جمعه, ۲۱ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 10 May, 2024
مجله ویستا

پیامبر و مرجعیّت علمی امیرمؤمنان


پیامبر و مرجعیّت علمی امیرمؤمنان
● طلیعه
از روزی كه پیامبر بزرگوار اسلام صلی‏الله‏علیه‏و‏آله‏وسلم در مكه مكرّمه به رسالت مبعوث گردید؛ در مناسبتهای گوناگون به تثبیت موقعیت دینی، اجتماعی و سیاسی امیرمؤمنان علیه‏السلام پرداخت. بدین جهت هر روز به شكلی، وی را مطرح ساخته، تا مسلمانان بیش از پیش با این چهره مقدس آشنا شوند.
با مرور تاریخ، موارد زیادی از این افتخارات را مشاهده خواهیم كرد؛ از جمله مسأله بستن در خانه‏های یاران رسول خدا صلی‏الله‏علیه‏و‏آله‏وسلم و باز گذاردن در خانه علی علیه‏السلام است كه توسط رسول خدا صلی‏الله‏علیه‏و‏آله‏وسلم صورت گرفت.
این ماجرا، كه به شدت خشم یاران را بر انگیخت و می‏رفت كه بر اثر نادانی و جهالت برخی و غرض‏ورزی برخی دیگر، عده‏ای در برابر پیامبر صلی‏الله‏علیه‏و‏آله‏وسلم موضع بگیرند، با سیاست حكیمانه و مقتدرانه آن حضرت فرونشانده شد.
از آنجا كه مسأله «سدّالأبواب» یكی از مسائل سیاسی بسیار مهمّ زمان حضرت رسول صلی‏الله‏علیه‏و‏آله‏وسلم در مدینه است و با احتمال اینكه این جریان پنج روز قبل از رحلت رسول خدا صلی‏الله‏علیه‏و‏آله‏وسلم اتفاق افتاده و از این جهت حائز اهمیت است، بر آن شدیم تا این جریان را از نظر تاریخی به دقت بررسی نموده و اهداف آن حضرت را از این كار بررسی كنیم.
● نگاهی به ماجرای سدّالأبواب
تاریخ نگاران آورده‏اند: در روزهایی كه مسلمانان به مدینه هجرت می‏كردند، عده‏ای از آنها در اطراف «مسجد النبی» خانه‏هایی ساختند و دری از آن خانه‏ها به سوی مسجد پیامبر صلی‏الله‏علیه‏و‏آله‏وسلم باز كردند. پیامبر صلی‏الله‏علیه‏و‏آله‏وسلم پس از مشاهده چنین وضعیتی از معاذ بن جبل خواست تا پیام آن حضرت را مبنی بر بستن در خانه‏هایی كه به سوی مسجد باز شده به اصحابش برساند.۱
به نقل دیگری، پیامبر صلی‏الله‏علیه‏و‏آله‏وسلم علی علیه‏السلام را فرستاد۲ و در نقل سومی، حضرت، خود، شخصاً به در خانه‏ها رفته و آنها را بست، جز در خانه علی علیه‏السلام كه آن را باز گذارد.۳
ابن شهرآشوب از خلط و تداخل روایات در این ماجرا خبر می‏دهد؛ چرا كه بدون شك در اینجا دو جریان وجود داشته است:
. جریان بستن در خانه‏های باز شده به سوی مسجد.
. جریان خوابیدن عده‏ای در مسجد.
كه پیامبر صلی‏الله‏علیه‏و‏آله‏وسلم با هردو جریان، حكیمانه برخورد كرد. بنابر این، هم افرادی كه در مسجد می‏خوابیدند، دستور بیرون رفتن از مسجد برای آنها صادر شد و هم درهایی كه به سوی مسجد باز شده بود، دستور به بستن آنها داده شد.
بدین جهت، در كتابهای اهل سنّت بین این دو جریان خلط شده و شاید منظور ابن‏شهرآشوب از این خلط و تداخل، در كتابهای اهل سنّت باشد.۴
تعابیری كه در بیشتر كتابهای حدیثی اهل سنّت و تمام كتابهای شیعه آمده، حكایت از سدّالأبواب دارد.۵ در كتاب «نظم دُرّالسّمطین» سخن از «خوخه» (روزنه، درب كوچك) است كه پیامبر صلی‏الله‏علیه‏و‏آله‏وسلم فرمود: سد كنید هر خوخه‏ای را كه در مسجد است، جز خوخه علی علیه‏السلام !
