دوشنبه, ۱۰ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 29 April, 2024
مجله ویستا

انتخابات ۲۰۰۸ پاکستان و قدرت احزاب


انتخابات ۲۰۰۸ پاکستان و قدرت احزاب
چند روزی از زمان برگزاری سیزدهمین دوره انتخابات مجالس ملی و ایالتی پاکستان در روز ۱۸ فوریه ۲۰۰۸ میلادی (۲۹ بهمن ۸۶) می گذرد و گروههای پیروز در این دوره از انتخابات مشخص شدند.
براساس اعلام منابع رسمی، حزب مردم پاکستان (حزب بی نظیر بوتو) با کسب ۸۷ کرسی پارلمان ملی و ۱۷۲ کرسی پارلمان ایالتی پیروز این دوره از انتخابات شد و احزاب مسلم لیگ شاخه نواز شریف با ۶۷ کرسی ملی و ۱۰۹ کرسی ایالتی و مسلم لیگ شاخه قائد اعظم با ۴۰ کرسی ملی و ۹۹ کرسی ایالتی دوم و سوم شدند. تعداد نامزدهای مستقل در این دوره از رقابتها در مجلس ملی ۲۶ نفر و در مجالس ایالتی ۶۵ نفر است.
باتوجه به نتایج اعلام شده این سئوال مطرح می شود که انتخابات ۲۰۰۸ پاکستان تا چه میزان قدرت گروههای سیاسی این کشور را به نمایش می‌گذارد؟
گروههای سیاسی پاکستان قبل از برگزاری سیزدهمین دوره انتخابات مجالس ملی و ایالتی به سه گروه تقسیم می شدند. گروه اول موافقان پرویز مشرف، رییس جمهور فعلی، که در حزب مسلم لیگ شاخه قائد اعظم جمع شده بودند، گروه دوم آن دسته از مخالفان رییس جمهور که معتقد به شرکت در انتخابات بودند مانند احزاب مردم و مسلم لیگ شاخه نواز و گروه سوم آن دسته از مخالفان رییس جمهور که انتخابات را تحریم کرده بودند مانند جماعت اسلامی متشکل از احزاب دینی این کشور.
پس از کودتای بدون خونریزی سال ۱۹۹۹ میلادی مشرف علیه شریف، بخشی از حزب مسلم لیگ شاخه نواز شریف از این حزب جدا شده و با تشکیل حزب مسلم لیگ شاخه قائد اعظم به حمایت از مشرف پرداختند. آنها در انتخابات سال ۲۰۰۲ میلادی به دلیل حمایت از مشرف و استفاده از موقعیت تضعیف شده حزب نوازشریف به دلیل اتهام وی به فساد مالی و هواپیماربایی توانستند اکثریت کرسیهای پارلمانهای ملی و ایالتی پاکستان را به خود اختصاص دهند.
از آنجاییکه نمایندگان این حزب در طول هشت سال گذشته همواره از سیاستهای مشرف حمایت کرده و خود بخشی از دولت را تشکیل داده بودند بنابراین مردم پاکستان آنها را در سیاستهای مشرف همچون اعلام وضعیت فوق العاده (کودتای دوم)، بازداشت رییس دیوان عالی کشور، برکناری قضات عالیرتبه و مستقل، به تعلیق درآوردن قانون اساسی، تغییر قانون اساسی، بی ثباتی سیاسی، وضعیت نامناسب اقتصادی، ترور بی نظیر و ... سهیم می دانستند. به همین دلیل در رقابتهای انتخاباتی ۱۸ فوریه ۲۰۰۸ میلادی عملا از آنها رویگردانده و برغم اینکه برخی از چهره ها و شخصیتهای سرشناس و مطرح آنها که سابقه وزارت را هم داشتند نتوانستند وارد مجالس ایالتی و ملی شوند.
عدم رای اعتماد مردم پاکستان به حزب مسلم لیگ قائد اعظم درواقع بیانگر عدم تمایل آنها به ادامه کار دولت دیکتاتوری مشرف است که فقط در ظاهر لباس نظامی را از تن درآورده و با سیاستهای اشتباده خود کشور را به ورطه فروپاشی کشانده است.
