یکشنبه, ۹ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 28 April, 2024
مجله ویستا

فلسفه عقلانی، هدیه ماندگار سقراط


فلسفه عقلانی، هدیه ماندگار سقراط
سقراط هیچ اثر مکتوبی از خود بر جای نگذاشت، اما تعدادی از مباحثات وی با ساکنین آتن توسط شاگرد معروفش افلاطون (۳۴۷ ـ ۴۲۷ ق.م)و نیز کسنوفون (۳۵۷- ۴۲۵ق.م) بطور مکتوب ثبت شده اند. سقراط در حدود سال ۴۷۰ ق.م در آلوپکا متولد شد. آغاز زندگی او مصادف بود با دوران شکوفایی عظمت و افتخار آتن که در همان زمان امپراتوری دریایی خود را بنا نهاده بود. در دوران جوانی، قدرت بدنی شگفت انگیز سقراط همگان را به تعجب واداشت. قدرت تحمل او بسیار بالا بود، به طوری که در زمستان سخت، پا برهنه با یک جامه معمولی راه می رفت. او نخستین فیلسوف مهمی بود که در آتن بدنیا آمد و بیشتر عمر خود را صرف گفتگو و مباحثه در کوچه و بازارهای آتن می کرد. او جوانانی را ازاقشار مختلف و باعقاید گوناگون دور خود جمع می کرد و به گفتگو با آنها می پرداخت که بعدها بسیاری از این جوانان نماینده های فکری فلسفه های گوناگون در یونان باستان شدند. همین امر باعث شد که مکاتب زیادی سقراط را از خود بدانند. او به غیر از مباحثه وتفکر کار دیگری نمی کرد و شغل خاصی نداشت و نسبت به فردایش بی اعتنا شده بود. در خانه هم دل خوشی نداشت و به فکر همسر و فرزند نبود و همواره به خاطر این خصوصیاتش با زنش مشکل داشت. البته می توان گفت که در نهایت زنش به اوعلاقه داشت زیرا بعد از اعدام سقراط نمی توانست به خود تسلی خاطر بدهد. شاید بتوان گفت بارزترین موضوعی که هنگام مطالعه سقراط به آن برمی خوریم هنر گفت و شنود سقراط باشد.
او خود در این باره می گوید: من نیز مانند مادرم هنر مامایی دارم. مامایی من مامایی حقیقت و دانش است. او دائما تاکید می کرد که خود چیزی نمی داند، بلکه مانند مامایان عمل می کند، یعنی با گفتگویی هدفمند نقاط ضعف و قوت افکار عقاید افراد را به آنها نشان می دهد و از این طریق به زاده شدن حقیقت و دانش در آنها کمک می کند. سقراط هنگام بحث با افراد مختلف به شرایط افراد و موقعیت اجتماعی آنان توجه ای نمی کرد. گاهی نیز پرسشهای او از افراد متشخصی که با اوبحث می کردند موجب می شد که تزلزل پایه های فکری وتضاد در عقاید آن شخص روشن شود که این موضوع موجب مسخره شدن اینگونه افراد در ملا عام و در نتیجه خشمگین شدن آنها می شد. روش سقراط بدین گونه بود که ابتدا در بحث اظهار تجاهل می کرد وسپس برای رفع جهل خود از شخص مقابل سؤالاتی می پرسید سپس شخص را با پرسیدن سؤالاتی به نقطه ای خاص هدایت می کرد و تناقض در افکار و عقاید شخص مقابل را برایش روشن می ساخت. در این پروسه تعریف کردن موضوعات برای سقراط از اهمیت خاصی برخوردار بود. چون به اعتقاد او ابتدا باید دانست که منظور از مفاهیمی مانند عدالت ، فضیلت ،شجاعت و پرهیزگاری چیست ، سپس می توان در مورد این مفاهیم صحبت کرد.
او برای رسیدن به تعریفی صحیح از یک مفهوم از شیوه ای استقرایی استفاده می کرد، بدین معنا که ابتدا مثالها و شواهدی را درباره موضوع مورد نظرش پیدا می کرد و از این جزییات بدست آمده برای رسیدن به کلیات مطلب استفاده می کرد.او پس از فهمیدن قاعده کلی آن را برای موارد خاص تطبیق و تعمیم می داد . مثلا او هنگام گفتگو نظر طرف مقابلش را درباره عدالت جویا می شد ، مخاطب هم برای رسیدن به تعریف مثالهایی را ارایه می کرد سپس سقراط با نشان دادن روابط و مشترکات مثالها شخص را به تعریفی از مفهوم مورد نظر( مثلا عدالت) می رساند. بعد از این مرحله سقراط موارد مخالف و متضاد را با تعریف یادآوری می کرد، بدین ترتیب فرد مورد نظر دائما مجبور می شد که تعریف خود را تغییر دهد تا به تعریف صحیحی برسد. در این دیالوگها شخص به اشتباهات و ناتوانیهای خود پی می برد. به رغم اینکه روش فلسفی سقراط برای ما مشخص و معلوم است ولی افکار و عقاید او در مورد بسیاری از مسایل مهم فلسفی برای ما روشن نیست. زیرا هیچگاه در مورد مساله اظهار اطمینانی قطعی نمی کرد و افکار خود را نمی نوشت. همین موضوع باعث شده است که تمام دانسته های ما درباره سقراط از مطالبی باشد که شاگردانش مانند افلاطون درباره او گفته اند.
