شنبه, ۱۵ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 4 May, 2024
مجله ویستا

راز آشفتگی


راز آشفتگی
مقام های اسرائیلی یکی پس از دیگری سراسیمه به واشنگتن می روند؛ چه اتفاقی در حال رخ دادن است؟ از آشفته حالی صهیونیست ها می توان فهمید خبری در راه است و آنها سعی می کنند از حالا خود را برای رویارو شدن با آن آماده کنند تا مبادا تجربه غافلگیری های پی درپی در خاورمیانه، این بار از ناحیه آمریکا مکرر شود. صهیونیست ها در واشنگتن چه می کنند؟ هفته پیش «گابی اشکنازی» رئیس ستاد ارتش اسرائیل که وارث کابوس جنگ ۳۳روزه است به آمریکا رفت. سفر او در واقع پاسخی بود به مسافرتی که یک هفته قبل از آن «مایکل مولن» رئیس ستاد ارتش آمریکا به سرزمین های اشغالی انجام داده بود. «ایهود باراک» وزیر دفاع کابینه اولمرت دیروز به دیدار خود از آمریکا پایان داد و «شائول موفاز» وزیر حمل و نقل رژیم صهیونیستی هم - که از او به عنوان جانشین احتمالی اولمرت نام برده می شود- اکنون که این یادداشت در حال نوشته شدن است در واشنگتن به سر می برد و سرگرم دیدار با مقام های کاخ سفید است. بسیار ساده اندیشانه است اگر تصور کنیم این دیدارها «از قبل برنامه ریزی شده» و «در چارچوب روابط عادی دو متحد» است؛ اگرچه آمریکایی ها سعی می کنند بگویند همه چیز عادی است اما این تعارفات را نباید حتی به قدر ذره ای جدی گرفت.
آنچه صهیونیست ها را به واشنگتن کشانده «ظاهر شدن علائم شکست» و «استشمام بوی معامله» است. اگر بخواهیم صورت مسئله را در کوتاه ترین بیان ممکن خلاصه کنیم می توان گفت برای اسرائیلی ها سؤالی مهیب به وجود آمده و درپی پاسخ آنند: «درحالی که برادر بزرگتر همیشه مغرور کم آورده و در حال کوتاه آمدن است، چه بلایی بر سر طفیلی مریض احوال خواهد آمد»؟
صهیونیست ها مدت هاست دریافته اند آمریکا نه قادر به تداوم بخشیدن به مسیر مقابله روز به روز تشدیدشونده با ایران است و نه مایل به آن. نخستین بار، پیام احتمال یک سازش استراتژیک با ایران در پائیز سال گذشته به تل آویو رفت؛ زمانی که آمریکایی ها در برآورد اطلاعات ملی خود به صراحت گفتند برنامه هسته ای ایران «در حال حاضر» صلح آمیز است و چیزی هم اگر- به ادعای آنها- بوده پیش تر در سال ۲۰۰۳ متوقف شده است. انتشار NIE سال ۲۰۰۷ فریاد صهیونیست ها را به آسمان رساند و بلافاصله از آن نتیجه گرفتند آمریکا قصد دارد آنها را در مقابل ایران تنها بگذارد. با این حال، آن روز نه فقط در سرزمین های اشغالی، بلکه در واشنگتن و پایتخت های اروپایی هم کسی تصور نمی کرد این رخداد واحد بدل به یک «رویه عقب نشینی» در رفتار آمریکا شود؛ چیزی که امروز به وضوح اتفاق افتاده است. اکنون آمریکایی ها بی آنکه هیچ یک از شروط خود را تحقق یافته دیده باشند ارشد دیپلمات خود در امور ایران را به جلسه ای می فرستند که عالی رتبه ترین مقام امنیتی ایران در آن حضور دارد و علاوه بر آن از تصمیم جدی خود برای گشایش یک دفتر نمایندگی با حضور دیپلمات های آمریکایی در تهران خبر می دهند و حتی ابا ندارند که بگویند درخواست خود را داده اند و در انتظار جواب ایران هستند. دیگر چه چیز لازم است تا اسرائیلی ها متقاعد شوند که پس پرده خبری است و آمریکا دیگر آن یار همیشه وفادار دیرین نیست. نکته بسیار مهم تر در اینجا این است که نباید تصور کرد پیام های سازش طلبانه آمریکا به همین مقدار خلاصه می شود. اصل قصه- که صهیونیست ها را سخت نگران کرده- اتفاقاتی است که در محتوای مذاکرات هسته ای ایران و غرب در حال رخ دادن است و اهمیت آنها با مواردی مانند اعزام چند دیپلمات آمریکایی به تهران یا ژنو اساساً قابل مقایسه نیست. بزرگترین وادادگی ها از جانب غرب درون مذاکرات رخ داده است آنجا که فرمول «تعلیق در مقابل تعلیق» بی سر و صدا کنار گذاشته شده و گزینه «فریز در مقابل فریز»- که دربرگیرنده غنی سازی در خاک ایران است- روی میز قرار گرفته و تازه علائمی در دست است که همین گزینه هم چندان جدی نیست و می توان تا حد زیادی تعدیل و بلکه اساساً منتفی شود. صهیونیست ها آشکارا می بینند که خط قرمزهای آمریکا یکی پس از دیگری دود می شود و به هوا می رود و ایران در مقابل نه تنها امتیازی نداده بلکه در حال مطالبه امتیازهای بیشتر است و بدتر از همه این که راهی جز کنار آمدن با آن نیست.