و اما جریان موضعگیری پیامبر نسبت به خوابیدن اصحاب در مسجد؛ بنابر نقل ابن‏مسعود چنین است:
شبی پس از نماز عشاء در مسجد بودیم كه پیامبر صلی‏الله‏علیه‏و‏آله‏وسلم نزد ما آمده در حالی كه در بین ما ابوبكر، عمر، عثمان، حمزه، طلحه، زبیر و عده‏ای از یاران بودند، پرسید: این تجمع برای چیست؟
گفتند: ای رسول خدا! با یكدیگر به گفت و گو نشسته‏ایم، برخی از ما می‏خواهند نماز بخوانند، و برخی می‏خواهند در همین جا بخوابند پیامبر صلی‏الله‏علیه‏و‏آله‏وسلم فرمود: مسجد من جای خوابیدن نیست، برخیزید و به سوی خانه‏هایتان بروید. هر كه بخواهد نماز بخواند، در منزل خود نماز بخواند و هركه نمی‏تواند، به استراحت بپردازد...، پس همه ما از جای برخاستیم و متفرق شدیم. دربین ما علی هم بود كه او هم از جای برخاست تا برود، اینجا بود كه پیامبر صلی‏الله‏علیه‏و‏آله‏وسلم دست علی را گرفت و فرمود: «اما انت یا علی فانّه یحلّ لك فی مسجدی ما یحلّ لی و یحرم علیك ما یحرم علیّ؛ اما تو ای علی! (بدان كه) حلال و جایز است برای تو در مسجد من، هرچه را كه بر من جایز است و حرام است بر تو، در هرچه كه برای من حرام است.»۶
● سستی برخی اصحاب در بستن درها
با شنیدن فرمان بستن درها از سوی پیامبر صلی‏الله‏علیه‏و‏آله‏وسلم بسیاری از یاران سر جای خود نشسته و عكس العملی از خود نشان ندادند و از اینكه مبادرت به بستن در خانه‏های خود نكرده بودند، گویا قصد مخالفت امر رسول خدا صلی‏الله‏علیه‏و‏آله‏وسلم را داشتند كه بار دیگر منادی رسول خدا صلی‏الله‏علیه‏و‏آله‏وسلم به مسجد آمده و فرمان رسول خدا صلی‏الله‏علیه‏و‏آله‏وسلم را ابلاغ كرد. باز هم كسی از جای خود بر نخاست و با یكدیگر به گفت و گو پرداختند كه پیامبر صلی‏الله‏علیه‏و‏آله‏وسلم به چه هدف و انگیزه‏ای دست به این كار زده است....۷
● تهدید به عذاب
این سستی از سوی اصحاب، پیامبر صلی‏الله‏علیه‏و‏آله‏وسلم را به شدت نگران ساخته و برای بار سوم از مردم خواست تا به فرمان رسول خدا صلی‏الله‏علیه‏و‏آله‏وسلم جامه عمل بپوشانند؛ اما در ابلاغیه سوم، با پیام شدید اللحنی از آنها خواست تا درهای خانه خود را كه به مسجد باز كرده‏اند، ببندند و اگر چنین نكنند، عذاب الهی بر آنها نازل خواهد شد.۸
● تهدید به رانده شدن از مدینه
همچنین برای جدّی گرفتن دستوراتی كه از سوی پیامبر صلی‏الله‏علیه‏و‏آله‏وسلم می‏آمد، لازم بود آن حضرت فشارهای بیشتری را اعمال كند. بدین جهت ـ بنابر نقل ابن المغازلی در مناقب ـ پیامبر صلی‏الله‏علیه‏و‏آله‏وسلم به مسجد آمده، در بین مردم ایستاد و فرمود: می‏بینم برخی از اینكه من، علی را در مسجد نگه داشتم و آنها را بیرون كردم، به خشم آمده‏اند؛ به خدا سوگند! من آنها را بیرون نكردم و علی را نگه نداشتم، بلكه این كار از سوی پروردگار بود.... آگاه باشید هركه به این حكم راضی نیست و به خشم آمده، به این سو برود. و با دست خود به سوی شام اشاره فرمود... .۹
● اعتراضات و واكنش‏ها
پس از بسته شدن درخانه‏ها ـ جز در خانه علی علیه‏السلام ـ اعتراضات منافقان و اصحاب ناآگاه، به شدت بالا گرفت. منافقان كه به هیچ وجه حاضر نبودند چنین فضیلتی را از علی علیه‏السلام ببینند، سخنان آزار دهنده‏ای به گوش مبارك پیامبر صلی‏الله‏علیه‏و‏آله‏وسلم رساندند. آنان می‏گفتند: پیامبر صلی‏الله‏علیه‏و‏آله‏وسلم در باره دامادش علی، گمراه شد.۱۰ اینجا بود كه از سوی پروردگار، آیه «ما ضلّ صاحبكم و ما غوی»۱۱؛ «هرگز دوست شما (محمد) منحرف نشده و مقصد را گم نكرده است.» نازل گردید.
