پنجشنبه, ۲۰ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 9 May, 2024
مجله ویستا


هروئین دیو نیست، یک دشمن است


هروئین دیو نیست، یک دشمن است
از زبان عموم بارها خیلی چیزها را در مورد مواد افیونی ای به نام هروئین شنیده یا در نوشتارها و مطبوعات و سایر رسانه های جمعی خوانده ایم، اما به قول معروف: «شنیدن کی بود مانند دیدن». سیدرضا موسوی لر جوانی است که چندین سال است اسیر رفتارها و ویژگی های غرب و جادویی این مواد افیونی شده و سالهاست که به قول خودش از این درد بی درمان رنج می برد. او مردی است خوش مشرب و با ادب. سیدرضا موسوی لر با اینکه دارای سواد کلا سیک (دانشگاهی) نیست، و تنها یازده کلا س خوانده است، اما از هوش و ذکاوت و استعداد عجیبی بهره مند است.
سیدرضا علا وه بر زبان دوست داشتنی فارسی که آن را خیلی فصیح تکلم می کند، به دو زبان متداول ترکی استانبولی و آلمانی نیز تسلط کامل دارد و البته یک مترجم خوب نیز به شمار می آید. وقتی در کنار خیابان و در حال کشیدن هروئین او را مشاهده کردم، در وهله اول او را آدمی معتاد و به قول عامیانه بی بند و بار و بی مصرف و مواردی از این قبیل که برای یک فرد معتاد ترسیم کرده اند، یافتم.
ولی وقتی باب گفت وگو را با او باز کردم، هرگز شخصیت او را کوچک ندیدم، بلکه شخصیتی را یافتم که به نوبه خود مثال زدنی بود و برخلا ف نگاه اکثر مردم، نگاه من به او یک نگاه بیمارگون بود و نه معتاد و...
و البته هر بیماری هم طبعا درمانی دارد. او از هروئین می گفت و اطلا عاتی که از همین مواد خطرناک به دست آورده بود. آری او می گفت: هروئین دیو نیست، یک دشمن است. چون دیو تنها آدم را می ترساند و با چند بار دیدن این ترس هم خواهد ریخت، ولی هروئین دشمن قسم خورده ای است که با هزار حیله و ترفند به جنگ آدم می آید و همیشه هم اوست که در این میدان جنگ پیروز است. او می گفت یکی از نظرات هروئین به آدمی که اهلش باشد این است که به او می گوید: اگر مرا سیاه کنی، بدان که سیاهت می کنم، اگر مرا به حرکت درآوری این را بدان که حتما تو رابه حرکت درمی آورم و اگر مرا محو می کنی این را بدان که من تو را محو تدریجی خواهم کرد.
آیا به قول همین آقای آلوده به این مواد، هروئین یک دشمن است. گیرم که همین صحبت درست باشد، ولی فرد معتاد تحت هیچ شرایطی تعریف درستی از این دشمن را نمی داند وگرنه هروئین با حیله های به ظاهر مثبت و در باطن مخرب و منفی تمام روح و روان این فرد را تصاحب نمی کند.
سالهاست که درخصوص این مقوله و مقوله هایی شبیه به آن صحبت های فراوانی می شود، اما متاسفانه تنها ظرف شعار یا نظر ما پر شده است و نه ظرف عمل.
طبیعی است که هر نظر باید در قالب عمل قرار گیرد و در جهت بهبود و تعالی جامعه اعمال گردد. از نظر این قلم علت اساسی و سمبلیکی که باعث گرایش فرد به هروئین و مواد دیگر می شود، برخلا ف تمام نظریات که تا به حال ارائه گردیده، در تفاوت است.
البته فقر و بیکاری و تورم و دیگر ناهنجاری های اجتماعی و برخورد با فرد معتاد به عنوان یک مریض و نه معتاد و... از عوامل اصلی و موثر نسبت به گرایش به این مواد است و نه عوامل اصلی و مطلق. چه اینکه چه بسا افرادی که از نظر زندگی غنی و بدون مشکل اند، ولی در گرداب مخوف و پرمخاطره این مواد گرفتار آمده اند و البته چه بسا افرادی که از هر نظر فقیر و بی بضاعتند (مالی، فرهنگی، تربیتی و...) ولی هرگز به سمت این مواد (سیگار، حشیش، تریاک، هروئین شیشه، کریستال، اکس و...) نرفته اند. طبعا هروئین یا مواد دیگر دارای یکسری خصیصه های به ظاهر جذاب و آرام بخش و شادی آورند که به صورت مقطعی فرد را به خود جذب می کنند و این مهم نیز بیشتر در کشورهای پیرامونی (جهان سوم یا توسعه نیافته) وجود و شیوع پیدا می کند که آن هم به وسیله افراد سوداگر و پول پرست و پول جو به انجام می رسد. به نظر می آید در جهت برون رفت از این مقوله ما باید ابتدا استعدادهای افراد معتاد را پیدا کنیم و بعد فرد را در انتخاب این استعدادها براساس علا قه خویش آزاد بگذاریم که بتواند انتخاب کند و بعد در جهت تعالی و گسترش این استعدادها در ذهن فرد بکوشیم. چون پایگاه زدن رفتارها و ویژگی های مواد مخدر در اذهان افراد معتاد شدت فراوان دارد.
بنابراین باید چیزی را جایگزین نماییم که حداکثر ویژگی های بارز آن برای فرد معتاد بالا تر و چربش بیشتری به ویژگی های مواد مخدر داشته باشد.
