پنجشنبه, ۱۳ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 2 May, 2024
مجله ویستا

روابط ۱۲۵ ساله ایران و امریکا


روابط ۱۲۵ ساله ایران و امریکا
قفل در دیوار بلند بی اعتمادی ایران و امریکا باز هم باز نشد. در حالی که برخی از محافل خبری و دیپلماتیک جهانی احتمال می دادند که وزیران خارجه ایران و امریکا در حاشیه نشست شرم الشیخ که این هفته برگزار شد دیدار کنند اما این احتمال به واقعیت نپیوست و برگی دیگر به تاریخ ۱۲۵ ساله روابط سیاسی ایران و ایالات متحده امریکا افزوده شد.
هرچند که منوچهر متکی و کاندولیزا رایس در بندر ساحلی شرم الشیخ یک احوال پرسی مودبانه داشتند اما هیچ کس نام مذاکره بر آن ننهاد. در ضیافت ناهاری که در روز نخست اجلاس با حضور وزیران خارجه حاضردر شرم الشیخ و به ابتکار ابوالغیط وزیر خارجه مصر صورت گرفت، منوچهر متکی در بدو ورود به ضیافت می گوید؛ «السلام علیکم،» و کاندولیزا رایس به انگلیسی به وی پاسخ می دهد؛ «عربی شما بهتر از انگلیسی من است.» در همین حال میزبان اجلاس به متکی می گوید؛ «می خواهیم فضا را کمی گرم کنیم» و متکی بلافاصله می گوید؛ «در روسیه زمستان ها بستنی می خورند، چرا که می گویند بستنی از هوا گرم تر است» و رایس نیز با لبخند می گوید؛ «بله چنین است.» بدین ترتیب، هر چند متکی روابط سرد میان دو کشور (بستنی) را بهتر از رابطه یی ناعادلانه و براساس منافع یک سویه (هوای زمستانی) می داند اما این مجادله مودبانه هم نتوانست یخ روابط ۱۲۵ ساله ایران و امریکا را ذوب کند.
● چگونگی آغاز روابط ایران و امریکا و قطع اولین ارتباط
از روزی که رابرت ایمبری کنسول امریکا در تهران به دست مردم و نظامیان خشمگین کشته شد و تا روزی که موضوع سفر مک فارلین به تهران افشا شد همگی حکایت از ناکارآمدی دیپلماسی امریکا نسبت به ایران دارد. از نخستین پیمان رسمی ایران و امریکا تا سفر نخستین سفیر واشنگتن به تهران ۲۷ سال فاصله افتاد که پس از آن ورود ساموئل بنجامین در سال ۱۲۶۲ پنج سال طول کشید تا نخستین سفیر ایران به ایالات متحده عزیمت کند.
از آن تاریخ تا ۱۲ فروردین ۱۳۵۸ که «چارلز ناس» به عنوان کاردار برای تحویل گرفتن سفارت امریکا از ویلیام سولیوان آخرین سفیر واشنگتن، وارد تهران شد روابط دو کشور چند باری کمای دیپلماتیک را تجربه کرده بود. ماجرای ماژور رابرت ایمبری در سال های پس از جنگ جهانی اول، نقطه آغاز ناکامی های امریکا در ایران است.
در حالی که قدرت نفوذ امریکا در ایران طی سال های اواخر عمر دولت قاجار در حال افزایش بود، به ناگاه ماجرای قتل کنسول امریکا در تهران همه چیز را به هم ریخت و عملاً منجر به خروج امریکا از صحنه رقابت در ایران شد.
در روز جمعه ۱۸ژوئیه ۱۹۲۴ رابرت ایمبری کنسول امریکا در تهران به قتل رسید. «ایمبری» از مردمی که در سقاخانه بودند عکس می گرفت؛ سیدحسین، طلبه جوان هفده ساله یی، ایمبری را متهم کرد که آب را مسموم کرده است و بهایی است.
مردم به ایمبری که هنوز عکس می گرفت حمله کردند. او بلافاصله بدون آنکه آسیبی ببیند داخل درشکه شد و به راه افتاد. «وقتی نگهبان پادگان فوج پهلوی تیپ قزاق، درشکه ایمبری را متوقف کرد جمعیت به آنها رسید. تعداد زیادی از سربازان به مردم پیوستند. ایمبری را به خیابان کشیدند و کتک زدند. ایمبری پیش از آنکه پلیس نجاتش بدهد به سختی مجروح شد و تقریباً چهار ساعت پس از حمله فوت کرد.»
پس از این ماجرا در ۱۲ آبان ۱۳۰۳ وزارت خارجه ایران در تلگرافی از سفیر تهران در واشنگتن خواست به وزارت خارجه امریکا اعلام کند حکم حبس ابد متهمان به قتل معاون کنسولی امریکا در تهران تغییر کرده و عوامل قتل، اعدام شده اند؛ از این رو ضرورتی به قطع رابطه با ایران نیست. اما در همین دوره رضاشاه بود که وقفه یی ۳ساله در روابط تهران و واشنگتن افتاد؛ آن هم به یک دلیل عجیب.
