دوشنبه, ۱۰ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 29 April, 2024
مجله ویستا

روابط چین و هند در قرن بیست و یکم


روابط چین و هند در قرن بیست و یکم
پس از پایان جنگ سرد و فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی و به تبع آن نظام دو قطبی، بسیاری از تحلیل گران و بویژه برخی صاحبنظران آمریکایی شرایط بوجود آمده را موقعیتی مناسب برای ایالات متحده دانستند تا از آن طریق به ایجاد یک جهان تک قطبی تحت سلطه خود اقدام نماید. سیاستمداران و دولتمردان آمریکایی نیز این شرایط را غنیمت شمرده و با وجود خلاء تئوریکی که گریبانگیر سیاست خارجی این کشور شده بود، به برخی اقدامات در راستای هدف مذکور دست زدند. اما در همان زمان عده زیادی از صاحبنظران دوراندیش تر نیز بودند که آینده جهان را طوری دیگر پیش بینی می کردند: یک جهان چند قطبی. البته زمان زیادی نگذشت که نشانه های درستی تحلیل های گروه دوم کم کم نمایان شد و مخالفت ها با یکجانبه گرایی ایالات متحده آغاز گردید. در این میان غیر از روسیه که به عنوان وارث اتحاد جماهیر شوروی هنوز داعیه ابرقدرتی داشت، کشورهای دیگری هم قدم به عرصه گذاشته و ضمن ابراز مخالفت های جدی با سیاست های ایالات متحده در سطح جهان، بطور عملی در راه تحقق یک جهان چند قطبی گام برداشتند. چین و هند دو کشور مهم از این دست هستند که چند سالی است با قدرت در عرصه های گوناگون سیاسی، اقتصادی، و نظامی پیش می روند به طوری که پیشرفت های آنها چشم تمام ناظران را به خود خیره کرده و مؤلفه های جدیدی را به نظام تحلیل سیاست بین الملل وارد نموده است. اما از سوی دیگر، این دو کشور غول پیکر همسایه در شرق آسیا بطور سنتی اختلافات مهم و اساسی نیز با هم دارند که آینده روابط آنها را با چالش مواجه می کند. نظر به این موارد و البته تأثیر روابط این دو کشور بر آینده سیاست های جهانی و مسائل بین المللی، و نیز روابط محکم و رو به گسترش ایران با این دو، به نظر می رسد مطالعه این مقاله که توسط یکی از صاحبنظران چینی به رشته تحریر درآمده برای علاقمندان و محققان چندان خالی از فایده نباشد.
علی رغم اختلافات حل نشده مرزی، سوءظن ها و تردیدهای دو طرف نسبت به توسعه و تحولات نظامی و مقاصد راهبردی یکدیگر، رقابت بالقوه اقتصادی، و نیز صف بندی ها و توازن قوای متغیر کنونی، مردم چین و هند از حدود ده سال قبل به این سو شاهد یک پیشرفت عمدتاً پیوسته در روابط سیاسی، اقتصادی، و امنیتی کشورهایشان با یکدیگر بوده اند. دیدار پرزیدنت "هو جین تائو" در نوامبر ۲۰۰۶ از هند، که اولین دیدار یک رئیس جمهور چین از هند در طول یک دهه گذشته به شمار می رود، به عنوان یک مرحله برجسته و یک نقطه عطف در روابط دو کشور قابل توصیف است. در طول این دیدار، دو کشور ضمن صدور یک بیانیه مشترک بسیار مهم – که در آن یک راهبرد ده ماده ای برای ارتقاء سطح روابط دو جانبه تصریح شده بود – بیش از یک دو جین توافقنامه را در راستای تقویت همکاری ها در زمینه تجارت و بازرگانی، سرمایه گذاری، انرژی، و مبادلات فرهنگی و آموزشی به امضا رساندند.
دیدار " هو " از هند اگرچه خوش بینی، امید، و انتظارات بیشتر را به روابط چین و هند تزریق کرد، اما چالش های پیش رو همچنان هراس انگیز و نگران کننده باقی مانده اند. این چالش ها عمدتاً عبارتند از اختلافات حل نشده مرزی و سرزمینی، سوءظن های دو طرف نسبت به مقاصد و نیات یکدیگر، و صف بندی های قدرت در سطوح جهانی و منطقه ای. دوام، استحکام، و تقویت روابط دوجانبه به این نکته بستگی خواهد داشت که پرجمعیت ترین و سریع الرشد ترین کشورهای جهان، در عین ادامه صعود خود برای تبدیل شدن به ابرقدرت، چگونه این چالش ها را مدیریت و برطرف می کنند. علاوه بر این، همان طور که جهان به شکلی فزاینده تحت تأثیر ظهور و افزایش چشمگیر رشد اقتصادی و نفوذ سیاسی محسوس این دو قدرت آسیایی قرار می گیرد، چگونگی رفتار و برخورد پکن و دهلی نو با موضوع روابط دوجانبه شان، برای صلح و امنیت منطقه ای و جهانی و نیز موفقیت در سال های آینده، مهم و تعیین کننده خواهد بود.
● بهبودی از جانب آزمایش های هسته ای
پس از آن که هند به مجموعه ای از آزمایش های هسته ای زیرزمینی در ماه می سال ۱۹۹۸ دست زد، استدلال و توجیه دهلی نو برای انجام این آزمایش ها بیش از خود این انفجارها خشم و عصبانیت پکن را برانگیخت؛ دهلی نو چنین استدلال کرد که تهدید چین برای هند و کمک های چین به برنامه تسلیحات هسته ای پاکستان، هند را به انجام این آزمایش ها وادار ساخته است. پس از انتشار این عبارات، "ژو بانگ زائو"، سخنگوی وزارت امور خارجه چین در یک نشست خبری گفت «هند ضربه سختی را به تلاش های بین المللی برای جلوگیری از تکثیر و گسترش سلاح های هسته ای وارد کرده است. این اقدام بدون تردید پیامدهای مهم و جدی را برای صلح و ثبات در جنوب آسیا بطور خاص و برای کل جهان بطور کلی، در بر خواهد داشت.»