به وجود آمدن این شرایط در حالی که صهیونیست ها یکی از بدترین دوران های خود را به لحاظ شرایط سیاست داخلی می گذرانند و به تعبیر برخی از محققان این حوزه رژیم جعلی اسرائیل برای نخستین بار از ۱۹۴۸ تاکنون «برای بقا» نیازمند کمک شده است، کل داستان را به هیئت کابوسی هولناک درآورده است. صهیونیست ها اکنون به دنبال آن هستند که ببینند ابعاد این آب رفته تا کجاست و چه میزان از آن را می توان به جوی بازگرداند. آنچه از ظاهر اخبار می توان دریافت- و باید منتظر ماند و دید گزارش های دقیق تر بعدی تا چه حد آن را تایید می کند- این است که مقام های اسرائیلی در واشنگتن ۳درخواست از طرف های اسرائیلی خود مطالبه کرده اند: ۱- درخواست برای حفظ همه گزینه ها روی میز، ۲- حل و فصل اختلافات اطلاعاتی که بعد از انتشار NIE سال گذشته ظهور کرد و احیاناً تاثیرگذاری بر برآورد امسال دستگاه های اطلاعاتی آمریکا و ۳- دریافت تضمین هایی برای مرحله مابعد معامله احتمالی به گونه ای که سر اسرائیل مطلقاً بی کلاه نماند. درباره مورد اول، اگرچه آمریکایی ها لطف کردند و چند قلم لفاظی درباره «موجود بودن همه گزینه ها روی میز» تحویل طرف مقابل خود دادند اما دیگر برای کسی تردید نمانده که گزینه نظامی دیگر یک «گزینه واقعا موجود» نیست سهل است حتی ارزش تبلیغاتی خود را هم از دست داده است. کار اکنون به جایی رسیده است که حتی پنتاگون هم از لزوم به کار گرفتن دیپلماسی و روش های اقتصادی سخن می گوید و جف مورل سخنگوی آن برخلاف همیشه این تاکیدات را در پاسخ مستقیم به درخواست های وزیر دفاع صهیونیست ها مبنی بر حفظ همه گزینه ها بر زبان آورده است.
مورد دوم ظاهراً اختلافی بنیادین درباره میزان دسترسی های اطلاعاتی دو طرف، وثاقت منابع آنها و نهایتاً دقت روش های تحلیل اطلاعاتی است که به این سادگی ها قابل رفع نیست. اسرائیلی ها همچنان تاکید می کنند که NIE ۲۰۰۷، در ارزیابی های کلیدی خود دچار خطا شده و باید آن را اصلاح کند و در مقابل طبیعی است که آمریکا علاقه ای به بی حیثیت کردن دوباره سیستم اطلاعاتی خود بعد از افتضاح عراق نداشته باشد. و اما مورد سوم ظاهراً مورد استقبال آمریکا قرار گرفته و کاخ سفید حاضر شده است با هدف کاهش یافتن مخالفت صهیونیست ها با سازش در مقابل ایران امتیازاتی به آنها واگذار کنند. در موردی که فعلا قطعی شده یکی اعطای برخی کمک های مالی و دیگری نصب یک سیستم رادار و ضد موشک در سرزمین های اشغالی برای مقابله با تهدیدهای احتمالی است. اسرائیلی ها هم گویا ناچار به همین مقدار راضی شده اند و به عنوان اولین علائم تعدیل موضع، شائول موفاز روز شنبه برای اولین بار در ماه های گذشته از «لزوم یافتن راه حلی دیپلماتیک برای پرونده ایران» سخن گفته است.
همه این اتفاقات نشان می دهد راهی که ایران می رود صحیح است و فراتر از لفاظی های رسانه ای آنچه در صحنه واقعی دیپلماسی در حال وقوع است چیزی جز پیروزی های پی درپی برای ایران نیست. تعدیل اساسی موضع غرب، مستقیماً محصول ایستادگی مستمر و جدی ایران بوده و اگر تا امروز این مقدار عقب نشینی از جانب طرف غربی پذیرفته شده دلیلی ندارد که فرض کنیم پس از این اتفاق کاملا متفاوتی رخ خواهد داد. حتی اگر فرض کنیم به واقع اراده ای برای یک سازش در واشنگتن شکل گرفته باشد آن گاه تفسیری سرراست تر از این می توان عرضه کرد که یانکی ها همه راه ها را رفته اند و چون به بن بست خورده اند و راهی جز کوتاه آمدن برای آنها نمانده است؟ تاریخ آمریکا به ما می گوید واشنگتن تا جایی که بتواند زور می گوید و هر وقت نتوانست معامله می کند.
در این مورد خاص البته معلوم نیست کسی در ایران علاقمند به کار با یک آمریکای شکست خورده باشد اما ضعف و ناتوانی زورگوها عجالتاً عیانی است که حاجت به بیان ندارد. ستایش آن نوع از دیپلماسی که چنین دستاورد ارزشمندی را خلق و عیان کرده حداقل کاری است که اکنون باید کرد.
مهدی محمدی
منبع : روزنامه کیهان