داستان چرایی قطع روابط ایران و امریکا در سال ۱۳۱۵ از جانب تهران، بدین قرار بود که پلیس شهر واشنگتن اتومبیل غفارجلال علاء رئیس نمایندگی ایران در امریکا را به علت سرعت غیرمجاز متوقف و با اینکه علاء خود را معرفی کرده بود به او برگه جریمه داد. علاء که خود رانندگی ماشینش را برعهده داشت به علت امتناع از دریافت برگه جریمه، به ایستگاه پلیس منتقل شده و در آنجا ۴ ساعت بازداشت می شود. رئیس نمایندگی ایران در امریکا وقتی گزارش برخورد پلیس واشنگتن با خود و بازداشتش را برای رضاشاه می فرستد وی این عمل را بی احترامی نسبت به کشور ایران تلقی کرده و دستور قطع روابط و احضار کارکنان سفارت ایران از واشنگتن و اخراج هیات سیاسی امریکا از تهران را می دهد.
● آغاز قطع دائمی روابط ایران و امریکا
اینکه پای امریکایی ها در دوره پهلوی دوم چطور به ایران باز و چگونه جای پایشان سفت شد به توصیه یی بازمی گردد که احمد قوام - قوام السلطنه - به شاه کرد و محمدرضای جوان در اوایل سلطنتش با عمل به آن، عملاً توانست سلطنتش را با کودتایی امریکایی - انگلیسی ۱۲ سال پس از جلوس بر جای پدر ابقا کند.
قوام وقتی در مرداد ۱۳۲۱ بر جای فروغی نشست همکاری نزدیک با امریکا را جزء اصول اساسی سیاستش قرارداد و ۴ ماه بعد از آن «میسیون نظامی ایران» به عنوان اولین دسته از نیروهای نظامی امریکا راهی تهران شدند. «میلسپو» هم برای دومین بار به ایران دعوت شد و ریاست امور خزانه داری را برعهده گرفت.
در سال ۱۹۱۱ یک هیات مستشاری مالی امریکا با ریاست مورگان شوستر به ایران آمده بود که با سفر هیات مستشاری مالی برای اداره امور مالیه کشور تحت ریاست آرتور میلسپو در سال ۱۹۲۱ تکمیل شده بود اما مستشاران نظامی اول بار در دوره قوام به ایران آمدند که به تجدید سازمان ارتش و نوسازی ژاندارمری پرداختند. در سال های جنگ جهانی دوم و بعد از آن، دولت امریکا مقامی را به دست آورد که قبل از جنگ دولت آلمان هیتلری توانسته بود با همان سرعت در اقتصاد و سیاست ایران کسب کند.
این بذر از آن پس در زمین مساعد و موافقی رشد کرد که وقتی جیمی کارتر با همسرش برای گذراندن تعطیلات کریسمس - دی ۱۳۵۶ - به تهران آمدند، رئیس جمهور ایالات متحده ایران را «جزیره ثبات در یکی از آشفته ترین نقاط دنیا» خواند. هرچند نقش امریکا در تحکیم رژیم شاه و در کودتای ۲۸مرداد باعث شد امریکا به عنوان سمبل و نماد «امپریالیسم» مورد انزجار افکار عمومی مردم ایران قرار گیرد اما تمام این سال ها بهترین دوران روابط ایران و امریکا بود. تمامی هشت رئیس جمهور امریکا از زمان جنگ جهانی دوم به تهران سفر کردند و شاه معدوم ایران نیز که بزرگ ترین متحد امریکا در منطقه خوانده می شد بیست و هشت بار در طول سلطنت خود به آن کشور سفر کرد، اما این روابط با سقوط رژیم پادشاهی پایان گرفت؛ اگرچه روابط امریکا با جمهوری اسلامی تا قطع کامل این روابط دست کم هشت ماه دیگر ادامه داشت.
در اواسط اسفند۵۷ و در خرداد۵۸ سفارت امریکا دو بار مورد هجوم گروه های چپگرا و مارکسیست قرار گرفت. اما بار دوم که به اشغال چندساعته سفارت منجر شد، با حضور نیروهای کمیته انقلاب و ابراهیم یزدی وزیر امور خارجه وقت موضوع حل شد. چندی بعد بیماری شاه و سفر او به امریکا برای معالجه موجب تحولاتی مهم در روابط دیپلماتیک ایران و امریکا شد. در آن مقطع دولتمردان امریکایی در وضع دشواری به سر می بردند.
لذا از کاردار امریکا در تهران می خواهند که نظر دولت مهندس بازرگان را در مورد سفر شاه به امریکا استمزاج کند و برای آنها توضیح دهد که شاه به طور موقت جهت معالجه به امریکا سفر می کند و سپس به مکزیک بازمی گردد. کاردار امریکا ضمن دریافت عکس العمل های دولت ایران، تضمین لازم را برای حفاظت از سفارت از آنها بگیرد.
