پنجشنبه, ۲۰ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 9 May, 2024
مجله ویستا

آمریکا خاورمیانه را به کجا می‌برد


آمریکا خاورمیانه را به کجا می‌برد
برنارد لوئیس، مورخ و خاورمیانه‌شناس برجسته آمریكایی چندی پیش طی سخنرانی‌ای در موسسه محافظه‌كار امریكن اینترپرایز (AEI) دو مولفه برجسته‌ای كه از ناحیه مسلمانان و به ویژه ساكنان خاورمیانه غرب را تهدید می‌كند، تروریسم و مهاجرت دانست.
در مقابل، لوئیس- كه دهه نهم زندگی خود را سپری می‌كند- از پادزهرهای جامعه غربی در مقابل تروریسم و مهاجرت نیز سخن به میان آورد یعنی دانش و آزادی. لوئیس اما حدود یك سال پیش در اظهارنظر دیگری كه سخت بر رهبر كاتولیك‌های جهان یعنی پاپ بندیكت شانزدهم نیز تاثیر گذاشته بود به طرح این فرضیه پرداخته بود كه با افزایش مهاجرت مسلمانان به اروپا و نیز زاد و ولد آنها در آن قاره، اروپا طی ۱۰۰سال آینده چهره یك قاره‌ای اسلامی را به خود خواهد گرفت.
● برنارد لوئیس و جنگ عراق
بسیاری از صاحبنظران آرای برنارد لوئیس را بر نو‌محافظه‌كارانی كه به عنوان معماران جنگ عراق شناخته می‌شوند نافذ می‌دانند. اگر این پیش‌فرض را بپذیریم كه جنگج عراق نخستین گام از مراحل تكوین خاورمیانه‌ای نوین در راستای منافع و اهداف غرب بود، به حقیقت نهفته در سخنان لوئیس در موسسه امریكن اینترپرایز بیشتر واقف می‌شویم.
لوئیس تروریسم و مهاجرت را دو خطر مهیب از جانب سرزمین‌های اسلامی دانسته است، پس با تعلیم نومحافظه‌كاران در بستر افكارش آنها را به سمت جنگ عراق سوق داد تا خاورمیانه‌ای نوین شكل بگیرد؛ خاورمیانه‌ای كه با استقرار رژیم‌های مردمسالار و مرفه در آن دیگر نیازی به صدور تروریسم و مهاجر به مغرب‌زمین نداشته باشد.
اشتباه است اگر پنداشته شود كه آرای لوئیس تنها عامل تكوین بخش جنگ عراق بوده است. تاثیرگذاری وی بر نومحافظه‌كارانی كه پس از حوادث ۱۱ سپتامبر كوس جنگ علیه صدام را در هر كوی و برزنی می‌نواختند تنها یكی از دلایلی بود كه این پروژه را به جلو هدایت كرد.
● تروریسم از غرب تا شرق
اما سوالی كه مطرح می‌شود این است تروریسم كه اینگونه در سال‌های اخیر بلای جان غربیان شده است و از نیویورك و لندن تا بالی و امان مادرید و كوچه پس‌كوچه‌های بغداد آنان را به ستوه آورده است چیست؟ خاورمیانه‌ای كه هم‌اكنون بانك جهانی تروریسم نام گرفته چگونه به این صفت موصوف شده است؟
تروریسم هم محصول تحولات درونی سرزمین‌های اسلامی است و هم از سویی دیگر سوغات غربیان برای منطقه. سخن را بیشتر بشكافیم. بسیار پیش‌تر از تكوین خاورمیانه‌ای كه هم‌اكنون به ما رسیده است یعنی پیش از جنگ جهانی اول و انعقاد قراردادهایی چون سایس- پیكو و اضمحلال امپراتوری عظیم عثمانی، مسلمانان به طور مدام باهم درگیر منازعات سیاسی- نظامی بودند و در بطن این منازعات دچار ریزش و رویش‌های فكری می‌شدند.
بسیار پیش‌تر از آنكه تروریسم به معنای مدرن آن در خاورمیانه رشد كند شاهد حوادث تروریستی زیادی در این منطقه بودیم. از كشمكش‌های مداوم حكومت شیعی صفوی با خلافت سنی عثمانی كه در بطن خود نوعی تخاصم دولتی را شكل داد تا ترور ناصرالدین شاه قاجار توسط میرزارضای كرمانی شاهد حركات تروریستی چندی در منطقه بودیم.
فقر اقتصادی و توسعه‌نیافتگی فرهنگی- اجتماعی از علل عمده نضج تروریسم از دیرباز در خاورمیانه بوده است اما تروریسم به شكل نوین‌اش یك فرآورده نسبتا غربی است، یعنی تروریسم یك جریان اروپایی است كه منبعث از جریان‌های نهیلیستی در تاریخ اروپا و عصر مابعد روشنفكری است.
از این رو ترور استراتژی و عمل آنارشیست‌ها تلقی می‌شود؛ آنارشیست‌های اروپایی‌ای كه ده‌ها سال قبل از حادثه ۱۱ سپتامبر اعمالی شبیه حركات عناصر القاعده امروزی را مرتكب می‌شدند. این آنارشیست‌ها دو شاه را در روسیه و امپراتوری اتریش- مجارستان و یك رئیس‌جمهور یعنی جان.‌اف. كندی را در آمریكا ترور كردند.
وقتی جنبشی مثل نهضت ملی ایرلند این روش‌های تروریستی را اقتباس می‌كند و ویروس تروریسم و آدم‌كشی از فضای درون ملتی به فضای میان ملتی پرتاب می‌شود و در خدمت ملی‌گرایی قرار می‌گیرد، سپس تروریسم از راه ناسیونالیسم و به عنوان یكی از محصولات فكر و فلسفه اروپایی از طریق صهیونیسم به ویژه سازمان‌های ایرگون و هاگانا وارد فلسطین و خاورمیانه می‌شود.
