتوان در قانون انتخابات جدید جستجو نمود. برطبق نظامنامه مورد تایید شاه، قرار شده بود دو نماینده از ساوجبلاغ مكری به مجلس فرستاده شوند.[lxiii] ترس و هراس ناشی از حملات كردها و ضعف حكومت مركزی در منطقه موجب شد بسیاری از ساكنان ارومیه، آسوریها و حتی تعدادی از روستاهای شیعهنشین، خود را تحتالحمایه عثمانی قرار دهند.[lxiv] با استقرار مجدد رژیم مشروطه، نهتنها از شدت حملات كردها كاسته نشد، بلكه آنان بر وسعت حملات خود افزودند. اخبار واصله به تهران درخصوص هجوم وسیع كردها به میاندوآب، دولتمردان را به وحشت انداخت. آنان طی تلگرافی به انجمن ایالتی تبریز، از آنان درخواست كردند مجاهدان و روسای عمده آذربایجان را، حتی به التماس هم كه شده، برای مقابله با كردها گسیل دارند.[lxv] سرانجام دامنه حملات كردها به روستاهای مسیحینشین آذربایجان نیز كشیده شد. ازاینرو كنسولهای روسیه، امریكا و انگلیس متفقا علیه حملات كردها موضعگیری نمودند.[lxvi] در این دوران آنچه بر بحران منطقه دامن میزد، اختلافنظر میان كردها بود؛ زیرا درحالیكه اغلب خوانین كرد تحتتاثیر تحریكات عثمانیها[lxvii] كماكان خواهان تداوم هرجومرج بودند، اشراف شهرنشین اغلب از برقراری امنیت و اجرای دستاوردهای مشروطه و توسعه سیاسی در منطقه حمایت میكردند. دغدغه خاطر این گروه بهخوبی در نامه علی قاضی ــ از ساوجبلاغ مكری ــ به فرمانفرما، وزیر داخله، به تاریخ غره شعبان ۱۳۲۸.ق منعكس است.[lxviii] جالباینكه یكی از خواستهای اشراف ساوجبلاغ از اولیای امور، توجه به گسترش نهادهای دموكراتیك در منطقه بود. میرزا ابوالحسن سیفالقضات، عموزاده علی قاضی، در نامهای گلایهآمیز به فرمانفرما، وزیر داخله، به تاریخ دوم شعبان ۱۳۲۸.ق مینویسد: «جناب نصیرالسلطنه از طرف انجمن ایالتی و صاحب اختیار آذربایجان به جهت تشكیل انجمن عدلیه ساوجبلاغ تشریف آورده و به كثرت آرای موافق نظامنامه انتخابات، حقیر به ریاست انجمن تعیین گردید. قریب نُه ماه است بیمواجب به امید مواعید جناب نصیرالسلطنه مشغول خدمت به ملت و وطن میباشد... از این فقره سه نفر از اعضا استعفا دادند ولی تعصب وطن و حس ملی با وجود مایلنبودن اولیای امور به انجمن و عدلیه و بلدیه ساوجبلاغ و عدم توجه به ما ساوجبلاغیهای مظلوم، مانع از عدم مداخله به امور ولایتی و انفصال از انجمن گشته و شب و روز در این زحمات و خدمات بیمزد، اوقات خود را مصروف میدارد.»[lxix]
مشروطهخواهان سقز جهت تحقق آرمانهایشان، به جای درخواست كمك از وزارت داخله، خود وارد عرصه مبارزه سیاسی گردیدند. حاجاحمد ملكالتجار سقزی شاخه سقز حزب دموكرات ایران را تاسیس نمود. وی در مقام رهبری دموكراتهای مشروطهخواه سقز، بنای مخالفت با سیفالدینخان حاكم سقز را نهاد، ولی سرانجام این كشمكش به ترور حاجاحمد ملكالتجار توسط ماموران سیفالدینخان منجر گردید.[lxx] از سویی قانون انتخابات دوره دوم مجلس شورای ملی، نقطه عطفی در جلب توجه ایلات كرد به رژیم مشروطه ایجاد كرد؛ زیرا بر طبق قانون انتخابات، در فصل ۵ ماده ۱۷ ذكر گردیده بود: «ایلات عمده باید بر طبق تشخیص قانون انتخابات، یك نفر نماینده مستقیما به مجلس شورای ملی بفرستند. سایر ایلاتی كه ذكر نشده[اند]، باید در حوزه خودشان رای بدهند.»[lxxi] بدینترتیب در مجموع ایلات بختیاری، قشقایی، شاهسون، تركمن و عشایر خمسه فارس، مجاز به انتخاب پنج نماینده مستقیم شدند و[lxxii] تمام ایلات كرد میبایست از طریق حوزههای انتخاباتی با ظرفیت ساوجبلاغ گروس و سقز یك نماینده، سنندج سه نماینده و كرمانشاه چهار نماینده اقدام مینمودند.[lxxiii] این بیتوجهی دولتمردان به ایلات كرد مبنی بر جلب توجه آنان به مشروطیت و حمایتنكردن حكومت مركزی از كردهای مشروطهخواه، نهتنها سبب دلسردی و سرخوردگی سیاسی آنان گردید بلكه از نفوذ اندیشه مشروطهخواهی در میان تودههای مردم كرد ممانعت به عمل آورد؛ چنانكه نظر كردهای شمالی مجددا به همان روش سابق یعنی ایجاد هرجومرج در منطقه در سایه حمایت از عثمانی معطوف گردید. بنا به نوشته محمدولیخان تنكابنی، سپهدار اعظم، در اواخر سال ۱۳۲۸.ق تمامی منطقه كردنشین شمالی تحت نفوذ عثمانیها قرار گرفته بود.[lxxiv] از سال ۱۳۳۰.ق تا شروع جنگ جهانی اول در سال ۱۳۳۲.ق، مناطق كردنشین شمالی به بحران عمیقی دچار شدند؛ زیرا دولتین روسیه و عثمانی درصدد برآمدند از میان ایلات كرد به جمعآوری نیرو بپردازند؛ بهعبارتی رقابت میان عثمانی و روسیه در آذربایجان و كردستان مكری به منظور جلب حمایت كردها، جامعه كرد را دچار تفرقه و انشقاق نمود؛ چنانكه برخی ایلات كرد به سوی عثمانی و گروهی نیز به سوی روسیه گرایش یافته بودند.[lxxv] در همان زمان، اشراف شهرنشین ساوجبلاغ مكری هنوز در انتظار مساعدت و یاری حكومت مركزی تهران بودند تا در سایه آن دست ایلات و عشایر كرد را از تجاوز و تعدی در منطقه كوتاه نموده و امنیت را به منطقه بازگردانند. دیدگاه و خواستههای آنان از حكومت مركزی در نامه ذیل منعكس است: «عموم علما و اعیان و تجار و كسبه ساوجبلاغ در تلگرافخانه مباركه تجمع و متحصن شده، دادخواهی مینماییم. در این چند سال انقلاب برای خرابی ملك و ملت و استیصال رعیت نتیجه و اثری ظاهر نشد و این نیست مگر به علت اینكه اختیار امور مُلك و ملت دست طوایف و عشایر بوده. جداً از دولت متوقع و مستدعی هستیم.»[lxxvi]
بدینترتیب بعد از گذشت هشت سال از انقلاب مشروطه (۱۳۲۴ــ۱۳۳۲.ق) نهتنها مناسبات حسنهای میان كردهای شمالی و حكومت مركزی برقرار نگردید، بلكه با بروز جنگ جهانی اول بر شدت بحران سیاسی، اجتماعی و اقتصادی افزوده شد.
