یکشنبه, ۱۶ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 5 May, 2024
مجله ویستا


زبان و مذهب در گفتار ساموئل جانسون


زبان و مذهب در گفتار ساموئل جانسون
اهمیت و محبوبیت گفتار و موعظه‌های پند‌آمیز در طول عمر خود و همچنین در دوران مذهب‌گرایی انگلستان، امروزه ناچیز شمرده می‌شود. ساموئل جانسون بیش از چهل نسخه موعظه نوشته است که بیست و هشت نسخة آن موجود است. تنها مطالعة دقیق بر روی نسخه‌های موجود را «جیمز گری» در کتاب «موعظه‌های جانسون» انجام داده است. وی علاوه بر تاریخچه و چگونگی نشر آنها به جست‌وجوی رد‌ّ پای مضامین مورد علاقة جانسون مانند پوچی، کوتاهی‌عمر، دنیا، رنج، توبه پاداش و سزا، دوستی و نیکوکاری در سایر آثار جانسون نیز می‌پردازد.
همچنین گری به شباهتهای موعظه‌های جانسون با آثار غنی ادبیات موعظه‌ای انگلستان و تغییرات و اصلاحات ادیبانه‌ای که او در آنها وارد کرده است، اشاره می‌کند. این تغییرات در واقع باور جانسون است بر اینکه واقعیات زندگی دنیوی از ایمان، شکلی جعلی و ساختگی به وجود آورده‌اند و اعتقادات و قراردادهای عزمی مذهب از اهمیت آن کاسته است. در مقایسه با سبک موعظه‌های سنتی انگلیسی و به خصوص فرمهای قراردادی که از قرن هفدهم به‌عنوان شکل رسمی این سبک شناخته شده‌اند، موعظه‌های ساموئل جانسون به‌طور قابل ملاحظه‌ای عاری از هر گونه کنایه، نماد و تشبیهات زیرکانة ادبی است. از نظر او این‌گونه استعارات برای توصیف موضوعات مذهبی نامناسب است و مهم‌تر اینکه تأثیر نامطلوبی بر اعتقادات مذهبی مخاطب می‌گذارد. بنابراین سپاهیان شیطان و فرشتگان همسرا در موعظه‌های جانسون جایی ندارد.
سبک جانسون همیشه بر توانایی او برای در مقابل هم قرار دادن اصول پنهان و غامض مذهبی و تجربیات عمومی انسان تأکید دارد. با اعتراف به تمایل طبیعت انسان به خودفریبی، موعظه‌های جانسون مذهب را به عنوان مفهومی عمل‌گرایانه که درماندگی ذاتی بشر را قابل تحمل می‌سازد، معرفی می‌کند.
انحراف جانسون از سبک موعظه سنتی انگلیسی به معنای بی‌ارزش شمردن آنها به عنوان بخشی ناب از ادبیات نیست. برعکس بررسیهای دقیق او از این موعظه‌ها کاملاً نشان‌دهندة ارزش‌گذاری او بر این فرهنگ شفاهی ـ کتبی و به ویژه ب‍ُعد ادبی آن است.
جانسون در فرهنگ لغاتش کلمه موعظه را چنین تعریف می‌کند: «سخنی آموزنده که فردی الهی، برای تهذیب مردم ایراد می‌کند.» و در توضیح نقل قولی از توماس سکر (اسقف اعظم کانتربری) آورده است:
«موعظه ما هرگز کامل و بی‌عیب نیست، کلام خداوند نیست؛ آنسان که موعظة پیامبران، کلام خداوند بود. نه، موعظه‌ها فقط تکرار مبهم واژگان اوست و واژگان او قانونی است که موعظه‌ها به موجب آن شکل می‌گیرند.»
اسقف سِکِر، کشیش با نفوذ کانتربری کسی بود که جانسون برای او احترام بسیاری قائل بود. او مردی سلطنت‌طلب، وابسته به کلیسای انگلیس و محافظه‌کار بود. عقاید دین‌شناسانه او همانند عقاید سیاسی و اجتماعی‌اش، بسیار در جریان فکری قرن هجدهم تأثیر گذاشت. اولین نگرانی او در مقام اسقف اعظم کانتربری دفاع از مسیحیت در برابر سه دشمن همیشگی‌اش: شک‌گرایی، تعصب و کاتولیک‌گرایی بود.
