پنجشنبه, ۱۳ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 2 May, 2024
مجله ویستا

رویکرد جدید آمریکا در برابر ایران


رویکرد جدید آمریکا در برابر ایران
رهاورد رویارویی دو بلوك قدرتمند مسلح به سلاح هسته ای، عملاً جهان را به دو قطب متعارض شرق و غرب تقسیم كرد ومتعاقب آن سطحی از منازعه بین دو بلوك پدیدار شد كه به «جنگ سرد» شهرت یافت.
ناممكن بودن اقدام نظامی علیه اتحاد جماهیر شوروی، آمریكا را ناگزیر كرد برای مهار رقیب، طیفی از اقدامهای نیمه سخت و نرم، شامل: اقدامهای سیاسی، اقتصادی، فرهنگی، تبلیغاتی و روانی، امنیتی و اجتماعی را مورد توجه قرار دهد كه در نهایت بتواند روند فروپاشی بلوك شرق و شوروی را تسریع نماید.
نگارنده بر این باور است كه راهبرد جدید آمریكا علیه جمهوری اسلامی ایران نیز برگرفته از «راهبرد مهار و جنگ سرد» آمریكا علیه شوروی سابق می باشد كه هدف نهایی آن جلوگیری از گسترش حوزه های نفوذ و مهار ایران و همچنین تغییر رفتار و ساختار نظام جمهوری اسلامی ایران می باشد.
پیشینه سیاست مهار ایران توسط آمریكا به طرح مهار دو جانبه «مارتین ایندیگ» در دوره كلینتون باز می گردد، اما سیاست مهار جدید از گستردگی بیشتری برخوردار است و دارای ابعاد مختلف سیاسی، اقتصادی، فرهنگی، نظامی و ژئوپلیتیكی می باشد.
اما اینكه چرا آمریكا در مقطع و شرایط كنونی به دنبال اجرای این سیاست است دارای عوامل مختلفی است. این مقاله ضمن پرداختن به هدفهای آمریكا از اتخاذ چنین راهبردی، در تلاش است ابعاد سیاست مهار و تعامل آمریكا در قبال ایران را نیز مورد بررسی قرار دهد.
● چرایی بازگشت آمریكا به سیاست مهار و تعامل
دولتمردان آمریكایی از دیرباز سیاستهای مختلفی را در خصوص ایران اتخاذ كرده اند كه هر یك از آنها در تب و تاب تحولات گوناگون با بازخوردها و پیامدهایی همراه بوده است.
در شرایطی كه جناح تندروی حاكم بر كاخ سفید موسوم به نو محافظه كاران بر رویكرد نظامی بر ضد ایران به خاطر اجرای برنامه های هسته ای تهران تأكید دارند، بسیاری از مقامها و مردم آمریكا و جهان این گزینه را زیر سؤال برده اند و ضمن هشدار درباره پیامدهای جدی آن خواستار اتخاذ تدابیر دیگری از سوی واشنگتن در این خصوص شده اند.
علاوه بر این، در شرایط كنونی، جمهوری اسلامی ایران در بهترین وضعیت قرار دارد. ایران نه در آستانه انقلاب است و نه گزینه تغییر رژیم راه حلی برای پایان دادن به حاكمیت نظام اسلامی است.
«ریچارد هاوس» رئیس شورای روابط خارجی آمریكا به صراحت اعلام كرد: درباره ایران تز گزینه تغییر نظام چیزی نیست كه در آینده نزدیك محقق شود. اقدام نظامی هم خطرناك خواهد بود و درباره بازدارندگی هم تردید وجود دارد. بنابراین، دیپلماسی بهترین گزینه ممكن برای واشنگتن است.
در بعد منطقه ای نیز جمهوری اسلامی ایران دارای قدرت پرنفوذی است كه در صورت مقابله با ایران، این كشور می تواند اوضاع منطقه را به نفع خود تغییر دهد.
