پنجشنبه, ۱۳ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 2 May, 2024
مجله ویستا

درباره علیرضا کیامنش


درباره علیرضا کیامنش
▪ علیرضا كیامنش
▪ متولد ۱۳۲۳ در اندیمشك
▪ فوق دیپلم راهنمایی تعلیماتی مدارس از دانشگاه سپاهیان انقلاب (مامازن)
▪ كارشناسی رشته آموزش ابتدایی (دانشگاه تربیت معلم)
▪ كارشناسی ارشد رشته مشاوره و راهنمایی (دانشگاه تربیت معلم)
▪ فوق لیسانس رشته روش های تحقیق و ارزشیابی از دانشگاه UCLA آمریكا
▪ دكترای رشته روش های تحقیق و ارزشیابی از UCLA آمریكا
▪ دیپلم تخصصی تحقیق و ارزشیابی برنامه های درسی آموزش جمعیت از دانشگاه ویلز، كاردیف، (انگلستان)
▪ استاد دانشگاه تربیت معلم تهران
▪ رئیس دانشكده روانشناسی و علوم تربیتی دانشگاه تربیت معلم تهران
▪ عضو انجمن روانشناسی ایران
▪ عضو انجمن ارزشیابی آموزشی ایران
▪ مؤسس و عضو انجمن ایرانی تعلیم و تربیت
▪ عضو سابق انجمن تحقیقات تربیتی آمریكا به مدت ۱۰ سال
▪ عضو سابق انجمن بین المللی ارزشیابی پیشرفت تحصیلی به مدت ۹ سال
▪ مؤسس و عضو انجمن تحقیقات آموزشی
▪ مدیر گروه مشاوره دانشگاه تربیت معلم تهران
▪ عضو كمیته ملی تربیتی، علمی و فرهنگی ملل متحد (یونسكو) در ایران
▪ مشاور تحقیقاتی وزارت آموزش وپرورش در یك دوره
▪ عضو كمیسیون روانشناسی و علوم تربیتی، حقوق، علوم سیاسی و اجتماعی (شورای پژوهش های علمی كشور)
▪ سرپرست مركز تحقیقات آموزشی و دبیر شورای تحقیقات وزارت آموزش و پرورش
▪ عضو شورای تغییر نظام آموزش و پرورش با تأیید شورای عالی انقلاب فرهنگی
▪ مدیر طرح سنجش صلاحیت های پایه: ارزشیابی درون داده ها و برون داده های آموزشی در ایران پایه پنجم ابتدایی (ABC)، صندوق كودكان ملل متحد (UNICEF) و پژوهشكده تعلیم و تربیت
▪ مدیر طرح ارزشیابی از طرح آموزش دختران روستایی شاغل (UNICEF)
▪ عضو هیأت تحریریه نشریات علمی ـ پژوهشی اندیشه های نوین تربیتی (دانشگاه الزهرا)، فصلنامه تعلیم و تربیت (دانشگاه علامه طباطبایی)، مجله علوم تربیتی و روانشناسی (دانشگاه شهید چمران اهواز)، دو فصلنامه روانشناسی معاصر و ....
▪ مدیر مسئول نشریه «پژوهش نامه آموزشی» و سردبیر نشریه فصلنامه تعلیم و تربیت
▪ مؤلف ۸ عنوان كتاب و مترجم بیش از ۱۰ جلد كتاب با عناوینی چون: استدلال آماری در علوم رفتاری، ارزشیابی آموزشی و ...
اهمیت علیرضا كیامنش به عنوان یك چهره مهرگانی در گستره فعالیت های ماندگار، مهم و متعدد او در حوزه علوم تربیتی و به خصوص آموزش و پرورش است كه نمود بیشتری می یابد. وی بارها با ارائه تحقیقات و پژوهش ها و اجرای پروژه های تربیتی ـ آموزشی، علاقه مندی و توانایی هایش را در این عرصه به منصه ظهور گذارده است، اگرچه درخصوص عدم بهره گیری از این برنامه ها و مشكلات موجود بر سر راه، بر شیوه عملكرد حوزه علوم تربیتی انتقادهایی دارد و كاستی هایی را بیان می دارد: «ما در هر حوزه ای از جمله علوم تربیتی مشكل داریم. شاید یكی از دلایل مشكلاتمان این است كه جامعه ما جامعه ای علمی نیست.
