چهارشنبه, ۱۹ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 8 May, 2024
مجله ویستا


مقام "زن" در شاهنامه فردوسی


مقام "زن" در شاهنامه فردوسی
بحث در باره زنان و جایگاه آنان در جامعه بحثی مفصل و گاهی پر چالش است.این بحث گذشته از چند ده سالی كه تحت تاثیر صورت افراطی حمایت (یا به عبارتی جانبداری) از زنان یا فمینیسم قرار گرفته، از گذشته های دور در فرهنگ كتبی و شفاهی ایرانیان وجود داشته است.صحبت از مقام زنان در ادبیات ایران مجالی بسیار وسیع طلب میكند كه از حوصله این مقال خارج است و در اینجا فقط به گوشه ای از آن اشاره ای می كنم.حكیم ابولقاسم فردوسی طوسی از بزرگترین و برجسته ترین شعرای جهان شمرده می شود.كتاب وی (شاهنامه) دریای حكمت،معرفت،اخلاق و درس زندگیست.شعر از عناصری است كه به وسیله آن میتوان به فرهنگ مردم زمان آن پی برد.شعرا اصولا انسانهایی نازك دل و متاثر از محیط میباشند كه در واقع با سرودن شعر جدای از بروز درونیات خود به بازگویی احوال دوران خویش می پردازند.با بررسی اشعار شعرای متقدم و متاخرو در كنار آن بررسی تاریخ ایران،می شود به این مهم دست یافت كه ادبیات ایران در تعاملی مستقیم و ارتباطی تنگاتنگ با وضعیت سیاسی و فرهنگی زمانه خود بوده است.البته در این میان نباید و نمیتوان نقش جغرافیا و تاثیر محیط طبیعی را بر شعر نادیده گرفت.صحبت اصلی ما در باره جایگاه و مقام زن در شاهنامه فردوسی است كه نشان از نوع فرهنگ و رویكرد جامه آنروز به مسئله زنان دارد.فردوسی در جای جای شاهنامه از دلاوری ها و هوشیاری زنان،به ویژه زنان ایران، سخن به میان آورده است و آنان را همپای مردان وارد اجتماع نموده، ومقام منزلتی والا به زن بخشیده است، و این گروه از افراد جامعه را از نظر عقل و هوشیاری بسیار زیبا توصیف كرده است:
ز پاكی و از پارسایی زن كه هم غمگساراست هم رایزن
ودر جایی دیگر:
اگر پارسا باشد و رایزن یكی گنج باشد پراكنده زن
این نشان از بزرگی و عظمتی است كه كه فردوسی برای زنان قائل است، همان زنی كه چون پارسا و پاك بود و دارای عفت و عصمت، از مردان تكاور و وزراء و رهبران هوشمند و مردان خردمند برتر و بالا تر جلوه می كند.یكی از نكات بسیار جالبی كه در اشعار حكیم می توان یافت اظهار وفاداری كامل زن است، زن به عنوان موجودی وفادار و فداكار معرفی شده است به گونه ای كه در مواردی زیاد وجود خود را فدای مردان نموده تا حفاظت و نگهداری آنان را تضمین نماید . می سراید:
بدو گفت رای تو ای شیر زن درفشان كند دوده و انجمن
یا:
بدو گفت هركس كه بانو تویی به ایران و چین،پشت و بازو تویی
نجنبناندت كوه آهن زجای یلان را به مردی تویی رهنمای
زمرد خردمند بیدار تر زدستور داننده هوشیارتر
همه كهترانیم و فرمان توراست بدین آرزو، رای وپیمان توراست
پس زن مورد بحث فردوسی ،راهنمای مردان جنگاور است، او می تواند خرد مند تر از مردان باشد، و هوشیار تر از فرمانروایان و زیركتر از آنان، این است كه مردان در برارش زانو میزنند و خود را كمتر از او می دانند،و تصور نمی شود كه فردوسی اغراق گوید و همانگونه كه رسم سرایندگان حماسه است هر كوچكی را بزرگ جلوه دهد تا بیشتر جلب توجه كند.در تاریخ هم بسیاری از حوادث شیرین و تلخ وجود دارد كه در پشت پرده آن حوادث حضور زن یا زنانی خود نمایی میكند.