رئیس شورای روابط خارجی آمریكا تصریح دارد: ایران از ثروت سرشاری برخوردار است و قدرتمندترین عامل نفوذ بیرونی در عراق است و نفوذ زیادی بر حماس و حزب ا... دارد. ایران یك قدرت كلاسیك است كه بلند پروازیهایی برای تغییر منطقه در ذهن دارد و از استعداد بالقوه برای محقق ساختن هدفهای خود برخوردار است.
از بعد بین المللی نیز ایران موقعیت و شرایط كشورهایی مانند افغانستان و عراق را در نزد دولتها و افكار عمومی جهان ندارد كه آمریكا به راحتی بتواند جهان را علیه این كشور بسیج نماید.
بدین ترتیب، كاخ سفید در وضعیت ویژه ای برای برخورد با ایران قرار دارد. حاصل جمع برآوردهای كاخ سفید از موقعیت ایران این است كه جمهوری اسلامی ایران در شرایط كنونی نه در آستانه انقلاب است و نه می توان از طریق نظامی آن را سرنگون كرد. از این رو، دو راه عمده پیش روی آمریكا وجود خواهد داشت:
▪ راه اول، مذاكره با ایران بر اساس پیشنهاد گزارش بیكر - همیلتون.
اغلب دموكراتهای آمریكا، شخصیتهایی مانند كسینجر و برژنسكی، مراكز مطالعاتی و تصمیم سازی مانند شورای روابط خارجی آمریكا بهترین روش را مذاكره و تعامل سازنده با ایران می دانند.
▪ راه دوم، سیاست مهار و جنگ كم شدت و یا به تعبیری سیاست مهار و تعامل:
نو محافظه كاران آمریكا از جمله رایس، رامسفلد، دیك چنی، جان بولتون، نگروپونته، برنز، خلیل زاد و پاتریك كلاوسون معتقد به رهیافت فوق هستند. سیاستهای بوش نیز نشان می دهد از میان گزینه های فوق، راه حل دوم را برگزیده است.
● ابعاد سیاست مهار و تعامل
با فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی فعالیت «كمیته خطر جاری» كه برای مهار و تغییر رفتار و ساختار شوروی تشكیل شده بود، به مدت یك دهه به حالت تعلیق درآمد. اما این كمیته بار دیگر با اعضا و مأموریتی جدید كار خود را از سر گرفت. «كمیته خطر جاری» در واقع اتاق فكر نو محافظه كاران به شمار می آید و پروژه دلتا (با الهام از راهبرد این كمیته در برابر شوروی) در واقع راهبرد پیشنهادی این كمیته به دولت بوش است. اگر چه این كمیته اخیراً منحل شده است، اما پیشنهاد آن مؤید اتخاذ راهبرد «مهار و جنگ سرد» از سوی نو محافظه كاران برای مقابله با جمهوری اسلامی ایران است.
«كمیته خطر جاری» ضمن رد گزینه هایی همچون مذاكره عادلانه، انتظار برای مشاهده انقلاب در ایران و یا انزوای ایران و تقویت مخالفان در راستای تغییر نظام، معتقد است واشنگتن به رویكرد جدید نیاز دارد؛ رویكردی كه بر به رسمیت شناختن تهدید ایران از یك سو و ستایش فرصتهای ناشی از این وضعیت از سوی دیگر مبتنی باشد. توصیه این كمیته، اتخاذ استراتژی صلح آمیز، اما مؤثر برای به مشاركت طلبیدن مردم ایران است.
این راهبرد با تبیین نقشه ای جامع در خصوص این دو اقدام در تلاش است با رویكردی دو وجهی كه حاوی زیر شاخه های متعددی است چشم انداز بلند مدتی را از آینده مناسبات ایران و آمریكا و همچنین آینده جمهوری اسلامی ایران تبیین كند و در ضمن به واشنگتن نشان بدهد كه چگونه می توان به هدفهای اساسی خود در تغییر رفتار ایران یا تغییر حكومت آن نایل شد.