وقتی جامعه علمی نباشد، بالطبع نمی توانیم با مسائل علمی برخورد كنیم. بنابراین، راه حل علمی نمی یابیم و مسائل روی هم انباشته می شوند. ما دنیایی داریم به نام جامعه كه قوانین خاص خودش را دارد و در این جامعه بزرگ بخشی به نام آموزش و پرورش داریم كه ۱۸ـ۱۷ میلیون نفر را دربردارد. یك جامعه كوچكتر هم داریم كه جامعه دانشگاهی ماست و در دل آن زیرمجموعه ای به نام علوم تربیتی و روانشناسی است كه انتظار می رود این بخش، مقداری راهگشا و هدایت كننده آن جامعه بزرگ یعنی آموزش و پرورش باشد و همچنین جامعه بزرگ تری به عنوان كشور كه از نظر مسائل رفتاری و روحی و روانی موجود در جامعه دچار اشكال است.
در مجموع، چه از نظر تعداد، چه از نظر حجم كار و چه از نظر توانمندی ها، واقعاً توانایی انجام كار را نداریم و جالب است كه نتوانیم با هم ارتباط نیز برقرار كنیم. مثلاً آموزش و پرورش در زمینه هایی از ما خیلی جلوتر است، اما در بخش هایی هم ما احساس می كنیم چیزهایی داریم كه آنها ندارند ولی نه فرصت می شود از تجارب آنها استفاده كنیم و نه فرصتی كه ما برویم در آزمایشگاه های آنها و نظریه هایمان را تبدیل به عمل كنیم.»
مراحل تكامل و پیشرفت های علمی و تحصیلی كیامنش از همان اوان كودكی تا گرفتن مدرك دكتری همواره با سختی ها و مشكلات فراوانی روبه رو بوده است. با این حال، او هرگز از پا نیفتاده و یك نفس در راه علم اندوزی و انتقال و به كارگیری آن یكه تاز بوده است.
پدرش كارمند راه آهن بود و از این رو، دوره دبستان را در ایستگاه راه آهن میان اندیمشك و دورود سپری كرده است، چرا كه روستای آن ها كنار خط آهن واقع بود و بخشی از كلاس های درس را برای كودكان در اتاق های خالی ایستگاه قطار برپا كرده بودند، تا كلاس ششم را بی دردسر گذراند و پس از آن به دلیل نبودن امكانات آموزشی كافی در روستا، بچه ها باید به شهر می رفتند و این برای آن ها مسأله ساز می شد. با این همه، مادرش برای ادامه تحصیل به او فشار می آورد و كیامنش به راه روشن خویش ادامه داد و همین امر انگیزه ای در پنج ـ شش خواهر و برادر دیگر او ایجاد كرد كه آن ها نیز به هر قیمت درسشان را ادامه دهند.
دوره دبیرستان را در ۳ شهر اندیمشك، دزفول و اهواز گذراند اما دیپلمش را از دزفول گرفت. پس از آن به عنوان معلم روزمزد وارد آموزش و پرورش شد و در همان مدرسه ای كه خود روزگاری دوره دبستان را در آن خوانده بود، تدریس چند پایه در كلاس درس را برعهده گرفت. مدتی بعد به سربازی رفت و ۱۸ ماه در سپاه دانش در روستاهای دزفول و كهگیلویه و بویراحمد فعالیت كرد. با اتمام خدمت سربازی، جذب آموزش و پرورش شد و در دزفول برای دبیری استخدام شد و در شوش به تدریس پرداخت.
در بهمن ۱۳۴۳ به دانشگاه تربیت معلم رفت و یك دوره دوساله راهنمای تعلیماتی را گذراند. پس از آن، دوباره به دزفول بازگشت و مدت یك سال در روستاهای دزفول، شوش، هفت تپه، اندیمشك و ... در مقام مسئول راهنمای تعلیماتی روستاها به انجام وظیفه پرداخت و با دوچرخه و موتور از این روستا به آن روستا و از این معلم به آن معلم سركشی كرد. سال ۱۳۴۸ از دانشگاه تربیت معلم لیسانس آموزش ابتدایی گرفت و یك سال در كرمانشاه دبیر سپاه دانش آموزش های معلمی شد. با اتمام این دوره توسط آموزش و پرورش به اصفهان فرستاده شد. آن زمان كارخانه ذوب آهن به تازگی در حال شكل گیری بود و آهسته آهسته اصفهان به شهری صنعتی تبدیل می شد. آنجا یك طرح سوادآموزی تابعه یونسكو برپا بود كه كیامنش نیز برای آموزش كارگران بی سواد تلاش می كرد.
در مردادماه ،۱۳۴۹ به سوسنگرد منتقل شد و یك ماه مسئولیت مدارس روستایی این محل را به دوش كشید اما همان سال برای تحصیل در رشته مشاوره و راهنمایی در مقطع فوق لیسانس قبول شد و به دانشگاه تربیت معلم بازگشت وسال ۵۱ موفق به گرفتن مدرك خود شد و با همین مدرك به دزفول رفت و در هیبت مشاور و راهنمای مدارس دوره راهنمایی دزفول شروع به كار كرد. ضمن این كه مركز مشاوره ای هم راه اندازی و خود را به عنوان سرپرست مركز معرفی كرد. ۳ سال در دزفول به فعالیت پرداخت. مدت كوتاهی نیز در دانشسرای مقدماتی به صورت پاره وقت با آموزش و پرورش دزفول همكاری كرد. در چنین شرایطی در حالی كه دریافت بورس تحصیلی و ادامه تحصیل میان جوان های آن روزگار به نوعی مد شده بود و از طرفی دانشگاه تربیت معلم در تلاش برای تربیت نیرو بود، دكتر كیامنش در چند بورس تحصیلی پذیرفته شد از جمله بورس دانشگاه زاهدان و دانشگاه تربیت معلم.
