یکشنبه, ۲۳ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 12 May, 2024
مجله ویستا

پاکستان؛ بازیگران اصلی و سناریوهای پیش رو


پاکستان؛ بازیگران اصلی و سناریوهای پیش رو
بیش از یک ماه پیش پرویز مشرف رئیس جمهور پاکستان طی حکمی با تعلیق قانون اساسی، دراین کشور وضعیت فوق العاده اعلام کرد. این حکم در آستانه رای دادگاه عالی پاکستان در مورد صحت انتخابات ریاست جمهوری این کشور که به پیروزی مشرف انجامید، صادرشد چرا که شواهد و قرائن نشان می داد «افتخار چوردی» رئیس دادگاه عالی که از مخالفان مشرف به شمار می رود، قصد داشت این انتخابات را باطل اعلام کند.طبق قانون اساسی پاکستان (مصوب سال ۱۹۷۳ میلادی) نظامیان نمی توانند کاندیدای ریاست جمهوری شوند و در صورت استعفا نیز تنها هنگامی مجاز به عمل هستند که حداقل دوسال از مدت استعفای آنان گذشته باشد و این درحالی بود که مشرف به عنوان فرمانده ارتش پاکستان درانتخابات شرکت کرده بود.
با اعلام این وضعیت فوق العاده در پاکستان فعالیت رسانه های خصوصی و مخالف دولت ممنوع اعلام شد و بیش از هزارتن از سیاسیون مخالف ژنرال مشرف ازجمله سران بعضی از احزاب دستگیر و روانه زندان شدند.
● ریشه های بحران
۱) برکناری رئیس دادگاه عالی:
بسیاری از کارشناسان مسائل پاکستان، نقطه آغاز تحولات و کشمکشهای سیاسی اخیر این کشور را برکناری «افتخار چوردی» در اردیبهشت سال جاری می دانند. مشرف که می دانست با توجه به مواضع چودری، او مانع بزرگی بر سر راه انتخابات مجدد وی به عنوان رئیس جمهور خواهدبود. ماه ها پیش از موعد انتخابات، اقدام به برکناری وی کرد، خلع چودری از مقام ریاست دادگاه عالی پاکستان به اتهام فساد مالی و سوءاستفاده از قدرت موجی از مخالفتها را علیه مشرف درسراسر کشور برانگیخت. (وارد کردن اتهام سوءاستفاده از مقام و فسادمالی در پاکستان امری عادی است. حاکمان پیشین مانند نوازشریف و بوتو نیز پس از برکناری ازسوی رقیب با چنین اتهامی روبرو شدند).
تظاهرات گسترده وپی درپی درشهرهای مختلف پاکستان درنهایت مشرف را مجبور به عقب نشینی کرد وچوردی بار دیگر پست خود را بدست آورد.
۲) حادثه مسجد لعل:
دومین رخداد که دامنه ناآرامی ها و مخالفت ها با مشرف را درپاکستان گسترش داد، حادثه مسجد لعل در اسلام آباد بود. اگرچه بهانه مشرف برای حمله به این مسجد به عنوان پایگاه افراطیون مذهبی- با گرایشات طالبانی- گروگانگیری چند تبعه چینی توسط آنان بود، اما برخی از تحلیلگران معتقدند این حادثه بی ارتباط با جریان دادگاه عالی این کشور نیست. استدلال این دسته ازصاحب نظران این است که مشرف، دستگاه اطلاعاتی و ارتش پاکستان به خوبی از فعالیتها و اهداف این گروه اطلاع داشته اند و برخورد با آنان در این برهه زمانی- اوایل تابستان و همزمان با موج مخالفت ها علیه برکناری چودری، بی دلیل نبوده است. مشرف براساس این تحلیل قصد داشته است باسرکوب و کنترل نیروهای افراطی، از حجم مخالفت گروه های دموکرات و سکولار بکاهد. (طرفداران چودری، قضات و حقوق دانان را به عنوان یکی از گروههای مخالف مشرف می توان به عنوان نیروهای دموکراسی خواه و سکولار طبقه بندی کرد.)
اما برخلاف آنچه ظاهرا مشرف انتظار داشت، حادثه مسجد لعل که به کشته و مجروح شدن صدها تن انجامید، نه تنها از موج مخالفتها علیه وی نکاست، بلکه آتش جنگ و ناآرامی در ایالت سرحد در شمال غرب این کشور را نیز افروخت.
