چهارشنبه, ۲۳ خرداد, ۱۴۰۳ / 12 June, 2024
مجله ویستا


تحلیل سطحی از آسیب های اجتماعی


تحلیل سطحی از آسیب های اجتماعی
امر اجتماعی كه روزگاری در رابطه با نظریات جامعه شناسی و فقط در كالبد دانشگاه به حیات خود ادامه می داد، به درون جامعه قدم نهاده، تا به شكلی انضمامی تر در دسترس همگان قرار گیرد.
شاید از این روست كه این روزها تأمل در مسائل اجتماعی به عنوان یكی از موضوعات موردعلاقه به زبان روزمره راه یافته تا از راننده تاكسی و مغازه دار و معلم و استاد دانشگاه همه به یكسان در مورد آن صحبت كنند و نظر دهند. این رویكرد عام به علم اجتماعی از آن رو كه اقبال عمومی را به خود جلب كرده نشانه ای مثبت تلقی می شود. پس می توان آن را نشانه ای از پویایی در حیات یك جامعه دانست. با این حال اگر از زاویه ای آسیب شناسانه به این پدیده نگاه كنیم می توان چند ایراد جدی به این رویكرد وارد كرد.
اینجاست كه از دم دستی شدن به عنوان یكی از جدی ترین نقاط ضعف تحلیل های اجتماعی «عام شده» انتقاد می شود. در قالب این نگاه «سطحی» به پدیده های اجتماعی حرف های روزمره برمبنای نظریات اجتماعی واگویه نمی شود و اطلاعات اندك در زبان روزمره بیشتر از آگاهی تنگ مایه رسانه ای تغذیه می كند. این نقطه ضعف در بدنه حیات اجتماعی به آسانی گسترش پیدا كرده و به اشتباه شكلی از آگاهی واقعی به خود گرفته است. اینجاست كه ارائه برنامه های سطحی برپایه مفاهیم ساده شده به اوج می رسد و به گفتمان عام جامعه سرایت می كند. افراد براساس این مفاهیم ساده كه در ذهن خود انبار كرده اند به تحلیل امر اجتماعی پرداخته به سطحی ترین و كلی ترین شكل ممكن در مورد آن نظر می دهند.
در تحلیل های اینگونه میان آن كسی كه در مقام كاندیدایی ریاست جمهوری خود را به جامعه معرفی كرد و آنكه در تاكسی و خیابان به تحلیل شرایط اجتماعی می پردازد فرق چندانی مشاهده نمی شود. پدیده اجتماعی به سطحی ترین شكل ممكن در نگاه مسلط راه یافته از طریق زبان در جامعه انتقال پیدا می كند. اینجاست كه برخی نامزدهای تصدی كرسی ریاست جمهوری نیز با آگاهی از این موضوع و با استفاده از كلماتی عام همان جملاتی را بر زبان آوردند كه همه می گویند، بی آنكه خود داده ای عینی در مورد آن ارائه دهند، بی آنكه تحلیل شان از نظریات جامعه شناسی برخوردار باشد، بی آنكه تمامی شرایط فرهنگی، اقتصادی و اجتماعی را در تحلیل خود لحاظ كرده باشند.
آنكه چیزی می گوید، گفته است تا ناگفته ای را به زعم خود بازگو كرده باشد، غافل از آنكه همه ناگفته ها پیش تر بازگو شده اند. در این تأكید چه حكمتی نهفته است؟ اصرار برخی نامزدهای ریاست جمهوری بر گفتن اینكه طی ۱۶ سال گذشته به مسائل اجتماعی و آسیب های ناشی از آن بی توجهی شده از چه آبشخوری تغذیه می كند؟ ردپای این نوع نگاه را در جملات بسیاری كه در روزهای تبلیغات از سوی نامزدها واگویه می شد می توان مشاهده كرد.
