دوشنبه, ۱۰ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 29 April, 2024
مجله ویستا


تأثیر فساد مالی بر امنیت ملی


تأثیر فساد مالی بر امنیت ملی
●جایگاه امنیت ملی در نظام اسلامی
«امنیت» اساسی ترین نیاز بشر است و تأمین آن نخستین وظیفه حكومت هاست. واژه «امنیت» همانند بسیاری از واژه های سیاسی و اجتماعی دیگر، تحوّلات زیادی را از سر گذرانده است; به نحوی كه نمی توان به یك تعریف خاص از آن بسنده كرد، بلكه باید از عناصر اصلی آن سخن گفت.
عنصر اصلی در مفهوم «امنیت»، فقدان تهدید یا به حداقل رساندن تهدیدهای اجتماعی است، و احساس آرامش در زمینه های سیاسی، اقتصادی و فرهنگی، ثمره امنیت.۱ هیچ مكتب و نظام سیاسی نمی تواند فارغ از مسأله امنیت باشد، وگرنه نسبت به فلسفه وجودی خود بی اعتنا بوده و پایدار نمی ماند. اسلام به عنوان یك نظام حقوقی و سیاسی، كه به نیازهای فردی و اجتماعی توجه دارد، از این قاعده مستثنا نیست.
از نظر اسلام، امنیت نخستین شرط یك اجتماع سالم است و به قدری دارای اهمیت می باشد كه از سوی خداوند متعال، پاداش های بزرگی برای حافظان آن معیّن گردیده و برای افرادی كه امنیت عمومی را به مخاطره بیفكنند مجازات های سختی همانند بریدن دست و پا و اعدام پیش بینی شده است.۲
●فساد مالی
مراد ما از فساد مالی به دست آوردن ثروت از راه هایی است كه در شرع مقدّس اسلام ممنوع گردیده، و در صورتی كه این مسأله بین مردم و كارگزاران نظام شیوع پیدا كند، به عنوان یك معضل اجتماعی و سیاسی مطرح خواهد بود.
از نظر اسلام، مال و ثروت همان گونه كه عامل استقلال و پیشرفت مادّی است۳ و رشد و ترقّی مادی انسان وابستگی زیادی به آن دارد، تعالی معنوی و روحی انسان نیز در گرو مشروع بودن و حلیّت آن است، به نحوی كه در برخی از روایات، شرط بقاء ایمان و جزء مهمّ عبادت و بندگی خدا، بهره مند بودن از مال حلال معرّفی شده است.۴ به همین دلیل، اولیای الهی برای این موضوع اهمیت وافری قایل بودند و به شدت از مال حرام و شبهه ناك پرهیز می كردند.۵
از نظر اسلام، همان سان كه بهره مندی از روزی حلال در عروج انسان نقش اساسی دارد، استفاده از حرام نیز در سقوط و انحطاط انسان، نقش كلیدی دارد.
در عصر نبوی و علوی، شخصیت های فراوانی بودند كه به دلیل نداشتن تقوای مالی، تا جایی سقوط كردند كه در برابر پیامبراكرم(صلی الله علیه وآله)ایستادند و بر ولیّ خدا و حجّت حق شمشیر كشیدند و هماهنگ با دشمنان اسلام عمل كردند و این گرفتاری چیزی جز نتیجه فساد مالی آن ها نبود.
فساد مالی افراد علاوه بر این كه خود آن ها را از رشد و تعالی باز می دارد، زمینه شیوع فساد در جامعه را نیز فراهم می كند. در صورتی كه افراد از اموال عمومی به طور نامشروع بهره مند شوند و به نحوی وابسته به حكومت اسلامی باشند، زیان سیاسی و اجتماعی آن ها مضاعف خواهد بود; چنان كه در عصر خلفا، چنین افرادی وجود داشتند.