در حقیقت مردم پاکستان با بی اعتمادی به حامیان مشرف این پیام را فرستادند که راه ارتش از سیاست جداست و با نظامیگری نمی توان به دموکراسی رسید. در حکومتی که سردمدار آن نظامی است بدون تردید دموکراسی اولین و اصلیترین قرباتی آن است. دموکراسی با زور اسلحه به دست نمی آید، چراکه اگر قرار بود اینگونه باشد در طول ۶۰ سال گذشته حاکمان نظامی زیادی بر گرده مردم مظلوم پاکستان سوار شدند اما هیچکدام نتوانستند دموکراسی ایجاد کنند، زیرا دموکراسی را با منافع خود در تضاد می دانستند.
اما گروه دوم فعال در عرصه سیاسی پاکستان حامیان بی نظیربوتو، نخست وزیر فقید این کشور و نوازشریف، نخست وزیر اسبق و رهبر فعلی حزب مسلم لیگ شاخه نواز هستند.
نواز شریف که یکبار با کودتای نظامی مشرف از کار برکنار شده و به اتهام فساد مالی و هواپیماربایی محکوم و سپس تبعید شده بود اواخر سال ۲۰۰۷ میلادی با وساطت عربستان به کشورش بازگشت و مبارزات انتخاباتی خود را علیه دولت مشرف آغار کرد.
وی مشرف را عامل بی ثباتی سیاسی در پاکستان و تنها راه ایجاد ثبات را هم برکناری او از سمت ریاست جمهوری می داند. وی همچنین از مشرف به دلیل اعلام وضعیت فوق العاده در کشور، ساقط کردن قانون اساسی و برکناری قضات دادگستری به شدت انتقاد کرده و یکی از برنامه های خود را پس از رسیدن به قدرت بازگرداندن قانون اساسی سال ۱۹۷۳ میلادی و ادامه فعالیت قضات اعلام کرد.
براساس قانون اساسی ۱۹۷۳ میلادی پاکستان نخست وزیر قدرت اول اجرایی کشور و رییس جمهور فقط یک مقام تشریفاتی است، اما مشرف پس از اعلام وضعیت فوق العاده، قانون اساسی را اصلاح و همه قدرت اجرایی را از نخست وزیر سلب و به رییس جمهور داد.
مخالفان مشرف این اقدام وی را ناشی از خوی نظامیگری وی دانسته و معتقد بودند کسی که سالها در ارتش امر و نهی کرده نمی تواند مقام تشریفاتی داشته باشد، بنابراین قانون اساسی را برای ارضای روحی و پاسخ به غرور و تمامیت خواهی خود تغییر داد.
نوازشریف البته از ترور بینظیر بوتو در ادامه فعالیتهای خود علیه مشرف استفاده کرد و انجام این کار را به مشرف و حامیان وی نسبت داد. نوازشریف کوشید تا از این طریق هم خود را در غم از دست دادن بینظیر با حزب مردم و هواداران وی سهیم بداند و هم اینکه در مبارزه علیه مشرف حزب مردم را با خود همراه سازد.
بینظیر بوتو، دیگر رقیب انتخاباتی و سیاسی نواز شریف، طی مذاکرات پشت پرده با مشرف و البته با چراغ سبز آمریکا ۱۸ اکتبر ۲۰۰۷ میلادی پس از ۸ سال تبعید خودخواسته به کشورش بازگشت.
وی مهمترین برنامه خود را مبارزه با اسلامگرایان استانهای شمال غربی کشور اعلام کرده بود. او معتقد بود آنچه را که طالبان، القائده و نیروهای بنیادگرا تحت عنوان اسلام از خود نشان می دهند هیچگونه سنخیتی با روح اسلام ندارد و اسلام در حقیقت رئوفتر و مهربانتر از این است که تندروها قصد دارند نشان دهند.
بدون تردید بوتو برای نجات اسلام از لوث وجود اسلام نماها پا به میدان خون و خطر گذاشت و در این راه جان خود را از دست داد. وی البته برنامه دیگری هم داشت و آن برقراری دموکراسی و مردمسالاری در کشور جنگ زده و بحران زده ای به نام پاکستان. وی همانگونه که تندروی را با روح لطیف اسلام سازگار نمی دانست، به همان اندازه هم معتقد بود نظامیگری با خشم و خشونت همراه است و یک فرد نظامی هیچگاه قادر به برقراری دموکراسی در کشور نیست.