●موقعیت تجار سنندج در آستانه انقلاب مشروطیت
با نگرشی گذرا بر موقعیت اجتماعی در سنندج، بهسهولت میتوان به جایگاه تجار كرد سنندج پی برد. یكی از معمرین سنندج، گزارش جالبی درخصوص اوضاع اشراف و كسبه سنندج ارائه میدهد. وی متذكر میگردد بخش اعظم مردم سنندج پیشهور بودند و از پنجاه نوع شغل از بازرگانی تا مباشری و ضابطی اشراف تا لوطیگری و نوكری نام میبرد.[lxxvii] رضاعلی دیوانبیگی كه در اوایل جنگ جهانی اول از سوی دولت موقت ملی به سنندج اعزام شده بود، در ضمن توصیف اوضاع اجتماعی سنندج، بر نظام بهشدت طبقاتی در این شهر صحه گذاشته و مینویسد: «سكنه سنندج را درواقع سه طبقه متمایز تشكیل میدهند: یكی خوانین كه ارباب ملك بودند و اشرافمنش، دیگر طبقه نوكر كه از قِبَل طبقه اول زندگی میكردند و طبقه سوم یعنی پیشهور و كاسب كه اصلا به حساب نمیآمدند. مساله شأنفروشی خوانین و اعیان چنان اهمیت داشت كه تجار معتبر وقتی برای وصول مطالبات خود نزد اعیان ورشكسته میرفتند، حق جلوس پیش آنها نداشتند و پس از كسب اجازه، تازه میبایستی در میان رعایا بنشینند.»[lxxviii]
علیاصغر شمیم، علت اصلی ضعف تجار كرد را حضور تجار فرصتطلب و طماع یهودی در سنندج میداند كه قسمت اعظم تجارت منطقه را در انحصار خود داشتند.[lxxix] لازاریف نیز گزارشی از استیلای كامل تجار روسیه در سنندج ارائه میدهد و متذكر میگردد كه «بیش از سیدرصد تجار سنندج، پیوند محكمی با تجار روسی داشتند.»[lxxx] ازاینرو باید گفت بخش اعظم تجار كرد مقیم سنندج نیز درواقع تحتتاثیر بورژوازی روسیه قرار داشتند. البته به علت بعد مسافت، شدت این وابستگی نسبت به ساوجبلاغ كمتر بود اما این وابستگی باعث میشد سیاست ارتجاعی تجار در منطقه همچنان تداوم داشته باشد؛ زیرا تجار مقیم سنندج هیچگاه در جهت رفاه اقتصادی اهالی و گسترش صادرات محصولات بومی كردستان، از جمله صنعت قالی، گام مثبتی برنداشتند، حالآنكه این صنعت بنا به گفته ساموئل بنجامین ــ اولین سفیر امریكا در ایران (۱۸۸۳.م/ ۱۳۰۰.ق) ــ در كردستان بسیار بااهمیت بوده است.[lxxxi] درواقع میتوان گفت تجار كرد مقیم سنندج میتوانستند با حمایت از صنعت قالیبافی كردستان و سعی در توسعه آن، در تحكیم پایههای اقتصادی و همچنین سیاسی خود بكوشند و در برابر اشرافیت سیاسی سنندج بهعنوان یك نیروی مستقل و مترقی وارد عمل گردند و رسالت تاریخی خود، یعنی رهبری جامعه در حال گذار از مرحله اربابرعیتی به دوران سرمایهداری را برعهده گیرند.●اوضاع سیاسی مناطق كردنشین مركزی در دوران مشروطیت
بیتفاوتی ناشی از یاس كردها نسبت به حكومت مركزی در دوران انقلاب، یكی از ویژگیهای عمده كردهای مركزی محسوب میگردد. سكوت منابع و حتی مورخان محلی مثل شیخ محمد مردوخ درخصوص عملكرد و دیدگاههای كردهای سنندج در قبال پدیده مشروطه، در مقایسه با اشراف كردهای شمالی كه اغلب علیه آن موضعگیری كرده بودند، پدیدهای بسیار جالب توجه است.
درخصوص تبلیغ و گسترش افكار مشروطهخواهانه در سنندج، نكته جالبتوجهی وجود دارد و آن اینكه آشنایی اهالی با پدیده مشروطه، حدود نُه ماه بعد از انقلاب مشروطه یعنی در ربیعالاول ۱۳۲۵.ق و آنهم از سوی میرزااسماعیل ثقهًْالملك، حاكم مشروطهخواه سنندج، صورت گرفت.[lxxxii] ثقهًْالملك در تداوم اقداماتش جهت گسترش افكار مشروطهخواهانه در سنندج از طریق شیخمحمد مردوخ كردستانی، امامجمعه سنندج، اقدام به برپایی نهادهای دموكراتیك و انجمنهای مشروطهخواه نمود و انجمن صداقت را به ریاست مردوخ بهوجود آورد.[lxxxiii] بهدنبال گسترش فعالیت انجمن صداقت، بازاریان و كسبه نیز انجمنی بهنام «هیات كارگران» تاسیس نمودند. البته چند انجمن دیگر نیز با اسامی مختلف (حقیقت، اخوت و صلاحت) با مساعدت حكومت در محلات سنندج دایر گردیدند.[lxxxiv] مردوخ گسترش انجمنها در سنندج را ناشی از نفوذ اندیشه مشروطهخواهی قلمداد مینماید اما بهنظر میرسد این نفوذ به علت ویژگیهای جامعه كرد بوده است؛ زیرا ازآنجاكه انجمن صداقت، انجمنی اشرافی بود، سایر اقشار و گروههای اجتماعی بهنوعی حق ورود به آن را نداشتند و ازاینرو هریك از اقشار جامعه، انجمن خاص خود را تاسیس مینمودند و درعینحال اشرافیت كرد مقیم سنندج نیز با زیركی خاصی توانست با استیلا بر سایر انجمنها، مانع رادیكالشدن آنها گردد. مردوخ نیز تلویحا به این نكته اشاره میكند و مینویسد: «گرداننده سایر انجمنها نیز، انجمن صداقت بود.»[lxxxv]
درواقع میتوان گفت آنچه در سنندج درخصوص انجمنها به وقوع پیوست، میتوانست به فرصت مناسبی جهت حل مساله كرد با استفاده از اصول رژیم مشروطه تبدیل گردد. كردها میتوانستند در چارچوب قانوناساسی رژیم مشروطه و با استفاده از اصول انجمنهای ایالتی و ولایتی، به حقوق مشروع خود دست یابند و شكاف موجود میان خود و حكومت مركزی را بهبود بخشند اما چالش درونی جامعه كرد، یعنی نظام بهشدت طبقاتی آن كه بهنوعی میتوان آن را یك نظام «شبهكاستی» نامید، در این شرایط مناسب، مانع از ایجاد عنصر پیشاهنگ گردید. ازاینرو اشراف سیاسی ــ نظامی كرد، فرصتطلبانه وارد عمل گردیدند و بهنام دفاع از مشروطه و آزادی، كماكان بر تودهها استیلا یافتند. آنها مانع از گسترش اندیشه راستین مشروطه شدند و موجبات عدم درك صحیح اقشار فرودست جامعه كرد از اندیشه مشروطهخواهی را فراهم نمودند. ازاینرو بیجهت نبود كه هیچگاه ضرورت مبرم دفاع از مشروطه در دستور كار كردها قرار نگرفت؛ كمااینكه با عزل ثقهًْالملك در ربیعالاول ۱۳۲۶.ق و بهقدرترسیدن عزیزاللهمیرزا ظفرالسلطنه، یعنی همزمان با استبداد صغیر (جمادیالاول ۱۳۲۶.ق)، بساط مشروطهخواهی بهیكباره از سنندج برچیده شد. مردوخ كه در كتابش تا این زمان خود را رهبر آزادیخواهان سنندج معرفی میكند، زیركانه این افتخار را به دیگران نسبت میدهد. وی در این خصوص مینویسد: «ظفرالسلطنه از سوی شاه مامور كردستان شد تا آزادیخواهان این سامان را تادیب كند. حاج فتحالملك و حاج ارفعالملك كه سردسته آزادیخواهان بودند، از قضایای بمباران مجلس مرعوب شده از انجمن صداقت عقب كشیدند، سایر انجمنها نیز بالطبیعه تعطیل شد.»[lxxxvi]