برخی از مسلمانان نا آگاه، كه فكر می‏كردند این كار به خاطر خویشاوندی وی با علی علیه‏السلام انجام شده، سخنانی را در محضر پیامبر صلی‏الله‏علیه‏و‏آله‏وسلم عرضه داشتند. در این میان عباس و حمزه بیش از دیگران تحریك شده بودند.
مورّخان نوشته‏اند كه: حمزه به نزد پیامبر صلی‏الله‏علیه‏و‏آله‏وسلم آمد و عرض كرد: یا رسول اللّه انا عمّك و أنا أقرب الیك من علی. قال: صدقتَ یا عمّ انّه واللّه ماهو عنّی بل هو من اللّه عزّوجلّ؛ ای رسول خدا! من عموی تو هستم و من از علی به تو نزدیك ترم. پیامبر صلی‏الله‏علیه‏و‏آله‏وسلم فرمود: عموجان، راست می‏گویی؛ اما به خدا سوگند! این دستور از سوی من نبوده؛ بلكه از طرف پروردگار است.۱۲
عباس نیز نزد حضرت آمده، گفت: یارسول اللّه اخرجت أعمامك و أصحابك و أسكنت هذا الغلام؟؛ ای رسول خدا! تو عموها و یارانت را از مسجد بیرون كرده‏ای و این جوان را در مسجد نگه داشته‏ای؟!
حضرت در پاسخ فرمود:
هرگز من دستور به بیرون رفتنشان را ندادم و هرگز این جوان را در مسجد نگه نداشتم؛ بلكه این پروردگار بود كه چنین اراده‏ای داشت.۱۳
● درخواست اصحاب و ردّ پیامبر صلی‏الله‏علیه‏و‏آله‏وسلم
هنگامی كه خشم‏ها و اعتراضات یاران رسول خدا، مبنی بر بازگذاردن در خانه‏های خود، اثر نبخشید، پیامبر ناراضیان را تهدید به نزول عذاب و یا اخراج از مدینه و رفتن به سوی شام نمود. آنها راه دیگری در پیش گرفته، از این رو به خواهش و تمنّا افتاده تا پیامبر اجازه دهد در كوچك و یا پنجره و روزنه‏ای به مسجد باز كنند، اما آن حضرت بار دیگر تمام درخواست‏های آنها را رد كرده، اجازه نداد حتی روزنه بسیار كوچكی هم از درون خانه‏ها به سوی مسجد باز كنند.
مورّخان آورده‏اند كه عمر گفت: دع لی خوخهٔ اطلع منها الی المسجد فقال: لا و لا یقدر اصبعهٔ؛ اجازه دهید من روزنه‏ای باز كرده تا مسجد را ببینم. پیامبر صلی‏الله‏علیه‏و‏آله‏وسلم فرمود: هرگز! گرچه به اندازه انگشت باشد. فقال ابوبكر: دع لی كوهٔ أنظر الیها، فقال: لا و لا رأس إبرهٔ؛ ابوبكر گفت: برای من شكافی را واگذارید، كه از آن به سوی مسجد نگاه كنم. پیامبر صلی‏الله‏علیه‏و‏آله‏وسلم فرمود: هرگز چنین چیزی نخواهد بود؛ گرچه به اندازه سر سوزنی باشد. عثمان نیز همانند آنها سخن گفت و درخواست كرد؛ اما پیامبر صلی‏الله‏علیه‏و‏آله‏وسلم خودداری نمود.۱۴
عباس، عموی پیامبر صلی‏الله‏علیه‏و‏آله‏وسلم گفت: ای رسول خدا! برای من واگذار به اندازه آنكه فقط خود، داخل و خارج شوم. پیامبر صلی‏الله‏علیه‏و‏آله‏وسلم فرمود: ما أمرتُ بشی‏ء من ذلك؛ به چنین چیزی دستورم نداده‏اند.۱۵
● انگیزه بستن درها
شاید این سؤال در ذهن بسیاری مطرح شده باشد كه: پیامبر صلی‏الله‏علیه‏و‏آله‏وسلم چه هدفی را از این كار دنبال می‏كرد؟
پاسخ می‏دهیم كه برخی روایات و احادیث، از جمله همین حدیث مورد نظر، خود روشنگر بسیاری از مسائل نهفته است كه نیاز به اثبات و استدلال ندارد. اما برای آگاهی بیشتر، به برخی انگیزه‏ها، كه از خود این روایات استفاده می‏شود، اشاره می‏نماییم:
● دستور الهی
پرواضح است كه وظیفه پیامبر صلی‏الله‏علیه‏و‏آله‏وسلم در طول «رسالت» رساندن دستور الهی بوده است. از این رو باید گفت كه او بدون دستور خدا، هرگز به چنین كاری دست نزده؛ بلكه با استناد به آیه شریفه: «ما ینطق عن الهوی ان هو وحی یوحی»۱۶، این كار نیز در اثر صدور وحی از سوی پروردگار به پیامر مكرّمش بوده است.
