چهارشنبه, ۱۲ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 1 May, 2024
مجله ویستا

«فلسفه تحلیلی» تحلیل منطقی فلسفه


«فلسفه تحلیلی» تحلیل منطقی فلسفه
خاستگاه فلسفه تحلیلی به کارهای دو فیلسوف مهم یعنی «فرگه» و «راسل» برمی گردد. این دو مستقل از یکدیگر به کار فکری مشغول بودند، ولی توانستند به عنوان پایه گذاران منطق جدید لقب گیرند. علاوه بر این، تأثیر کارهای آنها به منطق منحصر نشد و توانستند تفکر فلسفی را با کارهای خود تحت تأثیر قرار دهند. تأثیرهای کارهای این دو در ساحت فلسفه، در آثار «ویتگنشتاین» مشهود است.
● مقدمات منطقی
هر استدلالی و از جمله برهان ریاضی، باید مقدماتی داشته باشد و این مقدمات بر پایه خود آن استدلال ثابت نمی شوند، وگرنه دور پدید می آید. صدق نتیجه هر استدلالی هر قدر هم آن استدلال دقیق باشد، مبتنی بر فرضهایی اولیه است که قابل اثبات نیستند. «فرگه» و «راسل» سعی داشتند نشان دهند فرضهای اولیه که ریاضیات بر پایه آنها استوار است، از مقدماتی ترین اصول منطق قابل استنتاجند. به تعبیر دیگر، هر قضیه حساب از مقدمات صرفاً منطقی به طریق قیاسی قابل استنتاج است. هم فرگه و هم راسل می خواستند نشان دهند که مفاهیم حساب صرفاً در چارچوب منطق امکان پذیرند و حساب هم از مقدمات صرفاً منطقی قابل استنتاج است.
● مدلول و مفهوم در اندیشه فرگه
فرگه میان مفهوم و مدلول تفاوت می گذاشت. این فرق، محور نظر وی در مورد معنا بود و بیشترین تأثیر را بر دیگران گذاشت. منظور از مدلول هر نام، شیئی است که به آن نام نامیده می شود. مدلول نام سعدی، شاعری است که در قرن هفتم می زیسته و آثاری چون: «بوستان و گلستان» را به بشر ارزانی داشته است. ممکن است بگوییم «حسین». حسین مدلولهای زیادی دارد، اما اگر بگوییم «حسین فهمیده»، با این کار مفهومی را به این نام افزوده ایم. این فرق میان مدلول و مفهوم در برخی مواقع اهمیت می یابد. مثالی که فرگه شخصاً بدان علاقه مند بود، کوکب صبحگاهی و کوکب شامگاهی بود. ما می دانیم که این دو دال، مدلول یکسانی دارند؛ یعنی این دو کوکب در واقع یک کوکب بیش نیست. به تعبیر دیگر، وقتی به کوکب صبحگاهی می اندیشیم، معنایی غیر از معنای کوکب شامگاهی مورد توجه ماست، اما مدلول این دو یکی است؛ یعنی همیشه معنای گفته همان مدول آن نیست. در این میان، برخی دالها ممکن است مفهوم داشته باشند، اما مدلول نداشته باشند، مانند پادشاه کنونی فرانسه که می دانیم در زمان حاضر فرانسه پادشاه ندارد، اما این دال هرچند مدلول ندارد، مفهوم دارد.
● تکمیل کار فرگه با راسل
راسل که به موازات فرگه به کار فلسفی اشتغال داشت، توانست پارادوکسی را در اندیشه فرگه کشف کند. فرگه همه اعداد را به مجموعه ها برمی گرداند؛ یعنی برای هر عدد، یک مجموعه را تعریف می کرد. مثلاً برای عدد دو، بر مجموعه اعداد زوج که ویژگی خاصی دارند، دست می گذاشت. فرگه برای پیشبرد فلسفه خود، به این شرط نیاز داشت. در اینجا بود که فکری به ذهن راسل رسید که مجموعه ها را به دو نوع مجموعه تقسیم کند؛ یکی مجموعه هایی که عضو خودشان هستند و دیگری آنها که عضو خودشان نیستند.