با استقرار مجدد رژیم مشروطه و افتتاح دوره دوم مجلس شورای ملی، اشراف مقیم سنندج با فرصتطلبی وارد عرصه سیاسی شده، فریاد مشروطهخواهی برآوردند. در این میان مردوخ گوی سبقت را از سایر رقبا ربود. وی همزمان با افتتاح دوره دوم مجلس شورای ملی در دوم ذیقعده ۱۳۲۷.ق، هیاتی را بهنام «هیات ترقی» با حدود دوهزار عضو تشكیل داد.[lxxxvii] مردوخ مدعی است حضور «هیات ترقی» در عرصه سیاسی سبب ترقی و پیشرفت منطقه شده است. وی تاسیس اولین عدلیه قانونی در كردستان را ــ كه در تاریخ ۱۳۲۸.ق صورت گرفت ــ ناشی از فشار هیات ترقی به حاجمیرزا عبداللهخان امیرنظام، حاكم وقت كردستان، میداند.[lxxxviii] اوضاع سیاسی كردستان سنندج در سال ۱۳۲۸.ق، تاحدودی آرام و از امنیت نسبی برخوردار بود،[lxxxix] اما در سال ۱۳۲۹.ق، بحران عظیمی سراسر منطقه را فراگرفت. در گروس[xc] و مریوان[xci] شورشهایی پدید آمد و در نواحی پیرامون سنندج ایل گلباغی تمامی روستاها را مورد حملات خود قرار داد، بهنحویكه اكثر روستائیان از روستاهای خود گریختند.[xcii] تداوم و وسعت شورش گلباغیها بهحدی بود كه حكومت مركزی را بر آن داشت تا با اعزام قوای قزاق، این حركت را سركوب نماید.[xciii] علیرغم سركوبشدن گلباغیها، آرامش به منطقه بازنگشت؛ زیرا سالارالدوله كه تلاش میكرد شورشی سراسری را در غرب كشور در برابر حكومت مركزی بهوجود آورد، پسازآنكه در میان كردهای شمالی موفقیتی كسب نكرد، به سوی كردستان سنندج آمد و به علت نابسامانی موجود در منطقه، در رجب ۱۳۲۹.ق بهراحتی بر سنندج دست یافت.[xciv] با ورود سالارالدوله به سنندج، موسس انجمن مشروطهخواه هیات ترقی با سالارالدوله مستبد كه بهمنظور نابودی رژیم مشروطه برخاسته بود، همكاری نمود.[xcv] یعنی اشراف كردستان سنندج حتی زمانیكه سالارالدوله یك ورشكسته سیاسی محسوب میشد، از وی استقبال نمودند.[xcvi] همین عدم درك صحیح اشراف كرد از اوضاع، بر شدت بحران سیاسی در مناطق كردنشین مركزی میافزود. قحطی ناشی از خشكسالی در سال ۱۳۳۱.ق، سبب گرانی نان در سنندج گردید و بر شدت بحران موجود در منطقه افزود. این بحران سرانجام منجر به هجوم مردم به قلعه حكومتی و فرار عزیزاللهمیرزا ظفرالسلطنه، حاكم كردستان، از سنندج گردید (ذیحجه ۱۳۳۰.ق). [xcvii] در سال ۱۳۳۲.ق، عبدالحسینخان میرزا سردار محیی، یكی از رهبران مجاهدان و فاتحان تهران، به حكومت سنندج منصوب گردید. ظلم و تعدی و عملكرد نامناسب وی آخرین ضربه را بر وجهه مشروطهخواهی در كردستان وارد ساخت. سرانجام بر اثر مخالفت گسترده مردم سنندج، سردار محیی از حكومت كردستان عزل گردید،[xcviii] اما با بروز جنگ جهانی اول بحران سیاسی در منطقه تداوم یافت. گرچه مناطق كردنشین مركزی در دوران مشروطه در مقایسه با مناطق كردنشین شمالی از آرامش سیاسی بیشتری برخوردار بودند، اما به واسطه حضور اشراف محافظهكار كُرد، فرصت ناشی از حضور حاكم مشروطهخواهی چون ثقهًْالملك نیز به هدر رفت و مانع از گسترش اندیشه مشروطهخواهی در كردستان گردید.
●موقعیت تجار كرمانشاه در آستانه مشروطیت
كرمانشاه یكی از قدیمیترین شهرهای مناطق كردنشین محسوب میشود. مورخین تاریخ احداث این شهر را مربوط به دوران بهرام چهارم (۳۹۹ــ۳۸۸.م) میدانند.[xcix] این منطقه در مقایسه با سایر مناطق كردنشین، تفاوتهای عمدهای دارد. البته این تفاوتها از دوران صفویه به بعد بارزتر شدهاند. تكثر قومی در مناطق كردنشین جنوبی[c] و ارتباط و مناسبات نسبتا حسنه كردهای جنوبی با جوامع غیركرد، چهره جالبی به این منطقه بخشیده است. حكومت كرمانشاه برخلاف سنندج و ساوجبلاغ مكری، از اوایل دوران قاجار در دست حكام غیركرد بود كه اغلب از اعقاب محمدعلیمیرزا دولتشاه بودند كه خود بین سالهای ۱۲۲۱ تا ۱۲۳۷.ق در كرمانشاه حكومت نمود. اشرافیت شهرنشین كرمانشاه را روسای ایلات گوران، كلهر و سنجابی تشكیل میدادند. اوژن اوبن تصویر جالبی از موقعیت اشراف شهرنشین كرمانشاه در سال ۱۳۲۵.ق/۱۹۰۷.م ارائه میدهد. وی مینویسد: «خانها كه از اعقاب سران ایلهای كرد هستند، مظهر اشرافیت شهری بهشمار میروند. ظهیرالملك، رئیس ایل زنگنه، بزرگترین مالك منطقه محسوب میشود. علیمرادخان كرندی احتشامالممالك نیز در شهر سكونت دارد. همچنین دو نفر از ایلخانهای سابق ایل كلهر با نامهای محمدعلیخان و فرخخان كه از مقام خود عزل شدهاند، با طایفه خود در كرمانشاه اقامت گزیدهاند.»[ci]
بعد از اشراف شهرنشین، تجار مقیم كرمانشاه از اعتبار و احترام خاصی برخوردار بودند. البته موقعیت ویژه تجاری این شهر در نفوذ و اقتدار تجار بسیار موثر بود. درواقع وجود یگانه گذرگاه سهل و مطمئن میان ایران و بینالنهرین كه از مركز كرمانشاه عبور میكرد،[cii] سبب رونق اقتصادی این منطقه گردیده بود.[ciii] ازاینرو بازرگانان تبریزی و اصفهانی، تجار كلدانی سنندج و بازرگانان یهودی بغداد، راهی كرمانشاه گردیدند.[civ] به گزارش مكلین در سال ۱۹۰۴.م/۱۳۲۲.ق، با وجود رونق تجارت و فعالیت وسیع بازرگانی در كرمانشاه، حدود هشتاددرصد تجارت این شهر در دست تجار یهودی بوده است.[cv] از سویی عثمانیها نیز سعی داشتند از طریق شهبندری عثمانی در كرمانشاه و با انتخاب یك تاجرباشی بهعنوان نماینده بازرگانی عثمانی در كرمانشاه،[cvi] نفوذ اقتصادی خود را بسط دهند، اما انگلیسیها با انتخاب یكی از اتباع عرب خود بهنام حاجآقا حسن به سمت نمایندگی سیاسی در كرمانشاه و غرب ایران با عنوان «وكیلالدوله انگلیس»،[cvii] گوی سبقت را از عثمانیها ربودند. بدینسان تجارت مناطق كردنشین جنوبی برخلاف مناطق شمالی و مركزی كه اغلب در دست روسیه بود، در اختیار عوامل و اتباع انگلیس قرار گرفت. بهنظر میرسد رونق تجاری در كرمانشاه و حضور تجار قدرتمندی چون حاجآقا حسن وكیلالدوله میتوانست زمینهساز رشد اندیشه مترقی و حمایت بیدریغ تجار مقیم كرمانشاه از حركتهای آزادیخواهانه و مشروطیت باشد. اما گذشته از برخی فعالیتهای محدود از سوی برخی تجار و از جمله آقامحمدطاهر تاجر كرمانشاهی (كه روزنامه حبلالمتین كلكته و برخی جراید و كتب را در لای عدل متقال و مالالتجاره وارد نموده و انتشار میداد)[cviii] حركت منسجم و تاثیرگذاری از سوی بورژوازی مقیم كرمانشاه در جهت نیل به آزادی و حكومت قانون صورت نگرفت. البته باید دلیل این محافظهكاری و اقدامات شبهارتجاعی را در وابستگی تجار مقیم كرمانشاه به انگلیس جستجو نمود.