در صدر اسلام، روند شكل گیری شكم بارگی ستمگر و گرسنگی ستمدیده در اواخر حكومت خلیفه سوم به اوج خود رسید.
به دنبال فتوحات، اموال فراوان و زمین های گسترده ای در اختیار حكومت و مسلمانان قرار گرفت و در پی سیاست های تبعیض در سهمیه بندی بیت المال و برتری بخشیدن عرب بر عجم و خواص بر عوام و اختصاص دادن سهم های كلان به خویشان و نزدیكان و حامیان هیأت حاكمه، به ویژه در شش سال دوم حكومت خلیفه سوم، خطرناك ترین انحراف ها رخ نمودند. پارسایی و وارستگی كه ثمره اسلام و ایمان بود، رنگ باخت و خودخواهی و آرزوگرایی و خواهش های بی حدّ و مرز دنیایی آنان را فرا گرفت و به سوی نابودی سوقشان داد; چنان كه رسول اكرم(صلی الله علیه وآله)می فرمودند: «إنَّ صلاحَ اوَّلِ هذهِ الاُمَّهِٔ بالزُّهدِ و الیقین، و هلاك آخرها بالشّحِ و الامل»۶; «صلاح و درستی این امّت در ابتدا، با زهد (اعراض از دنیا) و یقین (به آخرت) بود و هلاكت و نابودی اش در پایان به بخل و آرزوست.»
●فساد مالی و امنیت ملی
فساد مالی نخبگان و مسؤولان از جهات گوناگون، ممكن است نظم عمومی و امنیت ملی را به خطر بیندازد:
… الف. از بین رفتن فلسفه وجودی حكومت دینی
با گسترش فساد مالی در جامعه، به طور طبیعی، عدالت اجتماعی رنگ خواهد باخت و جای آن را تبعیض، فساد و فقر خواهد گرفت و در نتیجه، حكومت دینی فلسفه وجودی خود را، كه همانا برقراری عدالت اجتماعی در ابعاد گوناگون است، از دست خواهد داد و در مواردی، حتی ممكن است واكنش طبقات محروم و نابودی حكومت را به دنبال داشته باشد.
اساساً هدف كلی ادیان الهی برقراری موازین عدالت اجتماعی و متعادل ساختن سازمان های اجتماعی است تا از این طریق، زمینه تكامل اخلاقی و معنوی افراد فراهم آید.۷. فلسفه اصلی حكومت اسلامی نیز برقراری عدالت اجتماعی و گرفتن حق ستم دیده از ستمگر و پاس داشتن حقوق مادّی و معنوی افراد است; چنان كه علی(علیه السلام) درباره علت پذیرش خلافت پس از عثمان، به هم خوردن عدالت اجتماعی و منقسم شدن مردم به دو طبقه سیر سیر و گرسنه گرسنه را ذكر می كنند و می فرمایند:
«اگر نبود عهد و مسؤولیتی كه خداوند از علما و دانشمندان (هر جامعه) گرفته كه در برابر شكم بارگی ستمگران و گرسنگی ستم دیدگان سكوت نكنند، من مهار شتر خلافت را رها می ساختم و از آن صرف نظر می كردم.»۸
در صورتی كه فساد مالی شیوع پیدا كند و اموال عمومی در اختیار عده ای خاص قرار گیرد، فلسفه حكومت زیر سؤال می رود و در این صورت، طغیان مردم و نافرمانی مدنی امری طبیعی خواهد بود. علی(علیه السلام)به صراحت، استیثار (خود را بر دیگران مقدّم داشتن) و خودكامگی و استبداد را مایه اضمحلال حكومت عثمان و هلاكت او معرّفی می كنند و می فرمایند:
«من پیشامد عثمان را با تعریفی جامع برای شما می گویم: او خودگامگی و خود سری پیش گرفت، تا آن جا كه این امر در او قوی شد و از حدّ تجاوز كرد، شما هم به هراس آمدید و بی تابی كردید و كارتان از حد گذشت.»۹
به همین دلیل، پیامبراكرم(صلی الله علیه وآله) و حضرت علی(علیه السلام) در حكومتشان با جدیّت، مسأله عدالت را دنبال می كردند و با هر چیزی كه شائبه تبعیض و بی عدالتی در آن بود، سخت برخورد می نمودند۱۰، به خصوص نسبت به كارگزاران حكومت حسّاس بودند و از آن ها به شدت مراقبت می كردند.