پکن این ادعای هند را که تهدیدات مستقیم چین یا کمک های مداوم موشکی و هسته ای چین به اسلام آباد، هند را به حرکت به سمت هسته ای شدن وادار ساخته، قاطعانه رد کرد. مقامات چینی این طور پاسخ دادند که در طول یک دهه پس از دیدار تاریخی "راجیو گاندی"، نخست وزیر فقید هند، در دسامبر ۱۹۸۸ از چین، روابط دو کشور بهبود یافته بود. در سال های ۱۹۹۳ و ۱۹۹۶، چین و هند دو توافقنامه مهم را برای کاهش تنش ها و حفظ صلح در امتداد خط کنترل کنونی [آن زمان] (LAC)، در مناطق مرزی طولانی مورد اختلاف هیمالیا، تا زمان صدور یک قطعنامه نهایی، به امضاء رساندند. در واقع، ژنرال "فو کوان یو"، رییس ستاد ارتش آزادیبخش خلق چین، درست یک ماه قبل از انجام آزمایش های هسته ای، در تلاش برای بهبود بخشیدن به روابط میان ارتش های دو کشور، از هند دیدار کرده بود؛ و این خود نشان از بی اساس بودن ادعاهای مقامات هند داشت.
به عنوان واکنشی به ادعاها و بهانه های دهلی نو و نیز برای نشان دادن اعتبار خود به عنوان یک قدرت مسئولیت پذیر و حامی اصول نظام منع گسترش و تکثیر سلاح های هسته ای در جهان، پکن از ریاست دوره ای خود بر شورای امنیت سازمان ملل متحد استفاده کرد و مجموعه ای از ابتکارها، شامل صدور قطعنامه ۱۱۷۲ شورای امنیت، محکومیت آزمایش های هسته ای در جنوب آسیا، و درخواست از هند و پاکستان برای توقف فوری برنامه های هسته ای شان و خودداری از مسلح و نظامی سازی خود و منطقه، را در دستور کار خود قرار داد. چین همچنین برای بیان نارضایتی خود از ادعاهای مقامات دهلی نو، نشست گروه کاری مشترک چین – هند (JWG) در نوامبر ۱۹۹۸ در پکن را نیز لغو نمود.
واکنش شدید و عملیات قاطعانه دیپلماتیک چین برای منزوی ساختن دهلی نو ظاهراً هند را به جستجوی روابط نزدیک تر و دوستانه تر با چین ترغیب نمود. در همین راستا، سیاست گذاران هندی عموماً دست از لفاظی های گذشته خود در مورد تهدید بودن چین برداشتند. "براجش میشرا"، معاون اول نخست وزیر وقت هند، در اکتبر ۱۹۹۸ صراحتاً اعلام نمود که هند، چین را دشمن خود نمی داند و آرزوی یک مسابقه تسلیحاتی با چین را نیز در سر ندارد. همچنین پرزیدنت "کی. آر. نارایانان"، در ژانویه ۱۹۹۹ در دیدار با "ژو گانگ"، سفیر وقت چین در هند و "چنگ روی شنگ"، سفیر سابق چین، مجدداً بر این نکته صحه گذاشت که هند و چین یکدیگر را به عنوان یک تهدید نگاه نمی کنند. در این زمان پکن پایان لفاظی های قبلی هند در مورد تهدید بودن چین را پذیرفت، و دو طرف توافق کردند که "جاسوانت سینگ"، وزیر خارجه جدید [وقت] هند، در ژوئن ۱۹۹۹ برای بحث و تبادل نظر در باب طیفی از موضوعات، از جمله آغاز یک دیالوگ امنیتی، از چین دیدار کند. سینگ در حالی به پکن وارد شد که بحران در حال تشدید "کارگیل" میان هند و پاکستان به مراحل بسیار حساسی رسیده و آغاز یک رویارویی نظامی چندان دور از انتظار نبود. مواضع کاملاً بیطرفانه چین در این رویارویی، تقدیر و تشکر هند را در پی داشت.
پس از انجام چندین دیدار دیگر میان مقامات سطح بالای دو طرف، گروه کاری مشترک چین – هند در آوریل ۱۹۹۹ نشست های عادی خود را از سر گرفت. در نوامبر ۲۰۰۱، پکن و دهلی نو برای اولین بار نقشه های بخش میانی منطقه مرزی مورد اختلاف، و مرزهای "هیماچال پرادش" و "اوتار پرادش" با تبت را با یکدیگر مبادله کردند. با پیشنهاد پرزیدنت "جیانگ زمین" و همتای هندی اش "نارایانان"، گروهی از افراد برجسته دو طرف، مرکب از دیپلمات های سابق، محققان، دانشجویان، و دیگر متخصصان و صاحبنظران از هر کشور، اولین نشست خود را در سپتامبر ۲۰۰۱، در دهلی نو برگزار کردند. وظیفه اصلی این گروه عبارت است از دادن مشاوره به مقامات دو طرف در مورد چگونگی بهبود بخشیدن به روابط دوجانبه و دیگر موضوعات مورد علاقه طرفین. همچنین دو کشور چندی است گفتگوهای امنیتی، مشورت در مسئله رویارویی با تروریسم، و نیز یک گفتگوی راهبردی در سطح معاونان وزیر را آغاز نموده اند.
دیدار یک هفته ای "جورج فرناندز"، وزیر دفاع هند، از چین در آوریل ۲۰۰۳، اهمیت نمادین بسیار زیادی را در بر داشت. سفر فرناندز به چین اولین سفر یک وزیر دفاع هند به چین در طول بیش از یک دهه به شمار می رفت. علاوه بر این، درست قبل از آزمایش های هسته ای که پنج سال پیش از این تاریخ به وقوع پیوسته بود، فرناندز ادعاهای سابق را تکرار و چین را به عنوان "تهدید شماره یک امنیتی" هند معرفی نمود. پس از آن در طول بحران بیماری SARS و در نتیجه لغو تعدادی از رویدادها و نشست های بین المللی برنامه ریزی شده در چین، این دیدار مورد قدردانی جالب توجه میزبانان چینی قرار گرفت.