از مجموعه نوشته های دولتمردان امریکا معلوم می شود بازرگان نخست وزیر دولت موقت انقلاب و دکتر یزدی وزیر امور خارجه ضمن مخالفت با سفر شاه به امریکا حتی به دلایل پزشکی، توجیه آن را برای مردم ایران ناممکن دانسته، درباره برانگیخته شدن تظاهرات مردمی اعلام خطر می کنند. جیمی کارتر و سایروس ونس ـ که نمایندگان جناح مخالف سفر شاه به امریکا بودند ـ معتقد بودند؛ امریکا نباید به خاطر شاه که دیگر از سلطنت خلع شده راه های نزدیکی با حکومت جدید ایران را سد کند و منافع حیاتی امریکا را در خاورمیانه از دست بدهد. به نوشته هامیلتون جردن، کارتر تنها کسی بود که حتی تا آخرین لحظه از عواقب پذیرش شاه اظهار نگرانی می کرد.
● الجزایر اول و نقطه آغاز چالش رابطه دو کشور
مهندس بازرگان و دو وزیر وی مصطفی چمران و ابراهیم یزدی زمانی که از اولین سفر خارجی دولتمردان جمهوری اسلامی باز آمدند که در آنجا با زبینگو برژینسکی، مشاور جیمی کارتر رئیس جمهور وقت امریکا، دیداری که گفته شد انتقادی و تند بود، داشتند.
اما جو داخلی به شدت علیه آنها و با اتهام گفت وگو با دشمن تحریک شد. در چنین فضایی روز سیزده آبان جوانان دانشجو از دیوار سفارت امریکا در تهران بالا رفتند و دیپلمات های امریکایی را گروگان گرفتند. دولت در حال استعفای آقای بازرگان برای میانجیگری هیچ کس را نفرستاد و با سقوط دولت ماجرا ۴۴۴ روز به طول انجامید و بزرگ ترین حادثه ربع آخر قرن بیستم لقب گرفت و روابط دو کشور خصمانه شد.
ماجرا این گونه بود که مهندس بازرگان نخست وزیر دولت موقت، ابراهیم یزدی وزیر امور خارجه و مصطفی چمران وزیر دفاع، روز دهم آبان سال۱۳۵۸ برای شرکت در جشن های استقلال الجزایر به این کشور سفر کردند. برژینسکی مشاور امنیت ملی امریکا نیز در این مراسم حضور یافته بود. ملاقات و مذاکره این دو هیأت نقطه آغاز چالش میان رابطه دو کشور شد.
روزنامه اطلاعات شنبه ۱۲ آبان نوشت؛ براساس گزارش های رسیده مهندس مهدی بازرگان یک ملاقات بدون حضور خبرنگاران و عکاسان با برژینسکی مشاور ریاست جمهوری ایالات متحده در امور امنیت امریکا، در الجزایر انجام داد که یک ساعت و نیم به طول انجامید. مهندس بازرگان در پایان این ملاقات در گفت وگوی کوتاهی اعلام کرد، مذاکره با برژینسکی صریح و روشن بوده و او اعلام کرده باید امریکا روش خود درباره ایران را نسبت به دوران شاه مخلوع تغییر دهد. بازرگان گفت؛ ترتیب این ملاقات دو روز قبل از عزیمت من به الجزایر داده شده بود. کاردار سفارت امریکا در تهران به من اطلاع داد، برژینسکی مایل است هنگام اقامت من در الجزایر ملاقات و مذاکراتی انجام دهد.
برژینسکی در کتاب خود می نویسد؛ «مهدی بازرگان نخست وزیر ایران از من تقاضای ملاقات کرد. من این تقاضا را پذیرفتم و بعد از ظهر همان روز با وی ملاقات کردم. در این دیدار ابراهیم یزدی وزیر خارجه و مصطفی چمران وزیر دفاع حضور داشتند.
مذاکرات ما تنها مربوط به مسأله شاه و مسافرت او به امریکا نبود بلکه در اطراف مسائل کلی مربوط به روابط دو کشور دور می زد. من تأکید کردم که امریکا نه درصدد توطئه علیه رژیم جدید ایران است و نه چنین توطئه یی را تشویق و تقویت می کند و افزودم، آماده برقراری هر نوع مناسباتی هستیم که شما می خواهید. ما منافع مشترکی با هم داریم ولی نمی دانیم که شما می خواهید چگونه با هم همکاری کنیم. . . دولت امریکا آماده توسعه روابط اقتصادی، سیاسی، امنیتی و اطلاعاتی با دولت شما در حد آمادگی و خواست شماست.
با این مقدمه گفت وگوهای ما در زمینه امکانات همکاری در زمینه های مختلف از جمله امور امنیتی ادامه یافت و چمران هم مسأله کمک و همکاری امریکا را با نیروهای نظامی ایران مطرح کرد. من بدون این که وعده مشخصی بدهم امکان این همکاری را رد نکردم. مسأله شاه بعد از مذاکرات مقدماتی مطرح شد. یزدی که یک دکتر تحصیلکرده امریکاست پس از اشاره به سیاست گذشته ما در پشتیبانی از شاه گفت که حضور شاه در امریکا موجب ناراحتی ماست. یزدی سپس گفت، اگر خود شاه هم قصد فعالیت سیاسی نداشته باشد، اطرافیان و طرفداران او دست بردار نیستند و چنین نتیجه گرفت که مردم ایران حضور او را در امریکا دلیل درگیری و دخالت امریکا در این مسأله می دانند. وی همچنین عنوان کرد که شاه بیماری خود را وسیله یی برای پناهندگی به امریکا قرار داده است.