حضرت علی(علیه السلام) به مالك اشتر نوشتند:
«بپرهیز از امتیازخواهی و این كه چیزی را به خود مخصوص داری كه ]بهره[ همه مردم در آن یكسان است; و از تغافل در آنچه به تو مربوط است و برای همه روشن است، برحذر باش.»۱۱
همچنین امیرمؤمنان(علیه السلام) به مالك اشتر یاداور می شوند كه مبادا دیگران به سبب وابستگی به تو، انحصارطلبی كنند و امتیازات نابجا كسب نمایند. آن حضرت به مالك اشتر نوشتند: «برای زمامدار، نزدیكان و خویشاوندانی است كه اهل استیثار و برتری جستن و امتیازخواهی و دست درازی كردن هستند و در داد و ستد، انصاف را كم تر به كار بستن. پس ریشه ستم را با بریدن اسباب آن از بیخ بر كَن و به هیچ یك از اطرافیان و بستگانت زمینی را به بخشش وامگذار; و مبادا در تو طمع كنند كه قراردادی به سود ایشان منعقد كنی كه مایه زیان سایر مردم باشد.»۱۲
علی(علیه السلام) در دوران حكومتشان در حدّ غیرقابل توصیفی، تقوای مالی را رعایت می كردند و همه طمع ها را از خود قطع كرده بودند، آن بزرگوار آن گاه كه وارد عراق شدند، فرمودند:
«با این جامه ها به سرزمین شما آمدم، و بار و بُنه ام همین است كه می بینید. اگر از سرزمین شما با چیزی جز آنچه با آن آمده ام بیرون روم، از خیانت كاران خواهم بود.»۱۳
این ابن الحدید المعتزلی می نویسد:
«هزینه زندگی علی(علیه السلام) از درامد غلّه او در یَنْبُع۱۴ مدینه برایش می رسید و از همان درامد به مردم، نان و گوشت می خورانید و حال آن كه خود تریدی كه با اندكی روغن زیتون فراهم شده بود، می خورد.»۱۵
همچنین آن حضرت با كسانی كه دست به استیثار می گشودند، براساس حق و عدل و بدون ملاحظه مرسوم و با شدت رفتار می كردند. زمانی كه خبر رسید یكی از خویشاوندان آن حضرت، كه كارگزار وی بود، دست تعدّی گشوده است، بدو چنین نوشتند:
«از خدا بترس و اموال این مردم را به سویشان بازگردان كه اگر نكنی و خدا به من امكان دهد، وظیفه ام را در برابر خدا، درباره تو انجام خواهم داد و با این شمشیرم ـ كه هیچ كس را با آن نزدم، مگر این كه داخل دوزخ شد ـ بر تو خواهم زد و به خدا سوگند، اگر حسن و حسین این كار را كرده بودند، هیچ پشتیبان و هواخواهی از جانب من نمی داشتند و در اراده من تأثیر نمی گذاشتند، تا آن كه حق را از آنان بستانم و باطلی را كه به ستمشان پدید آمده بود، نابود گردانم.»۱۶
هنگامی كه گزارشی از سوء استفاده مُصْقَلَهٔ بن هُبَیره شیبانی، فرماندار «اردشیر خُرَّه» ـ شهری در فارس ـ به ایشان رسید، در نامه ای تند به او چنین نگاشتند:
«به من درباره تو گزارشی رسیده است كه اگر درست باشد و این كار را انجام داده باشی، پروردگارت را به خشم آورده و امامت را عصیان كرده ای; ]گزارشی رسیده است[ كه تو غنایم مسلمانان را... میان عرب هایی كه خویشاوندان تواند و تو را برگزیده اند، پخش می كنی! سوگند به كسی كه دانه را زیر خاك شكافته و جاندار را آفریده است، اگر این گزارش درست باشد، تو نزد من خوار خواهی شد و ارزش و مقدارت كم خواهد شد. پس حق پروردگارت را سبك مشمار و دنیای خود را با نابودی دینت، آباد مگردان، كه از زیانكارترین افراد باشی.»۱۷
