چهارشنبه, ۱۹ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 8 May, 2024
مجله ویستا


رهاورد توسعه ناهمگون


رهاورد توسعه ناهمگون
▪ من نمی خوام مثل شما ازدواج کنم
▪ چرا باید زن این پسر بشم؟
▪ چرا نباید خودم برای ازدواجم تصمیم بگیرم؟
این جملاتی است که امروزه گاه از زبان دختران می شنویم. دخترانی که بنابر دلایل گوناگون ترجیح می دهند، زندگی مشترک را با تأخیر شروع کنند.
به طوری که بنابر آمار ارایه شده از سوی مرکز پژوهشهای مجلس شورای اسلامی سن ازدواج برای دختران به ۹/۲۷ سال و برای پسران به ۷/۲۹ سال افزایش یافته و این در حالی است که میانگین سن ازدواج در سال ۱۳۷۵ برای پسران تقریباً ۲۶ سال و برای دختران حدود ۲۳ سال بوده است. البته این تأخیر در سن ازدواج تنها به دختران جامعه شهری خلاصه نمی شود و طیفی از دختران روستایی را نیز در برمی گیرد، اما به راستی علت این امر چیست و برای پیشگیری از تبعات آن چه باید کرد؟
رئیس انجمن علمی مددکاری ایران با تأکید بر اینکه، مقوله افزایش سن ازدواج دختران روستایی دلایل گوناگونی دارد، می افزاید: بخشی از این عوامل به تحولات اجتماعی مربوط می شود که مهمترین آن، رشد میزان تحصیلات در بین دختران روستایی است.
این در حالی است که یا تعداد پسران تحصیلکرده در روستا در حد این دختران نیست یا اینکه بنابر شرایط اجتماعی و اقتصادی پسری که برای اشتغال به شهر آمده دیگر به موطن خود باز نمی گردد، بنابراین، دختر تحصیلکرده روستایی مرد مناسبی برای ازدواج با خود نمی یابد.
دکتر مصطفی اقلیما، ادامه می دهد: در گذشته وظایف زنان و مردان روستایی مشخص بود، در نتیجه آنها بنابر همان وظایف سنتی عمل می کردند و توقعاتشان از زندگی همان قدر بود، اما در حال حاضر وقتی دختر روستایی به دانشگاه می رود دیگر نمی تواند در آن قالب سنتی ایفای نقش کند و از همه مهمتر دیگر آن شرایط برایش قابل پذیرش نیست. البته این مقوله ای بسیار طبیعی و حتی در بسیاری از شهرهای کوچک هم می توان آن را دید، چون در حالی دختران ما به تحصیلات بالاتر دانشگاهی می پردازند که هنوز بسیاری از مردان ما همان وظایف سنتی را دارند. هنوز هم در روستا مرد ما کشاورزی می کند و از همان جایگاه اجتماعی سنتی بهره مند است.
● دختران روستایی هم فرق کردند
دو زن کنار هم نشسته اند. زن میانسال با تردید به دیگری می گوید: برادرم از زندگی و زن شانس نیاورد. زن اولش که طلاق گرفت و با یک دختر ۶ ساله، برادرم رو رها کرد. این هم از زن دومش که بیچاره بعد از مریضی مرد. حالا نمی دونم با این دو تا بچه چه کار باید بکنم. سنشم که کم نیست بنده خدا وقتی ازدواج کرد ۳۷ - ۳۸ سال داشت. زن دیگر با خونسردی می گوید: غصه نخور. مشکل اونم حل میشه. سن یکی از فامیلای ما از برادر شما هم بیشتر بود. تازه زن و بچه هم داشت رفت از روستا زن گرفت. دخترهای روستا حاضرند با هر شرایطی ازدواج کنند!
