دوشنبه, ۱۰ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 29 April, 2024
مجله ویستا

فیلسوفی همچون یک سامورایی


فیلسوفی همچون یک سامورایی
‌ از خاموشی میشل فوکو، فیلسوف بزرگ فرانسه و بنیان‌گذار‌ ‌تاریخ‌نگاری جدید در علوم ، ۲۵ سال می‌گذرد.‌‌ ‌اما نظرات او هم‌چنان جذابیتی باورنکردنی دارند. تحلیل‌های تاریخی فوکو پیرامون‌ ‌ساختارهای دانش و قدرت، هنوز سهم خود را برای فهم روند عقلانیت در دوران کنونی ادا‌ ‌می‌کنند.‌
‌شاید برای بسیاری عجیب به نظر رسد که در دهه‌های گذشته‌ ‌برخی از فیلسوفان، شهرت و محبوبیتی هم‌چون ستارگان سینما یا خوانندگان جهان موسیقی‌ ‌داشتند. برای مثال، گرچه هایدگر پیش از جنگ جهانی دوم، فیلسوفی شناخته شده در آلمان‌ ‌و برخی از کشورهای اروپایی بود، اما پس از پایان جنگ و حتی با وجود نزدیکی‌های وی‌ ‌به نازیسم، ناگهان شهرتی جهانی یافت. تصاویر ژان ‌پل سارتر با عینک ته استکانی‌اش‌ ‌در اتاق بسیاری از دانشجویان دهه شصت به چشم می‌خورد. در دهه‌ی نود نیز نام ژاک‌ ‌دریدا از زبان هر شبه‌روشنفکری شنیده می‌شد.‌
میشل فوکو نیز از نیمه دوم دهه هفتاد تا زمان‌ ‌مرگ خود در ۲۵ ژوئن ۱۹۸۴ یکی از نامدارترین چهره‌های فلسفی در سراسر دنیا به شمار‌‌ ‌می‌آمد. میشل فوکو برای ایرانیانی که اهل فلسفه و مباحث نظری نیستند، بیشتر به خاطر‌ ‌گزارش‌هایش از وقایع انقلاب ایران در سال ۱۹۸۷شناخته شده است.‌
‌فوکو مردی با سری تراشیده، که در بیشتر اوقات پولیوری‌ ‌یقه اسکی به تن داشت، می‌توانست با چشمان نافذ مخاطبان پیر و جوان را مسحور سخنان‌ ‌خود کند. البته بی‌شک زبان فاخر و ادبی میشل فوکو جاذبه‌ او را دو چندان‌ ‌می‌کرد.‌
‌اما به‌راستی نظرات فوکو برای فلسفه و علوم اجتماعی چه‌ ‌نوآوری‌هایی را به همراه داشت؟ آیا اصطلاحاتی هم‌چون پساساختارگرایی، پسامدرنیسم یا‌ ‌پلورالیسم ‌گفتاری کمکی به فهم این فیلسوف فرانسوی می‌کند؟
شاید بهتر باشد نگاهی به برخی از فرازهای مهم زندگی‌ ‌علمی فوکو بیا‌ندازیم، چرا که نظرات وی در طول دو دهه چندین بار تغییر اساسی کرد.‌ ‌فوکو کمتر خود را فیلسوف می‌خواند و بیشتر لقب منتقد را برازنده‌‌ی خود می‌ ‌دانست.‌
‌● دیوانگان و زندانیان
فوکو با پژوهش‌های خود پیرامون جنون و آسایشگاه‌های‌ ‌روانی از یک‌سو و سیستم مجازات و زندان‌ها از سوی دیگر، در تاریک‌خانه‌های فرهنگ‌ ‌غربی وارد شد. محل‌های ممنوعه‌ای که برای نتیجه‌گیری کلی و فلسفی ظاهرا بی‌فایده به‌ ‌نظر می‌رسیدند.‌