● بازیگران اصلی تحولات اخیر در پاکستان
برای تحلیل هرچه عمیق تر اوضاع فعلی وپیش بینی آینده تحولات پاکستان باید هرکدام از بازیگران صحنه سیاسی این کشور را مورد مطالعه و بررسی قرار داد. به طور اجمالی شش نیروی تاثیرگذار بر اوضاع پاکستان دراین برهه وجود دارند. این نیروها عبارتنداز: پرویز مشرف (رئیس جمهور، بی نظیر بوتو (نخست وزیر اسبق)، محمد میان نواز شریف (نخست وزیراسبق)، ارتش پاکستان، نیروهای افراطی و بالاخره آمریکا.
بررسی اهداف، انگیزه ها، توانایی ها و قدرت واگرایی و همگرایی میان این شش عامل می تواند تحلیلی از تحولات اخیر و پیش روی پاکستان به دست دهد.
۱) پرویز مشرف:
مشرف که هشتمین سال حکومت خود بر پاکستان را می گذراند با شرایط سخت و پیچیده ای روبه رو است. او نه تنها در داخل کشور با موج فراینده ای از مخالفت ها مواجه است بلکه مجامع جهانی و از جمله متحدان غربی او نیز وی را به دلیل شرایط فعلی و اعلام وضع فوق العاده سرزنش کرده و تحت فشار قرارداده اند. مشرف از آنکه با آمریکایی ها همکاری نزدیک کند ابایی ندارد تا جایی که در دیدار چندی پیش خود با «ژنرال فالون» فرمانده نیروهای مرکزی آمریکا در خاورمیانه گفت: «دوستی با آمریکا برای ما تاکنون هزینه های زیادی داشته است اما ما به همکاری با شما در جنگ با تروریسم ادامه خواهیم داد.»
مشرف از لحاظ فکری یک سکولار غربگراست اما آنجا که پای قدرت در میان باشد حاضر است با نیروهای افراطی هم معامله کند.
۲) بی نظیر بوتو:
بوتو که ریاست «حزب مردم» را برعهده دارد در اواخر دهه۹۰ در حالی که با اتهاماتی نظیر سوءاستفاده مالی روبه رو بود به تبعیدی خود خواسته رفت و در لندن اقامت گزید. بوتو تاکنون دوبار سمت نخست وزیری پاکستان را برعهده داشته است که هر بار نیز به دلایل گوناگون در اواسط دوره نخست وزیری خود مجبور به استعفا و کناره گیری از قدرت شده است. اگر مشرف یک نظامی وابسته به غرب است، بوتو را می توان یک سیاستمدار وابسته به غرب نامید.
بوتو طی ماه های اخیر د رمصاحبه ها و اظهارنظرهای گوناگون توانسته است توجه غرب را به سوی خود معطوف کند و به آنان وعده دهد که بهتر از مشرف منافع غرب را مبنی بر مبارزه با تروریسم تحقق خواهد بخشید. به عنوان مثال بوتو قول داده است در صورت کسب قدرت «عبدالقدیرخان»، دانشمند هسته ای پاکستان و پدر بمب اتم این کشور را که از محبوبیت و احترام ویژه ای در پاکستان برخوردار است، برای بازجویی و تحقیق تحویل غربی ها خواهد داد.
۳) نواز شریف:
نواز شریف ریاست یکی از شاخه های حزب «مسلم لیگ» معروف به «شاخه نواز شریف» را برعهده دارد. وی در کودتای سال اکتبر ۱۹۹۹ میلادی توسط ژنرال مشرف از قدرت کنار رفت. مشرف وی را به اعدام محکوم کرد اما براساس یک توافق میان مشرف و عربستان نواز شرف از آن زمان برای مدت ۱۰سال به تبعید در عربستان محکوم شد. با ناآرام شدن اوضاع سیاسی در پاکستان تزلزل پایه های حکومت مشرف در پاکستان، نوازشریف اعلام کرد قصد دارد به کشور بازگردد و بالاخره ۲۰شهریورماه از طریق فرودگاه اسلام آباد وارد پاکستان شد، اما حضور وی در کشور، چند ساعت بیشتر طول نکشید و مشرف بار دیگر وی را به عربستان بازگرداند.
البته این حرکت مانع از ادامه فعالیت شریف نشد و کمتر از سه ماه بعد در چهارم آذرماه، نوازشریف وارد شهر لاهور در شرق پاکستان شد.
