سه شنبه, ۱۸ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 7 May, 2024
مجله ویستا

دولت و دسته بندی منتقدان


دولت و دسته بندی منتقدان
۱) نخبگی چیست؟ و نخبگان کیانند؟ رابطه آنان با رئیس جمهور فعلی چیست و راجع به او چه فکری می‌کنند؟
آیا این درست است که بسیاری از نخبگان ایران امروز با احمدی نژاد مخالفند و طرفداران احمدی نژاد برای آنکه نخبه‌ای را بیابند که در دانشگاه و حوزه از عملکرد وسیاست ها و مبانی دولت دفاع کند به زحمت می‌افتند و چند استاد دانشگاه و دانشجو و طلبه ای هم که سنگ دولت بر سینه می‌زنند مطرود و کم عقل و عوام‌زده خوانده می‌شوند؟ اگر این سخن دولت است دلیل این مهم چیست؟ آیا اصولاً نظر نخبگان مهم است؟ نسبت نخبگان ملت ایران و توده‌های ملت چیست؟ و نسبت روشنفکری و نخبگی چیست؟ و آیا می‌توان در همه پرسش های بالا به جای نخبگی، روشنفکری گذاشت؟ مسأله نخبگان با احمدی نژاد چیست؟ آیا احمدی نژاد خود نخبه نیست؟ و آنچه امروز اتفاق می‌افتد شورش گروهی از نخبگان محروم از حاکمیت علیه نخبگان حکومتی نیست؟ آیا این معکوس همان جریانی که در سال گذشته شاهد آن بودیم نیست؟ با این تفاوت که نخبگان اصلاح طلب امروز در استفاده از سلاح رسانه زبردست ترند و البته عده و عُده بیشتری دارند؟ درد نخبگی در کجاست؟ آیا اگر به بسیاری از نخبگان بیرون از گود امروز کاری ولو اندک سپرده می‌شد و معاش و نانی می‌رسید باز شکوه نخبگان بود؟
۲) مجموعه دولت کنونی اجمالاً از نخبگان این مرز و بوم اند، اگر نخبگی به داشتن تحصیلات عالیه و دانستن زبان و مدرک دانشگاهی و هوش بالا و شاگرد اول بودن و در شریف و علم و صنعت درس خواندن است به گمانم نباید در نخبه بودن مجموعه دولت شک کرد. به این معنا نخبگان را به دو دسته عمده باید تقسیم کرد.
نخبگان مسلمان و نخبگان غربگرا، نخبگانی که از پایگاه اسلام از عموم مردم شاخص تر شده‌اند و پای در سرزمین «خواص» گذاشته‌اند و نخبگانی که از پایگاه غرب سخن می‌گویند و هرآنچه هست را بر محک ناب خرد نو می‌سنجند و اراده ای معطوف به قدرت دارند و بر رمه ها ابرمردی می‌کنند. اینان روشنفکرند. با همج الرعاع روشنفکران دینی فعلاً کاری نیست.
۳) از این تقسیم بندی آشکار است که نباید حکم واحد بر مسأله راند. هر گونه‌ای از نخبگان را با احمدی نژاد مسأله ای جداست. و نکته آن که در خود این تقسیم بندی همه گیر، پاره پاره هایی ریزتر نیز یافت می‌شوند. نخبگان مسلمان نیز خود به انواعی تقسیم می‌گردند که هر کدام را با احمدی نژاد جنگی دگر است:
الف) مهمترین اماکن نزاع نخبگان مسلمان بسته به طیفشان این است:
- به کار گرفته نشدن از سوی دولت
- عدم وجود راهکار ارتباط سازنده و مداوم و اخذ نظر و مشورت مداوم و موثر
- بی اعتنایی کلی دولت به نخبگان حوزه علوم انسانی و غلبه نخبگان مهندسی
- سوءاستفاده از فضای عدالت خواهی وآرمان طلبی که توسط نخبگان مسلمان شکل گرفته بود.