‌ظاهرا این تحقیقات بیشتر متوجه امور حاشیه‌ای جامعه‌ ‌بودند و در واقع فضاهایی را رصد می‌کردند که خارج از عقلانیت متعارف قرار داشتند.‌‌ ‌دیوانگانی که از عقل‌گرایی معمول بهره‌ای نداشتند و در آسایشگاه‌های روانی به‌ ‌گونه‌ای سامان‌مند از جامعه بدور نگاه داشته می‌شدند. به نظر فوکو تنها دوران جدید‌ ‌با درکی مشخصی از تقابل خرد و بی‌خردی قادر به تاسیس این‌گونه آسایشگاه‌های روانی و‌ ‌تیمارستان‌ها بود. درباره‌ی مجرمان نیز وضع به همین منوال است. تخلف از قوانینی که‌ ‌ضامن امنیت جامعه است، باید با زندان و مجازات پاسخ داده شود.‌
‌فوکو با این دو نمونه، نخست به کالبد شکافی قدرت و‌ ‌مکانیزم‌های کارکرد آن می‌پردازد وسپس به آمیزش عقلانیت و قدرت اشاره می‌کند. آن‌چه‌‌ ‌پژوهش‌های فوکو را از دیگر متفکران متمایز می‌کند، جنبه‌ی آزمونی و تجربی آن‌ها‌ ‌است.‌
‌در این پژوهش‌ها روندی اجباری در تاریخ جوامع انسانی‌ ‌فرض نمی‌شود و تاریخ بشری بیش از آن‌که تبلور وحدت وقایع متکی به اراده‌ای آسمانی‌ ‌یا فرایندی عقلانی باشد، مملو از گسست‌ها و برش‌های تاریخی است.‌‌
● ‌فیلسوفی هم‌چون یک سامورایی
فعالیت‌های علمی‌فوکو در کشورهای مختلفی نظیرفرانسه،‌ ‌سوئد، لهستان، آلمان، تونس و آمریکا سپری شد. در مسایل سیاسی و اجتماعی نیز حضوری‌ ‌پررنگ داشت. حتا در دوران جوانی به حزب کمونیست فرانسه پیوست.‌
‌اما زندگی خصوصی و علمی فوکو نشانگر آن است، که وی‌ ‌منش گشاده‌‌رویانه نسبت به پیرامون خود و تجربه‌های نو داشت. آشنایی وی با نظرات‌ ‌نیچه، نه در کتابخانه‌ی ملی فرانسه، که در تعطیلات تابستانی در سال ۱۹۵۳ در سواحل‌‌ ‌ایتالیا رخ داد.‌
‌فوکو در زمان اقامت خود در هامبورگ، میزبان آلن‌ ‌رب‌گریه، نویسنده و فیلم‌ساز مشهورفرانسوی بود. فوکو به عنوان راهنما، مهمان خود‌را‌ ‌به تماشای کافه‌های معروف محله سنت پاولی برد، جایی که کارکنان کافه‌ها او را‌ ‌به‌خوبی می‌شناختند و “آقای دکتر” صدا می‌زدند. اما کتاب “تاریخ جنون” محصول همین‌ ‌دوران اقامت در هامبورگ است.‌
‌هنوز کسانی در شهر دانشگاهی اوپسالا در سوئد، فوکو را‌ ‌در پشت فرمان ماشین جاگوار به یاد می‌آورند. احتمالا‌ً فوکو در یکی از مسافرت‌های‌ ‌تفریحی و بی‌خیالانه به کالیفرنیا، به ویروس ایدز مبتلا شد و بعدها بر اثر همین‌ ‌بیماری جان سپرد.‌
‌اما به‌رغم خوشگذرانی در زندگی خصوصی، فوکو در زمینه‌ی‌ ‌تحقیقات علمی- فلسفی‌اش بسیار منضبط و محاسبه‌گر بود. این تناقض جالب در‌ ‌زندگینامه‌ای که “پاول وین”، دوست قدیمی فوکو درباره وی نگاشته، با عبارت “فیلسوفی‌ ‌هم‌چون یک سامورایی” مشهود است.‌
‌وی ترکیبی از خوشگذرانی سبک‌بالانه با انضباطی‌ ‌سخت‌گیرانه بود. تابوشکنی نه تنها در نظریات فلسفی‌، بلکه در زندگی خصوصی‌اش نیز‌‌ ‌مشاهد می‌شد.‌
