یکشنبه, ۹ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 28 April, 2024
مجله ویستا

« تجربه ای تلخ در روته »


« تجربه ای تلخ در روته »
این بار نیز با دوستان گروه ستاک عازم کوهستان میشوم. کوهستانی که دیگر جزیی جدایی ناپذیز از زندگی من شده است . شاید بیش از اندازه به آن پرداخته ام (البته این پرداختن نه از نوع حرفه ای بلکه از روی احساسات است که خود را کوهنورد به معنای کامل آن نمی دانم)، نمی دانم شاید این هم نوعی اعتیاد است که هر روز بیش از پیش در عروق من می دود. ای کاش طبیعت و کوهستان زبان می داشت و سخن میگفت ، شاید در این صورت به دنبال دوستی در میان آدمیان نمی گشتم. ( دوستان این جمله بنده را نشنیده و نخوانده بگیرند!! )
جمعه روزی به تاریخ ۱۴ بهمن ماه سال ۱۳۸۴ با دوستان گروه ستاک و تعداد ۲۰ نفر به سرپرستی دوست خوبمان آقای « دانایی » عازم منطقه روته می شویم .
روته روستایی است از بخش فشم . از روستای روته به سه قله معروف اطراف میتوان دست یافت :
آبک ، روته و میان لالون
طبق معمول برنامه های زمستانی قرار ما ساعت ۶:۳۰ صبح از کنار پل سید خندان است ، این بار که همگی دوستان خوش قولی کرده و ۱۵ دقیقه نیز زودتر از موعد آمده اند راننده بنای ناسازگاری می گذارد و با نیم ساعت تاخیر یعنی ساعت ۷ صبح خود را می رساند . به اتفاق به سمت روته به راه می افتیم ، هوا ابری است و هواشناسی نیز هوایی ناپایدار را پیش بینی کرده است . به همین دلیل بطور دقیق نمی توان قله خاصی را جهت صعود انتخاب نمود ، اما بطور پیش فرض سرپرست برنامه ، قله « میان لالون» را برای صعود انتخاب می کند.
به جاده فرعی روته که می رسیم برف شب پیش ، جاده را سپید پوش کرده و بسیار لغزنده ، تا میانه راه که میرویم مینی بوس دیگر بالاتر نمی رود ، بالاجبار نیمی از مسیر را تا ابتدای روستا پیاده میرویم . بارندگی برف و باران بصورت پراکنده از همان ابتدای حرکت شروع میشود با هماهنگی که با آقای دانایی به عمل می آید مقرر میشود دوستانی که مایل به صعود هستند به سرپرستی خود ایشان به سمت قله حرکت کنند و مابقی دوستان همراه با اینجانب تا انتهای دره روته رفته و در منطقه تا بازگشت دوستان باقی بمانیم .
برای خوردن صبحانه در ایوان ویلایی نیمه ساز که در انتهای روستا وجود دارد توقف میکنیم بیشتر دوستان ظاهرا میلی به صعود ندارند و ترجیح میدهند در این هوای بارانی ( که با توجه به فصل و منطقه بسیار تعجب برانگیز است) در زیر سقف ایوان ویلا بمانند و به بازیهای زمستانی مشغول شوند . به هر روی ساعت ۹ صبح سیامک دانایی همراه با ۵ تن دیگر از دوستان به سمت قله میان لالون به راه می افتند . هنوز ۵ دقیقه ای از رفتن دوستان نگذشته است که در میان همهمه دوستان خانم رشیدی ( یکی از افرادی که با آقای دانایی برای صعود به قله رفته است) با آشفتگی کمک می خواهد ، از توضیحات وی متوجه میشویم که یکی از دوستان سقوط کرده است. اما نمی دانیم چه کسی ؟ هرکسی را میشد تصور نمود که سقوط کرده باشد به غیر از سیامک ! چون به قدری تجربه و پختگی دارد که کارهای ناسنجیده انجام ندهد . اما کوهنوردی با رعایت تمامی نکات ایمنی باز هم ورزش بالقوه خطرناکی است . لذا رعایت نکات ایمنی تنها می تواند شرط لازم سلامتی باشد و نه شرط کافی ، حتی اگر با تجربه ترین کوهنورد باشید .
پس از رسیدن به بالای سر سیامک متوجه میشویم که هنگام عبور از روی یکی از پلهای چوبی که بر روی رودخانه ساخته شده و برفی حدود ۵۰ سانتی متر بر روی آن نشسته است پای سیامک لغزیده و از ارتفاعی حدود ۳ متر بر روی سنگی در کنار رودخانه پرت شده است . خوشبختانه با توجه به آمادگی جسمی ایشان و کمی خوش شانسی مشکل حادی در شرایط اولیه ایشان مشاهده نمیشود . البته ۱۰ دقیقه اول از مشکل تنفسی کمی شکایت میکند ، اما نشانه ای از جراحت سطحی و یا خونریزی داخلی دیده نمی شود دوستانی که برای کمک آمده اند ، کمی از دانسته های کلاس امداد و نجات را به کار میگیرند .