موضوع دارایی های شاه در امریکا مطرح شد و من گفتم درهای دادگاه های ما همیشه برای پذیرفتن دعاوی شما باز است. ملاقات ما در جو بسیار دوستانه یی پایان یافت و رفتار مخاطبان ایرانی من بسیار بیش از انتظار صمیمانه بود. من جریان این ملاقات را بی درنگ به رئیس جمهور و ونس گزارش دادم.»● بحران گروگانگیری و آغاز روابط خصمانه
پس از به گروگان گرفته شدن ۵۲ تن از دیپلمات های امریکایی در مرکز سفارت این کشور در تهران، مذاکراتی میان دولت کارتر و ایران صورت گرفت. در این زمان امریکا برای افزایش فشار، واردات نفت از ایران را متوقف و میلیاردها دلار از دارایی های ایران را مسدود کرد. نتایج این مذاکرات قرارداد الجزیره در سال ۱۹۸۱ بود که براساس آن ایران گروگان ها را آزاد می کرد و امریکا نیز متعهد می شد در سیاست های ایران دخالت نکند.
ماجرا از این قرار است که ظهر روز ۱۳ آبان ۵۸ آیت الله محمد موسوی خوئینی ها با دفتر امام (ره ) تماس می گیرد و در مذاکره یی تلفنی با مرحوم سیداحمد خمینی، وی را در جریان حرکت دانشجویان قرار می دهد و نظر امام (ره ) را در این باره جویا می شود. پس از مدت کوتاهی، از او پاسخ می شنود که امام فرموده اند «خوب جایی را گرفتید، محکم آن را نگه دارید.» دانشجویان انقلابی که «لانه جاسوسی» را به تسخیر خود درآورده بودند از زبان بنیانگذار جمهوری اسلامی ایران شنیدند؛ «امروز در ایران باز انقلاب است.
انقلابی بزرگ تر از انقلاب اول. در این انقلاب شیطان بزرگ امریکاست.» دستور قطع روابط سیاسی و بازرگانی امریکا با جمهوری اسلامی ایران پس از آن صادر شد که کارتر مجموعه یی از اقدامات جهت آزادی گروگان های سفارت امریکا در واشنگتن را آزموده بود.
دستور توقیف کلیه دارایی های ایران در بانک های امریکایی و شعبه های خارجی و توقف خرید نفت از ایران در ۲۲ آبان ۱۳۵۸، تصویب قطعنامه ۴۵۷ شورای امنیت به اتفاق آرا در محکومیت اشغال سفارت امریکا در تهران در ۱۳ آذر همان سال، ارجاع موضوع گروگان گیری به دیوان بین المللی دادگستری لاهه در۲۴ آذر و محکومیت اقدام تهران از سوی هر۱۵ قاضی این دادگاه، ارائه قطعنامه تحریم های اقتصادی علیه جمهوری اسلامی و قطع رابطه با ایران به دلیل تصرف سفارت امریکا در ۲۴ بهمن ۱۳۵۸ و وتو آن توسط اتحاد جماهیر شوروی حکایت از تلاش های گسترده اما بی فرجام کاخ سفید داشت.
کارتر پس از صدور فرمان قطع رابطه، در سخنانی اعلام کرد دیپلمات های ایرانی ۲۴ ساعت فرصت دارند خاک امریکا را ترک کنند. این تصمیم در تهران به عنوان «یک کار خیر» تعبیر شد و بنیانگذار انقلاب در واکنش به آن فرمودند؛ «. . . ملت شریف ایران، اگر کارتر در عمر خود یک کار کرده باشد که بتوان گفت به خیر و صلاح مظلوم است، همین قطع رابطه است. رابطه بین یک ملت به پا خاسته برای رهایی از چنگال چپاولگران بین المللی با یک چپاولگر عالم خوار، همیشه به ضرر ملت مظلوم و به نفع چپاولگر است. ما این قطع رابطه را به فال نیک می گیریم چون که این قطع رابطه، دلیلی بر قطع امید امریکا از ایران است. من کراراً گوشزد نموده ام که رابطه با امثال امریکا، رابطه ملت مظلوم با جهان خواران است.»
«با طولانی شدن حضور دانشجویان در سفارت امریکا، دولت امریکا به این نتیجه می رسد که گره این کار فقط به دست امام (ره ) گشوده خواهد شد.» تصمیم گرفته می شود که کارتر نماینده ویژه یی را نزد ایشان بفرستد و رمزی کلارک دادستان پیشین امریکا که در پاریس نیز به دیدار امام خمینی رفته بود به همراه ویلیام میلر که فارسی را خوب تکلم می کرد به عنوان نمایندگان ویژه کارتر عازم تهران شدند. اما روز ۱۶ آبان رادیو تهران با قطع برنامه خود اعلام کرد امام خمینی طی بیانیه یی گفتند که هیچ کس حق مذاکره با امریکا را ندارد.»