● آیا واقعاً این طوری است؟
ساره - م دانشجو که خود اهل روستاست اصلاً چنین تفکری را قبول ندارد. او می گوید: اکنون وضعیت دختران روستایی هم خیلی تفاوت کرده و حالا آنها برای زندگی خودشان حق انتخاب قایل هستند در غیر این صورت ممکن است اصلاً ازدواج نکنند.
آذر - ش دانشجوی روستایی دیگر هم تغییر در طرز فکر والدین روستایی را در این زمینه مؤثر می داند و معتقد است: اکنون شرایط فرهنگی در روستاها با گذشته تفاوت کرده اغلب خانواده های روستایی دیگر مثل سابق بین فرزندانشان تبعیض قایل نیستند. دیگر دختر خانواده برای بهبود وضعیت سایر اعضای خانواده مجبور به ازدواج اجباری نمی شود. حتی در اکثر روستاها به دلیل آنکه والدین به تواناییهای دختران خود پی برده اند، برای رشد و شکوفایی این تواناییها حداکثر تلاش خود را به کار می گیرند، بنابراین، اغلب دختران وضعیت مطلوبی دارند.
برزگر، کارشناس ارشد علوم اجتماعی هم با اشاره به رشد جایگاه و موقعیت زنان روستایی می گوید: برای بررسی افزایش سن ازدواج دختران در روستاها باید نکات متعددی را مدنظر قرار داد. نخست وضعیت بومی و فرهنگی آن منطقه است، به طوری که در گذشته ها نیز بسیاری از زنان روستایی از پایگاه اجتماعی برتری برخوردار بوده اند و در مقابل، چه بسا مناطقی که با گذشت زمان و رشد و گسترش فناوریهای نوین هنوز هم به توانمندیهای زنان اعتقادی ندارند و حتی برای منافع ناچیزی، دختران خود را در قالب ازدواجهای اجباری فدا می کنند. مسأله بعد در افزایش سن ازدواج دختران روستایی، مسأله اقتصادی است، زیرا در حالی که جامعه به سن خاصی برای ازدواج فرزندان قایل می باشد که بنابر مسایلی نظیر ادامه تحصیل، مرد قادر به پیدا کردن شغل و درآمد نیست. این در حالی است که بنابر آداب و سنت پسر روستایی ناچار به تأمین هزینه های ازدواج می باشد.
وی همچنین اضافه می کند: از دیگر عوامل مربوط به مسایل اقتصادی؛ مهاجرت مردان روستایی به دلیل خشکسالی یا هر بحران طبیعی دیگر است، به طوری که حتی مردان روستایی که دارای مشاغل معمولی هستند نیز دیگر به روستاها باز نمی گردند و ترجیح می دهند زنانی از شهر انتخاب کنند که خود پیامدهایی برای خانواده به همراه دارد.
● همخوانی دانش و اشتغال
«گلنار» پشت دار قالی نشسته است. اما دل توی دلش نیست به جای فکر کردن به رنگهای سرخ و قهوه ای نقش به نتیجه کنکور می اندیشد. پدر قرار است خبر نتایج را به او بدهد.
صدای گنگ موتورسیکلتی توی کوچه باغ می پیچد. دختر با هیجان به طرف در حیاط می رود. پدر روزنامه به دست ایستاده و لبخند می زند.
- بابا جان مبارک باشه، مهندسی معدن قبول شدی...
