چهارشنبه, ۱۹ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 8 May, 2024
مجله ویستا

پرنده همیشه در پرواز است


پرنده همیشه در پرواز است
تیمور غیاثی پرنده پرش ارتفاع، ركورددار آسیا و قهرمان جهان در دهه ۴۰ ، برای مصاحبه به دفتر روزنامه آمد. به محض ورود به تحریریه همسالان او در روزنامه از پرش های جاودانه او در آن سالهای دورتر یادها را زنده كردند.
یكی می گفت شبهایی كه شما می پریدید بیدار می ماندیم و آن دیگری می خواست با او عكس بگیرد.
او خود می گوید ۶۲ سال سن دارد و حدود ۴۵ سال است كه در ورزش فعال است. عمری را در قهرمانی و بخشی را در مربیگری و هدایت تیم های ملی گذرانده است و از محله امیریه كوچه، دلبخواه تهران ورزش را شروع كرده است.
در طول صحبت هایش مدام شاكرانه از لطف خدا می گوید كه هر چه داشته و دارد از اوست.
ناگفته های او بسیار زیاد بود و درد دل او از قدرناشناسی جامعه ورزش امروز، اما بسیار.
هر چند پرسش های ما محدود بود اما وقتی او شروع كرد، تعداد پرسشهای ما به چند برابر رسید.
او درباره همه چیز در دو و میدانی گفت. حاصل آن را در پی بخوانید.
● در محله چه نوع ورزشهایی را تمرین می كردید و آیا دو و میدانی را از همان جا آغاز كردید؟
-از مدرسه شروع كردم، من در مدرسه جبلی یك معلم ورزش به نام آقای شبانكارانه داشتم كه هم در پیشاهنگی آن دوره فعال بود و هم مربی ورزش بودند. ایشان از ابتدای كار در دبستان سال پنجم، مرا كشف استعداد كردند. در آن زمان مدرسه ما زمین ورزش وسیعی نداشت، اما ایشان هماهنگ می كردند و در طول ماه گاهی ما را به استادیوم می بردند. وقتی برای زنگ ورزش به استادیومها می رفتیم من در زمین های پرش می پریدم و یا می دویدم و ایشان به من می گفتند كه استعداد خوبی داری.
● آیا حضور در ورزشگاهها برای جذب شما به ورزش تأثیرگذار بود؟
- بله، حتماً. علاقه من به دو و پرش در این استادیومها شكل جدی تری به خود گرفت. به هر حال در دوره دبیرستان، این نیم نگاه من به دو و میدانی، شكل گرفت. خوشبختانه در دبیرستان هم آقای قریشی، معلم ورزش من اهل دو و میدانی و ورزش بودند و اولین استارتر مسابقات دو و میدانی در ایران. ایشان هم مرا تشویق كرد كه بیا در این رشته متمركز شو. در واقع من آن وقتها والیبال هم كار می كردم و با یك نخ در كوچه ها كه بین محلات می بستیم مسابقه های زیادی می دادم. در بازیها كه با لنگ پای چپ بلند می شدم همه می گفتند كه با لنگ خیلی خوب بلند می شوی. این یك اصطلاح بود. آن وقتها ورزش خیابانی هم خیلی مد بود اما امروزه متأسفانه منسوخ شده است.
به هر حال من در دبیرستان به دلیل مشكلات خانوادگی ناچار شدم درسم را نیمه كاره رها كنم و دو سه سالی به مدرسه نرفتم. البته بعدها شبانه و متفرقه درس خواندم و دیپلم طبیعی را گرفتم و بعد هم بورسیه تحصیلی در آلمان به من تعلق گرفت و به آنجا رفتم و در رشته تربیت بدنی دوره تخصصی را گذراندم و در مجموع ۷ سال در آلمان بودم و دو سال اول به سختی زبان آلمانی را در كالج فولكس شولر آلمان خواندم تا اینكه خودم را آماده برای تحصیل در آنجا كردم و در مدرسه عالی ماینس آلمان تحصیلاتم را ادامه داده و به پایان رسانیدم.