اراده پروردگار بر این تعلّق گرفته بود كه تمام درهایی كه به سوی مسجد پیامبر صلی‏الله‏علیه‏و‏آله‏وسلم باز شده، بسته و در خانه علی علیه‏السلام همچنان باز بماند. در این كار، پیامبر صلی‏الله‏علیه‏و‏آله‏وسلم مجری است و همه باید اطاعت كنند، بدون اینكه حقّ اعتراضی داشته باشند. بدین جهت می‏بینیم به دنبال اعتراضی كه به پیامبر شد، آن حضرت فرمود: «و انّی واللّه ما سددتُ من قبل نفسی و لاتركتُ من قبل نفسی ان أنا الاّ عبد مأمور امرتُ بشی‏ء ففعلتُ ان أتبع الاّ ما یوحی؛ به خدا سوگند كه من از نزد خود، درها را نبستم و از پیش خود، درِ خانه‏ای را به باز ماندن رها نكردم؛ بلكه من بنده‏ای مأمور بودم، به چیزی دستور داده شدم و به آن عمل كردم. در این كار از وحی الهی پیروی می‏كنم.»۱۷
● كنترل تردّدهای غیر مجاز
نوشته‏اند كه پس از احداث مسجد النبی، عدّای از یاران آن حضرت، خانه‏های خود را در اطراف مسجد احداث كردند و برای آسان شدن رفت و آمد خود به مسجد، دری از خانه به سوی مسجد باز كرده بودند و مدتی نیز از همان راه برای رفتن به خانه و مسجد استفاده می‏كردند. بعضی از روزها می‏شد كه زن و مردِ ساكن همان خانه‏ها، در حال غیر طهارت از مسجد پیامبر عبور كرده و به خانه می‏رفتند و یا خارج می‏شدند.
پیامبر صلی‏الله‏علیه‏و‏آله‏وسلم برای اینكه مبادا برخی از یاران، این در را برای خود یك امتیاز بدانند و بر دیگر یاران، آگاهانه یا نا آگاهانه، فخرفروشی كنند و همچنین برای اینكه حرمت مسجد ـ از اینكه گذرگاه هر عابر طاهر و غیر طاهر شده ـ از بین نرود، چنین دستوری داد. و اما خود، علی، فاطمه، حسن و حسین علیهم‏السلام را از این حكم مستثنی كرد۱۸ و علت استثناء هم بسیار واضح و روشن است؛ چرا كه به فرموده قرآن مجید، اهل بیت پیامبر علیهم‏السلام پاك و مطهرند. و پیامبر، اهل بیت خود را بر علی، فاطمه، حسن و حسین علیهم‏السلام ۱۹ انطباق داد و فرمود: اینان، اهل‏بیت من هستند.
پیامبر صلی‏الله‏علیه‏و‏آله‏وسلم حتی به آن كسانی كه در حال طهارت ظاهر و باطن هم از آنجا عبور می‏كردند، اجازه دستور بازگذاردن در خانه خود را نداد، اگرچه فامیل‏های وابسته و نزدیك به او هم بودند. علت این دستور هم این بود كه همه مسلمانان در این حكم الهی مساوی و برابر باشند. بدین جهت حتی به عباس و حمزه كه دو عموی پیامبر بودند، نیز دستور بستن در خانه داده شد.
