دوشنبه, ۱۷ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 6 May, 2024
مجله ویستا

دهان گشاد و قافیه تنگ


دهان گشاد و قافیه تنگ
ماجرای استعفای دکتر لاریجانی از دبیری شورای عالی امنیت ملی و موافقت رئیس جمهور با این استعفا، بحث های پردامنه ای را در محافل سیاسی و رسانه های داخلی و خارجی برانگیخت. این استعفا اگرچه مربوط به ۲ هفته قبل -قبل از نشست خزر در تهران- بود، اما انتشار آن برخی رسانه ها را غافلگیرکرد و از آنجا که آقای لاریجانی مذاکره کننده ارشد هسته ای کشورمان به شمار می رفت، استعفای وی تحلیل ها را به ارتباط میان «استعفا» و «چالش هسته ای» سوق داد.
در این میان تحلیل برخی محافل داخلی دست بر قضا مثل همیشه با تحلیل رسانه های اصلی جبهه معارض خارجی در اروپا و آمریکا منطبق شد و برخی افراد، سایت ها و روزنامه ها که در طیفی با مختصات «افراطی گری، نفاق، قدرت زدگی، ورشکستگی به تقصیر در عرصه سیاست»- و بعضا دارای ارتباطات ارگانیک با خارج از کشور- طبقه بندی می شوند، در رفتاری شتابزده و سبک به لحاظ دیسیپلین های عمل و تحلیل سیاسی چنان عمل کردند که معارضان اصلی ملت ایران در چند کشور اروپایی و آمریکایی. در مجموعه تحلیل های تبلیغاتی این مجموعه القا می شد: لاریجانی سمبل اعتدال و میانه روی در عرصه دیپلماسی خارجی بود و کنار رفتن وی نشانه افراطی گری در نظام است! لاریجانی تازه به واقع گرایی رسیده و به منطق برخی عناصر قبلی بازگشته بود و بنابراین کنار گذاشته شد. کنار رفتن او نشانه بن بست سیاست های هسته ای کشور، افق تیره و تار آینده و وخیم تر شدن اوضاع است. سیاست هسته ای نظام با تغییر دبیر شورای عالی امنیت ملی دگرگون و دچار بحران می شود. و... اینها مجموعه القائاتی بود که به اسم تحلیل در فضای افکار عمومی پمپاژ شد.
▪ اما تحلیل واقع بینانه ماجرا چه می تواند باشد؟
۱) واقعیت این است که اختلاف موجب این استعفا شد اما اختلاف یک واژه است با معانی، ابعاد و اعماق متفاوت. اختلاف موجود در این مورد، عمدتا سلیقه ای و تاکتیکی بود -مثلاً چند و چون مذاکره- نه راهبردی. که اساساً تعیین جهت گیری کلی و سیاست های اصلی نظام درباره «امنیت ملی» و «برنامه اتمی کشور» در اختیار شخص رئیس جمهور یا دبیر شورای عالی امنیت ملی نیست. این مسئله آن قدر روشن است که حتی برخی از همان سایت ها و محافل غرض ورز پس از ساعاتی هیاهو و بهره برداری از «سنجاق کردن هر تحلیل من درآوردی به خبری غافلگیرکننده»، مجبور شدند مورد اذعان قرار دهند. به عنوان مثال سایت بی بی سی مجبور شد در اظهاراتی متناقض با تبلیغات قبلی اذعان کند «بعید به نظر می رسد استعفای لاریجانی به اختلاف نظر او با احمدی نژاد بر سر برنامه هسته ای ایران باشد چرا که در محافل سیاسی ایران تقریبا تردیدی وجود ندارد که برنامه هسته ای جمهوری اسلامی با تمام جزئیات آن از سوی مقام های مافوق دو طرف تصمیم گیری و ابلاغ می شود».