کوشش های امریکا برای حل مسأله گروگان ها از طریق واسطه ها نیز به نتیجه نرسید، راه حل نظامی نیز به پیچیدگی موضوع اضافه کرد. پیاده شدن نیروهای نظامی در طبس بحران بیشتری را متوجه امریکا کرد. در این حادثه که در پنجم اردیبهشت سال ۱۳۵۹رخ داد، و عملاً تیر خلاصی بود بر پیکر دولت جیمی کارتر، تیمی از کماندوهای امریکایی که با هلی کوپترها و هواپیماهای نظامی در کویر مرکزی ایران فرود آمده بودند، با دادن هشت کشته، و پذیرش شکست به عرصه ناو هواپیمابری برگشتند که در خلیج فارس در انتظارشان بود. اما یک رویداد شاید کمی امریکایی ها را امیدوار کرد؛ «مرگ شاه».
● الجزایر دوم و آزادی گروگان ها
مرگ شاه در ۵مرداد ۱۳۵۹ در یک بیمارستان نظامی در قاهره شرط استرداد شاه را به ایران منتفی کرد. در تاریخ ۱۱ شهریور ۵۹ رهبری انقلاب حل مسأله گروگانگیری را به مجلس واگذار کرد. از آن پس، مجلس به کانون بحث های داغ درباره گروگان ها تبدیل شد. پس از تصویب مجلس و ارجاع کار به دولت، الجزایر به عنوان میانجی دولتین ایران و امریکا از سوی دو کشور پذیرفته شد. متعاقباً، مذاکرات فشرده یی در الجزایر و تهران به جریان افتاد و بیانیه یی به توافق دو کشور ایران و امریکا رسید و انتشار یافت.
به دنبال صدور بیانیه الجزایر و امضای دستورالعمل اجرایی آن توسط جیمی کارتر، در آخرین روز ریاست جمهوری اش در ۱۹ ژانویه ۱۹۸۱ (۲۹ دی ۵۹) و انتقال ۸ میلیارد دلار از دارایی های ایران از بانک فدرال رزرو نیویورک و شعب خارجی بانک های امریکایی یک حساب امانی دولت الجزایر نزد بانک انگلیس، یک روز بعد، یعنی در تاریخ ۲۰ ژانویه ۵۲ امریکایی چند ساعت پیش از پایان ریاست جمهوری کارتر آزاد شدند.
جیمی کارتر بسیار کوشید تا پیش از انتخابات ریاست جمهوری مسأله گروگانگیری را حل و فصل کند، وی حتی نامه یی خصوصی به امام خمینی و بنی صدر رئیس جمهوری وقت نوشت و هیأتی برای مذاکره فرستاد تا با حل مسأله بتواند آرای مردم امریکا را در انتخابات ریاست جمهوری به سوی خود جلب کند. اما برخی چون گری سیک، معتقد بودند طرف ایرانی تعمداً مسأله را تا پس از انتخابات ادامه داده و موجب شکست کارتر در انتخابات شده است.
سیک که مشاور امنیت ملی امریکا بود در کتابی به نام «شگفتی اکتبر» مدعی شد توافقی میان ایرانی ها و ریگان شده بود تا مسأله را کش بدهند. او در کتاب خود، رونالد ریگان و مشاوران وی را متهم کرد که در سال ۵۹ در جریان مبارزات انتخابات ریاست جمهوری، از دولت ایران خواستند آزادی ۵۲ گروگان امریکایی را در تهران، تا پس از انتخابات ریاست جمهوری به تعویق اندازد تا شکست کارتر قطعی شود.
● ماجرای مک فارلین و ایران کنترا
«مک فارلین» در خرداد ۱۳۶۵ با یک هواپیمای باری وارد فرودگاه مهرآباد تهران شد ولی این سفر نتیجه خوبی برای این «مذاکره کننده» به همراه نداشت. اولین باری که کسی هوس کرد بعد از اشغال سفارت و منع هر نوع مذاکره با امریکا توسط امام (ره) یخ را بشکند و به دیدار مشاور خصوصی آقای کارتر برود، صادق قطب زاده وزیر خارجه وقت ایران بود که به صورت پنهانی در پاریس به دیدار هامیلتون جردن مشاور رئیس جمهور امریکا رفت.
در آن زمان گفته شد آقای قطب زاده به آقای جردن گفته بود که در صورت افشای این دیدار، تنها خطری که امریکا را تهدید می کند یک جنجال مطبوعاتی است که ممکن است بابتش شغل خود را از دست بدهد، اما برای وزیر ایرانی افشای این ملاقات پنهانی بهای بسیار بیشتری خواهد داشت.