یادم هست كه وقتی ناچار به ترك تحصیل شدم هم كلاسیهایم را كه می دیدم كیف زیر بغل به مدرسه می روند خیلی غصه می خورم.
●در مدتی كه ترك تحصیل كردید چه كار می كردید؟ ورزش یا كار؟
- كار می كردم، كارهای فنی. البته پدرم بسیار مراقب بود تا من دچار آسیب های اجتماعی نشوم. در نجاری و امور فنی مشغول بودم و در آن سالها اصلاً نتوانستم ورزش كنم و ورزش از زندگی من پاك شد.
● یعنی حتی در محله نمی دویدید؟
- خیر. اصلاً وقتش را نداشتم. پنج صبح بلند می شدم و پیاده به سر كار می رفتم. بعد از مدتی هم از طریق یكی از دوستان پدرم در شهرداری مشغول شدم. آنجا ساعت كار داشت و انضباط بیشتری نسبت به بازار داشت و در اداره موتوری شهرداری به شكل قراردادی در حسن آباد مشغول به كار شدم.
در سال های دهه ۴۰ از طرف هیأت دولت دكتر امینی ممنوعیت برای استخدام ایجاد كرده بود و من به شكل كارورزی و قراردادی مشغول شدم.
با این نظم كاری من توانستم درسم را شبانه ادامه دهم و كم كم وقت پیدا كردم تا در باشگاه ورزشی آتش نشانی در حسن آباد با مدیریت مرحوم آقای یمین والیبال بازی كردم و جزو تیم آتش نشانی شدم.
آقای یمین در سازمان ورزش سمتی داشت و با توجه به جهش خوبم روی تور والیبال، به من پیشنهاد كرد كه پرش كار كنم و نامه ای هم به من داد كه به امجدیه برای تمرین بروم. در آنجا آقای عزت الله پاشایی قهرمان پرتاب نیزه كشور هم بودند و من را تست كردند.
در آن روز در گوشه زمین دیدم عده ای از روی مانع می پرند. به ایشان گفتم اجازه هست من هم بپرم، گفتند حتماً. بعدها فهمیدم كه آنها قهرمان های كشوری بودند كه تمرین می كردند.
آن روز یك مانعی را به ارتفاع یك متر و ۶۵ سانتی متر گذاشته بودند و آنها با استیل قیچی می پریدند البته آن زمان من هیچ استیلی نمی دانستم. آمدم یك ضرب با همان استیل قیچی پریدم و از مانع رد شدم. همه تعجب كردند و گفتند كه چقدر خوب پرید. توجه ها به من جلب شد. آن زمان مرحوم استاد ایزدپناه كه به پدر دو و میدانی ایران معروف بود، رئیس فدراسیون بودند. آن روز ایشان هم در استادیوم بودند و گفتند دوباره بپر ببینم. باز هم چند بار خوب پریدم.
خدا رحمتشان كند، ایشان وارد كننده ورزشها به ایران بودند و عمرشان را صرف ورزش ایران كردند. پرسید كجا هستی؟ گفتم در آتش نشانی كار می كنم. گفت بعدازظهرها برای تمرین بیا، به تو وسایل می دهیم، تو استعداد خوبی داری.
●خوش شانسی شما این بود كه رئیس فدراسیون آن روز آنجا بودند.
- بله. واقعاً همین طور است. از آن به بعد من فقط ۱۰ روز كار كردم، یعنی از اول تیر تا ۱۰ تیرماه و زمان انتخابی قهرمانی كشور بود كه در آن سال به صورت سراسری و المپیك واره ای برگزار می شد، من هم پریدم و پنجم كشور شدم و یك نفر از دهگانه بود كه شركت نكرد و یك نفر هم نتوانست بیاید، من سوم شدم. آن زمان سه نفر می توانستند در قهرمانی كشور شركت كنند و با یك ماه و ۱۰ روز تمرین من در مسابقات المپیك واره ایران شركت كردم.
یعنی در سال ۱۳۴۲ با یك تمرین كوتاه مدت سوم كشور شدم.