● ‌آفرینش و محو انسان
یکی از جنبه‌های نادری که در بحث فوکو و دیگر‌ ‌ساختارگرایان به چشم می‌خورد، تقلیل نقش و امکانات انسان‌ها برای تعیین سرنوشت‌ ‌هدفمند خود است. گرچه تاریخ، شرح دگردیسی اجتماعات بشری است، اما ساختارهای‌ ‌اجتماعی، هم‌چون قدرت یا دانش، بر فراز خواست انسان‌ها، شرایط زندگی آنان را رقم‌ ‌می‌زنند.‌
‌در کتاب “چیزها و واژگان” از فوکو به عبارتی بر‌ ‌می‌خوریم، که هزاران بار نقل شده است، اما نمونه‌ای روشن برای فهم نظریات وی است.‌ ‌فوکو می‌نویسد: “روزی انسان، هم‌چون نقشی بر شن‌های ساحلی، از جهان محو‌ ‌می‌شود.‌”
‌کژفهمی این عبارت برای فوکو مشکل‌ساز شد. برخی وی را‌ ‌متهم کردند‌ که از انسان‌گرایی دور شده است.‌
‌بحث‌های فوکو در مورد مرگ مولف، به‌رغم جاذبه‌ آن‌ ‌برای برخی نویسندگان و منتقدان ادبی، به معنای کم ارزشی فاعل‌ شناسا و فردیت‌ ‌تعبیر شد. اما منظور فوکو از محو یا ناپدید شدن انسان چیست؟
در دیدگاه فوکویی، انسان امروزی آفریده‌ علوم و‌ ‌داده‌های مدرن است. پزشکی، جامعه شناسی، اقتصاد، سیاست و غیره، همه تعبیر و تعریفی‌ ‌از انسان دارند که تنها برای مدت زمانی مشخص معتبرند، هرگاه که تاریخ مصرف آن‌ها به‌‌ ‌سر آید، باید به کنار نهاده شوند.‌
‌در درک فوکو از انسان و پدیده‌های تاریخی، تعریفی‌ ‌واحد، ازلی و ابدی وجود ندارد. ساختارهای دانش در هر دوره‌ی تاریخی، نشانگر وحدتی‌ ‌مقطعی است و نه همیشگی.‌
● ‌فوکو و انقلاب اسلامی‌
‌فوکو برای نخستین بار تلفیق‌ ‌فعالیت روزنامه‌نگاری با فلسفه را به‌طور جدی در بحبوحه انقلاب ۱۹۷۹ ایران تجربه‌‌ ‌کرد.‌
‌او پیشتر نیز، بارها وسوسه‌ ‌کار روزنامه‌نگاری را برای یک فیلسوف مطرح کرده بود. سرانجام در آستانه انقلاب‌ ‌ایران، به درخواست روزنامه ایتالیایی “کوریر دلا سرا” دو بار به ایران سفر کرد و در‌ ‌مجموع نه گزارش پیرامون انقلاب برای این روزنامه و یک گزارش جداگانه برای روزنامه‌ ‌فرانسوی “نوول ابسرواتور” نگاشت.‌
‌لحن پرشور و تحسین‌برانگیز‌ ‌این گزارشات از انقلاب اسلامی، بعدها مورد انتقاد بسیاری از روشنفکران و حتا دوستان‌ ‌فوکو قرار گرفت. فوکو در دوران انقلاب، با بسیاری از روشنفکران و سیاستمداران مخالف‌ ‌شاه در ایران و خارج به گفت‌وگو نشست، او حتا دیداری نیز با امام خمینی در نوفل‌ ‌لوشاتوی پاریس داشت.‌
● ‌دغدغه نظری فوکو در‌ ‌آستانه انقلاب ایران
در سال ۱۹۷۸‌ فوکو در درس‌‌‌ ‌گفتارهای دانشگاهی خود برای نخستین بار به‌صورت جدی به مفهوم حکومت پرداخت.‌ ‌تا پیش‌ ‌از آن، فوکو درباره ساختارهای قدرت و اشکال اجتماعی آن پژوهش‌هایی انجام داده بود.‌