سفر فرناندز، راه را برای سفر مهم تر "اتال بیهاری واجپایی"، در ژوئن ۲۰۰۳، صاف و هموار نمود، که در طول آن پکن و دهلی نو به اجماع نظری بی سابقه در مورد طیف گسترده ای از موضوعات دوجانبه، منطقه ای و جهانی دست یافتند. آنها در این دیدار متعهد شدند یکدیگر را به عنوان تهدید امنیتی تلقی نکنند و البته مجدداً عزمشان برای حل و فصل اختلافات از طرق صلح آمیز را نیز اعلام نمودند. آنها همچنین منافع مشترک خود را در گسترش یک نظم بین المللی سیاسی و اقتصادی منصفانه و عادلانه، نقش پررنگ تر سازمان ملل متحد، و تقویت فرایندهای جهانی کنترل تسلیحات – شامل تلاش در جهت جلوگیری از تسلیح و نظامی شدن فضا – تعریف کردند.
اگرچه در طول دیدار واجپایی از چین هیچ پیشرفت جدی و غیرمنتظره مهمی در مسائل مرزی حاصل نشد ( البته چنین انتظاری هم وجود نداشت )، اما هر کدام از دو کشور پس از این دیدار یک نماینده ویژه و تام الاختیار را برای «دستیابی به چارچوب یک توافق مرزی [و] برای تعیین چارچوب سیاسی مذاکرات و گفتگوهای مرزی» منصوب نمودند. این اقدام نشان می داد که آنها به این نتیجه منطقی رسیده اند که دستیابی به پتانسیل کامل روابط دوجانبه منوط به حل نهایی و البته رضایتبخش مسائل مرزی دارد. البته چین و هند پس از این دیدار ژست های مهمی را در قبال یکدیگر گرفتند؛ اگرچه این حرکت ها بیشتر حالت نمادین داشت: دهلی نو اذعان کرد که منطقه خودمختار تبت بخشی از سرزمین چین است، و پکن هم متقابلاً بطور ضمنی بر تعلق ایالت سیکیم به هند صحه گذاشت.
در نهایت، دیدار واجپایی به رشد و بالندگی تجارت دوجانبه انجامید که در آن سال به ۶/۷ میلیارد دلار – سالیانه – بالغ گردید. در دیدار مذکور تعداد زیادی از مقامات تجاری و اقتصادی هند، واجپایی را همراهی می کردند. از مجموع سه سخنرانی مهمی که واجپایی در طول این دیدار انجام داد، دو مورد در حوزه های تجارت و اقتصاد بود و یکی از آنها نیز با موضوع ظرفیت همکاری های چین و هند در بخش فناوری اطلاعات صورت گرفت. هند، منطقه "چانگ گو" در سیکیم و چین، "رنکینگ گنگ" در منطقه خودمختار تبت را به عنوان مناطقی برای تجارت مرزی اختصاص داده و به منظور تسهیل تجارت دوجانبه نیز برای استفاده از منطقه "ناسو لا" به عنوان گذرگاه ورود و خروج، به توافق رسیدند. دو کشور همچنین فعالانه، پتانسیل های موجود برای همکاری اقتصادی منطقه ای، شامل "ابتکار ناحیه کونمینگ" را نیز دنبال کردند که هدف آن بهبود بخشیدن به ارتباطات، سفر، تجارت، و مناسبات سرمایه گذاری میان بنگلادش، میانمار، چین، و هند است.
دو سال بعد، در طول دیدار "ون جیابائو"، نخست وزیر چین، از هند در آوریل ۲۰۰۵، دو طرف بیانیه مشترکی را صادر کردند که در آن روابطشان به عنوان یک «مشارکت راهبردی و مبتنی بر همکاری، برای صلح و پیشرفت» توصیف شده بود. پیشرفت های قابل توجهی نیز در زمینه همکاری های مرزی و تجاری به وجود آمد. دو کشور به منظور دستیابی به یک راه حل سریع، روی پارامترهای سیاسی و اصول راهنمای حل اختلافات مرزی، با یکدیگر به توافق رسیدند. پکن و دهلی نو همچنین "توافقنامه دوجانبه ارتقاء و حفاظت سرمایه گذاری" را امضاء کرده و یک هدف جاه طلبانه ۴۰ میلیارد دلاری را برای ارزش تجارت دوجانبه تا سال ۲۰۱۰، تعیین نمودند.
این دیدارهای سطح بالا، نتایج مهمی را در چندین عرصه در پی داشتند. قابل توجه ترین مورد، تجارت دوجانبه بود که از ۱۱۷ میلیون دلار در سال ۱۹۸۷ به ۲۵ میلیارد دلار در سال ۲۰۰۶ رسید. در ماه جولای ۲۰۰۶، دو کشور برای پیشرفت بیشتر در تجارت مرزی، اقدام به بازگشایی گذرگاه "ناتولا" نمودند که از هنگام جنگ ۱۹۶۲، بسته شده بود. هند و چین همچنین چارچوبی را برای دیدارهای سطح بالای مکرر و منظم میان مقامات وزارتخانه های دفاع و نیروهای مسلح دو طرف؛ یک برنامه گفتگوهای دفاعی سالیانه؛ تمرینات نظامی مشترک و برنامه های آموزشی در زمینه های جستجو و نجات، مبارزه با راهزنی دریایی، و مقابله با تروریسم؛ و سازوکاری برای مبادله مقامات در سفرها و همایش های مطالعاتی معین کردند.