● چگونه تكنیك ها را در این زمان كوتاه آموختید؟
- به من یاد دادند. آن زمان آقای كمانه قهرمان پرش ارتفاع كشور كه در یك تمرین كمرش دچار سانحه شده و آسیب دیده بود مأمور شد تا به من یاد بدهد.
در دو سه جلسه تكنیك ها را به من یاد داد و یك تكنیك مخصوص خودش را به نام پیچ غربی هم به من یاد داد. هر چند تكنیك قدیمی بود اما با همان تكنیك قهرمان سوم ایران شدم.
● رمز فراگیری سریع و تكنیك برای شما چه بود؟
- فقط استعداد و عشق. دوومیدانی به عنوان یك مهارت پایه ای، ذاتی و خدادادی است، مثل كشتی و یا وزنه برداری كه بتوان با تمرین آن را كسب و كامل كرد، نیست. براساس تحقیقات انجام شده در دنیا یكی از عوامل مهم در پرشها و به ویژه پرش ارتفاع، كه البته من، هم درس آن را خواندم و هم دوره های آن را دیدم و در سمینارهای بین المللی درباره آن زیاد بحث كردیم، عامل ژن، عامل بسیار مهمی است. یعنی شما اگر در پرش ارتفاع و دوی ۱۰۰ متر بالاترین تكنیك ها را هم بدانید كافی نیست.
مثلاً در ۱۰۰ متر المپیك شما از ۸ نفری كه تو خط می نشینند ۷ نفر سیاه پوست آفریقایی هستند و همیشه همین طور بوده است. یعنی این آفریقایی ها هستند كه در دوهای سرعت جهان پیشتازند. همچنین شما امكان ندارد كه سیاه پوست های آمریكایی را در دوی سرعت ببینید و تا به حال اتفاق نیفتاده است، زیرا اینها به عوامل ژنتیك برمی گردد.
● در خانواده شما این ژن وجود داشته است؟
- بله. راستش من خودم با وجود این تحقیقات، به عامل ژن شك داشتم اما به مرور زمان در خانواده خودم این را دیدم و ثابت شد. همسر من و خودم در تاریخ ورزش ایران صاحب سبك هستیم. همسر من قهرمان تیم ملی پرش ارتفاع بود و بچه های ما نیز علیرضا و پانته آ هم قهرمان بین المللی شدند. ركورد پسر من علیرضا، ۱۱/۲ سانتی متر بود و در مسابقات بین المللی فجر و در غرب آسیا و در بازیهای بین المللی شركت داشت و عضو تیم ملی بود. دخترم هم سومین خانمی بود كه در زمان خودش بالای یك متر و ۶۰سانتی متر پرید.
اما به دلیل مشكلات خودش و چون دیدند كه پدرشان در ورزش لطمه های زیادی، هم جسمانی و هم معنوی خورده، ورزش را دنبال نكردند و آن شوق لازم را نداشتند!
من كه اینجا نشسته ام صدمات جسمانی زیادی در اثر تمرینات سنگین خورده ام؛ البته این لطمه ها روحی و معنوی هم هست. من با این همه افتخارات جهانی كه البته هیچ ادعایی هم ندارم، در كجا قرار دارم؟ به هر حال آدم اهدافی دارد. من ۵ طلای آسیایی دارم.
● در چه سالهایی؟
- از ۱۹۷۰ تا ۱۹۷۵ به مدت ۵ سال متوالی طلا گرفتم. سه مدال بازیهای آسیایی و ۲ مدال قهرمانی آسیا. در ۱۹۷۴ در بازیهای آسیایی تهران به عنوان سوپر استار بازیها انتخاب شدم كه در تاریخ ورزش تاكنون دو نفر این لقب را گرفته اند.
یكی آقای محمد نصیری ۱۹۷۰ در بانكوك ركورد پرش دنیا را زد و خداوند لطف به من هم كرد در بازیهای آسیایی در تهران این لقب از طرف كنفدراسیون آسیایی در جام سن بك لی به من داده شد. در طول این مدت هم ۱۳۸ مدال بین المللی دارم. ۶ دوره بین المللی مربیگری درجه یك دارم كه بین ۲۸ كشور شاگرد اول شدم. یعنی در ورزش به روز حركت كرده ام.