‌سخنرانی وی درباره “نقد‌ ‌چیست؟” در ژوئن ۱۹۷۸، یعنی کمی پیش از سفرش به ایران، نشانگر تغییرات اساسی در‌ ‌دغدغه نظری فوکو به شمار می‌آید.‌
‌فوکو در سلسه بحث‌های‌ ‌دانشگاهی خود نیز، به مسئله اشکال راهبری سیاسی و روند‌های قدرت نگاهی تازه‌ ‌می‌اندازد. وی به‌دنبال کشف رابطه میان فاعل شناسا (سوبژکت) مدرن با تکوین دولت‌ ‌جدید است.‌
‌در این راستا، انقلاب ایران‌‌‌ ‌میدان‌گاهی منحصر به فرد برای کسب تجربیات عینی و زنده برای فوکو به حساب‌‌ ‌می‌آمد.‌
‌انقلاب ایران به فوکو این‌ ‌امکان را می‌داد، که معنای سیاسی تحلیل‌های خود را درباره قدرت به محک تجربه‌ ‌گذارد.‌
‌باید اذعان داشت که فوکو در‌ ‌گزارش‌های خود، کمتر به آینده، سرنوشت و اهداف انقلاب اسلامی در ایران توجه داشت، و‌ ‌بیشتر قیام و جنبش مردم را در کانون تحلیل‌های خود وارد می‌ساخت. به‌ این دلیل، وی‌ ‌به حکومت اسلامی کمتر می‌پرداخت و حتا با شک و تردید درباره آن اظهار نظر‌ ‌می‌کرد.‌
● ‌شیفتگی از اراده جمعی‌ ‌ایرانیان
فوکو در گزارش‌های خود به سه‌ ‌ویژگی شگفتی‌آور از انقلاب ایران اشاره می‌کند. نخست آن‌را قیام “مردمی غیر مسلح‌” ‌در مقابل ارتشی مجهز و دستگاه سرکوب خشن می‌دانست. دوم، به مشارکت اقشار و طبقات‌ ‌ناهمگون و هم‌چنین گروه‌های سیاسی نامتجانس در انقلاب اشاره داشت. و سوم، فقدان یک‌ ‌هدف بلندمدت سیاسی را در جنبش مشاهده می‌کرد.‌
‌در فقدان گروه‌های کارآمد‌ ‌سیاسی برای سازماندهی جنبش اعتراضی مردم، تحقق خواست و اراده‌ عمومی، یعنی سرنگونی‌ ‌شاه، می‌بایست در کانونی تبلور می‌یافت. فوکو می‌نویسد: “ آن‌چه این رخداد انقلابی‌ ‌را مشخص می‌کند، واقعیت حضور یک اراده مطلق جمعی است. اراده‌ جمعی یک اسطوره‌ ‌سیاسی است، که به کمک آن فلاسفهوحقوقدانان می‌کوشند نهاد‌های اجتماعی را تحلیل‌ ‌کنند و به‌ آن مشروعیت بخشند. اراده‌ جمعی را کسی به چشم ندیده است، اما باید آن‌ ‌را ابزاری تئوریک به حساب آورد. من نیز بر این باور بودم که اراده‌‌ جمعی چیزی‌ ‌هم‌چون خدا و یا روح است، زیرا مشاهده آن ناممکن است. نمی‌دانم با این سخن من‌ ‌موافقید، اما ما در حال حاضر شاهد اراده‌ جمعی مردم در تهران و تمام ایران‌ ‌هستیم‌”.
‌البته فوکو حضور اراده جمعی‌ ‌را ارزش‌گذاری نمی‌کرد و آن‌را نیز یکسره مثبت به شمار نمی‌آورد. تاکید او بر نقش‌ ‌استراتژیک اراده جمعی، با همه تبیینات متفاوت آن، ردپای فلسفی نیچه و نظرات وی‌ ‌درباره اهمیت خواست و اراده را آشکار می‌ساخت.‌‌
منابع در دفتر روزنامه موجود است.
گلناز مقدم‌فر
منبع : روزنامه رسالت


همچنین مشاهده کنید