اسفندماه ۱۳۵۴ با استفاده از بورس راهی آمریكا شد. آنجا ابتدا فوق لیسانس در رشته تحقیقات آموزشی گرفت و بعد تحصیل در مقطع دكتری را آغاز كرد. زمانی كه تنها دفاع از پایان نامه اش باقی مانده بود، بنا به دلایلی مجبور شد به ایران بازگردد و این اتفاق در بهمن ۵۸ روی داد:
«قرار بود پس از ۳ـ۲ ماه برگردم كه بازگشت من مصادف شد با حادثه طبس كه درواقع سفر به آمریكا را تقریباً غیرممكن كرد و من ماندم و دستم كوتاه از مدرك دكتری. اینجا هم دانشگاه ها تعطیل بودند.به ناچار، از نو به آموزش و پرورش رفتم و مجدداً در دزفول مشغول به كار شدم. در تابستان به تهران منتقل شدم و رفتم منطقه ۱۶ تهران (نازی آباد) و در دبیرستان های نازی آباد شروع به تدریس زبان كردم! در سال ،۶۰ دوره های دوساله تربیت معلم دایر شد و از من دعوت كردند به عنوان مأمور بروم و این دوره دوساله را تدریس كنم. در این میان، فرصتی به دست آوردم و به آمریكا رفتم و مدرك دكترایم را گرفتم. سال ۶۲ بود و من در مراكزی مانند زینبیه (در افسریه) و مركز تربیت معلم دكتر بهشتی (در ترمینال خزانه) كار می كردم. در نهایت، سال ۶۳ كه دانشگاه ها پس از دوره ای تعطیلی باز شدند، آموزش و پرورش موافقت كرد به دانشگاه تربیت معلم منتقل بشوم و از تیرماه همان سال با استادیاری پایه یك به اینجا آمدم.»
در مورد علیرضا كیامنش باید گفت او همیشه مسئولیتی را برعهده داشته و حتی گاهی چند پست را با هم انجام می داده و در همه موفق و شایسته عمل كرده است. محض نمونه مدتی مدیر گروه تكنولوژی دانشگاه تربیت معلم بوده است، همچنین مسئول مؤسسه تحقیقات تربیتی دانشگاه در نخستین سال های دهه ،۷۰ برای یك فرصت مطالعاتی یك ساله به دانشگاه سانتاباربارا در آمریكا می رود و پس از اقامتی هشت ماهه در حالی كه هنوز باید برای اتمام كارش چند ماه دیگر بماند، از او درخواست می شود به ایران بیاید و مسئولیت هایی را بپذیرد و او با میل و علاقه به ایران برگشته، همكاری های نزدیكی را با آموزش و پرورش آغاز می كند. مركز تحقیقات آموزش و پرورش را اداره می كند. وی در كسوت دبیر شورای تحقیقات این سازمان قرار می گیرد و طرح های تحقیقاتی مختلفی را با سازمان اجرا می كند.
از مهم ترین آن ها می توان به حضور در شورای تغییر نظام آموزشی اشاره كرد كه ارزشیاب این برنامه هم بوده است و در سال های اول تا سوم، ارزشیابی جامعی از نظام جدید آموزشی متوسطه را انجام می دهد. در سال ،۱۳۷۵ هماهنگی سومین طرح «مطالعه بین المللی ریاضی و علوم» (TIMSS۹۹) را به عهده می گیرد. اگرچه پیشتر مسئولیت نخستین دوره آن در سال ۹۵میلادی و دومین دوره اش نیز بر عهده كیامنش بوده است. در سال ،۷۲ از مرتبه استادیاری به دانشیاری تغییر وضعیت می دهد و تا سال ۷۹ ارتباط خود را جسته گریخته با آموزش و پرورش حفظ می كند ازجمله در زمان وزارت دكتر نجفی.
اما از این سال به بعد ارتباط رسمی او با سازمان كم و كمتر شد و اگر هم ارتباطی بود در زمینه كارهای پژوهشی بوده است.