همچنین رادیو آمریکایی فردا پس از بهره برداری اولیه مجبور شد این مسئله را مطرح کند که «هم علی لاریجانی و هم محمود احمدی نژاد، همسو با دیگر مقامات جمهوری اسلامی، رهبری نظام را اصلی ترین مرجع تصمیم گیری درخصوص فعالیت های هسته ای می دانند و تأکید می کنند که اقداماتشان در تمامی مراحل با آگاهی و توافق رهبر جمهوری اسلامی صورت گرفته و می گیرد» و دویچه وله از قول روزنامه فرانکفورتر روند شاو تصریح کرد «هم لاریجانی و هم احمدی نژاد نمی خواهند از حق ملی ایران در برنامه اتمی کوتاه بیایند و به لحاظ تاکتیکی اختلاف دارند». این واقعیت با اظهارات دیروز دکتر لاریجانی در رم آشکارتر شد.
۲) واقعیت این است که این اختلاف های تاکتیکی و موردی به سادگی قابل حل بود و می توانست منجر به استعفا نشود و اگر رخ داد، نه به خاطر سخت شدن اوضاع یا ایجاد بن بست در چالش هسته ای و عرصه سیاست خارجی بلکه اتفاقا به خاطر رقم خوردن مکرر پیروزی های بزرگ و در واقع، برآمده از «غفلت و غرور برآمده از آن پیروزی ها» بود. والاّ اگر کشور در مرز شرایط اضطراری و سخت قرار داشت، طبیعتا چنین اختلاف های تاکتیکی مجال بروز عمومی پیدا نمی کرد. اما با این وجود نمی توان ابراز تأسف و گلایه نکرد که چرا این دو شخصیت خدوم و ارزشمند، با همین غفلت خود- که حتی از نوع ترک اولی آن برای پیامبران الهی هم رخ داد- باعث شدند زبان لکنت گرفته و بسته دشمن، دراز شود تا موفقیت های بزرگی نظیر راه اندازی کامل چرخه سوخت هسته ای با قریب ۳هزار دستگاه سانتریفیوژ در عین مهار دستگاه دیپلماسی آمریکا و اسرائیل و انگلیس، نشست موفقیت آمیز خزر که اسباب سرافکندگی و تحقیر آمریکا و اسرائیل را فراهم کرد، و ماجرای افتخارآفرین دانشگاه کلمبیا و... را تحت الشعاع یک اتفاق کاملا معمولی-و البته قابل حاشیه سازی- قرار دهند؟!
همین ترکیب مؤثر احمدی نژاد و لاریجانی بود که با هنرمندی و در عین شجاعت و صلابت توانست تأسیسات اتمی کشور را یکی پس از دیگری از تعلیق خارج سازد و همان سامانه تبلیغاتی جبهه دشمن اذعان کند که در برابر این دیپلماسی «فعال، تهاجمی و خردمندانه» نتوانستیم هیچ کاری بکنیم و عملا ایران با این مانور دیپلماتیک نه تنها چرخه فناوری اتمی خود را کامل و راه اندازی مجدد کرد بلکه به عنوان یک قدرت مؤثر جهانی رسمیت یافت. یادمان نرفته سفر شتابزده اولمرت به مسکو پس از نشست موفقیت آمیز خزر را که با اعتراض در درون رژیم صهیونیستی مواجه شد و وزیرخارجه سابق رژیم از آن به عنوان اتفاقی شرم آور و تحقیرآمیز یاد کرد. دستگاه دیپلماسی ما در این ۲ سال توفیقات حیرت انگیزی را کسب کرد که حاصل زحمات احمدی نژاد و لاریجانی و هدایت نهایی رهبر فرزانه انقلاب بود تا آنجا که عنصری لجوج و افراطی مانند جان بولتون سفیر سابق-صهیونیست- آمریکا در سازمان ملل مجبور می شود به ورمیانووستی روسیه بگوید «ایران بدون کمک خارجی مسائل دشوار هسته ای خود را حل کرده و برای ما گزینه های بسیار اندکی باقی مانده است. سفر و اظهارات پوتین در اجلاس تهران مرا مأیوس کرد. به نظر من اظهارات پوتین از مواردی است که واشنگتن باید چشم خود را بر آن ببندد».