یكی از نامزدهای انتخابات می گفت: «عرصه سومی كه در ۱۶ سال گذشته باید مورد توجه قرار گیرد. عرصه اجتماعی است، در عرصه اجتماعی مهمترین مسأله ما بی توجهی دولت به حوزه اجتماعی است. حجم بالای آسیب های اجتماعی، كاهش سرمایه اجتماعی براساس كاهش اعتماد اجتماعی است و اعتماد بین فردی مسائل اساسی ماست كه در این سالها به شدت به آن بی توجهی شده است.» پس حالا كه سخن به اینجا كشیده بهتر است پیكان انتقاد به سمت دولت نشانه رود: «بنده معتقدم نه تنها سیاست های دولت، بلكه كاركردهای دولت ها هم ضعیف و نامناسب بوده است و نه تنها این مسائل نیاز به اصلاح دارد بلكه باید استراتژی اصلی دولت آینده، استراتژی اصلاح در این ابعاد باشد.» از این زاویه همه موضوعات و همه تلاش ها مورد انتقاد قرار می گیرد. دولت درحالی در زمینه آسیب های اجتماعی و بی توجهی به آنها مقصر شناخته شده كه به باور بسیاری از كارشناسان مسائل اجتماعی، این مسائل موضوعاتی چند بعدی بوده و ریشه یابی آنها نه منوط به انتقاد از اجرای برنامه های یك مجموعه كه منوط به نقد یك ساختار اجتماعی است.
به عبارتی یك نفر مقصر نیست. با این حال نامزدهای ریاست جمهوری در جایگاه اپوزیسیون با بی توجهی به این نكته به صحبت های خود در این مورد ادامه دادند. یكی از آنها می گفت: «آسیب های اجتماعی در جامعه به دلیل سرمایه گذاری نامتناسب در دوره سازندگی است.» در آن روزها، صحبت های اینگونه در نقد تمامی برنامه های گذشته به عنوان سلاحی تبلیغاتی به كلی ترین شكل بیان می شد.
دكتر سیدهادی معتمدی مدیركل دفتر آسیب های اجتماعی بهزیستی با رد بسیاری از این گفته ها به دفاع از دولت پرداخته می گوید: «در دوره آقای خاتمی پنهانكاری در مورد آسیب های اجتماعی حذف شده و دولت وی موفق ترین دولت طول تاریخ ایران در رسیدگی به آسیب های اجتماعی است كه آثار مثبت این دوران تا سال ها باقی می ماند.» وی می افزاید: «برنامه ریزی ها برای كنترل آسیب های اجتماعی نیز از سال ۷۸ آغاز شد و بودجه دفتر آسیب های اجتماعی بهزیستی كه متولی ساماندهی آسیب های اجتماعی بود طی ۵ سال گذشته ۱۰ برابر شد.»
معتمدی خاطرنشان می كند: «در زمان حاضر ۲۵۰ مركز مداخله آسیب های اجتماعی در سراسر كشور فعال است و افرادی به طور مرتب برای كنترل آسیب های اجتماعی به استخدام دولت در می آیند.»
وی مهمترین و موفق ترین برنامه دولت در زمینه آسیب های اجتماعی را كنترل طلاق و كودكان خیابانی می داند و تصریح می كند: «آمار كودكان خیابانی از ۳۰ هزار و ۱۸۸ نفر در سال ۸۲ به ۲۱ هزار نفر در سال ۸۳ كاهش یافت.»
پس آنگونه كه ادعا می شود بحث آسیب های اجتماعی، چندان هم كه در كلام نامزدهای ریاست جمهوری به عنوان یك سلاح تبلیغاتی مورد استفاده قرار می گرفت، در ۱۶ سال گذشته مورد بی مهری قرار نگرفته است.