سیره امیرمؤمنان(علیه السلام) درباره مسائل مالی و برخورد قاطع آن حضرت(علیه السلام) با متخلفان، بیانگر اهمیت این موضوع برای حكومت اسلامی است. حضرت علی(علیه السلام)به خوبی می دانستند كه اصلاحات مالی دردسرهایی را بر حكومتشان به وجود می آورد، اما ارزش عدالت اجتماعی را از هر چیز بالاتر می دانستند و اساساً حكومت را برای این منظور پذیرفته بودند.
ب. فساد اخلاقی
فساد مالی از جهت دیگری نیز به نحوی تهدید برای امنیت ملی به حساب می آید: وقتی كسانی كه از راه های غیرمشروع ثروتی به هم زدند و از راه حرام ارتزاق كردند، از نظر اخلاقی، فاسد می شوند و حكومت اسلامی را، كه مجری قوانین اسلام است، برنمی تابند و درصدد براندازی نظام اسلامی برمی آیند و با دشمن همكاری می كنند; به خصوص اگر این افراد از كارگزاران حكومت باشند، این خطر جدّی تر خواهد بود.مقام معظّم رهبری در این باره می فرمایند:
«وقتی پول حرام در میان مردم و نخبگان و مسؤولان رایج شد، فساد اخلاقی نیز جامعه را در برمی گیرد و كشور عملاً به پایگاه دشمن تبدیل می شود.»۱۸
در صدر اسلام، نمونه های فراوانی برای این موضوع می توان یافت. در این جا به چند مورد از آن ها اشاره می شود:
۱. مترفان; مخالفان اصلی انبیا(علیهم السلام): مترفان (ثروتمندان عیاش) از دشمنان اصلی پیامبران الهی(علیهم السلام) بودند. خداوند متعال در آیات متعدّدی از قرآن كریم، از این حقیقت خبر داده است:
«و ما ارسلنا فی قریهٔ من نذیر الاّ قال مترفوها انّا بما ارسلتُم بهِ كافرون»;۱۹ ما در هیچ شهر و دیاری پیامبری انذاردهنده نفرستادیم، مگر این كه مترفان آن ها (همان ها كه مست ناز و نعمت بودند) گفتند: ما به آنچه شما فرستاده شده اید، كافریم.
علّامه طباطبایی(رحمه الله)در تفسیر این آیه شریفه، می فرماید: كلمه «مترف» اسم مفعول از ماده «اتراف» است كه كار آدمی را به جایی می كشاند كه از پذیرفتن حق استكبار ورزد... خاصیت اتراف و غوطهور شدن در لذت های مادی همین است كه قلب آدمی بدان متعلّق شود تا آن ها را عظیم بشمارد و سعادت خود را در داشتن آن ها بداند; حالا چه موافق حق باشد، یا مخالف آن. در نتیجه همواره به یاد حیات ظاهری دنیا بوده، ماورای آن را فراموش كند.۲۰
مؤلفان تفسیر نمونه درباره علل مخالفت مترفان می نویسند: «این گروه چون تعلیمات انبیا را از یك سو، مزاحم كام جویی و هوس رانی خود می دیدند، و از سوی دیگر، مدافع حقوق محرومانی ]بودند[ كه با غصب حقوق آن ها به این زندگی پر زرق و برق رسیده بودند، و از سوی سوم، آن ها همیشه برای پاسداری مال و ثروتشان قدرت حكومت را یدك می كشیدند و پیامبران را در تمام این جهات مقابل خود می دیدند، لذا، به مبارزه برمی خاستند. عجب این كه آن ها انگشت روی حكم و تعلیم خاصی نمی گذاشتند، بلكه دربست می گفتند: ما به تمام آنچه شما مبعوث شده اید، كافریم.»۲۱
صنادید قریش عمدتاً جزو این طبقه بودند و جنگ علیه پیامبر(صلی الله علیه وآله)توسط این گروه سامان می یافت.