در نتیجه مبارزات انتخاباتی نوازشریف و بوتو، حدود ۴۵ درصد مردم پاکستان پای صندوقهای اخذ رای حاضر شدند و اکثریت نمایندگان خود را از این دو حزب مخالف مشرف برگزیدند و به برنامه های آنها همچون برقراری مردمسالاری در کشور، بازگرداندن قانون اساسی سال ۱۹۷۳ میلادی، برگرداندن قضات دادگستری و ... رای مثبت دادند.
دسته دیگری از مخالفان مشرف هم در صحنه سیاسی پاکستان حضور دارند که برغم همسویی آنها با بوتو و شریف در مخالفت با مشرف، اما انتخابات را به دلیل برکناری قضات سابق دیوان عالی این کشور تحریم کرده و شرط شرکت در انتخابات را آزادی آنها می دانستند. آیا حضور حداقلی مردم پاکستان در پای صندوقهای اخذ رای بیانگر تمایل اکثریت پاکستان به تحریم انتخابات بود؟ یا خیر؟
خبرهای دریافتی از برگزاری انتخابات پاکستان حاکی از این بود که حوزه های انتخابیه در سراسر این کشور با استقبال کم مردم مواجه شده اند. از زمان حادثه مسجد لعل اسلام آباد که شماری از غیرنظامیان به دست طلاب افراطی و نیروهای بنیادگرای اسلامی به قتل رسیدند تا روز برگزاری انتخابات ۱۸ فوریه ۲۰۰۸ حوادث مختلفی در این کشور اتفاق افتاد. یکی از مهمترین این حوادث ترور بینظیر بوتو، رهبر فقید حزب مردم این کشور بود.
علاوه بر این دهها عملیات تروریستی و انتحاری به وقوع پیوستند و دهها نفر هم در این زمینه کشته، زخمی و یا دستگیر شدند. از آن زمان به بعد پاکستان دچار بی ثباتی سیاسی بی سابقه ای شد. دولت مرکزی قدرت کنترل اوضاع را از دست داد. برخی از قبایل از جمله بلوچها به مبارزه مسلحانه علیه دولت روی آوردند. برخی دیگر از قبایل از دولت نافرمانی می کردند. نفوذ دولت به تدریج در بخشهای مختلف نظامی و امنیتی پاکستان کمرنگ شد. سازمان اطلاعات و امنیت این کشور با ساختار پیچیده خود مامن و پناهگاه نیروهای بنیادگرا شده و ... .
بدیهی است که در چنین شرایطی ترس بر مردم چیره شده و کمتر کسی پا از خانه بیرون می گذارد. کسی که در چنین شرایطی پا به خیابان می گذارد نسبت به بازگشت خود به خانه دیگر اطمینانی ندارد. بنابراین عدم حضور اکثریت مردم در پای صندوقهای اخذ رای را نمی توان تحریم انتخابات دانست، بلکه نگرانی از انجام عملیاتهای تروریستی مانع شرکت آنها در انتخابات شد.
مردم پاکستان به خصوص دسته ای که در انتخابات شرکت نکردند بدون تردید می دانند که برگزاری انتخابات تنها راه تعیین سرنوشت و رسیدن به مردمسالاری است، اما بی ثباتی سیاسی و ترس از به خطر افتادن جان موجب شد تا نتوانند در پای صندوقهای اخذ حاضر شوند.
براساس آنچه که گفته شد پیروز واقعی این انتخابات هواداران دو حزب مردم و مسلم لیگ نواز و بازندگان واقعی هم کسانی هستند که انتخابات را تحریم کردند. حامیان مشرف هم برغم تصاحب ۱۳۹ کرسی در دو مجلس و شکست ظاهری، اما از آنجاییکه مشرف را عامل شکست خود می دانند و پس از اعلام نتایج انتخابات علنا به مخالفت با سیاستهای وی برخواسته اند، اما امیدوارند در مجلس آتی با نمایندگان سایر احزاب تعامل کرده و بتوانند سهم اندکی از قدرت به دست آورند و در روند سیاسی کشور نقش آفرین باشند.
ابوذر پورادیب
دانشجوی روابط دیپلماتیک
منبع : پایگاه خبری دیلم


همچنین مشاهده کنید