برای تحقق کامل پتانسیل های موجود میان دو قدرت بزرگ آسیا، آنها باید حداقل از بروز درگیری هایی که ممکن است از ترس، درک نادرست، سوء تفاهم، یا محاسبات اشتباه ناشی شود، اجتناب کنند. رهبران پکن و دهلی نو از وضعیت کنونی روابط دوجانبه راضی به نظر می رسند، چرا که این شرایط تقریباً ثابت بوده و امکانات و زمینه ها را برای پیشرفت های آینده فراهم می کنند. با این حال، انفعال از جانب هر کدام که باشد، این فرایند را کند خواهد کرد.
● ارزیابی هند به عنوان یک قدرت در حال ظهور
اگرچه پکن و دهلی نو پیشرفت های عمده ای را در روابط دوجانبه شان ایجاد کرده اند، اما واقعیت این است که هنوز تعدادی از مسائل مابین دو طرف – شامل اختلافات مرزی – همچنان حل نشده باقی مانده است. همان طور که پکن پیچیدگی ها و صورتبندی های سیاستش در قبال هند را در زمینه های منطقه ای و جهانی ارزیابی می کند، ظهور هند به عنوان یک قدرت مهم و تأثیرگذار، توجهات فزاینده ای را از جانب تحلیل گران چینی به خود جلب کرده است. نظر به اینکه در گذشته چین تمایل داشت هند را عمدتاً یک رقیب برابر و هم شأن برای خود بداند و از این جهت بسیاری از مشکلات رودر روی دهلی نو همچون فقر، ساختارهای ضعیف، و یک بوروکراسی تنبل و ناکارآمد را مورد توجه قرار می داد، پکن اکنون توجه ویژه و فزاینده ای را به حرکت ها و گام های هند به سمت تبدیل شدن به یک قدرت بزرگ، از طریق ابتکارهای دیپلماتیک و بازسازی قوای نظامی، مبذول داشته است. تحلیل های صاحبنظران چینی عمدتاً روی چهار تحول اساسی و مهم تمرکز می کنند: ادعاهای فزاینده – اما ساختگی و توخالی – هند از نظر منطقه ای و جهانی، نوسازی دفاعی قابل توجه این کشور، رابطه در حال رشد هند و ایالات متحده، و ابتکارهای جدید منطقه ای.
تحلیل گران چینی از هنگام استقلال هند همیشه رؤیاهای دهلی نو برای تبدیل شدن به یک قدرت بزرگ را تحت نظر داشته اند، اما پکن اخیراً ملاحظات مرتبط با ظهور واقعی هند به عنوان یک قدرت جهانی را بطور جدی مورد بررسی قرار داده است. نویسندگان چینی اغلب از "جواهر لعل نهرو" چنین نقل قول می کنند که «هند، باید به جایگاه اصلی و حقیقی خود برسد، و نمی تواند یک نقش و جایگاه دست دوم در جهان داشته باشد. ما باید خود را برای همه شرایط آماده کنیم. جهان باید ما را در تمام شرایط به حساب بیاورد.» هند پس از پایان جنگ جهانی دوم – فارغ از ملاحظات و معیارهایی همچون قدرت اقتصادی یا نظامی - به عنوان یک قدرت غیر قابل تردید، مسلط و بانفوذ در جنوب آسیا ظاهر شد. اکنون این کشور رؤیای تبدیل شدن به یک قدرت بزرگ جهانی را در سر می پروراند، مدارک و شواهد نیز نشان می دهند که دهلی نو به شدت برای کسب یک کرسی دائم در شورای امنیت سازمان ملل در تلاش است. تحلیل گران چینی بر این اعتقادند که هند بطور جدی در پی تحکیم برتری و نفوذ خود در جنوب آسیا و اعمال کنترل بر اقیانوس هند است تا از این راه بتواند به یک بازدارندگی حداقلی، اما معتبر و قابل اتکاء، در مقابل چین دست یابد.
این سرمایه ها و دارایی ها به هند اجازه و اطمینان بیشتری می دهد تا خودش را از منازعه با پاکستان رها کرده و به عنوان یک گام اساسی برای حرکت به سمت تبدیل شدن به یک قدرت بزرگ، به فراتر از شبه قاره دسترسی پیدا کند. دیپلماسی فعال دهلی نو در سال های اخیر با هدف گسترش حضور، دسترسی، و روابطش با شرکای جدید در جنوب آسیا، آسیای میانه، و نیز قدرت های مهم جهانی طراحی شده است. این راهبرد مستلزم یک سیاست خارجی جدید از سوی هند است که نه تنها تحکیم قدرت منطقه ای را مد نظر داشته باشد، بلکه از آن هم فراتر رفته و به صحنه جهانی و فرا منطقه ای نگاه کند. ایجاد تعادل در نفوذ و قدرت چین، نکته مهمی است که تلویحاً در این سیاست نهفته است.
اگرچه سطح کلی توسعه اقتصادی هند هنوز به پای توسعه اقتصادی چین نمی رسد، اما این کشور پیشرفت های قابل توجهی را در برخی موارد همچون صنایع High-technology به نمایش گذاشته است. با رشد سریعی که از هنگام معرفی اصلاحات اقتصادی خود در اواسط دهه ۱۹۹۰ تجربه کرده، اکنون دهلی نو هدف بلند مدت خود را تبدیل شدن به چهارمین یا پنجمین قدرت برتر اقتصادی دنیا تا سال ۲۰۲۰ تعیین نموده است. همچنین با حضور در میان ۱۰ کشور برتر دنیا (طبق آخرین رتبه بندی جهانی)، اقتصاد هند برای کسب جایگاه سوم در این عرصه تا سال ۲۰۵۰ طراحی شده است. این می تواند یک چالش عمده و مهم برای چین باشد، چرا که تبدیل شدن هند به یک مقصد مهم و جذاب برای سرمایه گذاری های مستقیم خارجی، رقابت برای انرژی و بازارهای بیشتر، فراهم نمودن یک الگوی جایگزین برای توسعه اقتصادی، و از همه مهمتر قدرت فزاینده اقتصادی، نفوذ سیاسی و توانایی ها و استعدادهای بیشتر و بزرگ تر نظامی را برای دهلی نو به همراه دارد.