۲. مفسدان اقتصادی; اولین جنگ افروزان در حكومت علوی: اولین جنگ بر ضد علی(علیه السلام) را مفسدان اقتصادی و ریاست طلبان به راه انداختند. جنگ جمل، كه پیامدهای سنگینی برای حكومت علی(علیه السلام) داشت و زمینه جنگ های صفین و نهروان را پدید آورد، از ناحیه طلحه و زبیر و كسانی كه از عدالت علوی رنجیده بودند، به راه افتاد. بدون تردید، فساد مالی سردمداران جنگ جمل نقش اساسی در خروج آن ها بر ضد ولیّ خدا، حضرت علی(علیه السلام)، داشت. در زمان عمر و عثمان، پول های فراوانی به طلحه و زبیر داده شد و آنان كاخ هایی در بصره و كوفه ساختند. وقتی حضرت علی(علیه السلام) به حكومت رسیدند، این ها منتظر بودند نه تنها حضرت كاری به گذشته آن ها نداشته باشد، فرمانروایی مناطقی را نیز به آن ها بدهد.۲۲ وقتی با سیاست علوی مواجه شدند و سخن حضرت را كه فرمودند: «حق با گذشت زمان كهنه نمی شود و هر مالی را كه به ستم از بیت المال برداشته شده، به جای خودش بر می گردانم.»۲۳، اینان موقعیت های خود را در خطر دیدند و به بهانه عمره به مكّه رفتند و به بهانه خون خواهی عثمان، جنگ خونینی بر ضد علی(علیه السلام)به راه انداختند.
علی(علیه السلام) حكایت جنگ جمل را چنین توضیح می دهند:
«من در كار آنان، میان دو مشكل قرار گرفته بودم كه هیچ یك مورد علاقه من نبود و به هر كدام عمل می كردم، خالی از محذور نبود: اگر آن ها را رها می كردم و به حال خود می گذاشتم، از شورش باز نمی گشتند و به حكم عقل سر فرود نمی آوردند; و اگر در برابر آن ها ایستادگی می كردم، كار به جایی می كشید كه نمی خواستم (جنگ و خون ریزی) از این رو، پیش از هر چیز، به صحبت با آن ها پرداختم و آنچه ممكن بود، گفتم و راه هرگونه عذر تراشی را بر آن ها بستم... چون دیدم آن ها حرفی جز اصرار بر جنگ ندارند، ناگزیر با آن ها جنگیدم. آن ها آتش جنگی را برافروختند كه به زیانشان بود. شكست و تلفات سنگین آن ها چیزی نبود كه خواسته من باشد، بلكه این پیشامد بر من تحمیل شد.
اگر در گذشته می توانستم آن ها را به حال خود بگذارم و شرارت های ایشان را نادیده انگارم و از رویارویی پرهیز كنم، با كارهایی كه در آخر مرتكب شدند، دیگر ادامه این وضع برایم ممكن نبود; چرا كه خودداری و سكوت من می توانست به آنان یاری رساند و من ناخواسته در برنامه فساد و تعدّی و خون ریزی آن ها سهیم می گشتم.»۲۴
خلاصه آن كه جنگ جمل نمونه بارزی از فساد مالی است كه موجب برهم زدن امنیت ملی گردید و آثار زیان باری در جامعه اسلامی به جا گذاشت.