او معتقد بود یک موعظه ابتدا با دلایلش مجاب و سپس با زیبایی‌اش متقاعد می‌کند. در واقع این قانون زیبایی‌شناسی بود که جانسون نیز به عنوان یک شکل استاندارد برای تأثیرگذار بودن موعظه‌ها می‌پسندید. اسقف عقیده داشت آنچه امروزه باعث بی‌اعتنایی به مذهب شده است آراستگی ادبی بیش از حد موعظه‌ها و کلام مذهبی است و این همان چیزی بود که جانسون درباره موفقیت موعظه‌های متدیستها می‌گفت:
«اصرار بر گناه بودن شرابخواری، به دلیل مختل کردن عقل، مهم‌ترین عضو انسان، بر مردم عادی اثر ندارد؛ اما گفتن اینکه شرابخواری بیش از حد منجر به مرگ می‌شود و این مرگ، مرگی دردناک خواهد بود، تأثیر عمیق خود را خواهد گذاشت!»
با وجود اینکه جانسون و اسقف هیچ‌کدام به عقاید و تعالیم متدیست زیاد معتقد نبودند، اما هر دو سبک موعظه‌های آنها را از نظر تأکید بر اصلاحات اخلاقی می‌ستودند.
یکی از بزرگ‌ترین جاذبه‌های اسقف برای جانسون این بود که او بر نوشتن موعظه‌ها با استفاده از مثالهای عینی به جای ذهنی و به زبان سادة مردم عادی و بر پایة تعالیم عملی به جای تعالیم نظری و انتزاعی دین‌شناسانه، تأکید می‌کرد. اسقف نه فقط بر ساده‌نویسی موعظه‌های جانسون تأثیر گذاشت، بلکه به او آموخت که نوشتن موعظه باید در دوره‌ای منظم، اندیشمند و با سیاست نوشته شود: «حتی بهترین و ماهرترین واعظ باید حد و حدود کلام خود را حفظ کند؛ عقیدة خود را قبل از آنکه مخاطب از شور و هیجان گرم شود، القا کن.»
این صراحت‌گویی مانند یک خط‌مشی منطقی است که از سبک موعظه‌های جانسون و سهم اسقف در اخلاق‌گرایی و شایستگیهای ادبی آنها حکایت دارد.
جانسون هرگز استانداردهای ادبی خود را زمان نوشتن پند و اندرز در قالب موعظه، رها نمی‌کند. او همیشه نگران است که چگونه یک موعظه، به عنوان یک شکل نمایشی و عمومی از علم معانی و بیان، می‌تواند مذهب شخصی را بلافاصله به جمع تعمیم دهد. موعظه نباید فقط بر عمل بخش متفکر انسان تأثیرگذار باشد، بلکه بیشتر، باید با استفاده از تعالیم عملی، کل وجود بشر را دستخوش تحولات اخلاقی ‌کند.
از نظر جانسون منطق، آسمانی‌ترین جزء طبیعت انسان است. بنابراین او بیشترین بخش توانایی‌اش را به عنوان یک موعظه‌نویس به توصیف و ترسیم اوضاعی اختصاص می‌دهد که منطق مهم‌ترین نقش را در هدایت رفتار اخلاقی فرد در زندگی حال و آینده او داشته باشد. البته اگر منطق توسط تعالیم مذهبی حمایت نشود، خطر خودفریبی، در طبیعت انسان، همیشه او را تهدید می‌کند. موعظه‌های جانسون در واقع بیانگر این نکته است که در بسیاری مواقع منطق محض ضعیف و ناکافی به نظر می‌رسد و به همین دلیل عقاید و تعالیم مذهبی به کمک او می‌آیند. به علاوه آنها نشان می‌دهند که منش نوع بشر می‌تواند بیش از آنچه هست، عقل‌گرا باشد و موعظه‌ها چگونگی استفاده بیشتر از رفتار عقل‌گرا را (تحت حمایت آموزشهای مذهبی) به ما آموزش می‌دهد.
