شنبه, ۸ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 27 April, 2024
مجله ویستا

افغانستان، پایان راه ناتو


افغانستان، پایان راه ناتو
همه اوقات کاندولیزا رایس و رابرت گیتس ( وزیران خارجه ودفاع آمریکا) این روز ها صرف این می شود که سازمان ناتو را از سردرگمی بی سابقه ای که در بحران افغانستان به آن دچار شده خارج کنند. سازمان ناتو که با مأموریت حل بحران افغانستان نیروهای خود را به این کشور گسیل کرد اکنون خود با بحران دو دستگی و اختلاف دست به گریبان شده است.
چهل کشور عضو سازمان پیمان آتلانتیک شمالی، در حال حاضر، بیش از چهل و سه هزار سرباز در افغانستان دارند. این نیرو ها قرار بود علاوه بر وظیفه تأمین امنیت و مهار شورش های طالبان زمینه بازسازی این کشور جنگ زده را فراهم کنند.
مشکلات ناتو از زمانی بروز کرد که شماری از اعضای این سازمان که اداره جبهه های حساس جنوب شرقی وشرق افغانستان را دردست دارند تصمیم به ترک صحنه جنگ گرفتند.
دولت آلمان به درخواست آمریکا به اعزام نیروی بیشتر به افغانستان جواب رد داد و کانادا نیروهایش را از آن کشور فراخواند. این اتفاق درست در برهه ای رخ داد که فرماندهان نظامی ناتو با اوج گرفتن شورش ها وحملات انتحاری طالبان خواهان دست کم ۷۵۰۰ نفر نیروی بیشتر بودند. پس از این بود که جلسات اضطراری ناتو در پایتخت های اروپایی به محل رویارویی آمریکا و متحدان آن در افغانستان تبدیل شد. در نشست وزیران دفاع کشورهای ناتو در ویلنیوس، پایتخت لیتوانی رابرت گیتس از زبان تهدید علیه دو شریک آمریکا یعنی آلمان وکانادا استفاده کرد و برای نخستین بار تقصیر شکست در افغانستان را به گردن اروپا انداخت.
در ادامه این جدال دیپلماتیک هوپ شفر دبیرکل ناتو نیز به جانبداری از طرف آمریکایی پرداخت و در سخنانی که خشم محافل اروپایی را برانگیخت مدعی شد که شکست مأموریت این سازمان در افغانستان، منجر به گسترش حملات تروریستی به کشورهای غربی خواهد شد. او گفت: «این جبهه مقدم نبرد با تروریسم است و کاری که در هندوکش (کوه های افغانستان) انجام می شود، اهمیت زیادی دارد. برای این که اگر تروریسم در افغانستان شکست داده نشود، نتایج آن نه تنها در این کشور، بلکه در مناطقی فراتر از آن احساس خواهد شد و عواقب آن دامنگیر لندن، بروکسل و آمستردام خواهد شد».
تحلیلگران اروپایی پس از این زبان به نقد استراتژی بوش در بحران افغانستان گشودند و با صراحت خطاب به کاخ سفید و مدیران ناتو نوشتند که مشکل آمریکا و ناتو در این بحران با اعزام نیروهای تازه نفس به میدان جنگ حل نخواهد شد. شاید در میان مقالات تندی که در جراید اروپا درج شد سرمقاله تایمز بیش ازهمه جالب توجه بود که خطاب به دولت آمریکا نوشت که در این بحران حتی نباید از مهمترین شریک خویش یعنی انگلیس نیز چشمداشتی داشته باشد. تایمز، با پوزش ازنتیجه گیری نومیدانه خود نوشت: هیچکس نمی داند که مشکل افغانستان با اعزام نیروهای بیشترقابل حل خواهد بود یا خیر. آمریکا، آلمان و فرانسه و ایتالیا خود دانند؛ اما بریتانیا توان اعزام نیروی بیشتر به افغانستان را ندارد و در حالی که رهبران سیاسی در پی یافتن راه حل هستند، سربازان ما جان می بازند؛ پس تنها گزینه عملی آن است که سربازان بریتانیا کوله پشتی هایشان را بسته و افغانستان را ترک کنند.»