۳. فساد مالی، انگیزه حمایت از معاویه: كسانی كه به سپاه معاویه پیوستند، عمدتاً به خاطر فساد مالی بود. افراد زیادی از اصحاب حضرت علی(علیه السلام)به دلیل بذل و بخشش های معاویه و خوردن لقمه های حرام، اردوگاه علی(علیه السلام)را ترك كردند. این افراد به ظاهر مسلمان به سبب فساد مالی، آن قدر سقوط كردند كه به عنوان عامل معاویه درآمدند. ظاهراً تعداد آن ها به قدری زیاد بوده است كه موجب نگرانی شخصیت بزرگی چون مالك اشتر گردید; چنان كه به امیرمؤمنان(علیه السلام) نامه نوشت و نگرانی خود را از این موضوع ابراز نمود و به نحوی از امام(علیه السلام) خواست ایشان هم بخشش های مالی داشته باشند. علی(علیه السلام) در پاسخ وی نوشتند:
«اما آنچه گفتی رفتار و منشم بر پایه عدالت است. به درستی كه خداوند می فرماید: "هر كه كار شایسته كند، به سود خود اوست; و هر كه بدی كند، به زیان خود او، و پروردگار تو به بندگان ]خود[ ستم كار نیست." و من از این كه كوتاهی كرده باشم در آنچه گفتی، هراسان ترم. و اما آن كه بر زبان آوردی كه حق، بر آنان گران است و بدین سبب، از ما جدا شدند، بس خداوند آگاه است كه آنان از ستم ]ما[ از ما جدا نشدند و آن گاه كه از ما كناره گرفتند، به عدالت فراخوانده نشدند; ]بلكه[ جز دنیای فانی را، كه گویا از آن جدا شده اند، نجستند و روز رستاخیز مورد بازخواست قرار گیرند كه آیا دنیا را طلب كردند یا برای خدا رفتار كردند؟
اما داستان بذل و بخشش و خریدن مردان، كه بر زبان راندی، به درستی كه ما را توان آن نیست كه از ثروت های عمومی به هر كس بیش از حقش بپردازیم، كه خداوند فرمود و سخنش حق است: "بسا گروهی اندك كه بر گروهی بسیار پیروز شدند و خداوند با شكیبایان است."۲۵
۴. فساد مالی; عامل پیوستن فرمان دهان لشكر امام حسن مجتبی(علیه السلام) به معاویه: برخی از فرمان دهان سپاه امام حسن(علیه السلام)جاسوس معاویه شدند. این نمونه دیگری از تأثیر فساد مالی بر امنیت ملی است. برخی از فرمان دهان سپاه امام حسن(علیه السلام)موجبات تضعیف سپاه امام(علیه السلام)و تحمیل صلح و در نهایت اقتدار معاویه را فراهم كردند. مرحوم شیخ مفید در این باره می نویسد: در آن هنگام كه این پیشامد ناگوار ـ آسیب دیدن پای امام حسن(علیه السلام) در اثر ضربت خوردن ـ رخ داد سران قبایل، كه از دین و دیانت دست برداشته و حاضر نبودند تحت حكومت الهی درآیند، به معاویه پنهانی نوشتند كه ما حاضریم از تو اطاعت كنیم و گوش به فرمان تو باشیم و او را وادار كردند هر چه زودتر به جانب آنان كوچ نماید و ضمانت نمودند به مجرّدی كه با لشكر معاویه ملاقات كنند، فرزند زهرا را تسلیم او كنند، و یا در اولین فرصت، او را به قتل رسانند.