نواز شریف سعی دارد با توجه به روحیات مردم کشورش، صفت آمریکایی بودن را از خود دور کند.
وی رابطه نزدیکی با کشورهای عربی به ویژه عربستان داشته و تا حدودی به گروه های افراطی در پاکستان نزدیک است. پدیده طالبان در دوره وی قدرت یافت و از حمایت مادی و معنوی دولت وقت پاکستان برخوردار بود.
۴) ارتش پاکستان:
حدود شش دهه از استقلال سیاسی پاکستان و جدا شدن آن از هند می گذرد. ارتش در طول این مدت از جایگاه ویژه ای در صحنه سیاسی پاکستان برخوردار بوده تا جایی که بیش از نصف این دوره، حکومت به طور مستقیم در دست نظامیان بوده است. نفوذ ارتش در پاکستان به گونه ای است که تصور قدرت سیاسی بدون مصالحه آشکار و پنهان با ا رتش این کشور غیرممکن است. به عنوان مثال ذوالفقار علی بوتو- پدر بی نظیر بوتو و پایه گذار حزب مردم- وقتی در صدد برآمد از نفوذ ژنرال ها در پاکستان بکاهد، با کودتای ژنرال ضیاءالحق درسال ۱۹۷۹ میلادی سرنگون و اعدام شد.
ISI (سازمان اطلاعاتی و امنیتی پاکستان و وابسته به ارتش) را می توان نماد قدرت و نفوذ ارتش پاکستان دانست. سازمانی که به عقیده کارشناسان داخلی و خارجی پاکستان، در تمام شئون سیاسی، اجتماعی، امنیتی و حتی اقتصادی پاکستان در سطحی گسترده دخالت دارد.
ژنرال «اشفق کیانی» که هفتم آذرماه فرماندهی ارتش پاکستان را پس از استعفای مشرف برعهده گرفت، دانش آموخته آمریکا و برای غرب فردی مورد وثوق است. ظاهرا تمایلی به دخالت آشکار ارتش در سیاست ندارد و در اوایل دهه ۹۰ معاون نظامی «بوتو» بوده است. از همین رو به نظر می رسد بتواند تعادلی میان «بوتو» و «مشرف» برقرار کند.
اگرچه ژنرال های ارتش پاکستان به نوعی تمایلات آمریکایی دارند اما همانطور که در چندی پیش هفته نامه آمریکایی تایم خبر داد، بدنه ارتش این کشور نه تنها سر دوستی با آمریکایی ها ندارند بلکه نگرش های ضدآمریکایی نیز در آن دیده می شود که این مسئله نگرانی سران کاخ سفید را برانگیخته است.
۵) گروه های افراطی:
معضلی به نام گروه های افراطی در پاکستان، عمری برابر تأسیس این کشور دارد و درگیری میان این گروه ها و افراطیون با دولت مرکزی تاکنون قربانیان زیادی بر جای گذاشته است.
ریشه چنین معضلی را می توان در جامعه شناسی سیاسی پاکستان جست وجو کرد. این کشور عملا سیستمی قومی و قبیله ای داشته و هرکدام از قبایل به عنوان یک کانون قدرت عمل می کنند. البته شکاف های مذهبی نیز در این کشور فعال بوده و گروه های افراطی مذهبی (مانند گروه جنگوی) با حمایت دیگر کشورها از جمله عربستان به ناامنی و بی ثباتی در این کشور دامن زده اند. تطابق و همسویی دو شکاف قومی و مذهبی در پاکستان به تشدید اختلافات انجامیده است. پشتون ها که ۴۰درصد جمعیت پاکستان را تشکیل می دهند گرایشات سلفی داشته و خاستگاه قومی- اجتماعی ظهور طالبانیسم هستند.
ایالت سرحد در شمال غرب این کشور طی ماه های اخیر کانون درگیری های قومی و قبیله ای بوده است.
ناآرامی در این منطقه پس از حادثه مسجد لعل شدت گرفت و شبه نظامیان هوادار طالبان به نیروهای دولتی و مراکز و ادارات رسمی حمله کردند. رهبری این گروه برعهده شخصی به نام مولانا فضل الرحمن» است. قبایل ایالت سرحد در سال ۲۰۰۲ میلادی طی یک قرارداد دوجانبه با دولت مرکزی در زمینه مسائل امنیتی به توافق رسیدند. براساس این قرارداد حضور نیروهای دولتی در این مناطق محدود شده و شبه نظامیان نیز از حمله به مراکز و پایگاه های دولتی منع شدند. حمله ارتش و نیروهای امنیتی پاکستان به افراطیون در مسجد لعل و کشتار ده ها تن از آنان عملا قرارداد امنیتی دولت و قبایل را نابود کرد.