تحلیل گران چینی همچنین یک حرکت جدی در راستای مدرنیزاسیون دفاعی را از سوی هند رصد می کنند. بودجه دفاعی ۹/۱۳ میلیارد دلاری سال های ۲۰۰۱-۲۰۰۰، به بیش از ۲۱ میلیارد دلار برای سال های ۲۰۰۸-۲۰۰۷ رشد کرده است. دهلی نو مدت هاست به کسب دانش فنی و توانایی های لازم در زمینه انرژی اتمی، با یک تمرکز ویژه روی نوسازی نیروهای راهبردی – شامل ۱۰۰ موشک بالستیک میان برد دارای قابلیت حمل کلاهک هسته ای و نیز موشک های سطح به سطح کوتاه برد – مشغول شده است. هند همچنین در سال های اخیر با خرید سکوها و زیربناهای عمده دریایی، یک نوسازی عمده در نیروی دریایی خود را آغاز نموده است. نیروی دریایی هند در آخرین رتبه بندی جهانی از نظر اندازه، رتبه هفتم را بدست آورده است، ضمن این که هند اکنون تنها کشور در جنوب آسیا و یکی از ۹ کشور جهان است که ناو هواپیمابر در اختیار دارد.
تحلیل گران چینی نوسازی دفاعی و نظامی هند را تحت تأثیر آرزوی این کشور برای شناخته شدن به عنوان یک کشور بزرگ و قدرتمند ارزیابی می کنند که از تمام امکانات هسته ای و نظامی برای کسب شناسایی استفاده می کند؛ تصمیم به حفظ برتری در اقیانوس هند و جنوب آسیا و حتی اندیشه های جاه طلبانه تری برای فراتر رفتن از این منطقه دارد؛ و در پی کسب توانایی لازم برای مقابله همه جانبه با چین، و یک رویارویی نظامی با پاکستان – با وجود حمایت احتمالی پکن از اسلام آباد – است. این تحولات، پیامدها و نتایج مهمی برای چین در پی دارند. هند مدت هاست که برتری نیروهای متعارف خود در مرزهای مشترک با چین را حفظ کرده است. توانایی هند برای گسترش صف آرایی و افزایش برد موشک های راهبردی (بلند برد) و استعدادهای در حال رشد این کشور در زمینه توانایی های هسته ای و موشکی، توانایی بازدارندگی چین را تحلیل می برد، چرا که هر روز بیشتر و بیشتر شهرهای مهم و مراکز سیاسی و اقتصادی چین در دایره برد این موشک ها قرار می گیرند.
چین توجه ویژه ای را به روابط در حال شکوفایی ایالات متحده و هند مبذول می دارد، چرا که پکن این موضوع را به عنوان تلاش واشنگتن برای قرار دادن دهلی نو به عنوان یک وزنه برابر بالقوه در مقابل چین ارزیابی می کند؛ اگرچه حتی این احتمال نیز وجود دارد که این مورد، بخشی از یک راهبرد سد نفوذ در مقابل پکن باشد. ایالات متحده آشکارا پتانسیل هند به عنوان یک بازیگر سیاسی و یک بازار در حال رشد مهم، نقش مهم و اساسی آن در ثبات جنوب آسیا، و پتانسیل آن به عنوان یک رقیب در مقابل چین را به رسمیت می شناسد. در این زمینه، مناسبات نظامی فزاینده، شامل فروش های تسلیحاتی ایالات متحده به هند، تمرین های مشترک نظامی، و مشاوره های دفاعی دائمی، همواره مورد توجه ویژه چین قرار دارد.
بطور قابل ملاحظه، گرم شدن روابط ایالات متحده و هند درست زمانی آغاز شد که روابط پکن و واشنگتن عقب گردهای جدی را در اواخر دهه ۱۹۹۰ تجربه می کرد. در سال ۱۹۹۹، هواپیماهای ناتو سفارتخانه چین در یوگسلاوی سابق را بمباران کردند، که این اقدام موجی از احساسات ضد آمریکایی را در چین به راه انداخت. در ماه می همان سال، گزارش "کاکس" چین را به جاسوسی هسته ای و تلاش در راستای گسترش سلاح های کشتار جمعی متهم ساخت؛ طبیعی بود که این گزارش به افزایش اختلافات موجود میان دو کشور منتهی گردید. سیاست دولت بوش در جهت طرفداری کامل از تایوان و ایستار خصمانه آن در قبال چین نیز در اوایل سال ۲۰۰۲ موجب افزایش تنش ها گردید. در این ضمن، واشنگتن و دهلی نو نزدیک تر از هر زمان دیگری، مشغول انجام دیدارهای سطح بالا میان مقامات دو کشور و اصلاح روابط خود بودند. در این میان، دهلی نو نیز آشکارا مواضع دفاعی موشکی ایالات متحده را – با وجود نگرانی بسیاری از متحدان واشنگتن در مورد پیامدهای راهبردی این تصمیم – مورد حمایت قرار داد.