امّ سلمه گوید: خرج رسول اللّه الی صرحهٔ هذا المسجد فقال: ألا لایحلّ هذا المسجد لجنب و لا حائض الاّ لرسول اللّه و علی و فاطمه و الحسن و الحسین. ألا قد بیّنت لكم...۲۰؛ روزی پیامبر بر بلندی مسجد بالا رفته، فرمود: آگاه باشید! داخل شدن در این مسجد برای هیچ جنب و حائضی جایز نیست، جز برای رسول خدا، علی، فاطمه، حسن و حسین....و در روایت دیگری كه حموینی در فرائد السمطین آورده، پیامبر در این ماجرا، خود و اهل بیتش را استثناء كرده و اهل بیت را نیز به علی، فاطمه، حسن و حسین علیهم‏السلام تفسیر كرده است.
امّ سلمه گوید: قال رسول اللّه: الاّ انّ مسجدی حرام علی كل حائض من النساء و علی كل جنب من الرجال الاّ علی محمد و اهل بیته، علی و فاطمهٔ و الحسن و الحسین؛۲۱ آگاه باشید! كه داخل شدن در مسجد من، برای هر حائضی از زنان و بر هر فرد جنب از مردان حرام است؛ مگر بر محمد و اهل بیت او، علی و فاطمه و حسن و حسین.
● خواسته پیامبر صلی‏الله‏علیه‏و‏آله‏وسلم
ممكن است این تقاضا نخست از سوی پیامبر صلی‏الله‏علیه‏و‏آله‏وسلم بوده باشد و خداوند در استجابت این تقاضا فرمان به بستن در خانه‏ها، جز خانه علی علیه‏السلام را داده باشد؛ چرا كه پس از احداث مسجدالنبی و احداث خانه‏های برخی یاران در اطراف آن و خوابیدن و عبور كردن برخی از یاران از مسجد، مسجد را از آن قداست واقعی انداخته بودند. و چون پیامبر صلی‏الله‏علیه‏و‏آله‏وسلم از این ماجرا رنج می‏برد، بدین جهت از خداوند درخواست كرد تا همان گونه كه برای موسی در باره هارون و ذرّیه‏اش این كار عملی شد، برای او نیز در باره علی و ذرّیه‏اش مسجد پاك و مطهر گردد. خداوند نیز به این تقاضا پاسخ مثبت داده و طی فرمانی به پیامبر، دستور بستن در خانه‏ها، جز در خانه علی علیه‏السلام را صادر فرمود.
عبداللّه بن عباس می‏گوید: قال رسول اللّه لعلیّ: انّ موسی سأل ربّه أن یطهر مسجده لهارون و ذرّیته و انّی سألتُ اللّه أن یطهّرلك و لذرّیتك من بعدك. ثم أرسل الی ابی‏بكر أن سدّ بابك. فاسترجع و قال: سمعاً و طاعهٔ. فسدّ بابه ثم الی عمر كذلك ثم صعد المنبر فقال: ما انا سددتُ أبوابكم و لا فتحتُ باب علی و لكنّ اللّه سدّ أبوابكم و فتح باب علی؛۲۲ پیامبر صلی‏الله‏علیه‏و‏آله‏وسلم به علی علیه‏السلام فرمود: روزی موسای پیامبر از خدای خویش خواست تا مسجدش را برای هارون و ذرّیه‏اش پاك سازد و من نیز از خداوند خواستم كه مسجد را برای تو و ذریه‏ات پس از تو پاك گرداند. سپس برای ابوبكر پیام فرستاد كه در خانه‏ات را ببند. او نیز كلمه استرجاع را بر زبان آورده و گفت: سمعاً و طاعهًٔ؛ شنیدم و قبول كردم. پس در خانه خود را به فرمان پیامبر بست. سپس همین فرمان را به عمر داد. و آنگاه به منبر رفته، فرمود: این من نیستم كه در خانه‏های شما را بسته و در خانه علی را باز گذاشتم؛ بلكه این خدا بود كه چنین دستوری صادر فرمود.
علامه امینی پس از ذكر حدیث می‏نویسد: نسائی به نقل از سیوطی این حدیث را آورده است در حالی كه در سنن موجود نیست. و از این كه سنن در نزد علامه امینی موجود بوده و بدون واسطه از نسائی نقل نكرده، معلوم می‏شود كه این حدیث در این كتاب مفقود شده است؛ ولی نسائی شبیه به همین حدیث را به طور خلاصه در خصایص۲۳ نقل كرده است.