نگاه ابزاری حکومت های پیشین و فعلی اسلام آباد به قبایل و قومیت ها زمینه ساز وضعیت فعلی است. اسلام آباد باتوجه به منافع خود در دهه ۹۰ با کمک سرویس های جاسوسی بیگانه و حمایت برخی کشورهای عربی به خصوص «سیا»، طالبان را به وجود آورد و این حمایت ها تا جایی پیش رفت که این گروه در افغانستان به قدرت رسید. امروزه قبایل مرزی ایالت سرحد که روزی نقش واسطه طالبان و حامیان آنان را برعهده داشتند به معضلی امنیتی برای پاکستان تبدیل شده اند. نکته دیگر اینکه روند تحولات در سرحد نشان می دهد بدنه ارتش تمایلی به سرکوب واقعی شورشیان قومی ندارد و نوعی همسویی در این زمینه دیده می شود. این مسئله ای است که کار دولت مرکزی را برای خاموش کردن بحران سخت تر کرده است.
ارتش ۱۵هزار نیروی تازه نفس به شمال کشور گسیل کرده است تا بلکه بتواند آرامش را به این مناطق بازگرداند. حتی اگر ارتش بتواند شورشیان را سرکوب کند به نظر می رسد این به معنای خاتمه غائله نخواهد بود چرا که هنوز ریشه های بحران پابرجاست و عزمی برای مبارزه با آنها از هیچ طرف دیده نمی شود.
۶) آمریکا:
همیشه اسلام آباد در سیاست خارجی کاخ سفید از جایگاه خاصی برخوردار است. حادثه ۱۱ سپتامبر و درپی آن تغییر در رفتار بازیگران صحنه بین الملل این مسئله را تشدید کرد. واشنگتن برای توجه ویژه به پاکستان دلایل متعددی دارد که در ادامه به مهمترین آنها اشاره می شود.
الف) پاکستان؛ کلید جنگ افغانستان:
جرج بوش رئیس جمهور آمریکا پس از ۱۱ سپتامبر تاکنون بارها از مشرف به عنوان دوست و متحد کلیدی خود در مبارزه با تروریسم یاد کرده است. با توجه به مرزهای طولانی میان پاکستان و افغانستان و نفوذ قابل توجه اسلام آباد در میان برخی جریانات افغانستان، تحولات این کشور تاثیر مستقیمی بر اوضاع افغانستان می گذارد.
هنوز هم عده ای چه درون یا بیرون از حکومت پاکستان از بقایای طالبان حمایت می کنند و به عقیده کارشناسان سرنوشت جنگ در افغانستان تا حد زیادی به رویکرد و تحولات پاکستان نیز بستگی دارد. آمریکاییها پاکستان را به نوعی کلید جنگ افغانستان می دانند.
ب) پاکستان اتمی:
جدای از تمام مسائل اتمی بودن پاکستان برای توجه ویژه آمریکا به این کشور کافی به نظر می رسد. پاکستان اولین و تنها کشور مسلمان و دارای تسلیحات هسته ای است لذا واشنگتن نمی تواند نسبت به این موضوع بی تفاوت باشد.
اگرچه اتمی بودن پاکستان برای آمریکا دغدغه هایی درپی داشته اما کاخ سفید از همین مسئله برای دخالت هرچه بیشتر در امور داخلی این کشور بهره جسته است. چندی پیش روزنامه های آمریکایی نوشتند مقامات واشنگتن به دنبال تصویب طراحی محرمانه اند تا در صورت آشفته ترشدن اوضاع پاکستان، کنترل و حفاظت از تسلیحات هسته ای این کشور را برعهده بگیرند. آمریکایی ها ادعا کرده اند هدف آنان از این طرح جلوگیری از دسترسی عناصر افراطی به تاسیسات اتمی پاکستان و احتمال خروج فن آوری آن به خارج از کشور است.
ج) موقعیت ژیوپلتیک و همسایگی با ایران:
موقعیت پاکستان از لحاظ ژئوپلتیک، کمی حساس است. وجود مرزهای طولانی با جمهوری اسلامی ایران به عنوان مهمترین چالش واشنگتن این موقعیت را حساس تر کرده است.