●اوضاع سیاسی مناطق كردنشین جنوبی در دوران مشروطیت
همانگونه كه ملاحظه گردید، گسترش شهرنشینی در كرمانشاه، جامعه كردهای جنوبی را در مسیر گذار از مرحله عشیرهای به مرحله یكجانشینی سوق داد. استیلای اندیشه شهرنشینی بهقدری پرنفوذ و گسترده بود كه حتی روسای ایلات و عشایر مقتدر كرمانشاه نیز اسكان یافتند. با نگاهی گذرا به پیشینه اوضاع سیاسی كردهای جنوبی در دوران قاجار و مقایسه آن با حركتهای اعتراضی وسیع كردهای شمالی، بهنظر میرسد این منطقه تاحدودی از آرامش سیاسی برخوردار بوده است. درواقع حضور روسای ایلات كرد در شهر كرمانشاه، همكاری آنان با حكومت مركزی و كشمكشهای درونایلی ناشی از خلأ قدرت، دركل از ایجاد یك حركت وسیع و گسترده بر مبنای ائتلاف ایلات كرد ممانعت بهعمل آورده بودند اما تحولات درونی ایل كلهر در اواخر دوران سلطنت ناصرالدینشاه، سبب برهمخوردن آرامش منطقه و بروز بحران سیاسی در كرمانشاه گردید. توضیحآنكه در سال ۱۳۰۹.ق، داودخان كلهر با بركنارنمودن خاندان حاجیزادگان كلهر از قدرت، بر ایل استیلا یافت و زمینهساز شورشهای سال ۱۳۰۹،[cix] ۱۳۱۱[cx] و ۱۳۱۶.ق،[cxi] گردید. رویكرد مجدد اشرافیت تازهبهقدرترسیده كلهر به تفكر عشیرهای ــ كه حركتی ارتجاعی محسوب میشد ــ از توسعه سیاسی، اجتماعی و اقتصادی منطقه جلوگیری كرد و مجددا بر تضاد دو شیوه زیست در منطقه، یعنی بر تضاد میان شیوه زیست عشیرهای و شهری افزود. بدینترتیب هنگامیكه ایلات كرد منطقه با نگرشی ارتجاعی برای كسب قدرت سیاسی به گذشته چشم دوخته بودند، كردهای شهری در كرمانشاه بهمنظور درهمكوبیدن رژیم استبدادی قاجار، با آزادیخواهان سراسر ایران همراه و همگام گردیدند. آنان درصدد بودند با گسترش نهادهای مدنی در برابر ارتجاع درونشهری و تفكر عشیرهای رو به گسترش در نواحی برونشهری، تفوق یابند. سیدعبدالكریم غیرت شرح جالبی درخصوص مساعی مشروطهخواهان كرمانشاه در جهت گسترش نهادهای مدنی بهدست میدهد.[cxii] وی متذكر میشود نشریهای غیرعلنی با نام شهاب ثاقب كه به حمایت از جنبش ضدعینالدوله و رژیم استبداد میپرداخت، تا صدور فرمان مشروطیت تداوم یافت و در ارتقای سطح آگاهی سیاسی و تنویر افكار، تاثیر بسزایی داشت.[cxiii] ازاینرو میتوان گفت در آستانه انقلاب مشروطیت، آزادیخواهان كرمانشاه (شامل: روحانیون به رهبری آقامحمد مهدی، روشنفكران و نویسندگان مانند سیدعبدالكریم غیرت، تجار كرمانشاهی از جمله حاجسیدمحمدطاهر تاجر[cxiv] و لوطیان و جوانمردانی چون یارمحمدخان كرمانشاهی)[cxv] برخلاف سنندج و ساوجبلاغ مكری، تاحدودی بهگونهای منسجم و متشكل در برابر ارتجاع و استبداد موضعگیری نمودند.با استقرار رژیم مشروطه در كرمانشاه، برخلاف سنندج و ساوجبلاغ مكری نهتنها حركتهایی در جهت حمایت از مشروطه از سوی تودههای مردم صورت گرفت بلكه برخی حركتهای رادیكال تروریستی علیه مالكان نیز بهوقوع پیوست.[cxvi] اما اختلافات و كشمكشهای عمیق اشرافیت شهرنشین كه به صورت درگیری میان دو جناح مستبد و مشروطهخواه تجلی یافته بود،[cxvii] مانع از تداوم حركتهای رادیكال در شهر كرمانشاه گردید. از سویی حملات ایلات كرد و بخصوص كردهای كلهر به كرمانشاه نیز مزید بر علت گردید و موقعیت مشروطهخواهان كرمانشاه را بهشدت به مخاطره انداخت.[cxviii] موقعیت سیاسی ــ نظامی كردهای كلهر كه بزرگترین دشمن مشروطهخواهان محسوب میشدند، به قدری در منطقه استحكام یافته بود كه آنان در بیستودوم جمادیالثانی ۱۳۲۶.ق یعنی یك روز قبل از بهتوپبستهشدن مجلس، دویست سوار را به منظور كمك به نیروهای شاه به تهران اعزام نمودند.[cxix] با بهتوپبستهشدن مجلس، در كرمانشاه نیز مرتجعین بر اوضاع استیلا یافتند. از سویی حملات كردهای كلهر نیز گسترش یافت و آنها سراسر منطقه را با بحران عمیقی مواجه نمودند؛ بهطوریكه ماموران سیاسی انگلیس مستقر در منطقه را سخت به وحشت انداختند. سر جرج باركلی، سفیر انگلیس در ایران، در گزارش خود به سر ادوارد گری، وزیرخارجه انگلیس، به تاریخ هفتم ذیقعده ۱۳۲۶.ق/ دوم دسامبر ۱۹۰۸.م مینویسد: «داودخان خود را بهكلی از تحت حكومت محلی خارج دانسته و از هیچكس بیم ندارد... نتیجه آن، این است كه طرق در ید طایفه داودخان است. عقیده قنسول انگلیس بر این است كه اگر داودخان تنبیه نشود، آن ولایات متدرجا برای اروپاییان هم ناامن خواهد شد و به تجارت انگلیس كه مقدار متنابهی است، سكته خواهد آمد.»[cxx]
