شنبه, ۸ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 27 April, 2024
مجله ویستا


جنگ بلای جان زنان عراقی


جنگ بلای جان زنان عراقی
راهنمای عراقی ام نگاهی به ساعت مچی اش انداخت و گفت: «هوا کم کم دارد تاریک می شود.» این جمله تکراری و هر روز راهنمای عراقی ام بود. او هر روز درست موقع غروب آفتاب با نگرانی به من می گفت: «عجله کنیم که یک وقت دیرمان نشود.»
همین که به بغداد رسیدیم، دوستان ایرانی مان که به عنوان روزنامه نگار از مدت ها قبل در عراق بودند، به ما گفتند: «هرگز نباید قبل از تاریکی هوا در خیابان باشید و اگر هم احتمالا در چنین ساعت هایی فعالیت یا برنامه نیمه تمام داشته باشید، بهتر است رهایشان کنید."
با هر عراقی که در بغداد و همین طور بقیه شهرها صحبت کردم مهمترین دغدغه و نگرانی اش، امنیت بود. عراق بعد از جنگ برای هر عراقی ناامن شده و این نا امنی بیش از همه دامنگیر زنان و دختران است.
شب های بغداد برای مردمش به گونه ای هراس انگیز و ناامن است که کمتر کسی جرات می کند بعد از تاریکی هوا از خانه بیرون بزند.
در این میان وضع برای دختران و زنان عراقی به مراتب سخت تر از مردان است. به همین دلیل هرچه غروب آفتاب نزدیک می شود، کمتر می توان زنان و دختران را در خیابان دید.
آفتاب که غروب می کند بخش وسیعی از بغداد در تاریکی هولناک فرو می رود. چرا که نه برقی هست که چراغ های معابر و خیابان ها را روشنی ببخشد و نه روشنایی برای اغلب خانه ها.
البته آنها که درآمد بیشتری دارند برای خانه هایشان ژنراتورهای برق اضطراری خریده اند که از روشنایی آن خیابان های بغداد نیز نصیبی می برند.
در عراق هم مثل هر جای دیگر دنیا که ناامنی در وهله اول بلای جان زنان آن جامعه می شود و در درجه های بعدی دشمن مردان، دشواری های زیادی به خاطر ناامنی های پس از جنگ برای زنان عراقی به وجود آمده است.
«اثیر»، جوان عراقی در همین باره به من گفته بود که بعد از جنگ اوضاع برای خواهر دانشجویش خیلی با پیش از آن فرق کرده است. قبل از جنگ خواهرش هر روز به راحتی به دانشگاه می رفت و نه خودش از چیزی می ترسید و نه خانواده اش.
اما خواهرش حالا هر روز صبح از لحظه ای که از خانه بیرون می زند تا زمانی که بازگردد هم خودش می ترسد و هم اعضای خانواده اش که تمام روز نگران او هستند.
بعد از جنگ تعداد دزدها، آدم رباها و اشرار در عراق خیلی زیاد شده و هیچ کس هم مانع کار آنها نمی شود.
بسیاری از روزها «ابواثیر» (پدراثیر) دخترش را به دانشگاه می رساند و بعد از پایان کلاس هایش او را از آنجا به خانه باز می گرداند. کاری که این روزها بسیاری از خانواده های عراقی درباره دخترانشان انجام می دهند.
«فاطمه»، زن سی و چهار ساله عراقی که در رشته گرافیک تحصیل کرده است در همین باره به من گفت:" این روزها مهم ترین مشکل مردان و زنان عراقی« نداشتن امنیت» است و البته وضع برای زنان به مراتب سخت تر است."
فاطمه هر روز صبح که برای رفتن به محل کارش از خانه بیرون می زند نمی داند که چه بلایی بر سرش خواهد آمد و آیا در پایان روز سالم به خانه بازخواهد گشت یا نه؟
او قبل از جنگ به راحتی در خیابان ها رفت و آمد می کرد، بدون اینکه از کسی یا چیزی ترسی داشته باشد.