ایالت بلوچستان پاکستان یکی از مناطق آشوب خیز و مستعد برای فعالیتهای جاسوسی و ضدامنیتی علیه جمهوری اسلامی مورد توجه آمریکایی هاست. سیستم قبیله ای و عدم کنترل دولت مرکزی فضای مناسبی را دراختیار اهداف آمریکا گذاشته است. به عنوان نمونه می توان به فعالیتهای تروریستی و خرابکارانه گروهک عبدالمالک ریگی اشاره کرد که از حمایت گسترده و مستقیم واشنگتن برخوردار است.
اینک آمریکا در پاکستان با وضعیت پیچیده ای روبرو است. پس از اعلام وضعیت فوق العاده توسط مشرف، هر چند مقامات آمریکایی زبان به انتقاد از وی گشودند اما درعین حال به صراحت اعلام کردند، همچنان از وی به عنوان یک متحد استراتژیک حمایت می کنند. اما تحولات اخیر نشان می دهد واشنگتن در موضع قبلی خود کمی محتاط تر شده است.
به نظر می رسد حمایت نسبی کاخ سفید از ژنرال مشرف تا حدود زیادی از سر ناچاری است چرا که آمریکا مهره های مناسب چندانی برای جایگزینی وی دراختیار نداشته و با توجه به روابط گسترده و عمیق مشرف و آمریکایی ها، کنار گذاشتن وی چندان هم ساده و بی هزینه نخواهدبود.
بهترین حالت حکومت اسلام آباد برای واشنگتن یک قدرت «دووجهی وابسته» است. حالتی که طی آن یک عنصر سیاسی به حکومت ظاهر دموکراتیک داده و یک عنصر نظامی- فرمانده ارتش- اهداف امنیتی آمریکا را دنبال می کند.
● سناریوهای پیش رو
پس از آن که «پرویز مشرف» در هشتم ماه جاری به عنوان رئیس جمهور غیرنظامی سوگند خورد، اعلام کرد وضعیت فوق العاده را ۲۵ همین ماه لغو خواهد کرد و انتخاب سراسری نیز ۱۸ دی ماه برگزار خواهد شد.
در برهه کنونی فشارها از هر سوبه «مشرف» بیشتر شده و او خود را تنها می بیند تا جایی که طی مصاحبه با یک نشریه غربی اعلام کرد ممکن است در صورت مناسب نبودن اوضاع سیاسی کشور پس از انتخابات سراسری از مقام ریاست جمهوری هم استعفا دهد.
اگرچه بعید به نظر می رسد مشرف به این سادگی از قدرت صرف نظر کند اما چنین اظهارنظری نشان دهنده اوضاع نه چندان مناسب وی در صحنه سیاسی پاکستان است.
با توجه به تحولات سریع و پیچیده سیاسی و امنیتی پاکستان، برای کارشناسان پیش بینی تحولات آینده این کشور کار چندان ساده ای نیست. اما با تمام دشواری ها، فضای کلی و تجربه تاریخی پاکستان نشان داده است فضای سیاسی آینده پاکستان فارغ از صورت بندی های ظاهری، از برخی ویژگی های خاص برخوردار خواهد بود و همین ویژگی ها و عوامل تاثیرگذار می توانند تا حد زیادی در شکل دهی اوضاع نقش بازی کنند. این ویژگی ها و عوامل عبارتند از:
۱) به اعتقاد اغلب کارشناسان تاریخ مصرف ژنرال مشرف چه داخل پاکستان و چه برای غربی ها تمام شده است و به زودی قدرت از دست وی خارج خواهد شد.
۲) ارتش پاکستان و آمریکا اصلی ترین پایه های شکل دهی به آینده سیاسی پاکستان هستند و لذا گروه حاکم در آینده باید از پشتیبانی این محور (ارتش-آمریکا) برخوردار باشد.
۳) با توجه به اهداف آمریکا در پاکستان، حکومت آینده کنترل و سرکوب گروه های افراطی و همراهی با جنگ مورد ادعای واشنگتن با تروریسم را در اولویت کاری خود قرار خواهد داد.
۴) بنابه منافع آمریکا در پاکستان حکومت آینده چهره «دو وجهی وابسته» (سیاسی- نظامی و متکی به واشنگتن) خواهد داشت.