باآنكه فتح تهران توسط مجاهدین، سبب تقویت مشروطهخواهان كرمانشاه و تاسیس انجمن ایالتی گردید،[cxxi] اما از حملات كردهای كلهر كاسته نشد. آنان در رمضان ۱۳۲۷.ق از اختلاف موجود میان اشراف شهرنشین استفاده نموده و بر كرمانشاه استیلا یافتند. داودخان حتی بین اشراف شهرنشین میانجیگری نمود و آنان نیز مسئولیت امنیت خارج از شهر را به وی سپردند.[cxxii] بهنظر میرسد اعطای چنین امتیازاتی از سوی اشراف شهرنشین، سبب ایجاد مناسبات جدید میان آنان و كلهرها گردید. ازاینرو داودخان نیز درصدد برآمد تا كماكان رابطه انتفاعی دوجانبه میان اشراف ایلی و شهری تداوم یابد. وی به روسای ایل توصیه كرده بود: «مالیات ندهید، غارت هم بنمایید، اما حمله به زوار و اموال تجار نیاورید.»[cxxiii]
مناسبات حسنه موجود میان اشراف ایلی و شهری، حدودا تا اواخر ربیعالاول ۱۳۲۸.ق تداوم یافت،[cxxiv] اما این مناسبات حسنه به علت اختلاف منافع ناشی از تضاد دو شیوه متفاوت معیشت، بسیار زودگذر بود. از اواخر ربیعالثانی ۱۳۲۸.ق حملات كردهای كلهر به شهر كرمانشاه مجددا آغاز گردید و سراسر منطقه در بحران عمیقی گرفتار شد.[cxxv]
چنانكه ملاحظه میگردد، با استقرار مجدد رژیم مشروطه و خلأ قدرت ناشی از كشمكش میان مشروطهخواهان و مستبدین، حملات ایلات كرد و بهویژه كردهای كلهر به كانونهای ثروت افزایش چشمگیری یافت. هرجومرج و ناامنی سیاسی ــ اقتصادی موجود، نهتنها مانع گسترش اندیشه مشروطهخواهی گردید بلكه نوعی طرز تفكر ایلی با تمام خصوصیات آن، بر سراسر مناطق كردنشین جنوبی استیلا یافت. از سویی افق فكری محدود اشرافیت ایلی و فقدان تفكری بر مبنای منافع فراایلی كه كلیه كردهای جنوبی را در بر بگیرد، مانع ایجاد یك ائتلاف میان ایلات كرد بر بستر رهبری واحد و فراگیر با سازماندهی منسجم و اهداف مشخص گردید. سالارالدوله با بهرهگیری از این تضاد میان ایلات كرد، به سهولت توانست رهبری كردهای جنوبی را در جهت مطامع خود، برعهده گیرد و ازاینرو، شورش كردهای جنوبی طی سالهای ۱۳۲۵ــ۱۳۳۰.ق، تحت رهبری یك شاهزاده قاجار ایجاد گردید؛ شورشی كه جز ویرانی، قحطی، غارت و عدم توسعه سیاسی، اجتماعی و اقتصادی و ناكامی از برخی مواهب مشروطیت، دستاورد دیگری برای منطقه به همراه نداشت.[cxxvi] از سویی شدت حملات و گسترش قتل و غارت توسط ایلات كرد، بر شكاف و خصومت میان كردهای شهری و ایلی افزود. نارضایتی در اشعار عامیانه اهالی كرمانشاه علیه ایلات كرد و بهویژه كردهای كلهر بهوضوح مشاهده میشود.[cxxvii] ازسویدیگر كشمكش و اختلافات میان ایلات كرد كه ناشی از عصبیتهای ایلی بود، مانع ایجاد یك هدف مشخص و فراگیر در میان اشرافیت ایلی گردید. ازاینرو هنگامیكه سراسر منطقه كردنشین مركزی و جنوبی، یعنی از سنندج تا كرمانشاه، در استیلای كردهای جنوبی قرار گرفته بود، كماكان قتل و غارت به منزله شورشهای كور در دستور كار آنان قرار داشت. درواقع هنگامیكه در میان كردهای شمالی بهواسطه تداوم حركتهای اعتراضی و سنتهای مبارزاتی علیه حكومت مركزی، اندكاندك یك رهبری فراگیر و واحد بر بستر نوعی ناسیونالیسم كردی ایجاد شده بود، در میان كردهای جنوبی به واسطه تضادهای موجود، چنین روندی صورت نگرفت. درواقع میتوان گفت به علت فقدان یك صورتبندی اجتماعی مشخص در میان كردهای جنوبی، ناسیونالیسم كرد در منطقه ایجاد نگردید و مردم منطقه علیرغم ضربات ناشی از شورش سالارالدوله بر پیكر اندیشه مشروطه و ناسیونالیسم ایرانی، همچنان به مركز و حكومت سراسری مشروطه متمایل بودند. مشاركت هفتهزاروسیصدوشصتویك نفری اهالی كرمانشاه در انتخابات دوره سوم مجلس شورای ملی در ذیقعده ۱۳۳۲.ق[cxxviii] كه نسبت به دوره دوم ــ سیصدوپنجاهوچهار رایدهنده[cxxix] ــ با یك رشد بیستدرصدی بعد از تهران مقام دوم را در تعداد رایدهندگان احراز نموده بود،[cxxx] خود دلیلی بر این مدعا است. از سویی علیرغم كارشكنیها و تقلبات عبدالحسینمیرزا فرمانفرما، حاكم كرمانشاه، علیه كاندیداهای حزب دموكرات[cxxxi] و حمایت از كاندیداتوری ملاكین منطقه[cxxxii] نهتنها اصناف و بازاریان و اهالی شهر،[cxxxiii] بلكه ایل سنجابی و قسمتی از كلهرها از نامزدهای مخالف فرمانفرما، حمایت نمودند.[cxxxiv] سرانجام حاجمیرزاحسین كرمانشاهی از هیات علمیه[cxxxv] و حاجمیرزا اماناللهخان عزالممالك اردلان، سیدحسین كزازی و محمدمهدیمیرزا مرآتالسلطان از حزب دموكرات[cxxxvi] به مجلس راه یافتند. بدینترتیب در آستانه افتتاح دوره سوم مجلس شورای ملی، كردهای جنوبی و بهویژه اهالی كرمانشاه، برخلاف كردهای مركزی و شمالی با امید به بهرهمندی از مواهب رژیم مشروطه چشم به اقدامات مثبت نمایندگان خود دوخته بودند، اما بروز جنگ جهانی اول تحقق آرمانشان مبنی بر استقرار نظام مشروطیت را با ناكامی مواجه كرد.