فاطمه می گوید: صدام در روزهای پایانی حکومتش سی هزار زندانی را آزاد کرد:
«مگر شما فکر می کنید صدام چه کسانی را آزاد کرد؟ آدم های سیاسی و شریف را؟ او همه آنها را قبلا کشته بود و فقط دزدها، قاتل ها و اشرار را آزاد کرد تا بعد از رفتنش بلای جان ما شوند. حالا آن سی هزار دزد و جنایتکار آزادانه در شهر می گردند و دست به دزدی، جنایت و آدم ربایی می زنند و کسی هم کاری به کارشان ندارد. آمریکایی ها هم اصلا دغدغه شان مبارزه با این جنایتکاران نیست.»
فاطمه همچنین با ناراحتی زیاد برایم تعریف کرد: «ربودن زن ها و تجاوز به آنها بعد از جنگ در عراق بسیار رواج پیدا کرده است.
هر زنی این روزها نگران است که نکند خودش هم یکی ازاین قربانیان باشد.
تعداد زنانی که در این روزها در خیابان های بغداد می بینی، خیلی کم است. اما فکر نکن که حضور آنها در جامعه تا پیش از جنگ نیز همین طور بوده. نه! بسیاری از زنان عراقی از ترس است که پایشان را از خانه بیرون نمی گذارند.»
با "رزا"که یک زن هنرمند است،در گالری افق در"المسبح" بغدادگفت وگوکردم.اوگفت: «به نظر من بیشترین آسیب ها را در هرجنگی «زنان» می بینند. وقتی در دهه ۸۰ به هردلیل جنگی بین ما و شما ]ایران و عراق[ به وجود آمد. زنان در هر دو کشور مادرانی برای کشته شدگان، همسرانی برای کشته شدگان و دخترانی برای کشته شدگان جنگ بودند. هم من و هم تو می دانیم که در کشورهایی مثل ایران و عراق زنانی که مردانشان را از دست می دهند بسیار آسیب پذیرترند تا مردانی که همسرانشان می میرند.»
رزا مکثی کرد و بعد خطاب به من افزود: «آیا تو آسیب هایی را که زنان کشورت در آن جنگ هشت ساله دچارش شدند، به یاد می آوری؟»
و بدون این که منتظر پاسخ بماند، گفت: «خوشبختانه ملت شما پس از پایان آن جنگ تا به امروز در صلح زندگی کرده است اما پس از آن صدام ملت ما را درگیر جنگ با کویت کرد که به تلافی اش آمریکا کشورمان را مورد حمله های گسترده قرار داد و بعد هم که همه جهان عراق را در محاصره کامل اقتصادی سیاسی قرار دادند و چند ماهی پیش هم که حمله دوباره آمریکا و متحدانش اتفاق افتاد.»
یکی از زنانی که در کنارش نشسته بود، حرفش را قطع کرد که: «مگر حمله های وحشتناکی را که در دوران کلینتون علیه ما انجام شد، فراموش کرده ای».