- بر زبان راندن سخنانی که در حد و اندازه رهبری و تئوری‌پردازان نظام است نه رئیس جمهور
- گفت گو از مهدویت و نگرانی از استفاده برخی جریانات انحرافی نظیر انجمن حجتیه
- به کام توسعه عرق ریختن به نام دین و تعالی
-تنگ دانستن حلقه مشاوران
- گله گزاری از اطلاع رسانی
- مخالفت با پاره ای از سیاست های فرهنگی دولت با توجه به رویکرد فرهنگی ابتدایی دولت و برآورده نشدن انتظارات مخصوصاً در بخش دانشگاه و آموزش و پرورش کشور (مخصوصاً در شخص وزیر فرهنگ و علوم)‌‌
- برخی مسائل سیاست خارجی (مانند مذاکره مصر و راه آمدن با اعراب و مذاکره با آمریکا و...)
- ناکامی مبارزه با مفاسد اقتصادی
ب) اما مهمترین نقدها و نزاع های نخبگان غربگرا این مواضع است:
- به کار گرفته نشدن و رانده شدن هدفمند از رأس و بدنه
- مخالفت صریح دولت و دولتیان با افکار و آراء این دست نخبگان روشن فکر
- بی اعتنایی کلی دولت به نخبگان حوزه روشنفکری و عمل زدگی و نوعی خود محوری
- عدم پیگیری جدی برنامه های ۵ ساله توسعه وخلل در رسیدن به اهداف چشم انداز با قرائت روشنفکری
- تعدد زندانی‌های سیاسی و فیلترینگ فضای سایبر
- پوپولیست بودن رئیس جمهور
- مخالفت دولت با برنامه های فرهنگی توسعه محور و تلاش در جهت تخریب مظاهر فرهنگی متجدد و عدم درک مدیران فرهنگی از ماهیت این مقولات
- بر زبان راندن سخنان پرهزینه برای کشور و در مجموع اقداماتی که کشور را به سوی جنگ پیش می‌برد (مانند هولوکاست و تهدید اسرائیل به نابودی)
- بی تدبیری در سیاست خارجی به معنای از دست دادن موقعیت های امتیازگیری در پرونده ی هسته ای
- مجموعه اقداماتی که به فرار سرمایه از کشور منجر می‌گردد مانند بر زبان راندن سخنان آرمانی و مخالف پرور و جنگ طلبانه
- گفتن کلماتی که شأن ریاست جمهوری را پائین می‌آورد و مخالف شأن این مقام است. (سخنان عامیانه، مزاح ها و...)
- عدم اعتنا به کار کارشناسی، مشورت نکردن و بسته عمل کردن در برخورد با ستون‌های نظام و سر خود عمل کردن در مواضع مهم کشور
- هزینه شدن بیش از حد جایگاه رهبری برای دولت
- نقد های شدید به عملکرد اقتصادی دولت در زمینه هایی مانند دور شدن دولت از اقتصاد آزاد، حجم نقدینگی، تورم، سود بانک‌ها
- جابه جایی های مکرر کابینه و عدم ثبات مدیران و برنامه ریزان
تمام عرصه های پیشین را می‌توان در دو زمینه و در دو سو خلاصه کرد ، زمینه فکری و زمینه عملی و سوی اصولگرایی و سوی تجددخواهی. به عبارتی نزاع نخبگان مسلمان با احمدی نژاد آن است که چرا او در عرصه فکر و عمل مسلمانی نمی‌کند و نزاع نخبگان غربگرا آن است که چرا در عرصه فکر و عمل غرب را نمی‌خواهد، هر دو گروه می‌گویند او در فکر و عمل کاستی دارد، و به نسبت طیف و نزدیکی و دوری این کاستی معانی متکثری می‌یابد گاه به «یک اشکال جزئی قابل رفع» تأویل می‌شود و گاه به انحرافی بنیادین و مبنایی.
از آنچه گفته شد، نتیجه می‌شود که نخبگان غربگرا مشکل اصلی دولت را فکری و نخبگان مسلمان غالباً مشکل دولت را عملی می‌دانند. نخبگان مسلمان غالباً و اجمالاً اعتقاد او به مبانی انقلاب را دریافته‌اند و معتقدند که او در عمل نمی‌تواند به دلایلی این آرمان‌ها را محقق کند و نخبگان غربگرا غالباً و اجمالاً مخالفت او با مبانی غربی را دریافته اند و با این مخالفت به مخالفت بلند شده اند هرچند از نزاع های عملی هم غافل نیستند به عبارتی آنها غالباً احمدی نژاد را منحرف فکری می‌دانند و بحث نقدی های عملی فرع بر این انحراف از مبادی مدرن.