این در حالی است كه دولت در ساختارهای اجتماعی تنها به یك مجموعه اجرایی محدود و مشخص به شكل انضمامی محدود نمی شود. سخن ازدولت و ۱۶ سال فعالیت ناكام اجرایی،آن هم از جانب برخی كاندیداهای ریاست جمهوری كه خود مسؤولیت های اجرایی متعددی در این مدت بر عهده داشته اند، این سؤال را به ذهن می آورد كه این اشخاص خود چه نقشی در كنترل یا افزایش آسیب های مورد نظر داشته اند؟
اگر می پذیریم كه آسیب های اجتماعی از شكلی چند لایه برخوردار بوده، نمی توان چشم بر نقش اجرایی آنها در گسترش یا كاهش آسیب ها بست. این در حالی است كه به اعتقاد كارشناسان مسائل اجتماعی توجه به نگاه آسیب شناسانه به جامعه و تأكید بر گسترش آسیب ها در این جامعه از رویكردی تغذیه می كند كه در آن نظریات اجتماعی و توجه به ابزار نظری در تحقیقات آن چندان مورد استفاده قرار نمی گیرد. در این رویكرد كه به گفته برخی رویكرد «مهندس اجتماعی» است، اینگونه فرض می شود كه جامعه به عنوان یك ارگانیسم اجتماعی دچار بیماری است و بنابراین بایستی به درمان آن كوشید تا بیماری آن درمان شود. اینجاست كه توجه به نقش نظریه پرداز اجتماعی كمرنگ شده و تحقیقات علمی از بین می رود.
تفاوت در نرخ آماری كه از سوی مؤسسات رنگارنگ در مورد مسائل اجتماعی ارائه می شود از این دیدگاه ناشی می شود. دكتر «سیدحسن حسینی» جامعه شناس و رئیس مركز تحقیقات اجتماعی دانشگاه تهران این رویكرد را متأثر از سال های آغازین انقلاب اسلامی و محصول جو انقلابی آن دوران می داند كه در آن: «نسبت به تحقیقات دیدگاه منفی وجود داشت و این دیدگاه توسعه پیدا كرد. متأسفانه این دیدگاه موجب شد كه بسیاری از كارگزاران ما در ارتباط با اجرای سیاست های خود از تیررس تحقیقات ماقبل و مابعد سیاست هایشان مصون بمانند. البته بعد از جنگ و در دوره های سازندگی و دوره های آقای خاتمی رویكردهایی به تحقیقات اجتماعی شد.»
توجه به این گفته ها كه در آن به شكلی از زاویه ای كلان تر نگاه می شود می تواند از دو زاویه صورت گیرد. از یك زاویه می توان با نگاه انتقادی و بی طرفانه به نقد پرداخت. منتقد حتی اگر بی رحم باشد تنها در صورتی قادر به انجام ایده خود می شود كه دستی در انجام آنچه نقد می شود نداشته باشد. آنكه خود در ساختار موجود مجری بوده و مدیریت داشته و در عین حال به نقد بی پروای تمامی دستاوردهای اجتماعی ۱۶ سال گذشته می پردازد، فقط از زاویه دوم به موضوع نگاه كرده. در این زاویه از اشكالات موجود برای بهره برداری های سیاسی استفاده می شود. زبان به عنوان ابزار اصلی این رفتار مورد استفاده قرار می گیرد تا به آسانی ۱۶ سال مدیریت زیر سؤال رود. آن هم در حالی كه خود را مبرا كرده، دولت را به عنوان یك ساختار كلان به یك مجموعه كوچك اجرایی محدود كرده، آنگاه بی رحمانه به انتقاد از همان مجموعه كوچك می پردازد.
آیا به شخصی كه اینگونه انتقاد می كند نباید به دیده شك نگریست؟ این در حالی است كه تمامی برنامه های ۵ ساله گذشته كه در قالب برنامه های توسعه مورد اجرا قرار گرفته تحت نظر عالی ترین مقامات اجرایی كشور انجام شده است. راستی از چه كسی با چه روشی انتقاد شود بهتر است؟ «زمان» برای آنان كه ادعا را در بی نهایت خویش به زبان روزمره راه داده اند، روزهای دشواری در چنته پنهان كرده است.
داوود پنهانی
منبع : روزنامه ایران