جمعه, ۱۴ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 3 May, 2024
مجله ویستا


عدالت چپ و عدالت راست


عدالت چپ و عدالت راست
اندیشه های سوسیالیستی به ویژه آرای مارکس در زمانی پدیدار شدند که انقلاب صنعتی در غرب در حال شکوفایی بود و کارخانجات مختلف در بخش های گوناگون کشورهای اروپایی برپا می شدند. در این دوران کارگران تحت وحشیانه ترین استثمارها قرار داشتند و به تعبیر مارکس دستمزد آنها در پایین ترین حد ممکن که تنها بقای آنها را تضمین کند پایین نگه داشته می شد. این فضای وحشتناک ناعادلانه (که در کتاب سرمایه مارکس به خوبی توصیف شده است) موجب پیدایش اندیشه های سوسیالیستی شد که نیاز فوری به اصلاح آن سیستم اقتصادی را طلب می کردند. اما مارکس به عنوان برجسته ترین متفکر چپ اصلاح آن سیستم را غیرممکن اعلام نموده و بر فروپاشی نظام سرمایه داری و جایگزینی آن با یک نظام کمونیستی تاکید کرد. او حتی خود را در مقام یک پیشگوی تاریخی قرار داده و از فروپاشی آن در آینده خبر داد.
به رغم آسیب شناسی صحیحی که مارکس از نظام اقتصادی لیبرال کلاسیک ارائه کرده و هنوز هم می تواند برای نظام های اقتصادی که بر پایه اقتصاد بازار آزاد حرکت می کنند بسیار سودمند باشد، نسخه تجویزی مارکس به هیچ عنوان موفق از کار در نیامد. نظام سرمایه داری بر خلاف پیش بینی مارکس به اصلاح خود اهتمام ورزید و کشورهایی که بر اساس الگوی اقتصادی مارکس بنا شده بودند به ورشکستگی مطلق رسیده و اکثریت قریب به اتفاق آنها یا از هم پاشیدند (مانند شوروی سابق و کشورهای بلوک شرق) یا با اصلاح خود نظام اقتصادی سرمایه داری را پذیرفتند (مانند چین) و معدود کشورهایی که هنوز بر اصول بنیادین آن پای می فشارند در قعر کشورهای جهان از نظر توسعه و رفاه قرار گرفته اند (مانند کوبا و کره شمالی).
به رغم شکست مطلق چپ مارکسیستی (و نه چپ اصلاح طلب سوسیالیستی که در ذیل لیبرالیسم قرار می گیرد) هنوز پیروانی از آن مکتب خود را بحق دانسته و با مصادره مفهوم عدالت راه نجات از بی عدالتی های موجود در جهان امروز را بازگشت به الگوی ورشکسته مارکسیستی معرفی می کنند. لازم به ذکر است که انواعی از باورهای چپ نیز امروزه خود را در اشکالی چون پست مدرنیسم پنهان نموده و در این پوستین به نقد نظام اقتصاد راست می پردازند.
● توزیعی محور عدالت چپ
مشکل اصلی اندیشه چپ در فهم و تبیین عدالت اقتصادی را می توان در کژخوانی و تعریف تک وجهی از عدالت اقتصادی دانست که آن را تنها در عدالت توزیعی خلاصه می کنند. تردیدی نیست که توزیع منصفانه یکی از مهمترین ابعاد عدالت اقتصادی است چه بدون آن ممکن است به رغم رشد اقتصادی مناسب در یک جامعه کماکان اقشار گسترده یی از مردم در فقر و محرومیت به سر برند اما نکته اینجاست که توزیع منصفانه (و نه توزیع برابر مارکسیستی) تنها پس از تولید و رشد اقتصادی قرار می گیرد. بنا بر آن قول مشهور در جامعه یی که تولید اقتصادی در وضعیت نامناسبی قرار داشته باشد تاکید بر عدالت توزیعی حتی در بهترین حالت تنها به توزیع عادلانه فقر خواهد انجامید. تفاوت اصلی بین اندیشه اقتصادی چپ و راست در همین جا قرار دارد. در اندیشه اقتصادی راست این تولید است که از اهمیت اولیه برخوردار است و توزیع منصفانه تنها با تولید اقتصادی مناسب معنا پیدا می کند. عدالت توزیعی در حقیقت تعریفی بسیار ساده اندیشانه از عدالت است که تنها می توان آن را در جوامع بسیار ساده و کهن اقتصادی (همانند کمون اولیه مارکسیست ها) اجرا نمود.