معامله هسته ای ایالات متحده و هند در مارس ۲۰۰۶ نیز نشانه ای دیگر از یک رابطه در حال رشد میان این دو کشور به شمار می رود. در تابستان، در دهلی نو، پرزیدنت "جورج بوش" و نخست وزیر "مانموهان سینگ" بیانیه شگفت انگیزی را منتشر کردند که در آن از دستیابی دو طرف به توافقی در زمینه همکاری هسته ای سخن به میان رفته بود. در واقع، پس از این که هند موافقت خود را با جدا سازی برنامه های هسته ای نظامی و غیرنظامی و تعهد برای گشودن درهای ۱۴ تا از ۲۲ رآکتور برق هسته ای خود به روی بازرسان بین المللی را اعلام نمود، دولت بوش نیز در اقدامی بی سابقه، راه های انجام اصلاحات در قانون منع گسترش تسلیحات هسته ای مد نظر خود و نیز کاهش محدودیت های "گروه تأمین کنندگان هسته ای" برای صادرات مواد هسته ای به کشورهایی که عضو"پیمان منع گسترش تسلیحات هسته ای" (NPT) نیستند را مورد بررسی جدی قرار داد تا بدین ترتیب در انتقال فناوری هسته ای غیرنظامی به هند سرعت ببخشد. اگرچه واکنش مقامات پکن عمدتاً به شکل سکوت و اعتراض های نه چندان جدی بود، اما برخی مفسران و صاحبنظران چینی استانداردهای دوگانه ایالات متحده در سیاست عدم تکثیر تسلیحات هسته ای، اعمال فشار بر برنامه های هسته ای ایران و کره شمالی و در عین حال ایجاد تسریع در برنامه های هند، و تأثیر بالقوه منفی این معامله روی تلاش های جهانی برای مبارزه با گسترش سلاح های کشتار جمعی را به شدت به باد انتقاد گرفتند.
در نهایت، هند با دستپاچگی یک دیپلماسی پس از معامله هسته ای با آمریکا را نیز در دستور کار خود قرار داده و توجه خود را به کشورهایی خارج از قلمرو نفوذ سنتی اش معطوف داشته است. از سال ۲۰۰۰ تا کنون، مقامات رده بالای هندی و ژاپنی چندین بار با هم دیدار داشته و دو کشور اکنون طرح "مشارکت راهبردی و جهانی هند – ژاپن" را در دستور کار دارند. هند همچنین روابط خود با کشورهای عضو "اتحادیه ملل جنوب شرق آسیا"، آ سه آن (ASEAN)، را توسعه داده است، و این در حالی است که بسیاری از این کشورها اختلافات دائمی و قدیمی با چین دارند؛ روابط هند با میانمار و ویتنام هم با سرعت رو به بهبود است. دیپلماسی دهلی نو در قبال جنوب شرق آسیا می تواند روابط چین با اعضای "آ سه آن" را پیچیده تر کند. همکاری های دریایی هند و "آ سه آن" در واقع با منافع منطقه ای چین برخورد می کند و در نهایت دستیابی به یک راه حل نهایی برای اختلافات ارضی در دریای چین جنوبی را دشوارتر می سازد. همکاری های دفاعی هند – ویتنام نیز به دلیل مسائل ارضی حل نشده با هر دو کشور، با تردید و سوء ظن نگریسته می شود.
● چالش های پیش رو
اگرچه روابط چین و هند در طول دهه گذشته با پیشرفت های چشمگیری همراه بوده است، اما همچنان موانع جدی بر سر راه توسعه آینده این روابط وجود دارد. اختلافات حل نشده و دراز مدت ارضی، سوء ظن های دوجانبه، رقابت فزاینده در حوزه های انرژی و نفوذ منطقه ای، و صف بندی های جدید در روابط قدرت های بزرگ، اگر به درستی مدیریت نشوند، این توانایی را دارند که فرصت های طلایی در زمینه همکاری و تحقق پتانسیل ها را از این دو غول بزرگ آسیایی گرفته و این ستون های ثبات در آسیا – و جهان – را با چالش مواجه کنند. با وجود این ملاحظات، ضروری است در بالاترین سطوح سیاسی، تلاش های مداومی برای هدایت بسیاری از طرح های موجود و عملی ساختن آنها صورت گیرد. برای این منظور، چین و هند باید تعدادی از این موانع را همچون اختلافات شدید ارضی، سوء ظن های متقابل و پتانسیل رقابت، و روابط چین با پاکستان، مدیریت کرده و در نهایت به تشکیل مثلث راهبردی در حال ظهور چین – هند – ایالات متحده کمک کنند.
علی رغم یک جو عموماً بی خطر میان دو کشور، یک سوءظن و بی اعتمادی کهنه از هنگام جنگ مرزی هیمالیا در سال ۱۹۶۲ تا کنون در هر دو طرف حاکم است. درست قبل از دیدار "هو جین تائو"، "سون یوکسی"، سفیر چین در هند، ادعای مالکیت کشورش بر تمام منطقه "آروناچال پرادش" را مطرح ساخت، که طبیعتاً باعث بروز نارضایتی در هر دو طرف گردید. ملاحظه مسیر رو به رشد این دو غول آسیایی در عرصه های قدرت اقتصادی و نظامی نشان می دهد که هر دو طرف در مورد حوزه های نفوذ خود، به شدت حساس هستند. به همین دلیل، گفتگوهای منظم راهبردی در سطوح بالا برای جلوگیری از درگیری ها ضروری خواهد بود. اگرچه تاکنون ۱۰ دور گفتگو میان نمایندگان ویژه دو طرف برگزار شده، اما هنوز هیچ پیشرفت قابل ملاحظه ای حاصل نشده است. یک راه حل نهایی برای مسائل موجود نه تنها به اعطای امتیازات سیاسی توسط هر دو طرف، بلکه به مهارت و اراده دولتمردان آنها نیز نیاز خواهد داشت.