روش معمول جانسون برای شروع موعظه‌هایش، نوشتن یک پاراگراف با موضوعی عمومی درباره وجود بشر یا یک تجربه جمعی و مأنوس می‌باشد. سپس در ادامه، جانسون چند هدف را دنبال می‌کند:
۱) تسخیر کامل مخاطب، از طریق درگیر کردن حواس او به مطلب مورد اشاره.
۲) هدایت فکر عام مخاطب به سمت اندیشة مهم وجود ارتباط بین سؤالات بنیادی بشر و پاسخهایی که مذهب به آنها می‌دهد (هدفی که دین‌شناسان مدرنی مانند پل تیسلیچ در کتاب تاریخ تفکر مسیحی از آن به عنوان «روش مدرن ارتباط» نام می‌برند.)
۳) تأکید بر عمل‌‌گرایی مذهبی به وسیله به کارگیری تجربیات انسانی.
در به کارگیری طرح کلی موعظه، جانسون از سبک سنتی ساختار موعظه فاصله می‌گیرد و این اگر چه ممکن است ناچیز به نظر برسد اما دوباره بر حساسیت او نسبت به مخاطبش اشاره دارد.
جانسون معمولاً طرح کلی را تا پرداختن به یک چهارم متن موعظه به مضامین کلی و پراکنده راجع به موضوع اصلی، به تعویق می‌اندازد. او موعظه‌اش را با کلی‌گوییهای آشکارا شروع کرد و سپس به معرفی طرح کلی پرداخت.
بهترین مثال برای توضیح این سبک موعظه‌نویسی، موعظه شماره ۱۴ جانسون می‌باشد. موعظه حدود ده صفحه است که طرح کلی آن از صفحه ششم به بعد ظاهر می‌شود. به عقیده جانسون شکل جا افتاده و استانداردشدة موعظه از قرن هفدهم، ترکیبی بسته و محدود است.
روش او در موعظه‌نویسی طرح کلی را برجسته‌تر کرده است و به آن قابلیت تغییر و سبک‌پذیری می‌دهد و بالاخره بر مذهب‌ عمل‌گرای مورد نظرش تأکید بیشتری می‌کند.
ساموئل جانسون به استفاده از مثالها و نقل قولهای وام گرفته شده از انجیل زیاد علاقه‌ای ندارد. او مشخصاً به مزی‍ّتهای توصیف سرشت بشر و درماندگی او در دوره معاصر اشاره می‌کند و از تمثیلات انجیلی به ندرت و بر حسب تصادف، استفاده می‌‌کند. وقتی قسمتی از انجیل مفید است، او آن را برای موعظه‌اش وام می‌گیرد. او برای جلب مخاطب به درک مباحثاتش از حمایت قطعات منتخب اقتباسی (از انجیل) نیازی احساس نمی‌کند. او تلاش نمی‌کند مخاطبانش را با نشان دادن دانش لغات مبهم خود بترساند. فقط در موارد محدودی است که او به سمت تفسیر متون مذهبی در طول موعظه‌اش می‌رود که آن هم بیشتر تلاشی در جهت رفع ابهامات در معانی ادبی موجود در متن اقتباسی است.
حتی زمان نوشتن یک متن کاملاً مذهبی (مانند موعظه) جانسون قوانین زیبایی‌شناسی خاص خود و گرایشهای شک‌گرایانه خود را کنار نمی‌گذارد.
بلکه با نگاه دقیق به طبیعت و تجربه بشری، آنها را برای ارتقاء هر چه بیشتر جایگاه مذهب، مورد استفاده قرار می‌دهد.
تلاش همیشگی ساموئل جانسون به عنوان یک فرد مذهبی بر آن بوده است که با بیان تعالیم مذهبی به‌گونه‌ای ساده و قابل فهم، مذهب را عملاً بخشی از زندگی عادی بشر کند.
آزاده فرامرزی ها
منبع : سورۀ مهر