نوشته های تایمز گویای این واقعیت ناگوار برای گیتس و پنتاگون بود که دولت آمریکا در غائله افغانستان تنها مانده است و بوش ناگزیر است همانند بحران عراق در افغانستان نیز بار جنگی را که خود آغاز کرده بود به تنهایی بر دوش بکشد.
● تضادهای ساختاری ناتو از ویلنیوس تا مونیخ
همه امید رایس وگیتس به دو اجلاسی بود که پس از شکست های سنگین زمستان افغانستان تشکیل می شد. دیپلمات های آمریکا همه تدارک ها را اندیشیده بودند تا در این دو اجلاس اعضای ناتو را به امضای تعهدات تازه ای که طی آن اروپایی ها را ملزم به اعزام نیروهای جدید به میدان بحران می کرد، وادار کنند.
اما در نشست لیتوانی چنان که رسانه های خود آمریکا روایت کرده اند علیرغم نمایش همبستگی، ، هیچ یک از اعضای پیمان ناتو، قول اعزام نیروهای بیشتر به افغانستان را ندادند. از اجلاس مونیخ و رایزنی های فراوانی که تیم گیتس با طرف های آلمانی انجام دادند تنها نصیب ناتو این بود که برلین اعلام کرد فقط ۲۰۰ سرباز جدید به یگان های خود در افغانستان خواهد افزود.
و همزمان بسیاری از متحدان آمریکا، از اعزام شمار قابل توجه نیروی رزمی به جنوب افغانستان خودداری کرده اند.
به این صورت دو اجلاس لیتوانی و مونیخ واقعیت های دیگری را هم آشکار ساخت از جمله این که علاوه بر آلمان و کانادا، جمع دیگری از کشورهای متحد واشنگتن نظیر فرانسه، اسپانیا، ترکیه، ایتالیا، هلند، دانمارک و رومانی که در سال های اخیر بار اصلی نبرد با شورش ها در جنوب و شرق افغانستان را به عهده داشته اند، نسبت به ادامه فعالیت در این جبهه ها اظهار بی میلی کردند.
نکته جالب اینجاست که بسیاری از این کشورهای زیر پرچم فرماندهی ناتو در این اجلاس ها خواهان تغییر مکان مأموریت خویش و انتقال سربازان خود از نقاط خطرناک شرق و جنوب شرق به مناطق نسبتاً آرام شمال افغانستان شدند.
چنین پیشنهادی برای گیتس و شفر حاوی این پیام ناگوار بود که اساساً اعضای ناتو یا انگیزه خویش برای مشارکت در این جنگ را از دست داده اند و به عبارتی در مشروعیت جنگ دچار تردید شده اند یا آنکه فرجام و افق امید بخشی برای بحران افغانستان متصور نمی بینند.
به این صورت وضعیتی که اکنون سازمان ناتو در افغانستان به آن دچار گشته است فراتر از یک اختلاف برداشت در نحوه اداره جنگ است. بحران کنونی سازمان ناتو که افغانستان از آن پرده برداشته است یک بحران چند سویه است. بسیاری از استراتژیست ها و تحلیلگران حوزه نظامی از مدت ها قبل پیش بینی چنین شکافی را در این سازمان بازمانده از عصر جنگ سرد کرده بودند. به باور آنان مشکل اعضای ناتو با رهبری این سازمان یعنی آمریکا بیش از هر چیز از تردید های عمیق آنان نسبت به تعریف وظایف این سازمان ونیز تعهداتشان به این وظایف ناشی می شود. تقابل امروز سازمان ناتو در واقع نمودی از تضادی است که میان نگاه آمریکایی و اروپایی نسبت به نقش این سازمان در وادی صلح وامنیت بروز کرده است.
براساس تعریف استراتژیست های آمریکا، سازمان ناتو در برهه کنونی بازوی غرب برای مداخله در مناقشاتی است که بوش تحت عنوان مبارزه با تروریسم آن را تعریف کرده است. از بحران بالکان تا افغانستان آمریکایی ها کوشیده اند ناتو را با این تلقی در بحران های جهانی درگیر سازند و در واقع ناتو به میدانی برای مشارکت دادن اروپا و درگیر کردن دیگر متحدان دیروز آمریکا در بحران های جهانی تبدیل شود.
