پنجشنبه, ۲۰ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 9 May, 2024
مجله ویستا
رنگینکمان علامت امید برای فردا است
روزی از روزها، رنگهای دنیا به مجادله پرداختند، هر یک از آنها ادعا داشت که بهترین، مفیدترین و مهمترین رنگ میباشد.
رنگ سبز گفت: ”به طور مسلم من مهمترین رنگم. چرا که علامت زندگی و امید هستم، برای رنگ علفزار، درختان و برگها انتخاب شدم و بدون من حیوانها میمیرند. به فضای سبز بیرون شهر نگاه کنید، خواهید دید که در بیشتر جاها بهچشم میخورم.“
رنگ آبی حرف او را قطع کرد و گفت: ”تو تنها به زمین نگاه میکنی، کمی هم به آسمان و دریا فکر کن، این اب است که مادهٔ اصلی زندگی میباشد. آسمان، فضا را بهوجود آورده و صلح و آرامش را هدیه میدهد، بدون آرامش من، هیچ چیز معنی ندارد.“
رنگ زرد با تمسخر گفت: ”جدی میگوئی؟ من خوشحالم، شادمانی و گرما را به جهان میبخشم. خورشید، ماه و ستارهها نیز زرد هستند. هرگاه که به گل آفتابگردان نگاه کنید، احساس میکنید تمام دنیا به رویتان لبخند میزند. بدون من، هیچ لذتی وجود ندارد“.
نفر بعد، رنگ نارنجی بود که شروع کرد به تعریف از خودش. ”من رنگ سلامتی و قدرت هستم، ممکن است کمیاب باشم، اما باارزشم، چرا که در خدمت احتیاجهای بشر هستم. من حامل ویتامینهای مهمی میباشم. به رنگ هویج، کدو حلوائی، پرتقال و... نگاه کنید، ممکن است در تمام وقتها نباشم، اما در هنگام طلوع و غروب خورشید، وقتی در آسمان ظاهر میشوم، زیبائیام آنقدر چشمگیر است که هیچ فردی به شما توجه نمیکند.“
رنگ قرمز، دیگر نتوانست تحمل کند و فریاد زد: ”آهای! من فرمانروای همهٔ شما هستم. من رنگ خونم و خون، یعنی زندگی. من رنگ خطر و شجاعتم. من در موقع لزوم، میجنگم و شور و احساس را بهوجود میآورم. بدون من، زمین همانند سیارهای خالی خواهد بود. من، رنگ عشق، رنگ گل سرخ و اقاقیا میباشم.
بنفش از جای خود برخاست، او بسیار بلندقامت بود و باشکوه و متانت گفت: ”من رنگ جلا، جبروت و قدرت هستم. پادشاهان، سردارها، کشیشها و... بیشتر مرا انتخاب میکنند، چرا که نشانهٔ اقتدار و عقل میباشم. مردم از من سئوال نمیکنند، تنها گوش میدهند و اطاعت میکنند.
همینطور که رنگها به یکدیگر فخر میفروختند و از برتری خود سخن میگفتند، جر و بحث آنها بالا گرفت، ناگهان برق خیرهکنندهای همه جا را روشن کرد و رعد غرید و بهصدا درآمد، باران بیوقفه شروع به باریدن کرد، رنگها از ترس به یکدیگر نزدیک شدند و برای آرامش بیشتر، یکدیگر را در آغوش گرفتند، در این میان، باران شروع به صحبت کرد: ”شما رنگهای بیعقل با یکدیگر میجنگید و هر یک سعی میکنید ثابت کنید از دیگری برتر هستید، آیا نمیدانید که هر یک از شما برای هدفی خاص، منحصر به فرد و متفاوت بهوجود آمدهاید، دستان خود را به یکدیگر بدهید و با من بیائید، همانطور که باران گفت، آنها دستان یکدیگر را گرفته و به راه افتادند، باران ادامه داد: ”از حالا به بعد، وقتی من میبارم، همهٔ شما در پهنای آسمان، ظاهر میشوید تا به یاد داشته باشید که همگی میتوانید با آرامش در کنار هم زندگی کنید. رنگینکمان علامت امید برای فردا است و بنابراین هرگاه که باران، دنیا را شستشو میدهد و رنگینکمان در آسمان ظاهر میشود، خوب است به یاد داشته باشیم که از یکدیگر قدردانی کنیم.
مترجم: زهرا حسن نایبی
منبع : مجله شادکامی و موفقیت
نمایندگی زیمنس ایران فروش PLC S71200/300/400/1500 | درایو …
دریافت خدمات پرستاری در منزل
pameranian.com
پیچ و مهره پارس سهند
تعمیر جک پارکینگ
خرید بلیط هواپیما
ایران آمریکا انتخابات دولت سیزدهم مجلس شورای اسلامی روز دختر رافائل گروسی رئیس جمهور سید ابراهیم رئیسی رهبر انقلاب حجاب انتخابات مجلس
قتل تهران سلامت هواشناسی وزارت بهداشت شهرداری تهران پلیس بارش باران آموزش و پرورش سیل فضای مجازی قوه قضاییه
دولت ارز دلار گاز خودرو قیمت دلار مالیات قیمت طلا مسکن قیمت خودرو ایران خودرو حقوق بازنشستگان
زهره فکور صبور نمایشگاه کتاب سپند امیرسلیمانی نمایشگاه کتاب تهران تلویزیون کتاب سینمای ایران سریال دفاع مقدس تئاتر موسیقی سینما
دانشجویان دانش بنیان اینوتکس
رژیم صهیونیستی اسرائیل غزه فلسطین جنگ غزه رفح روسیه حماس حمله به رفح نوار غزه ترکیه مصر
رئال مادرید فوتبال لیگ قهرمانان اروپا استقلال پرسپولیس بایرن مونیخ لیگ برتر بازی باشگاه استقلال لیگ برتر ایران ذوب آهن نساجی
اینترنت تبلیغات اپل سامسونگ آب ناسا گوگل مایکروسافت نوآوری
سرطان هندوانه کنسرو بیماران خاص بیمه سنگ کلیه سبزیجات کمردرد آلرژی