اما ماجرای مک فارلین و ایران کنترا نیز بدین شرح است که ایران به قصد تامین مقداری قطعات یدکی هواپیما هایی که در صحنه جنگ به آنها نیاز شدید داشت در پروژه یی که عنوان ایران - کنترا را برخود گرفت درگیر شد. افشای این ماجرا موجب شد امریکایی ها بیست و چهارساعتی را محترمانه در تهران پذیرایی شوند اما کار بزرگی که به دنبالش بودند، دیدار با مقامات عالی جمهوری اسلامی بود که نتوانستند انجام دهند.
تقریباً همزمان با انجام این پروژه یک هیات امریکایی به ریاست ژنرال مک فارلین که انجیلی با امضای رونالد ریگان برای اکبر هاشمی رفسنجانی فرمانده وقت جبهه های جنگ، و یک کیک که به صورت کلیدی طراحی شده بود و یک طپانچه همراه داشتند به تهران رسیدند.
در جریان کمک به آزاد شدن گروگان های امریکایی از سوی حزب الله لبنان، معاملات تسلیحاتی میان ایران و امریکا صورت گرفت. از جمله این تسلیحات موشک های ضدتانک امریکایی و بخش هایی از هواپیمای جنگی F-۱۴ بود. در مقابل ایران از نفوذ خود در لبنان (برای آزادی گروگان های امریکایی) استفاده می کرد. پس از افشای این مذاکره غیررسمی بیش از یک سال دولت امریکا درگیر موضوع مذاکره با ایران و جریان موسوم به ایران ـ کنترا بود.
پس از روشن شدن این مساله و پیگیری های رسانه یی معلوم شد بسیاری از دولتمردان دولت ریگان در این ماجرا دست داشته اند. البته مدارکی در مورد آگاهی رئیس جمهور از این معامله به دست نیامد. تشکیل کمیته های تحقیق از سوی سنای امریکا و ارائه گزارش کمیته «تاور» و محکومیت تعدادی از مذاکره کنندگان فقط بخش کوچکی از پیامدهای این مذاکره برای امریکایی ها بود.
در گزارش تاور درباره ملاقات سه روزه کانال دوم ارتباط با ایران و امریکا در فرانکفورت (۱۵/۷/۶۵) آمده است؛ سرهنگ نورث همچنین درباره دو ملاقات خصوصی خود با رئیس جمهور در کمپ دیوید مطالبی اظهار داشت که در یکی از این دو از قول رئیس جمهور نقل شده که گفته است؛ «مایل است جنگ ایران و عراق مطابق شرایط قابل قبولی برای ایرانی ها پایان پذیرد.» و در دومی از قول رئیس جمهور گفته شد که کشورهای خلیج غفارسف بایستی قانع شوند که این صدام حسین رئیس جمهور عراق بود که باعث و بانی این معضل شد. هنگامی که طرف ایرانی سؤال کرد منظور از یک پیروزی آبرومندانه برای ایران چیست؟ سرهنگ نورث پاسخ داد؛ «ما هم تشخیص می دهیم که صدام باید برود.»
در خبرها اما از طرف «مذاکره کننده» ایرانی اطلاع چندانی در دست نیست. رئیس مجلس علی اکبر هاشمی رفسنجانی در خطبه های نماز جمعه ۱۳ آبان ۶۵ درباره حضور «مذاکره کننده» امریکایی در تهران چنین می گوید؛ «آنها خواهش و التماس کردند که یکی از مسؤولان کشور ما را بپذیرند. چون پیام آقای ریگان است خوب است آقای رئیس جمهوری بپذیرند. گفتیم ایشان ملاقات نمی کنند. گفتند، رئیس مجلس یا نخست وزیر بپذیرند، گفتیم، هیچ کدام نمی پذیرند.
آن وقت آقای مک فارلین ادعایی عصبانی شده بود و گفته بود که شما چقدر دیوانه اید. شانس در خانه شما آمده و مشکلاتتان را آمده ایم حل کنیم، شما ها اینطور با ما عمل می کنید و گفته بود که من اگر رفته بودم روسیه که پوست بخرم، گورباچف روزی سه بار با من ملاقات می کرد. شما چه جور کسانی هستید که نماینده مخصوص رئیس جمهوری امریکا آمده و یک کلام حاضر نیستید با آن صحبت کنید؟»
به هر حال در گزارش های ارائه شده از سوی امریکایی ها نامی از چهره های مطرح ایران در جریان مذاکره نیامده است.
در داخل ایران گروهی که در اشغال سفارت امریکا نقش داشت و به نظر می رسد که در جریان مذاکره میان ایران و امریکا از موضوع بی خبر بود، زبان به انتقاد از مذاکره میان ایران و امریکا باز کرد. محمد موسوی خوئینی ها در «پیام» ۱۴ آبان سال ۶۵ به دانشجویان (که همزمان با مسأله مک فارلین است)، می گوید؛ «اگر شیطان آمد همان دم در باید بیرونش کرد و حتی اگر بخواهد وارد شود و حرف هم نزند، حتی اگر بنا داشته باشیم گوش نکنیم.اصلاً شیطان حرفی ندارد برای ما که گوش کنیم.» موسوی خوئینی ها ادامه می دهد؛ «پیام ۱۳آبان ابلاغ این سخن است؛ ای همه آنهایی که می خواهید آدم و انسان مستقلی باشید و زیر بار ذلت نروید، بدانید که این پیمان را انقلاب اسلامی بسته است که هرگز تسلیم امریکا نشویم، هرگز فریب امریکا را نخوریم. هرگز در شعاع وسوسه های امریکا قرار نگیریم. هرگز امریکا را دوست خود ندانیم. هرگز دشمنی با امریکا را فراموش نکنیم.» از سوی دیگر میرحسین موسوی در نامه یی در سال ۶۵ به موضوع مذاکره میان ایران و امریکا اعتراض می کند.