رزا گفت: «منظورم این بود که به یاد بیاور زنان کشور تو در یک جنگ هشت ساله دچار چه آسیب ها و مصیبت هایی شدند که شاید هنوز هم آثارش به جا مانده باشد و آنگاه زنان عراقی را تصور کن که به جز آن جنگ هشت ساله چندین جنگ و یک تحریم طولانی را هم پشت سرگذاشته اند، آن وقت شاید بتوانی بخشی از مسائل زنان ما را درک کنی. بعد از جنگ سال ۱۹۹۱ که باعث محاصره اقتصادی عراق شد، ارزش دینار عراقی در برابر دلار آنقدر پایین آمد که حقوق کارکنان و کارمندان دولت کاهش و قدرت خرید هم هر روز کمتر و کمتر شد. شاید باورتان نشود که ادارات و سازمان های دولتی به کارمندانشان بین سه تا هشت دلار حقوق می دادند. بسیاری از مردان حاضر به کارکردن با چنین حقوقی نبودند و به امید یافتن شغل های آزاد و پردرآمدتر ادارات را ترک کردند. در چنین شرایطی زنان با حقو ق های اندک در شغل های خالی مانده مشغول به کار شدند» و بعد حنا، روزنامه نگار پرشور عراقی، حرف های دوستش را این طور ادامه داد: «بسیاری از زنان عراقی که شوهران و پدران خود را در جنگ های متوالی از دست داده بودند، برای امرار معاش خود در خانواده هایشان بیشتر و بیشتر وارد بازار کار شدند، البته کارهایی پرمشقت اما با حقوق اندک, چاره ای هم نداشتند، چه در غیر این صورت خود و فرزندانشان گرسنه می ماندند. هرچه وضع اقتصادی عراق بدتر شد، زنان متحمل به زحمت و کار بیشتر شدند، در دوران تحریم نسبت زنان خدمتکار و همین طور زنانی که کارهای خانگی انجام می دادند بیشتر شد و گروهی از زنان نیز چاره ای نداشتند جز اینکه با حقوقی کمتر از مردان به کشاورزی بپردازند. زنانی که بدون هیچ تخصصی کشاورز شدند و برای صاحبان اراضی بزرگ کشاورزی که مرد بودند، کار می کردند، کارفرماها به آنها نصف مردان حقوق می دادند، اما زنان این تبعیض را نادیده می گرفتند، چرا که چاره ای نداشتند و اگر همین کار را هم از دست می دادند، از گرسنگی می مردند، از همه بدتر اینکه خانواده ها به خاطر فشار اقتصادی دختران خود را از مدارس بیرون کشیدند و فقط پسرانشان را به مدرسه فرستادند.
متاسفانه اغلب خانواده های عراقی اگر ناگزیر به انتخاب میان دختران و پسرانشان باشند، حتما پسرها را انتخاب می کنند.
بنابراین وقوع چند جنگ و برقراری یک تحریم طولانی در عراق باعث شد برنامه های دولت برای آموزش اجباری دختران و پسران شکست بخورد، چرا که بعضی از دختران عراق به خاطر فقر زیاد خانوادهایشان مجبور به ترک تحصیل شدند.
حمله اخیر آمریکا و هرج و مرج های ناشی از جنگ و نبود یک حکومت مرکزی قوی در عراق، همه مردم اعم از زن و مرد را دچار مشکلات فراوان کرده، اما مثل همیشه زنان علاوه بر مشکلات عمومی و مبتلا به جامعه، مسائل ویژه خود را نیز دارند. به عنوان مثال این روزها گروگانگیری زنان و تجاوز به آنها خیلی زیاد شده است، همچنان که ربودن و قتل آنها رو به فزونی گذاشته.
همه زنان هنرمند و روزنامه نگار عراقی که من آن روز در گالری افق با آنها صحبت کردم، هرکدام به نوعی معتقد بودند که «جنگ اگرچه ضد حقوق بشر است اما بیش از هر چیز ضد زنان است و امنیت جسمی و روانی آنها را بیشتر از مردان دچار مخاطره می کند.»
زنان عراقی برای اثبات حرف های خود از اوضاع کشورهای اروپایی پس از جنگ جهانی دوم نیز مثال هایی آوردند که در این کشورها نیز در دوران پس از جنگ «گروگانگیری و قتل زنان» و همچنین «تجاوز» به آنها افزایش پیدا کرده بود و بیش از همه نیز از اوضاع زنان ایتالیایی در روزهای پس از جنگ دلیل آوردند.
زنان عراقی آن روز با انواع دلایل و مستندات خود گفتند که «تمام فسادها و مرض های یک جامعه متخلف ناشی از جهل و فقر است و نخستین نتیجه هر جنگی نیز افزایش جهل و فقر در آن جامعه است که ناامنی را نیز با خود به همراه می آورد پس عجیب نیست اگر نخستین قربانیان هر جنگ و آشوبی زنان باشند. زنان مظلوم و بی پناه.»