۳) از تحلیل های بامزه جبهه معارضان یکی هم این است که آقای لاریجانی در این دو سال به خاطر هنرمندی و جسارتش در حرکت رو به جلو در ماراتن هسته ای، به افراطی گری و بحران سازی متهم می شد اما حالا ناگهان همان ها به او لقب مرد اداره بحران ها، میانه رو و معتدل می دهند. این البته بازی مضحکی است که همان جریان مغرض و معارض پیش از این در ماجرای تغییر فرمانده سپاه، انتخابات خبرگان، شوراها و ریاست جمهوری با یک شیوه ثابت و نخ نما شده انجام دادند. محور این فرآیند تبلیغاتی خصمانه کاملا مشخص است؛ به دل گرفتن کینه جمهوری اسلامی به خاطر بالندگی ها و پیروزی باشکوه آن و عقده گشایی زبونانه، هر زمان که بهانه ای دست داد. در همین پرونده اتمی طرف های معارض در اروپا و آمریکا نیک می دانند که کم آورده و در دنیا هو شده اند.
آنها نیک می دانند که این ماراتن نفس گیر را ایران به خوبی مدیریت کرد و از مرحله های سخت گذشت و پیش افتاد. تصویری سیاه و زجردهنده دایم جلو چشم آنهاست که نشان می دهد چگونه رهبری فرزانه ایران با مدیریت منابع و جریان ها چه در زمان مدیریت آقایان خاتمی و روحانی و چه در زمان آقایان احمدی نژاد و لاریجانی، مرحله به مرحله حریف قدرتمند خارجی را به ناکامی و شکست نزدیک تر کرده است. این مدیریت آن قدر هوشمندانه بود که تحلیلگران ارشد جبهه دشمن را وادار به تحسین های بغض آمیز کرد. و همین مدیریت عقلانی معطوف به مشورت جمعی است که در کنار مدیریت علی لاریجانی، با سفر حسن روحانی به بروکسل موافقت می کند و در عین حال دیدار با سولانا را منتفی می سازد. در این فرآیند پیچیده، متکثر و هنرمندانه، حریف البته حق دارد گیج و منگ باشد که در ایران و در دستگاه تصمیم سازی چه خبر است تا آنجا که «فراتو» از سخنگویان ریاست جمهوری آمریکا درباره تغییر اخیر در شورای عالی امنیت ملی گفته است «تغییر در رویکرد اتمی ایران رخ نمی دهد و غنی سازی متوقف نخواهد شد... اظهارنظر درباره رفتن لاریجانی و آمدن جلیلی مانند این است که برگ های هم شکل چای را بررسی کنیم. این امکان پذیر نیست.»
اگر دشمن خارجی و عناصر داخلی ورشکسته به تقصیر، ناچارند به توفیق دیپلماسی فعال کشور اذعان کنند بنابراین تنها چاره را در داخلی و درونی کردن بحران می یابند شاید از این طریق داغ و دردهاشان تشفی خاطری پیدا کرد. برای آنها هیچ فرقی هم نمی کند از احمدی نژاد انتقام بکشند یا لاریجانی یا هاشمی و...
به همین دلیل هم بود که دویچه وله (شبکه رسمی دولت آلمان) بی طاقت شد و از قول «فیاض-ز» عضو شورای سردبیری روزنامه اعتماد ملی خشم خود را علیه آقای لاریجانی بیرون ریخت و گفت «لاریجانی بدترین کارها را کرد. برنامه هایی مثل هویت و کنفرانس برلین را ساخت. او عضو کمیته ایکس بود و...»
گذشت زمان باز هم مانند تبلیغات پیشین نشان خواهد داد که تحلیل های ارائه شده چقدر محتوا و انسجام داشت یا بادکنکی و بافتن رطب و یابس به هم بود برای گفتن شعری بی قافیه. ما که می دانیم درد آنها از جای دیگری است و آن درد با جابه جایی مسئولان در نظامی مردمی، روال مند و مصمم درمان نمی شود.
محمد ایمانی
منبع : روزنامه کیهان



پرنده لای کاغذ و زیتون: مجموعه شعر

پرنده لای کاغذ و زیتون: مجموعه شعر

  ◊ نویسنده : رضوانی، اباصلت
کتاب حاضر حاوي سروده‌هايي از اباصلت رضواني است، که به دو شيوه کلاسيک و آزاد و عمدتاً با مضامين عرفاني ـ مذهبي به طبع رسيده‌اند. براي نمونه: زير سايه‌ي زمين کسي، دل به آسمان نمي‌دهد خواب باستاني مرا لحظه‌اي تکان نمي‌دهد مي‌روم به سمت فهم مرگ، رو به يک تلاطم غريب …