در اینجا جهشی دیگر صورت می‌گیرد یعنی ویروس تروریسم و عملیات انتحاری از صهیونیسم به جنبش‌های سكولار و ملی عرب و فلسطینی منتقل می‌شود. در مرحله بعد و جهشی دیگر این ویروس از جنبش‌های سكولاری و ملی وارد جریان‌های مذهبی فلسطینی شده در اختیار شبكه القاعده و سایر گروه‌های تروریستی عرب و غیرعرب منطقه قرار می‌گیرد.
(بنگرید به کتاب آخرالزمانی در همین نزدیکی،به قلم احمد صدری، ص۲۲۹) اما نهضت القاعده كه شعاع عملیاتی خود را برای ضربه زدن به غربیان به ویژه آمریكایی‌ها را گستره گیتی اعلام كرده است صرفا میراث‌خوار اندیشه نهیلیستی- آنارشیستی تاریخ فلسفه اروپایی نیست. القاعده به لحاظ عملیاتی، پرورش‌یافته معلمان آمریكایی در افغانستان و در جهت مقابله با نظامیان ارتش سرخ شوروی شكل گرفت.
شاید آن روزها كه آمریكایی‌ها مجاهدان عرب و افغان را برای مقابله با كمونیست‌ها آموزش می‌دادند هرگز در مخیله‌شان نمی‌گنجید كه روزی همین مجاهدان با استفاده از تعالیم مربیان زبده آمریكایی و نیز بهره جستن از فضای آزاد جهان غرب و فرآورده‌های جهانی شدن،‌ آنها را دچار غافلگیری استراتژیك كنند و ۱۱ سپتامبر را بیافرینند.
قبل از ۱۱ سپتامبر البته حمله به ناو كول در یمن جنوبی، انفجارهای الخبر و ظهران عربستان،‌آمیای آرژانتین و سفارتخانه‌های آمریكایی در تانزانیا و كنیا رخ داده بود، اما هرگز غربیان انتظار ۱۱ سپتامبر را نداشتند. از سوی دیگر برخی از حركات ناشیانه غرب در خاورمیانه پس از دو جنگ اول و دوم جهانی دامنه نفرت از آنان را افزایش داد و در یك پروسه طولانی آنها را دچار غافلگیری كرد.
برای مثال روزنامه‌نگاری چون استفن كینزر در كتاب «همه مردان شاه» كه به كودتای ۲۸ مرداد ۳۲ ایران پرداخته است به این نتیجه می‌رسد كه اگر آمریكا به ایجاد این كودتا یاری نمی‌رساند و از مصدق حمایت می‌كرد هرگز سیر حوادث به جایی نمی‌رسید كه شاهد حادثه ۱۱ سپتامبر باشیم.
سخن كینزر جای نقد بسیاری دارد زیرا او تمام خاورمیانه و تعامل غرب با آن را به ایران شیعی تقلیل داده است. حتی اگر در ایران، انقلاب اسلامی هم رخ نمی‌داد، مسائل دیگر در منطقه همچون كشمكش اعراب و اسرائیل ساختارهای متصلب و رهبران مستبد، بی‌ثباتی‌های اقتصادی، واگرایی‌های قومی و نیز روند رو به رشد جهانی‌شدن ناگزیر نه ۱۱ سپتامبر كه حوادث مشابه را می‌آفرید.
● خاورمیانه در مسیر پوست‌اندازی
حوادث نوظهور پس از حمله آمریكا به عراق همچون درگیری و واگرایی‌های شدید قومی- مذهبی در عراق، ظهور حماس در مقام دولت جدید فلسطینی، حركت برخی از كشورهای منطقه در راه هسته‌ای شدن،‌ همزمانی درگیری سلفی‌ها در لبنان با دادگاه رفیق حریری و بحران‌های خاص این كشور پس از جنگ ۳۴ روزه با اسرائیل، انتقاد شدید كشورهایی چون مصر و عربستان از برخی تحركات آمریكا در منطقه، قدرت گرفتن شیعیان در عراق و ... آمریكا و مجموعه جهان غرب را با چالش‌های جدیدی مواجه ساخته است.
نحوه تعامل قدرت‌های بزرگ و در راس آنها آمریكا با مسائل نوظهور منطقه ظاهرا دیگر حالت یك‌بعدی خود را از دست داده و واقعیات منطقه در مواردی خود را سخت‌تر از پیش بر غربی‌ها نمایان ساخته است.
گرچه جنگ عراق به بهانه مبارزه با تروریسم آغاز شد اما به اعتقاد بسیاری این جنگ به اشاعه تروریسم در منطقه دامن زد. این منتقدان می‌گویند مواجهه سخت‌افزاری و غفلت از برخوردها و تعامل نرم‌افزاری از سوی دولت بوش ریشه‌های تروریسم را نخشكانده بلكه آن را تكثیر كرده است.
تا وقتی ریشه‌های تروریسم یعنی فقر و توسعه‌نیافتگی اقتصادی- فرهنگی از منطقه رخت برنبندد همچنان خاورمیانه از این زاویه تهدیدی برای غرب خواهد بود. غربی‌ها باید بكوشند تا مدل و تئوری‌ای برای مهار تروریسم بیابند، مدلی كه وجوه سخت‌افزاری و نرم‌افزاری را توامان دربرداشته باشد.
امیرحسین تیموری
منبع : روزنامه هم‌میهن