او تاكنون با دانشگاه های بسیاری در سطح تهران و ایران همكاری های علمی ـ آموزشی داشته و در دانشگاه های تربیت مدرس، الزهرا (س)، شهید بهشتی، دانشگاه تهران، علامه طباطبایی و اغلب دانشگاه هایی كه به نحوی دانشكده های علوم تربیتی و روانشناسی دارند، تدریس كرده است و این همكاری ها همچنان ادامه دارد. وی عضو افتخاری انجمن مطالعات برنامه درسی است. ۴ سال سردبیر فصلنامه تعلیم و تربیت بوده كه در جشنواره مطبوعات سال ،۷۳ همزمان با سردبیری او به عنوان فصلنامه برتر سال شناخته شد.
نخستین كتاب ترجمه اش در سال ۶۵ توسط آموزش و پرورش به چاپ رسید. جهاد دانشگاهی مركز، در سال ۶۷ ترجمه دیگری از او را با نام «استدلال آماری در علوم رفتاری» چاپ كرد كه به عنوان كتاب سال معرفی شد و ترجمه دیگرش به نام «ارزشیابی آموزشی» مقام بهترین كتاب تحقیقی سال را در ۷۳ـ۷۲ به دست آورد. كیامنش همچنین مجموعه كتاب ها را با عبارت سنجش و اندازه گیری در سال ۸۴ ارائه كرد كه از جانب آموزش و پرورش به عنوان كتاب های برتر كمك آموزشی برگزیده شد.
یكی از دلایل مهمی كه سبب شد دكتر كیامنش از رشته مشاوره به رشته تحقیقات آموزشی روی بیاورد، نقش مؤثر و تعیین كننده ای بود كه یكی از استادانش در خارج از كشور به نام دكتر شیبرسون در تغییر سرنوشت او ایفا كرد: «من را به عنوان كمك استاد انتخاب كرده بودند و باید در تاریخ معینی خودم را به استادی معرفی و كارم را آغاز می كردم و برای آن ماهانه ۷۰۰ دلار حقوق می گرفتم. این در زمانی بود كه كل بورس من ۴۵۰ دلار بود و ۷۰۰ دلار اضافه گرفتن یعنی دوبرابرشدن حقوق! فكر می كردم من یك دانشجوی خارجی و با مشكلات فراوان زبان، آیا واقعاً می توانم كمك استاد باشم؟
آن هم با دانشجوهای رشته دكتری و فوق لیسانس. چون آنجا اصلاً لیسانس نداشتیم. دانشجویان دكتری سؤالاتشان را از من می پرسیدند و اگر من قادر به حل آن ها نبودم، از استاد می پرسیدم و می گفتم. این موضوع از نظر شغلی برایم افتخار بود و از نظر مالی ارزشمند. ولی هر طور حساب می كردم، می دیدم توانش را ندارم. رفتم پیش دكتر شیبرسون و گفتم چرا مرا انتخاب كردید؟ گفت لابد حس كردم توانایی هایی داری كه می توانی این كار را انجام بدهی و بعد از برخی درس هایم و نمره هایم سؤال كرد و گفت هر كس این در س ها را گرفته باشد از نظر دانشگاه آدمی است كه توانایی انجام این كار را دارد و شما هم به این دلیل انتخاب شده ای و یكی از كسانی هم كه تو را انتخاب كرد خودم بودم.
گفتم من نمی توانم این كار را بكنم. دكتر شیبرسون گفت: «از نظر ما كسی كه این درس ها را بگیرد و قبول شود، باید این توانایی ها را داشته باشد. اگر تو می گویی من این درس ها را گرفتم ولی این توانایی ها را ندارم فقط می توانم بگویم ما در نمره دادن به تو اشتباه كرده ایم! لذا شما باید از این دانشگاه تشریف ببرید.» گفتم خب شاید من نتوانم. گفت شما احتمالاً اعتماد به نفس نداری. یا می روی اعتماد به نفست را پیدا می كنی یا از فردا جایت در این دانشگاه نیست. من چند روزی نگران بودم تا این كه دكتر شیبرسون گفت چرا معطل می كنی و جواب نمی دهی؟ و دستم را گرفت و برد پیش همان استادی كه قرار بود من كمكش باشم و گفت: «ایشان كمك شماست و از همین امروز كارش را شروع می كند.
او اعتماد به نفس ندارد. اولین روزی كه حس كردی نمی تواند خبرم كن.» پس از آن دیدم واقعاً هیچ وقت مشكلی نداشتم و خیلی خوب از عهده كار برآمدم. ۳ـ۲ سال پیش دكتر شیبرسون را در برلین دیدم. به من گفت ظاهراً دیگر مشكل اعتماد به نفس نداری، من هنوز یادم است كه آمدی و گفتی من نمی توانم. اما حالا احساس می كنم خیلی كارها می توانی انجام بدهی. هر چند كه همان زمان هم خیلی كارها می توانستی انجام بدهی!
احمدرضا حجارزاده
منبع : روزنامه ایران