●روش شما فاسبوری بود یا استرادل؟
- همین طور كه اشاره كردم به دلیل به روز بودن در ورزش، من تكنیكم را عوض كردم و اولین آسیایی هستم كه در تاریخ پرش ارتفاع در ۱۹۷۰ در بانكوك تكنیك فاسبوری را در آسیا آوردم و روشم را عوض كردم.
● به چه دلیل سبك تان را عوض كردید؟
- اول به این دلیل كه یك سبك تازه در پرش ارتفاع محسوب می شد. سبكی بود كه امروزه صد در صد پرنده های دنیا با این سبك می پرند.
● امروزه این سبك در جهان تثبیت شده است.
- بله. یعنی ما جزو كسانی بودیم كه آورنده این تكنیك بودیم. در بازیهای ۱۹۶۸ فردی به نام دیك فاسبوری آمد در المپیك مكزیكوسیتی ۲۴/۲ سانتی متر پرید و ركوردها را دگرگون كرد. به همین دلیل من هم دنباله رو ایشان شدم. این سبك از نظر تكنیكی و راحتی و سادگی مد نظر من قرار گرفت و آن را برای پریدن انتخاب كردم. در سایر سبك ها مركز ثقل خیلی بالا بود و كار را سخت می كرد اما در فاسبوری مركز ثقل پایین است و این عامل ،كار را بسیار آسان می كند.
به هر حال جوانان هم طالب نوآوری هستند و به این دلایل در آن سالها من آورنده این سبك نو در آسیا شدم و این تكنیك در آسیا به نام من زده شد و امروزه پرنده ها از میان سبك های هورن، استرادل و فاسبوری فقط فاسبوری می پرند. این تكنیك امروزه تكمیل شده و نقاط ضعف آن را گرفتند و نقاط قوت آن را ارتقاء بخشیدند و یك استیل كامل است.
● شما از زمان بازیهای آسیایی در ۱۹۷۴ تهران و آن پرش جاودانه، تاكنون این فاصله را چگونه پر كرده اید؟
- به مدت ۱۶سال كه فعال در دوومیدانی و پرش قهرمانی بوده ام؛ یعنی تا ۱۹۷۶. بعد از آن با وقوع انقلاب اسلامی كه سن و سالی از من گذشته بود، دیگر زیاد به خودم فشار نیاوردم.
● یعنی در چند سالگی كنار كشیدید؟
- در سن سی و یك سالگی.
● آیا عامل سن در ورزش بویژه دوومیدانی مهم است؟
- بله حتماً مؤثر است. به همین دلیل هم شما مدام می شنوید كه فلانی یا فلانی چرا ورزش را كنار نمی گذارند! چون واقعاً از سن بازیگری شان گذشته است. من هم در كوران اوج خودم یعنی در بازیهای انتخابی همان سال كه انقلاب شد و قرار بود تیم ایران به بازیهای آسیایی ۱۹۷۷ برود ۲ متر و ۱۷ سانتی متر خیلی راحت می پریدم كه با همین ركورد، باز هم می توانستم مدال طلای جهان را بگیرم. اما ایران در آن بازیها شركت كرد.
از این سال ورزش را كنار گذاشتم و وارد حوزه اجرایی شدم. چون كارم و تخصصم ورزش است و كار دیگری بلد نیستم.
در این سالها دبیر فدراسیون،عضو كمیته فنی، عضو هیأت رئیسه و كم كم مربی و سرمربی تیم ملی شدم. من پنج دوره مدیر تیم های ملی بوده ام كه در ایران بی سابقه است. خوشبختانه در زمانی كه من مدیر تیم های ملی بوده ام و البته نمی گویم من، كه تیم خوب كاركرد و با هماهنگی خوبی هم مدیریت شد، نتایج آن هم بسیار درخشان بود.● عامل این هماهنگی تیمی چیست؟
- شناخت از یكدیگر و دعوت از افراد با تجربه و آشنا به كار؛یعنی سعی شده كه همه اصول رعایت شود. حضور یك ورزشكار در تیم ملی نیازمند مراحل و سلسله مراتب و تجربیاتی است كه امروزه چنین نیست!