ایجاد یک رابطه باثبات میان چین و هند همچنین به مدیریت مؤثر مثلث حساس و شکننده چین – هند – پاکستان نیز وابسته است. مناسبات چین و پاکستان، بویژه در حوزه های دفاعی و امنیتی، همچنان یکی از نگرانی های جدی و عمده هند به حساب می آید. دهلی نو همواره پکن را به فراهم کردن کمک های هسته ای و موشکی برای اسلام آباد متهم ساخته، و این در حالی است که پکن تاکنون تلاش های بسیار جدی تری را برای رفع نگرانی های معقول و منطقی دهلی نو در مورد مناسبات دفاعی چین با پاکستان انجام داده است. چین انتظار داشت بیطرفی اش در طول بحران ۱۹۹۹ "کارگیل" میان هند و پاکستان، به عنوان سیاست متوازن پکن در قبال مسائل جنوب آسیا در نظر گرفته شود. اما آن حرکت هنوز در طرف هندی این اطمینان را ایجاد نکرده که هدف از گسترش روابط چین و پاکستان، موقعیت هند نیست. هند معتقد است که پکن می تواند از مناسبات قوی اش با اسلام آباد برای تسهیل دستیابی به یک توافق دیپلماتیک فعالانه تر میان اسلام آباد و دهلی نو استفاده کند. لیکن، نفوذ مشهور چین روی پاکستان به هیچ وجه مشخص و معین نیست. همان طور که عملیات های تروریستی ۱۱ سپتامبر ثابت کرد، همیشه ممکن است فشارها و اضطرارهایی میان دو متحد قدیمی به وجود بیاید که معادلات و محاسبات را بر هم بزند.
روابط چین با پاکستان اکنون در یک وضعیت ویژه و حساس قرار دارد. حمایت مداوم از اسلام آباد همچنان یک عنصر کلیدی در سیاست پکن در قبال جنوب آسیا به شمار می رود. برخی به این نکته اشاره کرده اند که ممکن است مجتمع های نظامی – صنعتی چین و متولیان آنها بخواهند از این فرصت برای تقویت روابط با پاکستان (شامل فروش موشک ها و تجهیزات هسته ای جدید) استفاده کنند. با این وجود، پکن نمی خواهد روابطش با اسلام آباد در فرایند عادی سازی روابط با هند اختلالی ایجاد کند، یا فراتر از آن هیچ تمایلی به کشیده شدن به درون یک مناقشه هسته ای احتمالی میان هند و پاکستان ندارد. بیطرفی چین در طول بحران کارگیل در سال ۱۹۹۹، آشکارا منعکس کننده همین نگرانی بود.
در این زمینه، حمایت چین از پاکستان در سال های اخیر را باید با نگرانی پکن از انزوای اسلام آباد یا با ارزش این کشور به عنوان یک همسنگ راهبردی برای دهلی نو ارزیابی کرد. پکن همواره به واشنگتن و دهلی نو اصرار کرده که یک سیاست متوازن تر را در قبال جنوب آسیا اتخاذ کرده و از تحریک اسلام آباد به نشان دادن واکنش یا اقدامی که ممکن است به سقوط دولت ژنرال "پرویز مشرف" بینجامد، خودداری کنند. چین در واقع خواستار حضور یک دولت میانه رو در پاکستان است که بتواند به قطع حمایت بنیادگرایان اسلامی از جنبش های تجزیه طلبانه در منطقه "شین جیانگ" کمک کند. حمایت پکن از مشرف بدین ترتیب تا حدی با آرزوی پکن برای حفظ ثبات در پاکستان در مقابل ظهور بنیادگرایی اسلامی، قابل ارزیابی است. علاوه بر این، چین همچنین احتمالاً بیشتر علاقمند است با وجود امکان باز شدن پای ایالات متحده به منطقه، اسلام آباد را تحت نفوذ خود نگه دارد تا اینکه پاکستان را به انجام اقدامات نسنجیده تشویق نماید. یک تقابل نظامی در جنوب آسیا، قطعاً آخرین گزینه مد نظر پکن خواهد بود.
در درون چنین محیط امنیتی ظریف و شکننده ای، و آنچه بسیاری آن را یک مثلث راهبردی در حال شکل گیری در نظر می گیرند، چین، هند، و ایالات متحده از سیاست ها و تصمیمات یکدیگر و این که این تصمیم ها چگونه ممکن است منافعشان را تحت تأثیر قرار دهد، کاملاً آگاه هستند. واشنگتن و دهلی نو اکنون در روابط خود از ارزش های مهم و هنجارهای اساسی مثل دموکراسی و منافع راهبردی مثل مبارزه با تروریسم بهره می برند، در حالی که مناسبات پکن با هر دو بیشتر از منافع ساختاری، توسط منافع تصادفی، احتمالی، یا مشروط هدایت می شود. ایالات متحده در پی آن است تا با یک دموکراسی مهم (هند) در بخشی از جهان که بطور فزاینده برای منافع راهبردی جهانی اش – تروریسم، امنیت انرژی، و یک چین در حال ظهور- اهمیت می یابد، در یک صف قرار گیرد. هند به مناسبات در حال رشد خود با ایالات متحده به عنوان دروازه ای مهم برای تبدیل شدن به یک قدرت بزرگ نگاه می کند؛ در زمینه مسائل هسته ای، این مناسبات به دهلی نو مشروعیت داده و به شناسایی آن کمک می کند. با این حال، هند در این مورد که در یک نقش تقابلی با چین قرار گیرد، بسیار محتاطانه عمل می کند. قبل از حملات ۱۱ سپتامبر، چین بطور فزاینده از این نکته نگران بود که مناسبات جدید میان دهلی نو و واشنگتن ممکن است برای چین تبعات امنیتی منفی به همراه داشته باشد، بویژه که در این میان، همکاری های رو به رشد دفاعی و فضایی میان دو کشور از جایگاه خاصی برخوردار بود. تمرکز واشنگتن روی موضوع تروریسم جهانی پس از ۱۱ سپتامبر، شامل تعهدات پاکستان و تأکید روی همکاری میان قدرت های بزرگ، تا حدی نگرانی های پکن را در مورد روابط حسنه ایالات متحده – هند، در مقابل چین، کاهش داده است. با این حال، تأثیرات بلند مدت این صف بندی های منطقه ای و جهانی روی هر کدام از این بازیگران هنوز روشن نیست.