عدالت توزیعی تنها در جوامعی مصداق پیدا می کند که چیزی تحت عنوان تولید مازاد و افزایش سرمایه در آن وجود ندارد و انسان ها تنها به مصرف منابع محدود موجود مشغول هستند. در چنین جوامعی شاید بتوان بهترین نوع عدالت را عدالت توزیعی دانست که تقسیم نسبتاً مساوی منابع موجود را در دستور کار خود قرار می دهد. حتی در آرای مارکس نیز تاکید فراوانی بر ارزش افزوده که در حقیقت همان افزایش سرمایه است، می شود اما در عدالت توزیعی که مارکسیست ها بر آن تاکید می کنند با از میان رفتن خلاقیت و حذف نخبگان اقتصادی چیزی جز فقر برای توزیع باقی نخواهد ماند.
اما دنیای اقتصادی امروز وضعیت بسیار پیچیده تری پیدا کرده و این امر متاسفانه از چشم بسیاری از باورمندان به اندیشه های چپ اقتصادی پنهان مانده است. در اقتصاد امروز سرمایه و افزایش آن از چنان اهمیتی برخوردار شده است که اگر مارکس می توانست آن را مشاهده کند شاید کتاب سرمایه را مجدداً و بر اساس وضعیت جهان امروز می نوشت.
امروزه سرمایه دیگر همانند قرن نوزدهم وسیله یی برای استثمار نیروی کار نیست بلکه اساساً بدون سرمایه نیروی کار معنا پیدا نمی کند. علاوه بر آن جدا از قبح اخلاقی استثمار، امروزه گسترش حیرت آور بازار مصرف، استثمار را به امری نامطلوب و ناممکن بدل ساخته چه این بازار مصرف گسترده به مصرف کنندگانی نیاز دارد که می بایست از درآمدی بسیار بیشتر از تامین حداقل زندگی برخوردار باشند. اگر امروزه برخی از چپ های پست مدرن از غلبه روح مصرف گرایی در جهان شکوه می کنند این در حقیقت اعتراف به پیروزی نظام اقتصادی لیبرال است که مصرف (رفاه) را به امری همگانی تر بدل کرده و لذا چپی که خود را خلع سلاح شده می بیند این بار با چرخشی حیرت آور از ماتریالیسم به ایده آلیسم فلسفی روی آورده و از بحران معنا در جهان می نالد.
● رفاه راست جایگزین عدالت چپ
با توجه به آنچه در فوق به آن اشاره شد نظام اقتصادی سرمایه داری در جهت رشد هر چه بیشتر رفاه مردمان حرکت کرده است و این امر البته با عدالت چپ بسیار متفاوت است. در عدالت چپ مهم از میان بردن فاصله اقتصادی میان انسان هاست و از این امر باکی نیست که برای از میان بردن این فاصله، طبقات بالای اقتصادی را به پایین بکشیم. همان طور که گفته شد عدالت اقتصادی چپ عملاً به جای مرفه کردن طبقات پایین به توزیع گسترده فقر میان طبقات مختلف اقتصادی انجامیده است. اما در اندیشه اقتصادی راست عدالت بدین معنا جایی ندارد. در اندیشه راست این فاصله طبقاتی نیست که از اهمیت برخوردار است بلکه میزان رفاه عموم دغدغه متفکران راست است. در این باور اگر یک نخبه اقتصادی (آنترپونور) قادر باشد که با به کار انداختن درست سرمایه، تولید و رفاه را در جامعه افزایش دهد، افزایش فاصله اقتصادی او با دیگران موجب نگرانی نخواهد بود.
نباید از یاد برد که منظور از اندیشه راست در اینجا آن نوع از لیبرالیسم اقتصادی است که با گذار از لیبرالیسم کلاسیک قرن نوزدهم به اصلاح خود همت گماشته و رفاه عامه چنان در آن اهمیت پیدا کرده که دولت های رفاهی از دل آن ظهور می کنند. لیبرالیسم اقتصادی می بایست خود را مدیون اندیشه های سوسیالیستی و حتی آسیب شناسی های مارکس بداند اما نکته مهم این است که آسیب شناسی های سوسیالیستی عملاً راه را برای اصلاح نظام اقتصادی لیبرال باز کردند اما مسلماً در ارائه بدیلی برای آن نظام کاملاً ناموفق بودند.
در اندیشه راست، امروزه رفاه عموم از اهمیتی بنیادین برخوردار است و به همین علت است که قوانینی چون محدودیت ساعات کار و بیمه های گسترده اجتماعی به جزء لاینفک نظام های اقتصادی راست بدل شده اند. ایدئولوژی چپ نیز تا آنجایی که در ذیل اندیشه های لیبرال و تحت عناوینی چون سوسیال دموکرات ضمن حفظ اولویت تولید و تکثیر سرمایه به توزیع منصفانه تر همت می گمارد، می تواند بسیار سودمند باشد اما در آنجایی که کماکان در گورستان مارکسیسم بدیل بهتری را برای رفاه بشری می جوید، ارمغانی بهتر از اقتصادهای ورشکسته کره شمالی و کوبا به همراه نخواهد آورد.
سعید تراشیون
منبع : روزنامه اعتماد