در بسیاری از متون افلاطون نمی توان تشخیص داد که مطلب افکار سقراط یا عقاید افلاطون است که آنها را از زبان سقراط بیان کرده است. فیلسوفان پیش از سقراط توجه خود را به طبیعت و نیروهای طبیعی معطوف کرده بودند که به نوعی می توان گفت برنامه کاری آنان گذر از دنیای اسطوره به عقل بود. ولی برخلاف آنها بیشتر توجه سقراط به مساله انسان و جایگاه انسان در جامعه بود. سیسرون، فیلسوف رومی چند صد سال بعد از مرگ او در این باره می گوید: «سقراط فلسفه را از آسمان به زمین آورد. فلسفه را به خانه ها وشهرها برد و فلسفه را واداشت تا به زندگی و اخلاقیات و خیر و شر بپردازد. سقراط بر خلاف سوفسطاییان که به درک درست و مطلقی از حقیقت اعتقاد نداشتند قصد داشت که فلسفه خود را بر پایه ای محکم بنا کند . به گمان او این پایه عقل انسان بود.او ادعا می کرد که ندایی الهی در وجودش قرار دارد که او را هدایت می کند و همین ندا و وجدان است که به او می گوید چه چیز نادرست و چه درست است.» جامعه آن زمان یونان که سقراط در آن زندگی می کرد جامعه ای بود که سوفسطاییان تاثیر اساطیر و ادیان را در زندگی مردم به شدت کم کرده بودند از این رو سقراط در زمینه اخلاق سعی داشت تعریف کامل و جهانشمولی ارایه دهد تا جایگزینی مناسب برای اساطیر و ادیان باشد . اوبر خلاف سوفسطاییان معتقد بود که تشخیص درست و نادرست بر عهده عقل آدمی است نه بر عهده جامعه و سیر تحولات آن. او برای نیکوکاری و درستکاری مبنایی عقلی جستجو می کرد ومعتقد بود که هرکس درست و غلط را از لحاظ عقلی تشخیص دهد به کار نادرست دست نمی زند و تمام شرهایی که از افراد مختلف می بینیم در اثر نادانی آنهاست.
در روزگاری که سقراط در آن زندگی می کرد دموکراسی آتن رو به ابتذال نهاده بود، بدین ترتیب که در بسیاری از نهادهای مهم کشور اعضای آنها به ترتیب حروف الفبا انتخاب می شدند، به طوریکه گاهی در میان آنها کشاورز و بازاری ساده دیده می شد یا سران لشکر به سرعت عوض می شدند. سقراط عقیده داشت که همانگونه که کفاش و نجار به مهارت در رشته و فن خود نیاز دارند حاکم نیز باید تخصص لازم را برای حکومت داشته باشد و به عبارت دیگر دارای فضیلت سیاسی برای حکومت باشد. سقراط مدام دموکراسی یونان را به سخره می گرفت و دائما دم از صلاحیت و شایستگی برای حکومت می زد که البته در آن زمان بزرگترین مدعی این صلاحیت اشراف وثروتمندان بودند که اعتقاد داشتند این شایستگی برای حکومت از نژاد و تبارشان حاصل می شود ،ولی سقراط معتقد بود که این شایستگی و فضیلت با آموزش و تربیت پدید می آید و ناشی از روح انسانی است. البته باید توجه داشت که در آن زمان این آموزشها و نوع تربیت بیشتر مخصوص طبقه اشراف بود نه همگان مردم. در شرایطی که جنگ و خطر توطئه و قیام، اقلیت ثروتمند جامعه دموکرات یونان را تهدید می کرد سقراط جوانان متمایل به آریستوکراسی را به دور خود جمع و درباره فضیلت سیاسی با آنها صحبت می کرد. همین امر باعث شد که حکومت تصمیم به اعدام سقراط بگیرد. در دادگاهی که برای محاکمه سقراط تشکیل شد سقراط به دفاع از خود برخواست که متن دفاعیه او در Apology افلاطون موجود است. سقراط این امکان را داشت که با طلب عفو از دادگاه خود را از مرگ نجات دهد ولی او نپذیرفت که از عوامی که مدام مورد سخره او بود طلب بخشش کند. نقل می شود که دوستان او امکان فرار وی را از زندان فراهم ساخته بودند ولی او از فرار نیز امتناع ورزید و در نهایت جام شوکران را سرکشید.
محمدعلی علومی
منبع : روزنامه ابرار


همچنین مشاهده کنید