حضرت مجتبی(علیه السلام) از عمل ناروا و بیوفایی این عدّه با خبر شد. همان وقت نیز نامه ای از قیس بن سعد به حضرت رسید... كه معاویه در «حبوبیه» برابر «مَسْكِن» نزول كرد و نامه ای برای عبیداللّه بن عباس ـ یكی از فرمان دهان سپاه امام حسن(علیه السلام) ـ ارسال داشت و او را به جانب خود دعوت نمود و ضمانت كرد كه هزار درهم به او بدهد و اضافه كرده بود: نیم آن را به زودی می فرستم و نیم دیگرش را هنگام ورود به كوفه خواهم پرداخت... باری، آن بیوفای بی حیا شبانه با عده ای از نزدیكان خود، به لشكرگاه معاویه رفت.»۲۶
۵. فریفتگی همسر امام مجتبی(علیه السلام) به مال دنیا; عامل قتل آن حضرت: نمونه دیگری كه می توان از تأثیر فساد مالی بر امنیت بیان كرد، فریفته شدن دختر اشعث به كیسه های زر بود كه معاویه برای وی ارسال كرد و او حاضر شد امام(علیه السلام)را به شهادت برساند.
شیخ مفید می نویسد: «معاویه كسی را پنهانی نزد جعده فرستاده كه می خواهم تو را به همسری فرزندم یزید درآورم، مشروط بر این كه امام مجتبی را مسموم كنی; و صدهزار درهم نیز پیش از انجام كار برای او فرستاد. او هم فرزند زهرا(علیها السلام) را مسموم ساخت.»۲۷
ج. عدم حمایت مردم از حكومت اسلامی
از جمله آثار مخرّب فساد مالی بر امنیت ملی، این است كه حكومت پشتوانه مردمی خود را از دست می دهد و در برابر تهدیدهای داخلی و خارجی، آسیب پذیر خواهد شد.
حكومت اسلامی اقتدار خود را مدیون قدرت لایزال خداوند متعال و حمایت مردم مؤمن و موحّد است. در صورتی كه فساد مالی در جامعه شیوع پیدا كند و نخبگان و مسؤولان نظام نیز گرفتار این بلا شوند; علاوه بر این كه لطف خدای سبحان از حاكمان برداشته می شود مردم مؤمن نیز حاضر به همكاری نیستند.
وقتی مردم ببینند حاكمان به جای خدمت گزاری به آن ها در فكر سودجویی و همراهی با طبقات مرفّه و بی درد هستند، طبعاً حاضر به پشتیبانی از آن ها نخواهند بود. این موضوع برای حكومتی كه برخلاف همه دنیا (كه نظام سكولار را پذیرفته اند) حركت می كند و می خواهد ارزش های دینی را حاكم نماید و به هیچ قدرت خارجی وابسته نیست، از اهمیتی مضاعف برخوردار است.
حضرت علی(علیه السلام) در این باره می فرمایند:
«بی گمان، آنچه بیش از همه دیده والیان به آن روشن است، برقراری عدالت در كشور و گسترش دوستی ملت است و بی گمان، دوستی افراد ملت به یكدیگر آشكار نگردد، جز آن گاه كه دل ایشان از كینه پاك شود و خیرخواهی مردم راست نیاید، جز آن كه بر گرد زمام داران خود جمع شوند و از وجود دولت مردان خود احساس سنگینی نكنند و از دوام حكومت و درازی مدت بر سر كار بودن ایشان به ستوه نیایند.»۲۸ شورش مردم علیه عثمان و فروپاشی حكومت امویان و ده ها نمونه تاریخی دیگر، مؤید این مطلب است كه نقل و بررسی آن ها مجال دیگری می طلبد.
●●نتیجه سخن
از آنچه گذشت، روشن شد كه شیوع فساد مالی تهدیدی است علیه امنیت ملی و از این رو، شایسته است مسؤولان محترم نظام اسلامی به مسأله فساد مالی تنها به عنوان یك مسأله اقتصادی نگاه نكنند و هشدارهای مقام معظم رهبری را، كه از سال ۱۳۷۸ تاكنون بارها این مهم را مورد توجه قرار داده اند، جدّی بگیرند و با برخورد قاطع با مفسدان اقتصادی، راه های نفوذ دشمن را ببندند.