وی معتقد است سه کانال موازی در حال مذاکره با امریکا هستند و او به عنوان نخست وزیر از مفاد این مذاکرات بی خبر است. اما به هرحال افشای موضوع جناح رادیکال در موقعیت بهتری برای جلوگیری و تخطئه برقراری روابط امریکا قرار دارد.
میرحسین موسوی نخست وزیر در پایان جلسه دولت در روز ۱۴ آبان ۶۵ درباره سفر هیأت امریکایی به تهران به خبرنگاران گفت؛ «هدف نمایندگان ریگان در سفر به کشور ما دستیابی به کلید فتح روابط با جمهوری اسلامی بود و طبیعتاً اگر آنها موفق می شدند با مسؤولان نظام ما به مذاکره بنشینند در حقیقت به طور رسمی و غیررسمی روابط دو کشور آغاز شده بود. لذا برخورد قاطع مسوولان کشور و عدم مذاکره با آنان دقیقاً به همین دلیل صورت گرفته است.» موسوی درباره مذاکره با امریکا گفت؛ «ما به هیچ وجه با امریکا مذاکره نخواهیم کرد. نفس مذاکره با این کشور جز در چارچوب بیانیه الجزایر و دادگاه لاهه محکوم است.»
● روابط ایران و امریکا در دولت هاشمی رفسنجانی
بعد از پایان جنگ هشت ساله با عراق، در دولت اکبر هاشمی رفسنجانی کوشش ها برای نزدیکی دو کشور در حد از میان رفتن منع رفت و آمد اتباع ایران و امریکا و سفر خبرنگاران و جهانگردان امریکایی به ایران جلو رفت. اما برخی نیز هر بار مانع از آن شدند که گامی جلوتر برداشته شود.
در همان سال ها نیز اتفاقاتی افتاد که به روابط خصمانه ایران و امریکا لطمه بیشتری زد. ازجمله کشتی های جنگی امریکایی در۱۲ تیر سال ۱۳۶۷ یک قایق ایرانی را غرق و دو سکوی نفتی در نزدیکی تنگه هرمز را نابود کردند. چند ماه بعد ناو امریکایی یک هواپیمای مسافربری ایران را مورد هدف قرار داد. دولت امریکا اعلام کرد این هواپیما را به جای یک هواپیمای جنگی مورد حمله قرار داده اما از عذرخواهی یا پذیرش اشتباه خود خودداری کرد.
تحریم های اقتصادی نیز یکی از موانع برقراری رابطه ایران و امریکا شد. از سال ۱۹۹۵دولت کلینتون با تدوین تحریم هایی عملاً مانع از تجارت شرکت های امریکایی و شعبات خارجی آنها با ایران شد، این امر همچنین مانع از مشارکت در سرمایه گذاری های مالی یا توسعه بخش های نفتی ایران شد. در سال های بعد از تحریم های ایران ـ لیبی تحریم های مشابهی در مورد شرکت هایی که معاملات تجاری شان با ایران بیشتر از بیست میلیون دلار در سال بود، اعمال شد.
● ایجاد امیدهایی برای از سرگیری روابط با روی کار آمدن خاتمی
کوشش بیشتر و نتیجه بخش تر برای بهبود روابط دو کشور، به بعد از دوم خرداد ۱۳۷۶ و انتخاب سیدمحمد خاتمی موکول شد. خاتمی در اولین گام در مصاحبه یی با کریستین امان پور، خبرنگار شبکه خبری تلویزیونی امریکایی سی ان ان، به صراحت گفت سیاست تنش زدایی از روابط خارجی را با شدت پیگیری می کند و برای مردم امریکا به عنوان مردمانی صلح دوست احترام قائل است. این امر امیدها برای از سرگیری روابط میان واشنگتن و تهران را افزایش داد.
اما بار دیگر همان نیروهایی که مانع از آب شدن یخ های روابط دو کشور در هشت سال دولت هاشمی شده بودند، به کار افتادند.
در چنین فضایی بود که گام های بلندی از سوی اولین دولت از حزب دموکرات بعد از جیمی کارتر، یعنی دولت بیل کلینتون برداشته شد و تا جایی رفت که خانم مادلین آلبرایت، وزیر خارجه وی، با قرائت متنی که از دید روزنامه نگاران عذرخواهی تاریخی امریکا برای شرکت در کودتای ۲۸ مرداد علیه دولت دکتر مصدق عنوان گرفت، گام بلندی برای نشان دادن علاقه مندی واشنگتن به تجدید روابط برداشت.