● راه پیش رو
دیدار "هو جین تائو" از هند در نوامبر ۲۰۰۶ یک مرحله برجسته در روابط چین و هند به شمار می رود. برای تحقق کامل پتانسیل های موجود میان دو قدرت بزرگ آسیا، آنها باید حداقل از بروز درگیری هایی که ممکن است از ترس، درک نادرست، سوء تفاهم، یا محاسبات اشتباه ناشی شود، اجتناب کنند. رهبران پکن و دهلی نو از وضعیت کنونی روابط دوجانبه راضی به نظر می رسند، چرا که این شرایط تقریباً ثابت بوده و امکانات و زمینه ها را برای پیشرفت های آینده فراهم می کنند. با این حال، انفعال از جانب هر کدام که باشد، این فرایند را کند خواهد کرد.
پکن و دهلی نو نیاز دارند که از طریق ارتباطات بیشتر و گسترده تر، اعتماد سازی، و سازوکارهای نهادینه شده مدیریت منازعات، درک خود از تهدیدات را به یکدیگر نزدیک کند. ضرورتی برای نگاه به اقتصادهای در حال رشد و ارتش های در حال نوسازی دو کشور به شکل هدف گیری شده به سمت یکدیگر یا تفسیر آنها با یک سیستم بازی با حاصل جمع صفر وجود ندارد. جدیت بیشتر در زمینه انجام گفتگو روی اهداف راهبردی می تواند در جلوگیری از ایجاد تردید و خصومت بسیار مؤثر واقع شود. دو کشور باید در پی آن باشند تا بجای استفاده از روابط دوجانبه خود با واشنگتن برای تحلیل بردن منافع امنیتی یکدیگر، از طریق مثلث چین – هند – ایالات متحده منافع مشترک خود را ارتقاء دهند. آنها همچنین می توانند از این روابط برای پرورش و بالندگی منافع متقابل – مثل یک نظم عادلانه و منصفانه سیاسی و اقتصادی بین المللی، عدم مداخله، محیط زیست، خلع سلاح، و مقابله با تروریسم در جامعه بین المللی – استفاده کنند.
چین و هند باید برای سرمایه گذاری روی پتانسیل های همکاری های تجاری و تکنولوژیک دوجانبه تلاش نمایند، بویژه بدین دلیل که هر دو کشور اکنون عضو "سازمان تجارت جهانی" به شمار می روند. با در اختیار داشتن ۴۰ درصد از کل جمعیت جهان، این دو کشور فرصت های زیادی برای همکاری دارند، اما در این میان، رهبران با اراده قوی و طرح های ابتکاری برای استفاده از این فرصت ها وجود ندارند. ارزش تجارت دوجانبه چین و هند اکنون سالیانه به ۲۵ میلیارد دلار می رسد که نشان از میزانی از پیشرفت و بهبودی در طول دهه گذشته دارد، با این حال موانع قابل توجهی بر سر راه تجارت و سرمایه گذاری دو طرف وجود دارد، و البته چشم انداز یک توافقنامه تجارت آزاد هم هنوز دور از دسترس به نظر می رسد.
هر دو کشور بایستی در مورد موضوعات دارای بیشترین اهمیت برای دیگری، حساس باشند. چین باید برای برطرف کردن بدگمانی و ترس هند از بقول معروف کمک های چین به برنامه تسلیحاتی پاکستان، بسیار تلاش کند. گفتگوی مداوم و در حال پیشرفت چین با نمایندگان "دالایی لاما" باید به عنوان یک علامت مثبت و یک تلاش با ارزش در مسیر کاهش تنش ها بر سر منطقه تبت، مورد استقبال قرار گیرد. دو کشور همچنین باید یک جدول زمانی آشکار و تعریف شده برای حل اختلافات مرزی را طراحی کنند. "خط کنترل واقعی" (LAC) فعلی، با اندک تعدیل هایی می تواند مبنایی برای مذاکره روی حدود بین المللی قرار گیرد. جنگ ۱۹۶۲ میان چین و هند مایه تأسف بود و بواسطه محاسبات اشتباه، قضاوت های نادرست، و بیشتر از همه، از دست دادن فرصت ها برای حل مسائل رخ داد. بهبودی مجدد روابط دوجانبه و دستیابی به شرایط کنونی، بیش از ۴۵ سال زمان برده است. نه چین و نه هند نمی توانند ۴۵ سال دیگر منتظر بمانند تا این روابط به نتیجه برسد.
آشکار است که چین نمی تواند هند را به عنوان یک غول در حال رشد در شبه قاره، نادیده بگیرد. پکن نسبت به این موضوع خوشبین است که هند در کوتاه مدت نمی تواند منافع اساسی چین را به چالش بکشد. تحلیل گران چینی، برخلاف مفسران اخطار دهنده، پس از آزمایش های هسته ای دهلی نو به ارزیابی متوازن تری از استعدادها و منافع هند روی آورده اند. بدون تردید این دو قدرت در حال رشد آسیایی اختلافاتی را بر سر طیفی از مسائل با هم خواهند داشت، اما اگر آنها به انجام دیدارهای منظم در سطوح بالا و مشاوره های رسمی، گسترش مناسبات تجاری، و همکاری در موضوعات منطقه ای و بین المللی و ایجاد و پرورش مشارکت راهبردی مبتنی بر همکاری برای صلح و ثبات ادامه دهند، وقوع منازعات حتمی و اجتناب ناپذیر نخواهد بود. مدیریت مناسب و شایسته توسط هر دو کشور می تواند ثبات در روابط دوجانبه، امنیت جنوب آسیا، و رشد توازن قوای جهانی را تضمین نماید.
منبع: سایت با شگاه اندیشه - به نقل از فصلنامه واشنگتن
نویسنده: جینگ . - دونگ یوان
مترجم: مهدی - کاظمی
*جینگ – دونگ یوان؛ مدیر برنامه آموزشی عدم گسترش تسلیحات هسته ای و استادیار مطالعات سیاست بین الملل در مؤسسه مطالعات بین المللی مونتری است. آخرین اثر او به عنوان دستیار نویسنده: چین و هند: همکاری یا منازعه (۲۰۰۳).
http://geopolitic.blogfa.com


همچنین مشاهده کنید