وقتی بعد از همه این حرف ها پرسیدم که «به نظر شما امروز مهمترین مشکل زنان عراقی چیست؟» حنا گفت: «اشغال» مهمترین مساله ما زنان عراقی است. ما نیاز کار، آموزش و بیشتر از همه امنیت داریم اما اشغال هر سه و بیشتر از همه امنیت ما زنان و دختران را به خطر انداخته است. یک کشور تحت اشغال یک جامعه طبیعی و قانونمند نیست بلکه قوانینش به نوعی همان قوانین جنگ و ناامنی های ناشی از آن است که بیش از هرکس و هرچیز هم بلای جان زنان می شود.»
در حالی که صدایش از ناراحتی می لرزید، اضافه کرد: «آمریکایی ها می گویند که برای آزادی زنان عراقی آمده اند، آیا ربودن، تجاوز و قتل زنان که هر روز و در دوران اشغال اتفاق می افتد، به معنای همان آزادی و امنیتی است که وعده اش را به ما داده بودند؟»
با «مرینا» زن ۳۶ ساله عراقی در یک کافی نت مدرن در خیابان سعدون بغداد گفت وگو کردم. او که زنی از اقلیت مذهبی مسیحی است ، در رشته دکوراسیون داخلی منازل تحصیل کرده اما با همه علاقه ای که در خود نسبت به رشته تحصیلی اش احساس می کند، در زمینه کاری متفاوتی فعالیت دارد.
مرینا از وضعیت نامناسب زنان در عراق مثال های فراوان دارد: «کتک زدن زنان توسط مردان در اینجا خیلی رایج است. متاسفانه زنان کتک خورده اقدام به شکایت علیه شوهران خود نمی کنند، آنها به خاطر حفظ آبروی خود و خانواده همواره سکوت می کنند و به این ترتیب سال های متمادی کتک می خورند بدون اینکه لب از لب باز کنند. می دانید! اگر در جامعه عراق یک مرد اشتباه کند، کسی بر او خرده نمی گیرد اما زن ها بارها در خانه، محیط کار و جامعه به خطاهای گوناگون متهم می شوند بدون اینکه اصلا اشتباه یا خطایی انجام داده باشند. اگر مردی راه به خطا برد، فوری همه می گویند حتما یک زن او را به اشتباه انداخته است و بیچاره آن مرد تقصیری ندارد. فکر می کنم این نوع تفکر در بسیاری از کشورهای جهان سوم رواج دارد.»
به عقیده او، اگرچه زنان مسیحی نیز در کشور عراق مشکلاتشان تا حد زیادی شبیه به مسائل زنان مسلمان است اما می شود گفت در مواقعی، وضع بهتری دارند: «به عنوان مثال اگر یک زن مسیحی از شوهرش کتک بخورد اگرچه به دادگاه مراجعه نمی کند اما شکایت او را به کلیسا می برد و کشیش برای آن مرد دادگاه تشکیل می دهد که ممکن است نتیجه چنین دادگاهی گرفتن طلاق آن زن از شوهرش باشد. یعنی اگر کلیسا تشخیص بدهد که مرد قصد ندارد دست از آزار و اذیت بی رحمانه همسرش بردارد حکم به جدایی مرد می دهد. اما زن مسلمان فقط تحمل می کند و تحمل. البته این را هم بگویم که بعضی از زنان مسیحی هم مثل زنان مسلمان فقط تحمل می کنند و حتی از مرارت های خود برای کشیش ها هم حرفی نمی زنند. راستش را بخواهید در همه این سال ها آنقدر حکومت عراق به مردم ظلم روا داشته بود که ما زنان به خودمان می گفتیم وقتی حکومتی به این مستبدی و ظلم هایش را تحمل می کنیم پس چرا شوهرانمان را تحمل نکنیم.»
مردان عراقی عادت ندارند به همسران خود در انجام کارهای خانه و نگهداری بچه کمک کنند و اگر مردی هم پیدا شود که همسر خود را در این امور یاری کند آنقدر برای دیگران عجیب به نظر می رسد که زبانزد عام و خاص می شود.