مابقی دوستان را به کنار ویلا هدایت کرده و با چند تن از دوستان پس از اطمینان خاطر از سلامت نقاط حساس بدن سیامک ، ( و ساختن چادری موقت توسط باتوم و پانچو به مدت ۱۰ دقیقه ای جهت رفع شوک اولیه حاصل از سقوط ) وی را بلند می کنیم تا به کنار ویلا باز گردیم . با ابراز شکایت وی از ناحیه قفسه سینه سمت چپ و مشکل در تنفس احتمال شکستن دنده و یا خونریزی شش میرود . با کمی استراحت وی و بررسی نشانه های حیاتی و تنفسی وی احتمال خونریزی بسیار بعید بنظر میرسد . به مدت ۳۰ دقیقه ای صبر میکنیم پس از این مدت زمان حال عمومی وی کاملا عادی میشود . اما مشکل تنفسی وی باقیست . با توجه به ابراز تمایل به ماندن سیامک و همچنین شواهد تصمیم میگیرم که وی در کنار ویلا به استراحت بپردازد و دیگر دوستان نیز فقط تا انتهای دره بروند . آقای زمانی دوست خوب دیگر ما در کنار سیامک می ماند و ما به اتفاق مابقی دوستان به سمت دره انتهای روته به راه می افتیم . برفی سنگین منطقه را پوشانده است و بارندگی باران برف شل آبی ساخته است که خیلی سریع لباسها را خیس میکند و برف کوبی را مشکل ، پس از پیاده روی در حدود ۳۰ دقیقه در کنار تپه ای با شیب ملایم و مناسب جهت بازی زمستانی و تفریح دوستان توقف میکنیم .
از آنجا که ارتفاع گرفتن اعتیادی است که هر علاقمندی به کوهنوردی را گرفتار میکند ، دیدن ارتفاعات اطراف و صعود نکردن کاری است بس دشوار ، از همین رو با ۴ تن از دوستان به سمت قله روته می رویم و مابقی گروه با سرپرستی آقای « صنعتی » در دره روته باقی می مانند.
نزدیک به ۳۰ دقیقه ای از کنار دوستان دور شده ایم و نزدیک به گردنه اول می رسیم ، ارتفاع برف تا ۱ متر نیز میرسد دیگر برف کوبی نیز جوابگوی کار نیست که در این هنگام با صدای آقای صنعتی که اعلام میدارد حال عمومی سیامک رو به خرابی است با سرعت رو به پایین باز میگردیم و همه دوستان را نیز به کنار ویلا باز میگردانیم . تا مشکل جدیدی ایجاد نشود . پس از رسیدن به کنار سیامک متوجه می شویم که بر اثر فشار وارده از سقوط ، فشار خون وی افت کرده و چد دقیقه ای دچار لرز شده است و مشکل تنفسی وی نیز هنوز بهبود نیافته است . از همین رو با هماهنگی با آقای زمانی تصمیم براین میشود که هر چه سریعتر سیامک را به درمانگاه و در صورت لزوم به تهران باز گردانیم.
گروه را به آقای زمانی سپرده و آرام آرام به اتفاق آقای حمید سالمی یکی دیگر از دوستان ، به سمت روستا بازمیگردیم ، در روستا با کرایه کردن یک اتوموبیل خود را به درمانگاه فشم می رسانیم . پزشک عمومی درمانگاه با معاینه سیامک اعلام می دارد که مشکل خونریزی داخلی وجود ندارد اما امکان شکستن دنده می رود لذا جهت اطمینان خاطر بهتر است که مصدوم را به تهران برسانید.
با خودرو دیگری عازم تهران میشویم تا سیامک را به نزدیکترین بیمارستان که بیمارستان « الغدیر » است برسانیم . حدود ساعت ۱۳به بیمارستان الغدیر می رسیم و پس از معاینات اورژانسی اولیه جهت انداختن عکس از قفسه سینه ، سیامک را به بخش رادیولوژی می بریم .پس از انداختن عکس و معاینه مجدد دکتر ، دکتر اظهار میدارد که شکستگی در دنده وی مشاهده نمی شود اما مدتی باید از دنده های خود مراقبت کند. جهت بهتر شدن تنفس سیامک حدود ۳۰ دقیقه ای اکسیژن مصنوعی به وی وصل می کنند.
با هماهنگی با آقای زمانی ، حدود ساعت ۱۴ دوستان از روته به سمت تهران باز میگردند و حدود ساعت ۱۵ از کنار بیمارستان به اتفاق یکدیگر به سمت پل سید خندان که مبدا حرکت بوده است باز میگردیم . نزدیکی پل سید خندان با پنچر شدن مینی بوس ، خوش قولی راننده و حوادث روز کامل می شود . برخی از دوستان از همان جا خداحافظی کرده و برخی دیگر تا اتمام پنچرگیری می مانند.
این برنامه با حادثه ای تلخ که می توانست بسیار تلخ تر از اینها تمام شود ، به پایان میرسد ( کافی بود که کلنگ سیامک درون بدن وی فرو برود یا درون رودخانه سقوط کرده و در آن هوای سرد کاملا خیس شود که با توجه به فاصله تا روستا سرمازدگی وی حتمی بود و یا ..... )
در این برنامه نیز بسیاری از دوستان با پختگی کامل که لازمه کوهنوردی است در امر امداد به سیامک و همچنین هدایت گروه به کمک یکدیگر شتافتند که از همین جا از تمامی دوستان تشکرمیکنم ، خصوصا آقایان : زمانی و سالمی .
●نکته بسیار مهم :
پس از گذشت بیش از ۴ روز ازحادثه و عدم بهبود سیامک ، وی مجددا به پزشک مراجعه نمود و بر اساس همان عکسی که روز حادثه از وی گرفته شده بود مشخص شد که دو دنده سمت چپ قفسه سینه وی دچار ترک خوردگی شده است .
( پیدا کنید دکتر پرتغال فروش را ، ولی توی بیمارستان الغدیر دنبالش نگردید ؟!!! )
منبع : آمری نیا


همچنین مشاهده کنید