●شما در صحبت هایتان اشاره كردید كه همه عوامل و شرایط دست داد تا شما به عنوان یك استعداد ناشناخته جذب ورزش شوید و خیلی زود در بازیهای مهم كشوری وارد شوید، آیا امروزه چنین شرایطی وجود دارد تا یك فرد با استعداد بتواند، بدرخشد؟
- متأسفانه مثل سابق نیست. اكنون در دنیا، ورزش كاملاً دگرگون شده است. ایران هم دنباله رو ورزش دنیاست. در زمانی كه ما ورزش می كردیم دورانی بود كه تك ستاره هایی در ورزش وجود داشتند. مثلاً در كشتی برزگرها، صنعت كارها، مهدیزاده ها، در فوتبال علی پروین، ناصر حجازی و محمدصادقی و نصرالله عبدالهی و خیلی های دیگر، در وزنه برداری محمد نصیری، علی والی، علی پاكیزه جم ، در بوكس پرویز بادپا، در شنا شونجانی و اینها همه در یك زمان بودند و همه به عشق پیراهن تیم ملی و كشورشان تلاش می كردند.
●چه ویژگی در آن دوره كه شما یاد می كنید وجود داشت كه این منحصر به ورزش هم نبوده در هنر هم همین طور بود و یا در سایر رشته ها، كه افراد این چنین می درخشیدند؟
- فقط عشق و اعتقاد و غیرت. امروزه دقت كنید، البته قصدم پایین آوردن كیفیت ها نیست، اما امروزه با زور پول و آمپول ورزش های دنیا در حال حركت است!
●سابق ترها این چنین نبود؟
- اصلاً آن دوره دوپینگی متولد نشده بود كه كسی به آن روی آورد و نیازی هم نبود. عشق و علاقه و پشتكار ورزشكار او را حمایت می كرد و بعد اخلاقیات ورزش و رعایت سلسله مراتب ورزش، یعنی امكان نداشت بزرگتری حضور داشته باشد و ما بی توجه باشیم و شاید الان بگوییم به ما بخندند، اما جزو افتخاراتمان است.
یادم هست كه اگر صبح برای روشویی می رفتیم یكی از قدیمی ترها حضور داشت زود خودمان را پس می كشیدیم تا او دست و صورتش را بشوید و بعد ما اجازه می گرفتیم تا كارمان را انجام دهیم. اما الان ببینید كه چگونه شده، جوان ترها با سوت از كنارتان می گذرند و جوری راه می روند كه نگاهشان به نگاهتان نیفتد! حرمت ها از بین رفته و همه چیز مثل اینكه پول شده است. تبعیض در ورزش ایران بیداد می كند.
●دلیل آن چیست؟
- به دلیل ناآشنایی مسئولان ورزش با ورزش است. مسئولان ورزش ما، ورزشی نیستند! امروزه مهندسان رئیس سازمان ورزش می شوند.
● چرا این گرایش برای مدیریت ورزش وجود دارد؟
- گزینش ها كارشناسانه نیست و بسیار غلط است.
● آیا ورزش ویژگی ها و فاكتورهایی پیدا كرده كه افراد با تخصص های دیگر معطوف به آن شده اند؟
- شاید یكی از این فاكتورها، اقتصادی تر شدن ورزش است. ببینید در زمان آقای مهرعلیزاده آمدند تمام استادیوم های عمومی را خصوصی كردند، یعنی به عنوان یك شركت تجهیز، تغییر شكل دادند و به خود ورزشكاران، آنجا را اجاره دادند! شما در هر جای دنیا كه بروید امكانات را رایگان در اختیار ورزشكاران و ورزش دوستان قرار می دهند. در بسیاری مناطق اماكن ورزش مختلف به طور رایگان در اختیار كسانی است كه می خواهند ورزش كنند. ما هم داشتیم و همه دولتی بود، اما افكار جدیدتر ما را به سمت اجاره و پول گرفتن سوق داده است.