۴) این تقسیم بندی کامل نمی‌شود مگر با وارد کردن دسته ای دیگر از نخبگان. اگر همه نخبگان با احمدی نژاد مخالفند، پس تکلیف آنان که با او کار می‌کنند چیست؟ یا باید آن را از دایره نخبگی خارج دانست که حداقل با تعریفی که از نخبگی ارائه شد بعید است کسی به این سخن ملتزم شود: حتی در عرصه علوم انسانی و مباحث تئوریک نیز بعید است شاگردان آیت الله مصباح یزدی نخبه ندانست؛ پس این نخبگان موافق کجایند و کیانند و این تصمیم سازان خاموش چه می‌کنند و چه می‌اندیشند، حداقل خود احمدی نژاد یک نخبه است و باید در تحلیل ما جائی داشته باشد.
نخبگان دولت منصوب به احمدی نژاد که به اندیشه های او نزدیکند و نخبگان حاضر در بدنه که با او مخالف اند و از قبل بوده اند یا اکنون تحمل می‌شوند، نیز طیفی را مانند آنچه گفتیم تشکیل می‌دهند، گروهی که از نظر فکری به او بسیار نزدیک اند و نخبگان مسلمانند و گروهی نخبه غربگرا که از او دورند ، نخبگان داخل حاکمیت و دولت که خود مسئول و پاسخ گویند غالباً در مصدر سائل و طلب کارند و عملاً به طیف خارج از دولت نزدیک اند و این از طرفه روزگار است. ولی گروه نخبگان پاسخ گوی دولت (طیف وزیران، مشاوران و ...) نیز به همان نسبت تقسیم می‌شوند و کمابیش همان انتقادات را در محافل داخلی دارند، به این گونه شکل کامل می‌گردد. نتیجه آن که رفتار نخبگان درون حاکمیتی نیز شبیه نخبگان بیرونی است و همان تلقی از فکر و عمل احمدی نژاد در میان ایشان هست. هرچه نخبگان درون حاکمیت به احمدی نژاد از نظر رده اداری نزدیک تر می‌شوند با او هم فکرتر و موافقتر می‌شوند اما این مانع وجود انتقادات علمی نیست، کما اینکه خود احمدی نژاد نیز از عملکرد خود منتقد است و به کرّات از دولتش انتقاد می کند (مانند انتقاد از بانک‌ها)
۵) نخبگان مسلمان درون و بیرون دولت و نخبگان غربگرای بیرون و درون دولت میل همگرایی دارند. اگر احمدی نژاد بتواند انتقال این دو محور را تسریع کند رابطه خود را با نخبگان مسلمان بهبود بخشیده است. سوال اصلی آن است که مانع این همگرایی چیست؟ اگر این همگرایی در دو سوی طیف محقق شود، فضای شفافی را در سالهای آینده شاهد خواهیم بود که گردش نخبگان مسلمان را در درون و بیرون حاکمیت تسهیل خواهد کرد و عمری مدام برای اصولگرایی رقم خواهد زد اما اگر زاویه همچنان حفظ شود، اصولگرایی با مشکل مواجه خواهد شد.
نخبه درون حاکمیت ناقد و نخبه بیرون حاکمیت مدافع غنایمی اند که نباید از دست بروند. شاید شنیدن سخنان نخبگان و ایجاد جلسات مداوم و تقویت نهادهای ارتباطی مانند مرکز بررسی‌های استراتژیک ریاست جمهوری در این راه گام هایی مقدماتی باشد. اگر در روزگاری تطابق این دو محور حداکثری و دو محور به یک محور تقلیل یابد (یعنی تمام نخبگان مسلمان به نحوی در دولت حاضر باشند) وجود نخبگان غربگرا تحمل نخواهد شد و البته برعکس، آنگاه رقابت های واقعی میان نامزد های واقعی دو طیف تحقق خواهد یافت و آن گاه اصولگرایی خواهد ماند برای مدت طولانی و این ثبات به نفع همگان است حداقل در عرصه اندیشه.
عطاء الله بیگدلی
منبع : پایگاه خبری دیلم