پینوشتها
[i]ــ محمدرضا فشاهی، تكوین سرمایهداری در ایران، تهران، گوتنبرگ، ۱۳۶۰، ص۹۵
[ii]ــ ژانت آفاری، انقلاب مشروطیت ایران، ترجمه: رضا رضایی، تهران، نشر بیستون، ۱۳۷۹، ص۴۲
[iii]ــ رحیم نامور، برخی ملاحظات پیرامون تاریخ انقلاب مشروطیت، تهران، چاپار، بیتا، ص۲۹
[iv]ــ شاپور رواسانی، دولت و حكومت در ایران، تهران، نشر شمع، بیتا، ص۸۸
[v]ــ جهت اطلاع بیشتر در این خصوص رك: نیكی كدی، تحریم تنباكو در ایران، ترجمه: شاهرخ قائممقامی، تهران، شركت سهامی كتابهای جیبی، ۱۳۵۸، ص۱۷۳
[vi]ــ جهت اطلاع بیشتر رك: یرواند آبراهامیان، ایران بین دو انقلاب، ترجمه: كاظم فیروزمند، حسن شمسآوری، محسن مدیر شانهچی، تهران، نشر مركز، ۱۳۷۷، صص۶۳ــ۵۲ و جان فوران، مقاومت شكننده (تاریخ تحولات اجتماعی ایران)، ترجمه: احمد تدین، تهران، موسسات خدمات فرهنگی رسا، ۱۳۷۷، صص۲۸۰ــ۲۷۱
[vii]ــ مهدی ملكزاده، تاریخ انقلاب مشروطیت ایران، تهران، علمی، ۱۳۶۳، كتاب اول، ص۲۱
[viii]ــ محمدعلی همایون كاتوزیان، اقتصاد سیاسی ایران (از مشروطیت تا پایان سلسله پهلوی)، ترجمه:محمدرضا نفیسی و كامبیز عزیزی، تهران، نشر مركز، ۱۳۷۳، ص۱۱۰
[ix]ــ یرواند آبراهامیان، همان، صص۷۴ــ۷۳
[x]ــ جان فوران، همان، ص۲۸۰
[xi]ــ درخصوص ماهیت بورژوا ــ دموكراتیك انقلاب مشروطه رك: شاپور رواسانی، همان، صص۸۹ــ۸۸، محمدرضا فشاهی، همان، صص۳۷۰ــ۳۶۹، رحیم نامور، همان، ص۵۲ و باقر مومنی، ایران در آستانه انقلاب مشروطیت، تهران، پیشاهنگ، ۱۳۵۷، ص۱۰
[xii]ــ ابراهیم میرانی، ناسیونالیسم و جنبش مشروطیت ایران، تهران، آرمانخواه، ۱۳۵۸، صص۱۱۸ــ۱۱۷ و ۱۷۰ــ۱۶۹
[xiii]ــ دراینخصوص رك: احمد اشرف، موانع رشد سرمایهداری در ایران، تهران، دفینه، ۱۳۵۹، صص۱۳۳ــ۱۲۷ و علیاكبر اكبری، علل ضعف تاریخی بورژوازی در ایران، تهران، نشر سپهر، ۱۳۵۷، صص۲۲ــ۷
[xiv]ــ ژانت آفاری، همان، ص۹۲
[xv]ــ مجموعه مقالات ایلات و عشایر، تهران، آگاه، ۱۳۶۲، ص۲۳۲
[xvi]ــ مصطفی رحیمی، قانون اساسی ایران و اصول دموكراسی، تهران، امیركبیر، ۱۳۵۷، ص۱۷۷
[xvii]ــ مرتضی راوندی، تغییر قانون اساسی ایران، تهران، امیركبیر، ۱۳۵۷، ص۱۰۳
[xviii]ــ همان.
[xix]ــ همان.
[xx]ــ مذاكرات دوره اول تقنینیه، ص۱۳۷
[xxi]ــ سیدعبدالحمید حیرت سجادی، گلزار شاعران كردستان، تهران، چاپخانه ورامین، ۱۳۴۴، صص۲۵۷ــ۲۵۶
[xxii]ــ عبدالله ناهید، خاطرات من، به اهتمام احمد قاضی، بیجا، چاپخانه شبنم، ۱۳۶۲، ص۲۶
[xxiii]ــ حمید احمدی، قومیت و قومگرایی در ایران، تهران، نشر نی، ۱۳۷۸، ص۸۸
[xxiv]ــ علیاصغر شمیم، كردستان، تهران، مدبر، ۱۳۷۰، ص۷۸
[xxv]ــ حمید مومنی، درباره مبارزات كردستان، تهران، انتشارات شباهنگ، ۱۳۵۸، صص۲۶ــ۲۵
[xxvi]ــ ناصر محسنی، جغرافیای طبیعی، اقتصادی، سیاسی، تاریخی كردستان، ج۱، بروجرد، چاپخانه لاویان، ۱۳۲۷، ص۸۰
[xxvii]ــ درخصوص نفوذ تجار روس در ساوجبلاغ مكری و عدم توسعه قدرت اقتصادی تجار كرد، رك: م.س. لازاریف، كیشه كورد، و گیرله روسی به كوردی دوكتور كاووسی قه فقان، به غدا، مطبعه الجافظ، ۱۹۸۹، ج۱، صص۷۱ــ۷۰
[xxviii]ــ درخصوص نفوذ تجار مسیحی و یهودی و پیامدهای آن رك: اوژن اوبن، ایران امروز، ترجمه: علیاصغر سعیدی، تهران، زوار، ۱۳۶۲، ص۱۱۴ و سیدمحمد صمدی، نگاهی به تاریخ مهاباد نسخه زیراكس، كتابخانه مجلس شورای اسلامی، ۱۳۷۳، ص۱۱۳
[xxix]ــ حاج محمدعلی سیاح، خاطرات یا دوران خوف و وحشت، به كوشش حمید سیاح، به تصحیح سیفالله گلكار، تهران، كتابخانه ابنسینا، ۱۳۴۶، ص۲۵۵
[xxx]ــ اوژن اوبن، همان، ص۱۱۴
[xxxi]ــ ادوارد بروان، نامههایی از تبریز، ترجمه: حسن جوادی، تهران، خوارزمی، ۱۳۵۱، ص۱۸۷
[xxxii]ــ اوژن اوبن، همان، ص۱۱۴
[xxxiii]ــ عبدالله ناهید، همان، صص۴۷ــ۴۶
[xxxiv]ــ قادر محمودزاده (آسو)، خاطرات زندگی پرماجرای دكتر آسو (چهره مهاباد)، به تصحیح محمود پدرام، تهران، نشر هور،۱۳۷۳، صص۱۶ــ۱۵
[xxxv]ــ درخصوص جنبش شیخعبدالله و پیامدهای آن، رك: اسكندر غوریانس، قیام شیخعبیدالله شمزینی در كردستان، به اهتمام عبدالله مردوخ كردستانی، تهران، دنیای دانش، ۱۳۵۶
[xxxvi]ــ میرزا رشید ادیبالشعرا، تاریخ افشار، به كوشش محمود رامیان و پرویز شهریاری، تبریز، انتشارات شورای مركزی جشن ملی ۲۵۰۰ ساله، ۱۳۴۶، صص۳۶۸ ــ۳۶۶
[xxxvii]ــ گزیده اسناد سیاسی ایران و عثمانی، ج۲، تهران، دفتر مطالعات سیاسی و بینالمللی، ۱۳۷۰، ص۵۷۱
[xxxviii]ــ میرزا رشید ادیبالشعرا، همان، ص۴۷۸
[xxxix]ــ همان، ص۳۷۰
[xl]ــ حسینبن عبدالله سرابی، سفرنامه فرخخان امینالدوله، به كوشش كریم اصفهانیان و قدرتالله روشنی، تهران، اساطیر، ۱۳۷۳، صص۱۱۱ــ۱۱۰؛ كریم اصفهانیان، مجموعه اسناد و مدارك فرخخان امینالدوله، تهران، انتشارات دانشگاه تهران، ۱۳۵۴، قسمت چهارم، صص۳۱۲ و ۳۵۲
[xli]ــ محمدرحیم نصرت ماكویی (نصرتالملك)، تاریخ انقلاب آذربایجان و خوانین ماكو، قم، چاپخانه علمیه، ۱۳۷۳.ق، ص۱۹