● یعنی روند خصوصی سازی در ورزش از نظر شما مثبت نبوده است؟
- ببینید روند خصوصی سازی برای توسعه اماكن نه تنها بد نبوده، بلكه كار بسیار پسندیده ای هم هست، اما اول بیایند بسازند و بعد اجاره دهند نه اینكه همین چند تا را هم خصوصی كنند و پول بگیرند. شما ببینید چند تا استادیوم بعد از انقلاب ساخته شده است. خانه ورزشكار را از ورزشكار بگیرند و به او اجاره دهند، این كه عمل پسندیده ای نیست!
بسازند و به متخصصان اجاره دهند تا ورزش رونق بگیرد.
● آقای غیاثی پرسش را درباره ركورد جاودانه تان در سال ۱۹۷۴ پی می گیرم. فاصله شما با نی چی چین رقیب چینی تان چقدر بود كه قهرمان جهان شدید؟
- البته ایشان بعدها معاون ورزش چین شدند! اما آن وقت رقیب من بود.
● یعنی از این لحاظ رقیبتان شما را برد؟!
- متاسفانه در ایران به جایگاه حقیقی ورزش و قهرمانی آن چنان كه در جهان به آن ارج می نهند و بهره می گیرند، توجه نمی شود. به گونه ای كه غریبه ها با ورزش، ساختار ورزشی را طراحی می كنند. من متأسفم و اگر من را می بینید كه سالهاست در ورزش باقی مانده ام فقط به عشق جوانان مانده ام و وقتی می بینم كه من هم روزی جوان بودم و چگونه دست مرا گرفتند تا به اینجا برسم احساس دین می كنم. انگیزه من این است كه دیگران كاشتند و ما خوردیم، ما می كاریم تا دیگران بخورند. این یك قانون و اصل است و باید جا به جا شود و اگر قرار باشد من مصرف كننده صرف باشم و بعد هم به دنبال كار خودم بروم كه صحیح نیست و مردم درباره من چه خواهند گفت!
در بخش هایی ازورزش ما به همین دلیل امور سر جایش نیست و افراد ورزشی و متخصص راهی جاهای دیگر می شوند و غیرمتخصص ها وارد ورزش! بررسی كنید این اتفاقات عامل رشد ورزش شده یا پسرفت آن.
همین غیرورزشی هایی كه مسئول می شوند مربی هایی را وارد می كنند كه در آن جایگاه نباید باشند. آن وقت در هر گوشه ای مربیان داخلی ما كه بسیار مجرب و باتجربه هستند، به كار گرفته نمی شوند.
من سال گذشته به عنوان سرمربی، تیم ملی را به كره بردم كه احسان حدادی ركورد جهان را زد و قهرمان نوجوان جهان شد و ركورددار آسیا هم شد و یك مربی خارجی هم بردیم كه متأسفانه از لحاظ اخلاقیات آن قدر مشكل داشت كه او را سوار هواپیما نمی كردند. او حتی چندین بار در آكادمی المپیك درگیری فیزیكی با بچه ها داشت! و سرانجام مجبور شدند بیرونش كنند. لازم است بگویم كه فدراسیون دو و میدانی بلاروس به ما چند بار اعلام كرده كه برای مربی با ما مكاتبه كنید، اما چون واسطه گری رواج دارد این كار انجام نمی شود و غیرمتخصص ها آورده می شوند.
به مربیان نامربی دو و سه میلیون تومان دستمزد ماهانه می دهند آن وقت به من سرمربی تیم ملی بعد از ۴۵ سال خدمت ۲۰۰ هزار تومان.