به دنبال آن دولت کلینتون تحریم های ایران در بخش فرش، پسته و خاویار را لغو کرد (اما تحریم های بخش نفت و گاز را تغییر نداد) در مقابل ایران نیز علامت هایی مبنی بر حسن نیت خود را نشان داد. اما مانع بلندتر بود و چنان که رئیس جمهور پیشین امریکا در کتاب خود نوشته روزی که او در جریان اجلاس مجمع عمومی سازمان ملل، و بعد از آن که برای سخنرانی صلح جویانه رئیس جمهور ایران ابراز احساسات کرد، در انتظار ماند که دست در دست محمد خاتمی بگذارد اما این اتفاق نیفتاد. حادثه یی که هم اصلاح طلبان و هم رقیبان آنها از آن به عنوان فرصت بزرگی که از دست رفت، یاد کرده اند.
پس از آن در ماه سپتامبر، آلبرایت و کلینتون همزمان با حضور خاتمی در نشست سالانه سازمان ملل در این نشست شرکت کردند. آلبرایت پس از آن با کمال خرازی وزیر خارجه ایران در جریان نشست شش جانبه افغانستان دیدار کرد. این دیدار بالاترین دیدار در سطح دیپلماتیک بین دو کشور پس از بحران گروگانگیری در سال ۱۹۷۹ بود.
همانند همه رهبران دنیا، رهبری و رئیس جمهوری ایران نیز حملات یازده سپتامبر را محکوم کردند. پس از حمله امریکا به افغانستان برای سرنگونی طالبان، دیپلمات های ایرانی و امریکایی در جریان مذاکرات نمایندگان اعضای سازمان ملل برای تشکیل دولت جدید در افغانستان دیدار کردند. جیمز دابینز نماینده ویژه امریکا در امور افغانستان پس از آن در روزنامه واشنگتن پست نوشت؛ هیچ یک از شرکت کنندگان به اندازه ایران موثر نبودند.
ایران همچنین با سازمان ملل متحد برای استقرار حدود یک میلیون مهاجر افغانی در خاک خود همکاری کرد. اما همانطور که برنارد ورتزمن گفت؛ کانال های ایجاد شده برای برقراری روابط میان واشنگتن و تهران با اقدام دولت جرج بوش در قرار دادن ایران به همراه عراق و کره شمالی در «محور شرارت» بسته شد. در نوامبر ۲۰۰۴ کالین پاول وزیر خارجه مستعفی امریکا با کمال خرازی همتای ایرانی خود در نشست شرم الشیخ دیدار کرد. اما در واقع این نشست نتایج عملی در روابط دو کشور نداشت.
● روابط ایران و امریکا در دوران ریاست جمهوری احمدی نژاد
محمود احمدی نژاد پس از تکیه زدن بر کرسی ریاست جمهوری دوبار همزمان با اجلاس مجمع عمومی سازمان ملل به نیویورک سفر کرد. او همچنین نامه یی را برای جرج بوش همتای امریکایی خود فرستاد. هرچند این اقدام از زمان پیروزی انقلاب اسلامی در ایران بی نظیر بود اما با استقبال مقامات امریکایی روبه رو نشد. در اوایل سال جاری نیز طرح مذاکرات مستقیم ایران و امریکا در مورد مساله عراق مطرح شد اما مسائل مربوط به برنامه هسته یی ایران مانع از انجام چنین اقدامی شد.
چه وزیران خارجه ایران و امریکا در شرم الشیخ با هم سلام وعلیک کرده باشند، هر چند جنس این سلام و علیک از جنس سلام و علیک های معمول و رایج در عرف دیپلماتیک نباشد و چه مقامات ایرانی و امریکایی (معاون وزیر خارجه ایران و سفیر امریکا در عراق) با هم رو در رو گفت وگو کرده باشند، چه اولین گفت وگوهای رسمی ایران و امریکا بعد از بیست و هفت سال چنان که در بعضی گزارش ها آمده رو در رو و مستقیم صورت گرفته باشد یا از دو سوی میز انجام شده باشد به گفته مقامات دو کشور سازنده و کاری بوده است و گام مهمی در روابط ایران و امریکا برداشته شد.
گامی که می تواند آغازی بر پایان قهر بیست و هشت ساله دو دولت باشد گرچه هنوز فاصله زیادی وجود دارد تا بتوان از این سلام و علیک به عنوان آغازی بر دوستی دوباره دو دولت سخن گفت. رسم معمول چند سال اخیر این بوده که هرگاه مقاماتی از ایران و امریکا مکالمه یا محاوره یی داشته اند باز هم همگان منتظر می مانند تا یخ قطور ۲۷ ساله زیرگرمای دیدار احتمالی آینده اندکی آب شود. چرا که رشته بی اعتمادی ایران و امریکا ضخیم تر از آن است که تار و پودش با مکالمه یی دوستانه و مودبانه گسسته شود.
جواد دلیری
منابع در روزنامه محفوظ است.
منبع : روزنامه اعتماد