[xlii]ــ علیاكبرخان سرهنگ، افتتاح ناصری، نسخه خطی، كتابخانه ملی ایران، شماره ۳۲۰۰، ص۱۶
[xliii]ــ محمدحسنخان اعتمادالسلطنه، مآثر و الآثار، به كوشش ایرج افشار، تهران، اساطیر، ۱۳۶۳، ص۸
[xliv]ــ محمدرحیم نصرت ماكویی، همان، ص۲۳
[xlv]ــ همان، ص۳۰
[xlvi]ــ مهدی آقاسی، تاریخ خوی، تبریز، انتشارات موسسه تاریخ و فرهنگ ایران، ۱۳۵۰، ص۲۸۸؛ منصوره اتحادیه و دیگران، خاطرات نظامالسلطنه مافی، تهران، نشر تاریخ ایران، ۱۳۶۲، باب سوم، صص۷۳۸ــ۷۳۷
[xlvii]ــ درخصوص قتل جعفرآقا شكاك، رك: احمد كسروی، تاریخ مشروطه ایران، تهران، امیركبیر، صص۱۴۵ و ۱۴۳؛ مهدیقلیخان مخبرالسلطنه هدایت، خاطرات و خطرات، تهران، كتابفروشی زوار، ۱۳۴۴، ص۲۳۲؛ محمد تمدن، اوضاع ایران در جنگ اول یا تاریخ رضائیه، ارومیه، موسسه مطبوعاتی تمدن، ۱۳۵۰، ص۳۲۵[xlviii]ــ درخصوص پیامدهای قتل جعفرآقا شكاك و حملات قشون عثمانی به خوی، سلماس و ساوجبلاغ، در رمضان ۱۳۲۳.ق رك: پرنس رضاخان ارفعالدوله، خاطرات پرنس ارفع، به كوشش علی دهباشی، ج۶، تهران، انتشارات شهاب ثاقب و انتشارات سخن، ۱۳۷۸، صص۴۳۳ــ۴۳۲
[xlix]ــ منصوره اتحادیه و دیگران، همان، ص۷۰۲
[l]ــ میرزا محمدعلیخان فریدالملك، خاطرات فرید، گردآورنده مسعود فرید، تهران، زوار، ۱۳۵۴، ص۲۹۱
[li]ــ میرزا ابراهیمخان كلانتری باغمیشهیی، روزنامه خاطرات مشرفالدوله، به كوشش یحیی زكاء، تهران، فكر روز، ۱۳۷۷، ص۱۹۲
[lii]ــ درخصوص واقعه میدان توپخانه، رك: مهدی ملكزاده، تاریخ مشروطیت ایران، تهران، انتشارات علمی، ۱۳۶۳، صص۵۸۰ــ۵۶۳
[liii]ــ در این خصوص رك: احمد كسروی، همان، صص۵۰۰ــ۴۹۹
[liv]ــ گزیده اسناد سیاسی ایران و عثمانی، همان، ج۶، ص۴۸۸
[lv]ــ همان، ص۴۷۵
[lvi]ــ كتاب نارنجی، به كوشش احمد بشیری، ج۱، تهران، نشر نو، ۱۳۶۷، ص۱۳۷
[lvii]ــ م. كاردوخ، جنبشهای ملی كرد از دیرباز تاكنون، ج۲، سوئد، ۱۹۹۲، صص۷۷ــ۷۶
[lviii]ــ گزیده اسناد سیاسی ایران و عثمانی، همان، ج۶، صص۵۳۲ــ۵۳۱
[lix]ــ یوسف مغیثالسلطنه، نامههای یوسف مغیثالسلطنه، به كوشش معصومه مافی، تهران، نشر تاریخ ایران، ۱۳۶۲، ص۲۲۰
[lx]ــ میرزا ابراهیمخان كلانتریباغمیشهیی، همان، ص۲۴۳
[lxi]ــ حاج محمدتقی جورابچی، حرفی از هزاران كه اندر عبارت آمد (وقایع تبریز و رشت، ۱۳۳۰ ــ ۱۳۲۶.ق)، به كوشش منصوره اتحادیه و سیروس سعدوندیان، تهران، نشر تاریخ ایران، ۱۳۶۳، ص۱۸
[lxii]ــ كتاب آبی، به كوشش احمد بشیری، ج۱، تهران، نشر نو، ۱۳۶۳، ص۲۰۳
[lxiii]ــ كتاب آبی، همان، ج۳، ص۶۷۵
[lxiv]ــ محمدامین رسولزاده، گزارشهایی از انقلاب مشروطیت ایران، ترجمه: رحیم رئیسنیا، تهران، نشر شیرازه، ۱۳۷۷، ص۱۷۳
[lxv]ــ میرزا صادقخان مستشارالدوله، خاطرات و اسناد مستشارالدوله (مشروطیت در آذربایجان)، به كوشش ایرج افشار، تهران، طلایه، ۱۳۷۰، مجموعه چهارم، ص۲۷۹
[lxvi]ــ كتاب نارنجی، ترجمه: دكتر پروین منزوی، ج۴، تهران، نشر پرواز، ۱۳۶۸، صص۱۲۴ــ۱۲۳
[lxvii]ــ مهدیقلیخان مخبرالسلطنه هدایت، همان، ص۲۱۹
[lxviii]ــ منصوره اتحادیه و سیروس سعدوندیان، گزیدهای از مجموعه اسناد عبدالحسینمیرزا فرمانفرما، (۱۳۴۰ــ۱۳۲۵.ق)، ج۱، تهران، نشر تاریخ ایران، ۱۳۶۶، ص۲۹
[lxix]ــ همان، صص۳۱ــ۳۰
[lxx]ــ عمر فاروقی، نظری به تاریخ و فرهنگ سقز كردستان، سقز، انتشارات محمدی، ۱۳۶۹، صص۲۲ــ۲۱
[lxxi]ــ كتاب آبی، به كوشش احمد بشیری، ج۶، تهران، نشر نو، ۱۳۶۷، ص۱۴۳۲
[lxxii]ــ ژانت آفاری، همان، ص۲۳۹
[lxxiii]ــ كتاب آبی، همان، ج۶، صص۱۴۳۷ــ۱۴۳۵
[lxxiv]ــ محمدولیخان تنكابنی، یادداشتهای محمدولیخان تنكابنی سپهسالار اعظم، به تصحیح دكتر اللهیار خلعتبری و فضلالله ایرجی كجوری، تهران، انتشارات دانشگاه شهید بهشتی، ۱۳۷۸، ص۵۵
[lxxv]ــ دراینخصوص رك: ناصر دفتر روایی، خاطرات و اسناد ناصر دفتر روایی (انقلاب مشروطیت، نهضت جنگل، دوره ناامنی خلخال)، به كوشش ایرج افشار و بغداد رزاقی، تهران، فردوسی، ۱۳۶۲، ص۲۳۳ و گزیده اسناد ایران و عثمانی، همان، ج۶، ص۱۳۷ و عبدالله ناهید، همان، صص۴۶ــ۴۴
[lxxvi]ــ میرزا صادقخان مستشارالدوله، خاطرات و اسناد مستشارالدوله (سیاست داخلی ایران)، (۱۳۳۰ــ۱۳۲۵.ق)، مجموعه پنجم، به كوشش ایرج افشار، تهران، طلایه، ۱۳۷۴، ص۱۷۵
[lxxvii]ــ برهان ایازی، آئینه سنندج، بیجا، مولف، ۱۳۷۱، ص۶۱۱
[lxxviii]ــ رضاعلی دیوانبیگی، سفر مهاجرت در نخستین جنگ جهانی، تهران، چاپخانه بانك ملی ایران، ۱۳۵۱، ص۳۵
[lxxix]ــ علیاصغر شمیم، همان، ص۵۹
[lxxx]ــ م. س. لازاریف، همان، ص۷۱
[lxxxi]ــ س. ج. و. بنجامین، ایران و ایرانیان، ترجمه: محمدحسن كردبچه، تهران، سازمان انتشارات جاویدان، ۱۳۶۳، صص۱۰۴ــ۱۰۳
[lxxxii]ــ محمد مردوخ كردستانی، تاریخ مردوخ، تهران، نشر كارنگ، ۱۳۷۹، ص۲۸۳
[lxxxiii]ــ همان، صص۲۴۴ــ۲۴۲
[lxxxiv]ــ همان، ص۲۴۵
[lxxxv]ــ همان.