● این مسائل شما را دلسرد نكرده است و بر روی كار حرفه ای شما تأثیری نگذاشته است؟
- دیگر دارم دلسرد می شوم. شاید این سالها آخرین سالهای زندگی ورزشی من باشد. من و امثال من در اغلب رشته ها دچار معضلات این چنینی هستیم ما عمرمان را در قهرمانی و خدمت به جامعه ورزشی گذراندیم و از ورزش عایدی هم نداشتیم. متأسفانه باند بازی و واسطه گری بلای جامعه ورزش امروز است.
یادم هست در سال آخر ریاست جمهوری آقای خاتمی دیداری با ایشان داشتیم. با ایشان در میان گذاشتم كه واقعاً به ما اجحاف می شود. آقای خاتمی به من گفتند شما خاطرات جوانی من را زنده می كنید و من هم دوره شما هستم، با آن پرشی كه كردید باعث غرور ملی ایران شدید. به آقای خاتمی گفتم كه ورزش دو و میدانی استعدادهای زیادی دارد اما به آن نمی رسند و واسطه گری مانع آن می شود.
ما قهرمان جهان و آسیا داریم و ۱۵۰ تا ركورد ایران را زده ایم اما یك فدراسیون دیگر را فدراسیون نمونه كشور كرده اند. این چه نوع ارزش گذاری است و مبنای آن چیست؟!
●آقای غیاثی بالاخره نفرمودید كه چقدر از رقیبتان جلو افتادید؟
- خدا شاهد است آنقدر دلم پر است كه دوست دارم حرف بزنم و به همین دلیل از اصل قضیه خارج می شوم. من در آن زمان كه یك رقابت بسیار شرافتمندانه كردم و فیلم های آن موجود است، در تهران به عنوان میزبان هم بودیم.
آقای نی چی چین قهرمان و ركورددار غیررسمی دنیا بود كه ۲۹/۲ سانتی متر در كامبوج پریده بود. اما چون عضو كمیته المپیك نبود ركوردش رسمیت نیافته بود اما او پریده بود و همه رسانه ها تأیید كرده بودند.
برای بازی های آسیایی هم آنها رفته بودند در مسابقات تداركاتی در كالیفرنیای آمریكا كه باز هم ۲۴/۲ سانتی متر پریده بود.
او با یك فرم خوبی به ایران آمد و البته خداوند به من لطف كرد و ایشان فقط ۱۶/۲ سانتی متر پرید و من ۲۱/۲ پریدم در آن زمان ركورد رسمی آسیا ۲۰/۲ سانتی متر بود، كه با این پرش ركورد آسیا را زدم و به مردم خوشبختانه خیلی چسبید.
● آیا تاكنون كسی ركورد شما را زده است و آیا دوست دارید كه ركوردتان زده شود؟
- آن وقت ها بالاترین قد ۹۰/۱ سانتی متر بود و اكنون ۰۳/۲ سانتی متر است یعنی همه چیز تغییر كرده است. من از خدا می خواهم كه ركوردم را كسی بزند.
من در آن زمان یك ركوردی را در دنیا و آسیا زدم كه آن وقت ها فقط ۱۰ نفر می پریدند اما امروزه حدود ۴- ۳ هزار نفر این ركورد را می پرند!
در ۱۹۷۴ كه یك مجله فرانسوی این ركوردها را چاپ می كرد من از ۱۰ نفر پرنده، جزو نفر ششم بودم. حدود چند سال پیش یك داوری از شیراز به من تلفن زدند و گفتند كه شایان ركورد تو را زده اما من از تو حلالیت می خواهم. ایشان ۱۳/۲ سانتی متر پریده در حالیكه اعلام شده ۲۳/۲ سانتی متر پریده است. به او گفتم خدا باید بخواهد. بله، من دوست داشتم ركوردم قشنگ زده شود نه اینگونه. ببینید جوانی كه چنین ركورد زدنش اعلام شد، تقصیری نداشته است. منتهی مربی و مدیر تیم در این امر دخیل بودند! گرفتن ركورد كه كافی نیست بلكه جایگاه یك قهرمان و پرونده او در تاریخ ورزش ماندنی است و كسی نمی تواند آن را از او بگیرد. باید بگویم كه رفتارهای اینچنینی نه فقط ما را بلكه فرزندانمان را از ورزش روی گردان كرد. من از سال ۱۳۶۳ تا همین چند سال پیش به شكل تخصصی مربی پرش بودم و بسیاری با من به اوج رسیدند با همان امكانات محدود زمان جنگ، اما سعی كردم موفق عمل كنم. من به سازمان تربیت بدنی طرح مدرسه پرواز را دادم تا استعدادهای كشور در همه استان ها شناسایی و وارد این رشته شوند كه مورد موافقت قرار نگرفت.