● تثبیت موقعیت سیاسی امیرمؤمنان علیه‏السلام
پیامبر صلی‏الله‏علیه‏و‏آله‏وسلم در موارد گوناگونی با عبارتهایی چون: انا مدینهٔ‏العلم و علی بابها و انا مدینهٔ الحكمهٔ و علیّ بابها و انا مدینهٔ الفقه و علیّ بابها فمن اراد العلم فلیأت الباب۲۴ از دانش وسیع و بی‏مانند امیرمؤمنان علیه‏السلام سخن گفته است. اما حضرت زمانی به این مسأله تحقّق عینی بخشید كه عملاً دستور به بسته شدن تمامی درها داد و فقط در خانه علی را باز گذاشت و به این وسیله به همگان فهماند كه پس از من، فقط علی است كه می‏تواند همانند من عمل كرده و رهبر مسلمانان باشد.
طبق نقل سیره حلبیه۲۵ از امّ سلمه، ماجرای سدّ ابواب در بیماری آن حضرت اتفاق افتاده است. به نقل مسلم این واقعه پنج شب پیش از فوت رسول خدا صلی‏الله‏علیه‏و‏آله‏وسلم رخ داده است.۲۶
ابن‏عباس می‏گوید: این امر در مرض موت آن حضرت بوده است.۲۷
از بررسی این نقل‏ها روشن می‏شود كه این دستور بسیار مهم بوده و مشخص می‏گردد كه حضرت به دنبال چه هدفی بوده است.
● تلاش مذبوحانه دشمنان
از اینكه دشمنان اهل بیت نتوانستند با موضعگیری‏های جاهلانه خود در برابر این جریان، نقش پیامبر صلی‏الله‏علیه‏و‏آله‏وسلم را در تثبیت موقعیت سیاسی امیرمؤمنان علیه‏السلام خنثی كنند، دست به تلاش‏های مذبوحانه‏ای زدند كه خلاصه این تلاش‏ها را در چند مورد بیان می‏كنیم:
● شكستن حُرمت خانه
پس از رحلت رسول خدا صلی‏الله‏علیه‏و‏آله‏وسلم اولین تلاش آنها حرمت شكنی بود، آنان برای گرفتن بیعت از علی علیه‏السلام به خانه فاطمه علیهاالسلام هجوم برده و بیشترین حرمت شكنی را نسبت به خانه و خاندان رسول خدا صلی‏الله‏علیه‏و‏آله‏وسلم انجام دادند.
شما می‏توانید ماجرای هجوم به خانه وحی و رسالت را در ده‏ها كتاب شیعه و سنّی به دقت مطالعه نمایید و خود به قضاوت بنشینید.
● تخریب خانه امیرمؤمنان علیه‏السلام
در زمان عبدالملك بن مروان، دشمن به بهانه توسعه مسجد پیامبر صلی‏الله‏علیه‏و‏آله‏وسلم ، ساكنان این خانه را بیرون كرده و خانه را ویران كردند.
آنها فكر كردند كه با ویران كردن خانه، آن در كه به امر خداوند و توسط پیامبر صلی‏الله‏علیه‏و‏آله‏وسلم باز گذارده شده، بسته خواهد شد. این كوته‏فكران خیال كردند در خانه اهل‏بیت علیهم‏السلام در بین چهار دیواری و چوب، سنگ و آجر قرار دارد، در حالی كه این چنین نیست و این در همچنان باز و تا روز قیامت برای تمام بشریت منبع فیض الهی خواهد بود و هیچ كس جرأت بستن آن را نداشته و نخواهد داشت؛ چرا كه قرآن مجید می‏فرماید: «یریدون لیطفئوا نوراللّه بأفواههم و اللّه متمّ نوره و لو كره الكافرون»۲۸؛ آنان می‏خواهند نور خدا را با دهان خود خاموش سازند ولی خدا نور خود را كامل می‏كند، هرچند كافران خوش نداشته باشند.
● تضعیف راویان حدیث
از دیگر تلاش‏های مذبوحانه دشمنان، مقابله با این حدیث است كه از طرف برخی كینه توزان صورت گرفته و این حدیث را به بهانه ضعف راویان، مردود دانسته‏اند.
ابن الجوزی این خبر را از جمله اخبار ساختگی دانسته و به خیال خود، این خبر ضعیف است؛ چرا كه با اخبار صحیحه كه در باره ابوبكر وارد شده، در تضاد است؛ بدین جهت گفته است: حدیث سدّ الابواب از اخبار ساختگی رافضیان است.۲۹
پاسخ می‏دهیم: این خیال خامی بیش نیست؛ چرا كه
اوّلاً: این حدیث را عده‏ای از یاران رسول خدا صلی‏الله‏علیه‏و‏آله‏وسلم نقل كرده‏اند كه ما شكّی در صحابه بودنشان نداریم، همانند: ابن عباس، زید بن ارقم، براء بن عازب، سعد بن أبی وقّاص، عبداللّه بن عمر، جابر بن عبداللّه انصاری، ابوسعید خدری، امّ سلمه، ابو رافع، عایشه، عبدالمطلب بن عبداللّه بن حنطب، عمر بن الخطّاب، جابر بن سمرهٔ، انس بن مالك، حذیفهٔ بن اسید غفاری، ابوذر غفاری، ابوالحمراء، بریدهٔ أسلمی، علی بن ابی‏طالب، عدی بن ثابت و جمع دیگری از یاران رسول خدا صلی‏الله‏علیه‏و‏آله‏وسلم .