[lxxxvi]ــ همان، ص۲۴۷
[lxxxvii]ــ همان، ص۲۷۱
[lxxxviii]ــ همان، صص۲۷۷ــ۲۷۵
[lxxxix]ــ میرزا محمدعلی فریدالملك، همان، ص۳۵۰
[xc]ــ میرزا صادقخان مستشارالدوله، خاطرات و اسناد مستشارالدوله، مجموعه دوم، ص۳۳۳
[xci]ــ منصوره اتحادیه و سیروس سعدوندیان، همان، ج۲، ص۸۱۵
[xcii]ــ همان، ص۸۱۳
[xciii]ــ احمد امیراحمدی، خاطرات نخستین سپهبد ایران، به كوشش غلامحسین زرگرینژاد، ج۱، تهران، موسسه پژوهش و مطالعات فرهنگی، ۱۳۷۳، صص۸۱ــ۸۰
[xciv]ــ كتاب آبی، همان، ج۵، ص۱۱۲۹
[xcv]ــ جهت اطلاع بیشتر رك: شیخمحمد مردوخ كردستانی، همان، صص۳۱۰ــ۲۷۸
[xcvi]ــ میرزا صادقخان مستشارالدوله، یادداشتهای تاریخی و اسناد، به كوشش ایرج افشار، تهران، فردوسی، ۱۳۶۱، مجموعه اول، صص۲۲۰ــ۲۱۹
[xcvii]ــ شیخمحمد مردوخ كردستانی، همان، ص۳۱۱
[xcviii]ــ همان، صص۳۲۵ و ۳۱۵
[xcix]ــ محمدجواد مشكور، ایران در عهد باستان، تهران، اشرفی، ۱۳۶۳، ص۴۱۰
[c]ــ دراینخصوص رك: شاپور گودرزینژاد، كنگاور در جغرافیای انسانی و اقتصادی، تهران، انتشارات دانشگاه تهران، ۱۳۵۲، ص۶
[ci]ــ اوژن اوبن، همان، ص۳۴۶
[cii]ــ هوگو گروته، سفرنامه گروته، ترجمه: مجید جلیلوند، تهران، نشر نی، ۱۳۶۹، ص۹۶
[ciii]ــ همان، ص۹۹
[civ]ــ همان.
[cv]ــ چارلز عیسوی، تاریخ اقتصادی ایران (عصر قاجار ۱۳۳۲ــ۱۲۱۵.ق)، ترجمه: یعقوب آژند، تهران، نشر گستره، ۱۳۶۲، ص۹۴
[cvi]ــ میرزا محمدعلی فریدالملك، همان، ص۴۶۰
[cvii]ــ مهدی بامداد، شرح حال رجال ایران، ج۱، تهران، زوار، ۱۳۴۷، ص۳۵۳
[cviii]ــ سیدعبدالكریم غیرت، كلیات آثار غیرت كرمانشاهی، با مقدمه و حواشی تاریخ كرمانشاه، سید سعید غیرت، تهران، شركت چاپخانه فردوسی، ۱۳۳۸، ص۵۷
[cix]ــ علیاكبرخان وقایعنگار، مراتالظفر، نسخه خطی، كتابخانه مجلس شورای ملی، شماره ۳۴۲۷، ص۳۹۸
[cx]ــ همان، ص۴۰۱
[cxi]ــ عبدالحسینخان سپهر، مراتالوقایع مظفری، تصحیح دكتر عبدالحسین نوایی، تهران، زرین، ۱۳۶۸، ص۹۰
[cxii]ــ سیدعبدالكریم غیرت، همان، صص۳۹ــ۳۸
[cxiii]ــ همان، ص۵۸
[cxiv]ــ ایرج افشار سیستانی، كرمانشاهان و تمدن دیرینه آن، ج۲، تهران، زرین، ۱۳۷۱، صص۸۷۸ــ۸۷۷
[cxv]ــ علیاكبر نقیپور، یارمحمدخان سردار مشروطه، تهران، مولف، ۱۳۶۹، صص۲۱ــ۲۰
[cxvi]ــ محمدامین رسولزاده، همان، صص۴۵ــ۴۴
[cxvii]ــ دراینخصوص رك: كتاب آبی، همان، ج۱، صص۳۹ــ۳۶
[cxviii]ــ درخصوص حملات ایالات كرد بخصوص كردهای كلهر، رك: كتاب آبی، همان، ج۱، ص۲۲۱ و مذاكرات مجلس دوره اول، ص۵۶۹
[cxix]ــ علیخان ظهیرالدوله، خاطرات و اسناد ظهیرالدوله، به كوشش ایرج افشار، تهران، نشر سهامی كتابهای جیبی، ۱۳۵۱، ص۲۳۰
[cxx]ــ كتاب آبی، همان، ج۲، صص۳۸۵ــ۳۸۴
[cxxi]ــ میرزامحمدعلی فریدالملك، همان، ص۳۱۸
[cxxii]ــ كتاب آبی، ج۳، همان، ص۷۶۳
[cxxiii]ــ همان.
[cxxiv]ــ كتاب آبی، همان، ج۴، ص۸۳۵
[cxxv]ــ همان، ص۸۶۳
[cxxvi]ــ درخصوص شورش سالارالدوله در مناطق كردنشین جنوبی و همكاری كردهای جنوبی با وی، رك: میرزا محمدعلی فریدالملك، همان، صص ۴۱۵ــ۳۵۵؛ كتاب آبی، همان، ج۵، صص۱۰۷۴ و ۱۱۴۵ــ۱۱۴۴، ج۶، صص۱۲۸۷ و ۱۳۴۰ و ج۷، صص۱۶۴۴ و ۱۶۲۸
[cxxvii]ــ در این خصوص رك: محمدعلی فریدالملك، همان، ص۳۵۵
[cxxviii]ــ مذاكرات مجلس شورای ملی، دوره سوم، ص۴
[cxxix]ــ مذاكرات مجلس شورای ملی، دوره دوم، ج۱، ص۲
[cxxx]ــ منصوره اتحادیه، احزاب سیاسی در مجلس سوم، تهران، نشر تاریخ، ۱۳۷۱، صص۸۳ــ۸۲
[cxxxi]ــ امانالله اردلان، خاطرات حاج عزالممالك اردلان، تهران، نشر نامك، ۱۳۷۲، صص۸۶ــ۸۵
[cxxxii]ــ همان، ص۸۴
[cxxxiii]ــ همان، ص۸۵
[cxxxiv]ــ منصوره اتحادیه، همان، ص۸۹
[cxxxv]ــ میرزا ابوالقاسم كحالزاده، دیدهها و شنیدهها، به كوشش مرتضی كامران، تهران، نشر البرز، ۱۳۷۰، ص۱۳۸
[cxxxvi]ــ همان، صص۱۳۹ــ۱۳۸
دكتر محمد كلهر
منبع : ماهنامه زمانه
نمایندگی زیمنس ایران فروش PLC S71200/300/400/1500 | درایو …
دریافت خدمات پرستاری در منزل
pameranian.com
پیچ و مهره پارس سهند
خرید بلیط هواپیما
ایران رژیم صهیونیستی آمریکا روز معلم رهبر انقلاب معلمان بابک زنجانی مجلس شورای اسلامی مجلس خلیج فارس دولت دولت سیزدهم
تهران زلزله آتش سوزی شهرداری تهران پلیس آموزش و پرورش قوه قضاییه سیل بارش باران فضای مجازی سلامت سازمان هواشناسی
قیمت خودرو بازار خودرو خودرو قیمت دلار قیمت طلا دلار بانک مرکزی ایران خودرو سایپا کارگران تورم قیمت
فیلم سینمایی مسعود اسکویی تلویزیون رضا عطاران سریال سینمای ایران سینما رسانه ملی دفاع مقدس فیلم
دانشگاه علوم پزشکی انتخاب رشته مکزیک
فلسطین غزه جنگ غزه اسرائیل حماس روسیه چین نوار غزه ترکیه عربستان یمن اوکراین
پرسپولیس فوتبال استقلال سپاهان تراکتور باشگاه استقلال لیگ برتر ایران رئال مادرید لیگ قهرمانان اروپا بایرن مونیخ لیگ برتر باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی همراه اول دبی اینستاگرام اپل گوگل تبلیغات وزیر ارتباطات ناسا
خواب فشار خون کاهش وزن دیابت بیماری قلبی ویتامین کبد چرب قهوه