افرادی بوده اند که سال هاست از اعتیاد رنج برده اند، ولی مطالعه و روی آوردن به نوشتن آنها را از این مخمصه نجات داده و به عنوان یک نویسنده یا شاعر نیز از آنها یاد شده و می شود.
بنابراین متد دادن و اجرا کردن این متدها باید در ابتدا توسط افراد متدشناس صورت پذیرد و در ثانی نیاز به زمان بلند و با برنامه را می طلبد. ما با فرد معتاد در دو زمینه باید کار کنیم. یکی از لحاظ جسمی است و دیگر از لحاظ روحی. مبرهن است که فرد با توجه به محدودیت هایی که برایش ایجاد می کنند و تقویت غذایی ای که می شود، بالا خره از لحاظ فیزیکی مساله قابل رفع بوده، ولی مشکل اساسی این مقوله (مواد مخدر) مشکل روحی است، یعنی روح فرد کامل معتاد است و چه بسا افرادی که دو سال یا بیشتر در زندان به سر می برند، ولی باز توانایی ترک این مواد را ندارند و دوباره به بیانی روز از نو و روزی نیز از نوست. در اینجا باید تصدیق داشت که تاثیر مواد مخدر بیشتر بر روح و روان فرد است تا جسم آن.
به طوری که تمام رفتارهای فرد براساس همان ویژگی های این مواد انجام می گیرد. یعنی به بیانی فرد وقتی معتاد روحی می شود، تمام تصمیمات آن توسط خلق و خوی مثلا هروئین یا دیگر مواد مخدر صورت می پذیرد و به هر سمتی که بخواهند (این مواد) فرد را هدایت و سوق می دهند. با این تفاسیر باید اذعان دارم که زندگی بسیار وسیع و آکنده از زیبایی است و البته دارای دنیاهای متفاوت و جذاب. یعنی به بیانی ساده زندگی از زیبایی ها و جاذبه های مثال زدنی ای برخوردار است و جالب اینجاست که این زیبایی ها و جاذبه ها دست نخورده و کاملا طبیعی اند و نه مثل مواد مخدر مقطعی و غیرطبیعی (مصنوعی). اما اکثر افرادی که به سمت مواد مخدر می روند، باید گفت که از این زیبایی ها بی بهره اند یا اصلا شناخت و آگاهی لا زم را از این زیبایی های زندگی ندارند و در این جاست که نیاز به آموزش لا زم و هدایت سالم از طرف صاحبان اندیشه در حوزه مواد مخدر ضروری به نظر می آید.
به بیانی باید برای هر حادثه ای پیشگیری لا زم به عمل آید و اعتیاد نیز در زوایایی یک نوع حادثه است (چون نگاه به معتاد یک نگاه بیمارگون تلقی می شود) لذا سیل مشکلا ت اجتماعی و معیشتی در کانون زندگی های اجتماعی در گرایش افراد به مواد مخدر بسیار موثر است، به طوری که افراد وقتی با مصائب زندگی مواجه می شوند و چون راهی در جهت برون رفت از این معضل پیدا نمی کنند، در اینجاست که مواد مخدر با شادی های زودگذر خود فرد را از این گرداب سهمگین نجات می دهد که باید گفت همانطوری که این مواد می تواند فرد بیمار را به صورت کوتاه مدت مداوا و ارضا نماید، طبعا عوامل سالم و همگون با شخصیت این گونه افراد نیز در زندگی یافت می شود، که می تواند افراد را از این بیماری مزمن نجات دهد. به بیانی باید متدهایی را برای فرد معتاد ترسیم نمائیم که ابتدا با روحیات فرد معتاد سازگار باشد و در ثانی این متدها بر متدهای مواد مضر برتری و رجحان داشته باشد به نحوی که فرد معتاد ناخودآگاه به سمت این متدها هدایت و سوق داده شود. (متدهای سالم) مثلا همین آقای موسوی لر که ذکر آن رفت، فردی است که علا قه بسیاری به مطالعه دارد و اهل بحث وتبادل عقیده و نظر است و حتی خود ایشان می گفت که فلا نی: «شده که من برای یک سال هم ترک کنم که جایگزین این مسئله هم بیشتر مطالعه و مشاهده علمی بوده; اما مجددا به همین برنامه باز روی آورده ام». شاید گفت بهترین راه برای کسانی که تا اندازه ای از این مواد خسته شده اند و دوست دارند از آن رهایی یابند و از چنین ویژگی هایی نیز برخوردارند، مطالعه بیشتر و روی آوردن به قلم و نوشتن خیلی از مسائل زندگی است و دلیل اصلی مبنی بر روی آوردن به قلم بدین خاطر که قلم دارای دنیاهای متفاوت و متنوعی است و به تعبیری جاده های مختلفی را به روی آدم ها باز می کند و البته این جاده ها هم بی انتهاست (منظور افرادی است که ذوق و استعداد این حوزه را دارند) پس این نوع حرکت باعث گرایش افکار فرد معتاد به این سمت می شود و به مرور زمان تاثیر خود را خواهد گذاشت و دیگر افراد معتاد نیز باید براساس همان علا قه و استعدادهایی که می تواند در ابعاد مختلف در افراد یافت شود، بی شک می توان افراد را هم از این گرداب مخوف نجات داد.
نویسنده : عابدین پاپی
منبع : روزنامه مردم سالاری