و به گفته ابن شهر آشوب این حدیث را نزدیك به سی نفر از یاران رسول خدا صلی‏الله‏علیه‏و‏آله‏وسلم نقل كرده‏اند.۳۰
افزون بر این، این حدیث با الفاظ گوناگونی كه دارد، از بیست و نه طریق وارد شده است، و مرحوم سیدهاشم بحرانی به این اسناد اشاره كرده است.۳۱
ثانیاً: بیشتر محدّثان و راویان این حدیث را توثیق كرده‏اند.
تعبیرهایی كه در باره اسناد و رجال این روایت آمده است، به قرار ذیل است:
. فالحدیث بنصّ الحظاظ صحیح رجاله ثقات.۳۲
. در فتح الباری آمده است: رجاله ثقات.۳۳
. بدخشی در نزل الابرار، پس از ذكر این حدیث می‏نویسد: اخرجه احمد و النسایی و الحاكم و الضیاء باسناد رجاله ثقات.۳۴
. ابن حجر می‏نویسد: سند صحیح و رجاله رجال الصحیح الاّ العلاء و هو ثقهٔ و ثقهٔ یحیی بن معین و غیره.۳۵
. در فتح الباری پس از ذكر این حدیث می‏نویسد: اخرجه احمد و النسائی و اسناده قوی.۳۶
. محمودی در تحقیق ارزشمند خود بر كتاب تاریخ دمشق در ترجمه زندگانی امیرمؤمنان از ابن حجر، در ذیل این حدیث آورده است: این حدیث مشهور است و طرق متعددی بر آن نقل شده است و هر طریقی خود به تنهایی از مرتبه «حسن» كمتر نیست. و از مجموع این طرق بنا به روش اهل حدیث، قطع به صحت این حدیث پیدا خواهیم كرد.۳۷
● تحریف حدیث
یكی دیگر از راه‏های مقابله با این حدیث، كه از طریق برخی محدّثان صورت گرفته، گذاشتن نام ابوبكر به جای نام علی بن ابی‏طالب علیه‏السلام است! در حالی كه در صحاح و غیر صحاح همه، روایت سدّ الأبواب را مخصوص علی بن ابی‏طالب علیه‏السلام دانسته‏اند و چنان كه گفته شد، راویان آن را ثقه شمرده‏اند.
ترمذی در صحیح۳۸ و احمد بن حنبل در مسند،۳۹ از ابن عباس، از پیامبر صلی‏الله‏علیه‏و‏آله‏وسلم نقل كرده‏اند كه پیامبر صلی‏الله‏علیه‏و‏آله‏وسلم دستور به بستن درها جز خانه علی علیه‏السلام را صادر كرد.
اما بخاری در صحیح خود، بابی را به عنوان: «باب الخواصهٔ و الممر فی المسجد»، باز كرده و در آن روایتی را از ابوسعید خدری از پیامبر صلی‏الله‏علیه‏و‏آله‏وسلم نقل كرده كه در آخر آن چنین آمده است: ولكن اخوهٔ الاسلام و مودته لایبقین فی المسجد باب الاّ سدّ الاّ باب أبی‏بكر۴۰؛ اما برادری و مودت اسلام دری را در مسجد باز نمی‏گذارد مگر آن را ببندد، مگر در ابی‏بكر.
حال متعرض این جهت نمی‏شویم كه آیا رجال و اسناد این روایت از نظر خودشان صحیح است یا نه و فرضاً تمام رجال و اسناد این روایت صحیح باشد، آیا بین این دو حدیث تناقض پیش نمی‏آید؟ مگر ترمذی و مسند احمد، جزء صحاح نیستند كه این حدیث را مخصوص علی بن ابی‏طالب دانسته‏اند؟! پس یا باید بگوید: احادیث ترمذی و احمد، احادیث صحیحه‏ای نیستند و یا باید حدیث بخاری را كه در برابر همه صاحبان كتب صحاح و مسانید و سنن قرار گرفته است كنار گذاشته شود و آن را غیر صحیح بدانیم.