راهكار مهار و تعامل و فشارهای حاصل از تحریمها و دیپلماسی اجباری را با سازشهای عملی و تضمینهای امنیتی محقق شدنی همراه می كند تا به اهداف اساسی خود یعنی تغییر رفتار ایران نایل شود.
▪ برخی از راهكارهای پیشنهادی «كمیته خطر جاری» در خصوص مهار جمهوری اسلامی ایران عبارتند از:
- قرار گرفتن ایران در صدر برنامه سیاست خارجی آمریكا در چهار سال آینده
- منزوی كردن ایران تا زمانی كه فعالیتهای غنی سازی هسته ایش را ادامه دهد: به زعم سران واشنگتن، دستیابی ایران به فناوری صلح آمیز هسته ای، آغازی بر یك پایان خواهد بود و آن؛ پایان نظم هژمونیك و یكجانبه گرایی در محیط بین الملل و ایجاد جهانشمولی آمریكایی است. بر این اساس، شاه بیت و مهمترین بخش راهبرد مهار ایران، تلاش برای عدم دستیابی جمهوری اسلامی به فناوری هسته ای می باشد.
- طرح محاصره اقتصادی: از نظر نو محافظه كاران آمریكا، با كاهش تواناییهای اقتصادی ایران در چند زمینه می توان تهران را مهار كرد. كاهش توان مالی ایران مانع از كمكهای تهران به جنبشهای اسلامی در منطقه خواهد شد. همچنین این مسأله سبب خواهد شد ایران بلند پروازیهای خود در منطقه را كنار بگذارد. افزون بر این، جامعه ایران را در برابر دولتمردان قرار داده و با تضعیف دولت ایران، سیاست آنها در منطقه نیز دچار سستی خواهد شد. تلاشهای آمریكا برای تصویب قطعنامه های ۱۷۳۷و ۱۷۴۷ در این راستا قابل ارزیابی است.
- حمایت از اپوزیسیون: سفر فعالان جوان خارجی از آمریكا به ایران در پوششهایی مانند جهانگرد و دعوت از فعالان جوان ایرانی به خارج برای شركت در همایشهای مختلف از جمله راههای حمایت از مخالفان داخلی ایران به شمار می آید. كمك مالی به خانواده های زندانیان و گروههای مخالف حكومت و حتی نظارت یا مشاركت در اعتراضها، از جمله این راههای مؤثر است.
- بی ثبات سازی و فعال كردن گسلهای قومی - فرقه ای: در حال حاضر مهمترین ثقل بی ثبات سازی روی «قومیتها» معطوف است.
افزایش روابط پنهان آمریكا با گروههای قومی و بررسی چارچوبی برای چگونگی كمك به قومیتهای ایران از جمله اقدامهایی است كه كاخ سفید در یك سال گذشته دنبال كرده است. مسلح كردن افراد شرور و كمك مالی به آنها برای ایجاد رعب و وحشت و اقدامهای تروریستی در داخل ایران اقدام دیگری است كه با هدف تضعیف اقتدار ایران صورت می گیرد.
- ایجاد ائتلاف ضد ایرانی: كاخ سفید در صدد تشكیل جبهه جدیدی در خاورمیانه برای مهار ایران شد.«وال استریت» طی گزارشی تأیید كرد، آمریكا برای مهار ایران از ایجاد ائتلاف گسترده در میان كشورهای عربی كه از آنها به عنوان كشورهای معتدل نام برده می شود استفاده می كند.
این نشریه نوشت بوش در تلاش است كشورهای عربی خاورمیانه را به گونه ای هماهنگ سازد تا از آنها برای مقابله با ایران استفاده كند.
سناریوی تقابل گرایی شیعه و سنی برای مهار قدرت نرم ایران: به زعم استراتژیستهای آمریكایی، دامن زدن به اختلافهای شیعه و سنی نوعی فشار منطقه ای علیه ایران است. فتوای ۲۰ تن از علمای وهابی عربستان سعودی نسبت به قدرت گرفتن شیعیان صفوی در عراق و متعاقب آن ریختن خون شیعیان را واجب دانستن در كنار بهره گیری از اعدام صدام علیه شیعیان بخشی از پروژه تولید فشار منطقه ای علیه ایران به شمار می آید.