مرینا دوستی دارد که شوهرش فقط یک روز در هفته آن هم در جمعه ها به او کمک می کند. مرد هر جمعه به زنش می گوید که تو امروز یک ملکه هستی و همه کارها را من انجام می دهم. زن و مرد هر دو شاغل هستند و به یک اندازه در خارج از خانه کار می کنند اما شوهرش فقط یک روز به او کمک می کند و به خاطر همین یک روز هم زبانزد تمام دوستان و بستگانش شده و خیلی ها هم به این دلیل به او انتقاد می کنند.
به گفته او در عراق نه فقط مردان بر زنان خود حکمروایی می کنند که برادران نیز بر خواهرانشان حکومت می کنند و اگر یک برادر علاقه مند به ادامه تحصیل خواهرش نباشد آن دختر بیچاره مجبور به ترک مدرسه و خانه نشینی می شود و پدر و مادر هم اغلب اعتراضی به پسرشان نمی کنند. چرا که پسر است و حق دارد برای دختران خانواده تصمیم بگیرد.
مرینا اعتقاد دارد پیش از جنگ عراق با کویت و بعد هم حمله آمریکا به عراق وضع زنان بهتر بود: «بعد از وقوع جنگ و تحریم گسترده اقتصادی علیه عراق بسیاری از فرهنگیان، روشنفکران و نخبگان عراقی از کشور مهاجرت کردند، رفتن آنها وضع زنان را بدتر کرد، چرا که تقریبا اغلب آنها که برای زنان احترامی قائل بودند، رفتند. علاوه بر این سخت تر شدن شرایط اقتصادی، وضع زندگی زنان را بدتر و بدتر کرد. وضع مالی خانواده ها آنقدر بد شد که حتی بسیاری از آنها مجبور شدند ماشین های لباسشویی شان را هم بفروشند و همینطور دیگروسایل رفاهی خود را. زن ها مجبور شدند هم به جای شوهرانشان در کارخانه ها و مزارع کار کنند و هم بدون امکاناتی همچون ماشین لباسشویی در خانه بیشتر و بیشتر کار کنند.
تعداد مردانی که در جنگ کشته یا مفقود شدند آنقدر افزایش یافت که به تدریج تعدد زوجات (چند زنی) در عراق رواج پیدا کرد. روش های حکومتی صدام نیز بعد از جنگ خلیج فارس نسبت به زنان عوض شد. صدام در سخنرانی هایش می گفت که زن باید مقتصد باشد و برای کمک به اقتصاد خانواده باید در خانه نان بپزد و...»
مرینا آهی کشید و افزود: «جنگ های پی در پی در عراق وضع همه مردم را بد کرد و از همه بدتر شرایطی بود که برای زنان به وجود آورد. بسیاری مردان کشته شدند و حالا زنان باید به تنهایی زندگی خود و فرزندانشان را تامین کنند و از همه ناگوارتر شرایط زندگی زنانی است که مردانشان در جنگ معلول شدند و حالا نه فقط باید زندگی فرزندان خود را تامین کنند که هزینه های سنگین نگهداری از همسر معلول شان را هم باید فراهم کنند.
آه! که این جنگ ها چه آسیب هایی به زنان عراقی وارد کرده است و این روزها هم که نا امنی مهمترین دردسرهای زنان و دختران شده است. در چند ماه گذشته «بعد از اشغال عراق» زنان و دختران زیادی ربوده شده اند. این روزها ما حتی می ترسیم از خانه هایمان خارج شویم و جایی نیست که این روزها احساس ترس نکنیم یعنی همیشه و همه جا احساس ناامنی می کنیم و از همه چیز و همه کس می ترسیم. این روزها زندگی سختی داریم ما زنان!»
نویسنده : ژیلا بنی یعقوب
منبع : روزنامه مردم سالاری


همچنین مشاهده کنید