از دیگر صفاتی كه فردوسی از زن ایرانی نقل می كند شرم حیاست:
بپرسید كآ هو كدام است زشت كه از ارج دور است و دور از بهشت
چنین داد پاسخ كه زن را كه شرم نباشد به گیته نه آواز نرم
یا در جای دیگر:
كدام است با ننگ و با سرزنش كه باشد ورا هركسی بد كنش
زنانی كه ایشان ندارند شرم به گفتن ندارند آواز نرم
و در باب پوشیده رویی می آورد:
هم آواز پوشیده رویان اوی نخواهم كه آید ز ایوان به كوی
یا:
همه روی پوشیدگان را زمهر پراز خون دل است و ، پرازآب چهر
همان پاك پوشیده رویان تو كه بودند لرزنده بر جان تو
اما فردوسی بهترین زنان را زنانی می داند كه شوهران خود را خشنود كنندو این نكته وجه دیگری است از جایگاه زن در فرهنگ ایران قدیم:
بهین زنان جهان آن بود كز او شوی همواره خندان بود
یا در جای دیگر:
به سه چیز باشد زنان را بهی كه باشند زیبای گاه مهی
یكی آنكه با شرم و با خواسته است كه جفتش بدو خانه آراسته است
دگر آنكه فرخ پسر زاید او زشوی خجسته بیافزاید او
سه دیگر كه بالا و رویش بود به پوشیدگی نیز مویش بود
البته در اینجا فردوسی نگفته است كه اگر تمام زنان از شوهران خود فرخ پسر بزایند دیگر چه دختری باقی میماند كه با پسرشان ازدواج كند.واین نیز وجه دیگری از فرهنگ ایرانی را نشان میدهد كه فرزند پسر را برتر از دختر میداند.ولی فردوسی در جای دیگر در گفته ای متضاد میگوید كه پسر و دختر فرقی نمی كند و گویا دچار نوعی دوگانگی شده است:
چو فرزند را باشد آیین و فر گرامی به دل بر چه ماده، چه نر
یا:
چو ناسفته گوهر سه دخترش بود نبودش پسر، دخنر افسرش بود
اما از طرف دیگر از برخی سروده های فردوسی چنین بر میاید كه در اجتماع نمیتوان زنی را یافت كه طرف مشورت قرار گیرد، لذا شركت آنان در مسایل اجتماعی لطمه ای جبران ناپذیر برپیكر جامعه وارد می سازد:
همی خواست دیدن در راستی زكار زن آید همی كاستی
یا:
كه پیش زنان راز هرگز مگوی چوگویی سخن باز یابی به كوی
كه نشان از عدم راز داری و عدم توانایی حفظ سخن دارد:
بدو گفت كز مردم سرفراز نزیبد كه با زن نشیند به راز
یا:
دگر بشكنی گردن آز را نگویی به پیش زنان راز را
به هر حال در شاهنامه فردوسی اشعاری وجود دارد كه از زنان تعریف و تمجید كرده و اشعاری نیز وجود دارد كه زنان را موجوداتی پایین تر از مردان نشان داده، صرف نظر از تضاد هایی كه در گفتار فردوسی در باره مقام زن وجود دارد وبلاتكلیفیی كه در خواننده ایجاد می كند می توان به گوشه ای از فرهنگ زمانه فردوسی در باره باورهای مردم در باره زنان دست یافت.در پایان باز هم بگویم كه ادبیات آینه فرهنگ مردم دوران است كه با نظر به آن، میشود به لایه های درونی فرهنگ عامه مردم نفوذ كرد.

ماخذ:
۱. جاذبه های فكری فردوسی-تالیف:دكتر احمد رنجبر-۱۳۶۳-انتشارات امیر كبیر
۲. دریچه ای بركاخ بلند و گزند ناپذیر شاهنامه-تالیف:بدرالدین مدنی-۱۳۵۰-نشر اندیشه
۳. از رنگ گل تا رنج خار(شكل شناسی قصه های شاهنامه)-قدمعلی سرامی۱۳۷۸-انتشارات علمی فرهنگی
شاهنامه فردوسی(بر اساس چاپ مسكو)-ابولقاسم فردوسی طوسی-چاپ اول۱۳۸۰-نشر كارنامه كتاب
محسن مباهی
منبع : هفته نامه فصل نو