بحثهای مربوط به هلال شیعی كه از سوی شاه اردن طرح و سپس اتهامهایی كه مبارك رئیس جمهور مصر علیه ایران تكرار كرد، دقیقاً حكایت از طراحی سناریویی برای مهار نفوذ و قدرت یابی ایران دارد.
به كار گیری استراتژی لبه پرتگاه یا بزرگنمایی تهدید سخت: این استراتژی درجایی استفاده می شود كه استفاده كننده بر این باور است كه می توان با بهره جویی از یك تهدید جدی داخلی و خارجی هدف مورد نظر را به دست شستن از مواضع خود واداشت. برای تحقق این منظور، آمریكایی ها با اعزام ناوهای هواپیمابر خود به منطقه خلیج فارس و برخورد با دیپلماتهای ایرانی در عراق و اتخاذ لحن جنگی علیه ایران در كنار تحلیل رسانه ای گسترده از چنین تحركاتی، فضایی را به وجود آورده اند كه احتمال جنگ علیه ایران را القاء نماید.
- تضعیف ستونهای حمایتی ایران از جمله سپاه، بسیج، وزارت اطلاعات و ...
- دامن زدن به نافرمانی مدنی در تشكلهای دانشجویی و نهادهای غیردولتی و صنفی: كاخ سفید برای این منظور بودجه ۸۵ میلیون دلاری را به صورت سمبلیك در سال گذشته به تصویب كنگره رساند و طرحی برای دو برابر كردن این بودجه نیز در سالهای جاری به مجلس آمریكا ارائه كرد.
القای پیامهای مورد نظر به ایرانیان از طریق راه اندازی شبكه های متعدد رادیو و تلویزیون.
شكستن بن بست دیپلماتیك به وجود آمده و صورت دادن اقدامهایی در این زمینه از جمله مذاكره مستقیم با ایران درباره موضوعات مورد علاقه و نگرانی دو دولت؛ درخواست رسمی آمریكا از ایران برای مذاكره در مورد عراق در این راستا قابل ارزیابی است.
- تسهیل زمینه فعالیت NGOهای آمریكایی در ایران.
- بهره گیری از سفارتخانه های سایر كشورها در تهران.
- ایجاد كنسرسیوم بانك سوخت هسته ای منطقه ای تحت نظر آژانس بین المللی انرژی اتمی.
- فراهم كردن زمینه دیپلماتیك برای تدوین راهبرد بلند مدت مهار ایران در صورت قطع شدن مذاكرات.
به زعم صاحب نظران آمریكایی، این راهبرد زمینه را برای مهار ایران در صورتی كه نخبگان حاكم این كشور باز هم بر برنامه غنی سازی هسته ای تأكید داشته باشند، فراهم می كند. در عین حال، كمك می كند تا به مردم ایران و جهانیان نشان داده شود آمریكا تلاش خود را برای حل مناقشه با سران ایران صورت داده است.
با وجود این، بسیاری از تحلیلگران معتقدند عواملی همچون محیط داخلی ایران، افكار عمومی آمریكا و جهان، اوضاع بین المللی و منطقه ای راهبرد مهار آمریكا علیه جمهوری اسلامی ایران را خنثی خواهد نمود. در صورت تحقق چنین سناریویی، نو محافظه كاران در وضعیتی پارادوكسیكال قرار خواهند گرفت. از یك سو اصرار آنها بر اعمال سیاستهای راهبرد مهار، با عدم همراهی بازیگران دولتی و غیر دولتی با این سیاستها و نا همخوانی محیطهای یاد شده با اقدامهای آمریكا مواجه شده است و از سوی دیگر، عقب نشینی و ناكامی كاخ سفید در مهار ایران، سبب لكه دار شدن اعتبار و حیثیت قدرت سلطه گر جهان می شود.
رضا جنیدی
منبع : روزنامه قدس