● در زمینه استعدادیابی این كار شدنی است؟
- بله، من در مسابقات محلی، منطقه ای و استانی حضور می یابم. آن جوان بوشهری را من در بروجن كشف كردم. وقتی داشت پا برهنه در چمن می پرید. الان برای خودش غولی شده است. قهرمان سوم آسیا را در اراك در یك كلاس من كشف كردم. چند وقت پیش در سنندج بودیم دو نفر را كشف استعداد كردیم در پرتاب دیسك و دوی سرعت. به آنها امكانات می دهیم تا رشد كنند و طبیعی است كه این بد نیست، هر چند سال ها بعد ممكن است به اینجا برسند كه سال های جوانی خود را در ورزش گذرانده و هیچی ندارند! از همه مهمتر آیا حرمت شان هم نگه داشته خواهد شد!
در كشورهایی كه ورزش پیشرفت كرده است به دلیل حفظ حرمت ها و قدرشناسی از پیشكسوت هاست. این نوع برخوردها با الگوها موجب پیشرفت می شود.
● جایگاه دو و میدانی را چگونه می بینید؟
- دو و میدانی از ۱۹۵۱ كه اولین دوره بازی های آسیایی در دوحه برگزار شد تاكنون خوشبختانه جزو ورزش هایی بوده كه مدال بگیر بوده است. ما همیشه استعدادهایی داشته ایم كه در این رشته بدرخشند. اگر به این رشته، واقعی توجه شود یعنی مثل كشورهای پیشرفته دنیا و اگر قبول كرده ایم كه دو و میدانی ورزش پایه است و بودجه و امكانات كافی بدهیم، ما می توانیم در المپیك مدال بگیریم.
در چند سال اخیر در رده سنی نوجوانان و جوانان، قهرمان آسیا و جهان داشته ایم اما مسئولان به این موضوع آنچنان كه باید توجه نمی كنند.
●در بازی های ۲۰۰۶ دوحه چه شانسی داریم؟
- به نظر من در بازی های ۲۰۰۶ دوحه هم در پرتاب دیسك و در ۸۰۰ متر خیلی شانس داریم.
● چه نیازها و امكاناتی مورد نیاز است؟
- تكنولوژی ورزش، كفش های تخصصی و وسایل تخصصی.
● نداریم؟
- خیر، نداریم. باید در قالب یك برنامه مدون كوتاه مدت و بلندمدت كه به هم وصل شوند، نیازها را دید تا بتوانیم به اهدافمان برسیم.
● در حوزه آموزش توسط مربیان خارجی چه؟
- من اصلاً به مربی خارجی اعتقاد ندارم. آنها آزمون های خود را خوب پس نداده اند. آمار عملكردشان را داریم. اما مربیان داخلی به حق خوب عمل كرده اند. در رشته ۴۰۰ متر ما یك پرنده به نام بوعذار داریم. او دو سال زیر نظر یك مربی اوكراینی كار می كرد به هیچ جا نرسید، داشت تلف می شد. مربی داخلی زیر نظرش گرفت و ركورد ۳۰ساله آقای انتظامی را زد! از این بهتر هم خواهد شد اگر ورزش به نظم و اخلاق پایبند بماند.
● بزرگترین درد دو و میدانی در یك جمله چیست؟
- بزرگترین درد دو و میدانی در ایران این است كه مسئولان سازمان ورزش به آن توجه ندارند و آن را نمی شناسند.
مریم رضایی
منبع : روزنامه همشهری