نویسنده:حسین عبدالمحمدی
پی نوشت ها
۱ـ ر. ك. به: محسن اسماعیلی، «امنیت و شریعت»، كتاب نقد، ش ۱۴ و ۱۵
۲ـ مائده: ۳۳
۳ـ «ولا تؤتوا السُّفهاء اموالكم الّتی جعل اللّه لكم قیاماً» (نساء: ۵)
۴ـ محمدباقر مجلسی، بحارالانوار، ج ۱۰۳، ص ۵ و ۱۷
۵ـ ر. ك. به: محمد بن طلحه شافعی، مطالب السؤول فی مناقب آل الرسول، بیروت، مؤسسه ام القری للتحقیق والنشر، ص ۱۴۳ ـ ۱۵۹
۶ـ نهج البلاغه، خطبه ۳
۷ـ «لقد ارسلنا رُسُلنا بالبینّات و انزلنا معهم الكتاب والمیزان لیقوم الناس بالقسط» (حدید: ۲۵)
۸ و۹ـ نهج البلاغه، خطبه ۳ / كلام ۳۰
۱۰ـ برخورد پیامبر(صلی الله علیه وآله) با پرده هایی كه حضرت زهرا(علیها السلا) به خانه خویش آویخته بودند و برخورد قاطع حضرت علی(علیه السلام) با درخواست برادرشان عقیل، نمونه هایی از این سیره است.
۱۱ و۱۲ـ نهج البلاغه، نامه ۵۳
۱۳ـ ابن شهر آشوب، مناقب، ج ۲، ص ۹۸ / بحارالانوار، ج ۴۰، ص ۳۲۵
۱۴ـ «ینْبُع» دهی بوده است در طرف راست رضوی برای كسی كه از مدینه به سوی دریا فرود می آید و آن را به سبب چشمه های فراوانش «ینبع» می نامیدند. علی(علیه السلام) در آن جا ملكی در اختیار داشتند كه در آن كشت می كردند و پس از حضرت، در اختیار بنی حسن بوده است. (یاقوت حموی، معجم البلدان، ج ۵، ص ۴۵۰)
۱۵ـ ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، ج ۲، ص ۲۰۰
۱۶ و۱۷ـ نهج البلاغه، نامه ۴۱ / نامه ۴۳
۱۸ـ روزنامه جمهوری اسلامی، ۲۰/۱۰/۸۰
۱۹ـ در سوره سبأ، آیه ۴۳ و همچنین در آیات ۲۳ سوره زخرف و ۱۶ سوره اسراء و ۴۵ سوره واقعه از این گروه سخن به میان آمده است.
۲۰ـ سید محمدحسین طباطبایی، تفسیر المیزان، ج ۱۶، ص ۵۷۸
۲۱ـ ناصر مكارم شیرازی و دیگران، تفسیر نمونه، ج ۱۸، ص ۱۰۵
۲۲ و۲۳ـ شرح نهج البلاغه، ج ۱، ص ۲۳۱ / ص ۲۶۹
۲۴ و۲۵ـ همان، ج ۱، ص ۲۳۵
۲۶ـ ابن هلال ثقفی، الغارات، ترجمه عبدالمحمد آیتی، وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، ص ۳۷
۲۷ـ شیخ مفید،الارشاد،ترجمه محمدباقرساعدی خراسانی،كتابفروشی اسلامیّه،۱۳۷۶، ص ۳۵۵
۲۸ـ نهج البلاغه، نامه ۵۳
منبع:ماهنامه معرفت ، شماره ۵۲
منبع : خبرگزاری فارس


همچنین مشاهده کنید