با توجه به عوامل فوق سناریوهای احتمالی پاکستان به شرح زیر قابل معرفی و بررسی است:
۱) مشرف- بوتو- کیانی:
در این سناریو مشرف به عنوان رئیس جمهور غیرنظامی، بی نظیر بوتو نخست وزیر و ژنرال اشفق کیانی فرمانده ارتش ایفای نقش خواهند کرد. این سناریو که از ماه ها قبل توسط آمریکا و انگلیس طراحی شده بود اینک با توجه به بالا گرفتن تنش میان مشرف و بوتو تضعیف شده است. هر چند آمریکا از طرق مختلف می کوشد آن را دوباره احیاء کند.
مشرف بزرگترین مانع تحقق این سناریو است چرا که می داند وی در آن عملاً نقش سیاهی لشکر را خواهد داشت و قدرت سیاسی به بوتو و نظامی به کیانی خواهد رسید. مشرف پیش از این با تفویض قدرت سیاسی به بوتو موافق اما از واگذاری ارتش امتناع داشت. بوتو نیز اصلی ترین شرط همکاری خود را برکناری مشرف از فرماندهی ارتش اعلام کرده و آن را خط قرمز خود می داند. با توجه به تحولات اخیر و تنگ شدن عرصه بر مشرف به نظر می رسد وی قصد دارد ناخواسته ارتش را به کیانی واگذار اما انتخابات سراسری را طوری رقم بزند که به نفع وی تمام شده و قدرت سیاسی را آن خود کند.
۲) بوتو- نواز شریف:
با توجه به بالا گرفتن کشمکش میان مشرف و بوتو که تاکنون به شکست طرح فوق انجامیده و همچنین افزایش اقدامات سرکوب گرانه مشرف علیه معترضان، نوعی همگرایی میان گروه های مخالف به وجود آمده است. در همین راستا بوتو و نواز شریف پس از برقراری تماس هایی از تشکیل جبهه مشترک ضد مشرف خبر دادند. تداوم و میزان موفقیت این محور به عوامل گوناگونی بستگی دارد. از آنجا که این جبهه صرفاً سیاسی است نمی تواند به تنهایی موفق باشد و کسب حمایت و همراهی ارتش برای آن ضروری است. مسئله دیگر اینکه اتحاد بوتو و نواز شریف با توجه به گرایشات و سوابق آنان، در این شرایط کاملاً تاکتیکی است و نمی تواند در دراز مدت نیز به نحو مطلوبی ادامه یابد.
آخرین تحولات (سفر مشرف به عربستان) حکایت از آن دارد که مشرف می کوشد با نزدیک شدن به نواز شریف ائتلاف وی با بوتو را خنثی کند. هر چند نواز شریف تا این لحظه ازمذاکره با مشرف امتناع کرده است.
۳) کودتای ارتش:
کودتا توسط نظامیان بلند پایه ای همچون ژنرال اشفق کیانی یکی از سناریوهای هر چند کمرنگ اما قابل پیش بینی است. چنانچه راهکارها دیگر همگی به بن بست رسیده، شورش ها و ناامنی ها تشدید و غیرقابل مهار شده و سرکوب مخالفان توسط مشرف به خونریزی منتهی شود، این گزینه پررنگ تر خواهد شد.
در این حالت کیانی با کودتایی علیه مشرف او را برکنار (و احتمالاً تبعید) کرده و ناآرامی ها تحت کنترل در می آیند و با برگزاری انتخابات زود هنگام و البته هدایت شده، قدرت به غیر نظامیان واگذار می شود.
● مردم، حلقه مفقوده
همانطور که در بررسی سناریوهای پیش روی پاکستان مشخص است، متاسفانه جمعیت ۱۶۰ میلیونی این کشور در تعیین سرنوشت سیاسی خود کمترین نقش را دارند و بزرگترین بازیگر صحنه آمریکا است. سایر بازیگران هم هر کدام به نوعی وابسته اند و این همه در حالی است که مردم مسلمان پاکستان، آمریکا را بزرگترین دشمن خود می دانند. با توجه به این موضوع، سناریوهایی که در کاخ سفید برای بحران پاکستان طراحی می شوند، نمی توانند برای دراز مدت، امنیت و ثبات سیاسی این کشور را تضمین کنند چرا که این نسخه های بیگانه نویس در برگیرنده منافع و اهداف آمریکاست و توجهی به واقعیت ها، معضلات و نیازهای جامعه پاکستان ندارد.
محمد صرفی
منبع : روزنامه کیهان