اقلیما، دکترای توسعه اجتماعی، به ناهمخوانی تحصیلات دانشگاهی با شرایط بومی اشاره کرده و می گوید: از معضلاتی که جامعه امروز ما را درگیر خود ساخته، نبود همخوانی تحصیلات دانشگاهی و سایر مهارتها با توجه به وضعیت بومی و اقلیمی مناطق است، به طوری که، دختر روستایی ما در دانشگاه شاگرد ممتاز رشته فیزیک یا شیمی می باشد، اما وقتی به زادگاه خود باز می گردد، این تخصص نمی تواند برای او کارساز و مفید باشد. این در حالی است که مطلوب ترین شیوه توسعه، همه جانبه بودن آن است، حال آنکه در جامعه ما چنین نیست. ما به دورافتاده ترین مناطق کشورمان، برق، آب و جاده و... و تمام نمادهای توسعه و صنعتی شدن را برده ایم، اما برای همسویی آن جوامع و مناطق با صنعت تلاشی نکرده ایم. بدین ترتیب، دختر و پسر ما پس از سالها تحصیل در قالب آموزش مدون به مهارتهایی دست می یابد که هیچ کارایی در محیط خودش ندارد، در حالی که اگر در تحصیل در مدارس و دانشگاه های متعدد، بومی بودن دانش آموخته مورد توجه قرار گیرد روند توسعه در چنین مناطقی با سرعت و البته پایدارتر انجام می شود.
برزگر نیز با توجه به همین امر معتقد است: بی توجهی به شرایط بومی در برنامه ریزیها نه تنها باعث آسیب به زنان آن جامعه می شود، بلکه در ساختار کلان فرهنگی آن ناحیه نیز تأثیر سو می گذارد.
بنابراین، چنانچه مقوله ازدواج دختران روستایی با بی توجهی، نادیده گرفته شود، ضمن پیامدهای اجتماعی و فرهنگی برای این قشر، باعث می شود روند فرهنگ سازی جامه روستایی نیز با مشکل رو به رو شود، زیرا با قطع روند آموزش هنرها و مهارتهای بومی نسلهای آینده از آن بی بهره می شوند.
● تأخیر در ازدواج پیامد صنعتی شدن
با توجه به آنچه گفته شد، این پرسش پیش می آید که برای رفع این مشکل چه باید کرد؟
ابراهیمی، مشاور خانواده برای رفع این مسأله و کاهش آسیبهای مربوط به آن می گوید: بدون تردید، افزایش سن ازدواج دختران در تمام جهان بنابر شرایط صنعتی شدن امری عادی به شمار می رود. اما باید این مسأله را با پیشگیری و آگاهی به روندی سالم و مثبت تغییر دهیم. برای همین، در اولین قدم توصیه می شود افراد برای توفیق در زندگی مشترک به افزایش مهارتهای زندگی بپردازند، زیرا با آموزش فنون ارتباطی و رشد عقلانی افراد دچار مشکلات کمتری می شوند.
همچنین، نهادهای متولی می توانند با تأکید بر آموزشهای پیش از ازدواج این راه را برای جوانان تسهیل کننده با این شیوه، می توان دختران را برای زندگی رضایتبخش آماده کرد و بدین ترتیب، فرد می آموزد به جا به جایی معیارهای خود بپردازد. حتی چنانچه دریابند قادر به تأمین رضایت نسبی یکدیگر نیستند، می توانند با هوشمندی و عقلانیت تصمیم مناسبی بگیرند.
دکتر اقلیما نیز معتقد است: برای کاهش مشکلات ازدواج جوانان و آسیبهای مرتبط با آن بهتر است، پذیرش دانشگاه ها براساس مناطق بومی صورت بگیرد و هر دانشجو در محیط خود پذیرفته شود. همچنین با ایجاد آموزشگاه های خاص در این گونه مناطق می توان، مهارتهای موردنیاز را به آنها آموزش داد البته این آموزشها باید متناسب با توان جذب این گونه مناطق همخوانی داشته باشد تا افراد دانش آموخته از مهارت خود بهره کافی را ببرند.
وی در ادامه می افزاید: دیگر شیوه مطلوب برای ساماندهی وضعیت جوانان، ایجاد مشاغل سنتی و مناسب روستاها با امکانات فناوری نوین است. برای نمونه، وقتی قرار است فرزند ما در روستاها کشاورزی کند پس با آموزش دانش کشاورزی به وی و تشکیل مشاغل گروهی به جذب این دانش آموخته ها بپردازند.
محبوبه علی پور
منبع : روزنامه قدس