چهارشنبه, ۱۹ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 8 May, 2024
مجله ویستا

مولای من... تنها ماندیم، در نابودها بودنی نیافتیم


مولای من... تنها ماندیم، در نابودها بودنی نیافتیم
به فریاد قسم و به سوگنامه دل، زخمی‌ام و خسته، نه دل ماند و نه دلدار. چشمم چنان مست باریدن است که گیوه‌هایم در گل مانده، زبانم به شن نشسته و دستانم در باتلاق زندگی فرو رفته و معذور از نوشتن...‏
بگویید کجایند آدمیان و پیغمبران و امامان
آنان پاک بودند و استوار
آنان به درد دنیا خم نمی‌شدند
در چشمشان دنیا حقیر بود و پست
آری همین پست دنیا زهر بر آنان داد
سرشان بر نیزه هدیه داد و میخ در بر سینه‌شان کوبید
پستی دنیا تیغ بر فرق فرود آورد و گوشواره از گوش کشید
و این دنیای پست است که عشق را گریزان کرد و بشر را خودنما
حرمت را برچید و غیرت را خرد کرد
شرف را بر باد داد و حیا را تکه تکه کرد
این دنیای پست است که انسانیت را سر برید
کجایی ای دستگیر
تنها ماندیم، در نابودها بودنی نیافتیم
نیمی از آمدنت ترس دارند و نیمی تردید و اندکی
با حضور قلب، آمدنت را طلب ‏می‌کنند
تنهاییم و قدممان یارای رفتن ندارد
ما را به حال خود وامگذار
ما را دستگیری جز تو نیست
هان ای پرنده انسان... بازآی به این پست خاک
و ما را رهنمون باش...
http://www.motorgazi.blogfa.com/
منبع : خبرگزاری ایسنا