اما این نگاهی است که در اندیشه اغلب رهبران سیاسی اروپاجای ندارد. اکثر کشورهای اروپایی هنوز نسبت به بینش و تفکر کاخ سفید در نحوه رویارویی با مناقشات جهانی تشکیک دارند و این تشکیک آنها بیش از همه در قضیه مداخله و ورود سازمان ناتو در این بحران ها بروز می کند.
واقعیت این است که اروپایی ها مشارکت در بحران افغانستان را به صورت یک استثنا پذیرفتند به این دلیل که از نگاه آنها جنگ علیه طالبان مشروعیت داشت نه به این دلیل که ناتو تصمیم گرفته بود بلکه از آن رو که سازمان ملل وشورای امنیت بر این جنگ مهر تأیید زده بود. لذا شکاف امروز در رابطه آمریکا و اروپا اختلافی است که آنها نسبت به میزان اختیارات و وظایف ناتو در بحران های جهانی دارند. آنها حاضر نیستند در امور نظامی و امنیتی زیر چتر رهبری ناتو قرار بگیرند و یا قوای نظامی شان به عنوان واحدی از یگان های نظامی این سازمان یا جزوی از ارتش ایالات متحده عمل کند. شاید دولت های اروپایی این واقعیت را به زبان نیاورند ولی افکارعمومی و نخبگان این کشور ها با میتینگ ها و تظاهرات ضد جنگی که این روز ها درپایتخت های اروپایی علیه مشارکت درجنگ افغانستان برپا می شود این حقیقت را بی پرده به نمایش می گذارند.
● بازتاب بحران درونی ناتو در کابل
اختلاف و دو دستگی در ستاد مرکزی ناتو بلافاصله بازتاب خودش را در صحنه سیاسی و نظامی افغانستان آشکار ساخت. در عرصه نظامی چنان که ناظران این کشور گفته اند طالبان آهنگ حملات خویش را شدت بخشیدند. بر حسب اظهارات این ناظران در این مدت طالبان نقاط تازه ای را تسخیر کرده اند. اما در بعد سیاسی این اتفاق، دولت کرزای را با موجی از انتقاد ها و چالش های درون حکومتی روبه رو ساخته است. شخصیت ها و احزاب جهادی افغانستان که در ۷ سال گذشته با خویشتنداری سعی در همراهی دولت کرزای داشتند پس از این راه خویش را جدا ساخته و به ایجاد جبهه های اپوزیسیونی روی آوردند.
این سخن اکنون با صراحت از تریبون گروه های سیاسی افغانستان مطرح می شود که دولت کابل، افغانستان ناامن را معطل تصمیم گیری ناتوگذاشته است. گریبان کرزای اکنون در چنگ این سؤال گرفتار است که چرا دراین مدت به بسیج و سازماندهی قوای نظامی و رزمی برای دفاع از کشور مبادرت نکرده و همه مقدرات نظامی افغانستان را به اعزام نیروهای ناتو و کمک ارتش آمریکا گره زده است. به باور کارشناسان افغانستان اختلاف و دودستگی ناتو ریشه ای تر از آن است که با برگزاری چند اجلاس و مذاکره حل و فصل شود. افغان ها این واقعیت را که خارجی ها در افغانستان انگیزه جنگیدن و کشته دادن ندارند را بی پروا بیان می کنند. آنها معتقدند که همه کشورهای متحد آمریکا و در رأس آنها انگلیس اکنون در جبهه استراتژیک هلمند آتشبارهای خود را خاموش کرده و فقط به دنبال مصالحه و سازش با نیروی مهاجم یعنی طالبان هستند. آن گونه که مطبوعات کابل می نویسند از دید رهبران جهادی افغانستان مأموریت ناتو دراین کشور مدت ها است به پایان رسیده است و پس از این دولت کرزای نباید انتظار یک معجزه از سوی ایساف یا آمریکا را داشته باشد.
این بحث تا آنجا دامنه پیدا کرده است که یکی از رهبران جهادی در سخنان اخیر خویش تلاش کرده است تا دولت کرزای را به الهام گرفتن از تجربه دولت مالکی در عراق معطوف کند. به باور این شخصیت افغان ، دولت کابل راهی جز این ندارد که با یک فراخوان عمومی وگشودن چتر مشارکت سیاسی خویش همه طوایف و جناح های جهادی و سیاسی افغان را در اداره و دفاع از کشور سهیم سازد.
مهین السادات صمدی
منبع : روزنامه ایران


همچنین مشاهده کنید