عجیب است كه ابن سعد واقدی، كه كتابهای خویش را در ظلّ عنایت حكومتها نوشته است، در كتاب طبقات خود، با نقل حدیثی از معاویهٔ بن صالح، در باره بستن درها، جز در خانه ابوبكر، اهانتی به پیامبر صلی‏الله‏علیه‏و‏آله‏وسلم نسبت می‏دهد كه هرگز قابل بخشش نیست!
او به نقل از معاویهٔ بن صالح آورده است: جمعی از مردم گفتند: حضرت درهای ما را بست و درب خلیلش را رها كرد. پس رسول خدا صلی‏الله‏علیه‏و‏آله‏وسلم فرمود: رسید به من آنچه شما گفتید در باب ابی‏بكر، به درستی كه می‏بینم برباب ابی‏بكر نوری را و می‏بینم بر باب شما ظلمتی را.۴۱
آیا خود قضاوت نمی‏كنید كه: این روایت جعلی و دروغ است؟ چرا كه هیچگاه پیامبر صلی‏الله‏علیه‏و‏آله‏وسلم نسبت گمراهی و ضلالت به یاران خود نداده است و چگونه در اینجا آشكارا و بی‏پرده به تمام یاران خود و یا لااقل به كسانی كه دری به مسجد باز كرده بودند، یا زبودن آن ذوب را مایه ضلالت و ظلمت می‏بیند.
صاحب اثر : محمد جواد مروّجی طبسی
منبع : ماهنامه كوثر شماره ۵۶
پی‏نوشت‏ها:
. مناقب آل ابی‏طالب، ج ۲، ص ۱۹۰.
. راهبرد اهل سنن، ص ۶۷.
. مناقب ابن المغازلی، ص ۳۰۷.
و ۵. مناقب آل ابی‏طالب، ج ۲، ص ۱۹۰.
. اللئالی المصنوعهٔ، ج ۱، ص ۱۸۱.
۷. تاریخ المدینهٔ‏المنورهٔ، (مسعودی)، ج ۱، ص ۳۳۹.
. همان، (ایهاالناس سدوا ابوابكم قبل أن ینزل العذاب...).
. مناقب علی بن ابی‏طالب، ص ۲۵۴.
۰. مناقب آل ابی‏طالب، ج ۲، ص ۱۹۴.
۱. نجم / ۲.
۲. اللئالی المصنوعهٔ، ج ۱، ص ۱۸۱.
۳. خصائص، نسائی، ص ۱۳.
۴. مناقب آل ابی‏طالب، ج ۲، ص ۱۹۱.
۵. احقاق الحق، ج ۵، ص ۵۶۹.
۶. نجم / ۲.
۷. تاریخ دمشق، ترجمه زندگی امیرمؤمنان، ج ۱، ص ۲۷۷.
۸. تاریخ اصبهان، ج ۱، ص ۲۹۱.
۹. شواهد التنزیل، ج ۲، ص ۲۵.
۰. تاریخ اصبهان، ج ۱، ص ۲۹۱.
۱. فرائد السمطین، باب ۶، ح ۱۲.
۲. الغدیر، ج ۳، ص ۲۰۵.
۳. خصائص، نسائی، ص ۱۲.
۴. تذكرهٔ‏الخواص، ص ۵۲.
۵. السیرهٔ‏الحلبیهٔ، ج ۳، ص ۳۴۷.
۶. صحیح، مسلم، ج ۵، ص ۱۳.
۷. همان، بخاری، ج ۱، ص ۱۲۰.
۸. صف / ۸.
۹. الموضوعات، ج ۱۱، ص ۳۶۶.
۰. مناقب آل ابی‏طالب، ج ۲، ص ۱۸۹.
۱. غایهٔ‏المرام، ص ۶۳۹.
۲. الغدیر، ج ۳، ص ۲۰۲.
۳ـ۳۵. همان، ص ۲۰۳.
۶. همان، ص ۲۰۷.
۷. تاریخ دمشق، (ترجمه الامام علی بن ابی‏طالب)، ج ۱، ص ۳۰۵.
۸. صحیح ترمذی، ج ۵، ص ۶۴۱.
۹. مسند احمد بن حنبل، ج ۱، ص ۳۳۱.
۰. صحیح بخاری، ج ۱، ص ۹۲.
۱. طبقات، ابن سعد، ج ۲، ص ۲۲۷.
منبع : سایت پیامبر اعظم