روشن است که اکثر مجموعه ها عضو خودشان نیستند، مثلاً مجموعه انسانها خودش انسان نیست، اما برخی مجموعه ها عضو خودشان هستند، مانند مجموعه همه مجموعه ها که خودش مجموعه است. پرسش راسل این بود که ما با مجموعه مجموعه هایی که عضو خودشان نیست، چه باید کنیم؟ آیا این مجموعه عضو خودش هست؟ اگر هست، نیست و اگر نیست، هست. این تناقض بسیار شبیه تناقض معروف دروغگوست که اگر کسی بگوید «من دروغگو هستم»، چنین گزاره هایی به تناقض دچار هستند. البته، راسل برای این تناقض راه حلی داشت. او قایل به طبقات منطقی شد و با جدا کردن چند مرتبه سخن گفتن، این مشکل را حل شده پنداشت، اما با این کار خلل بزرگی به فلسفه فرگه وارد کرد.
● جایگاه راسل در پیشبرد منطق و فلسفه
«راسل» و «وایتهد» کتابی نگاشتند با نام «پرینکیپا ماتماتیکا» ( مبانی ریاضی) که با آن، طرح استنتاج ریاضیات از منطق را به انجام رساندند؛ یعنی همان کاری که «فرگه» به موازات کار آنها پیش برده بود. «راسل» همچنین مقاله بسیار مهمی دارد که در زمینه نظریه شروح یا وصفهاست. پرسش «راسل» در این مقاله آن است که ما با عبارتهایی چون پادشاه کنونی فرانسه چه کار باید انجام دهیم؟ این جمله به چه چیز دلالت می کند؟ دیدیم که این جمله مدلول ندارد، اما معنای آن چیست؟ نظر راسل این بود که این عبارت در واقع یک ادعا دارد و آن ادعا این است که «یک چیز و تنها یک چیز وجود دارد که اکنون بر فرانسه حکم می راند؛ هر چه هست کل است». بعد از این، وی یکسره به کارهای فلسفی پرداخت و از کارهای منطقی فاصله گرفت. با این همه، عده ای اعتقاد دارند آنچه باعث ماندگاری نام «راسل» شده، بیش از آنکه به کارهای فلسفی وی مربوط باشد، به کارهای منطقی وی بستگی است.
● تجربه گرایی علمی راسل
«راسل» کتابی به نام «مسائل فلسفی» نوشت و در آن، پیروی خود را از نظریات تجربه گرایانی چون «لاک»، «برکلی» و «هیوم» نشان داد. او از داده های حسی شروع کرد که بر ما ظاهر می شوند. «راسل» علاقه داشت نشان دهد که سراسر شناخت علمی ما چیزی به جز مشاهدات و بازاندیشیهای ما درباره مشاهدات قابل استنتاج نیست. راسل همیشه معتقد بود اساس شناخت ما تجربه حسی است، اما درباره مرحله بعد در زندگی فکری اش تفاوتهایی مشاهده می شود. او همچنین خواهان آن بود دقتی را که در ریاضیات و منطق وجود دارد، به فلسفه هم وارد کند. راسل البته در برخی از آثارش مانند: «دامنه و حدود شناخت انسانی» به این نتیجه رسیده بود که علم هم مانند هر معرفت انسانی دیگر، محدودیتهای زیادی را با خود به همراه دارد.
● تأثیر فرگه و راسل بر تفکر منطقی و فلسفی معاصر
تأثیر «فرگه» در فلسفه و منطق البته به اندازه تأثیر «راسل» نیست. بسیاری از آرای فرگه به وسیله اندیشه های راسل در جهان انگلیسی زبان رشد کرده اند. راسل حتی در آرای «مور» و «وایتهد» که بزرگتر از وی بودند و در کمبریج به کار فکری مشغول بودند، تأثیر گذاشت. تأکید بسیار وی بر علم حتی در رشد پوزیتیویسم منطقی مؤثر بود.
او معقتد بود علم در توصیف و تشریح جهان بسیار موفق عمل می کند، بنابراین کاری که از دست فلسفه برمی آید، ایضاح و تحلیل مفهومی است. این آرا حتی در اندیشه های «ویتگنشتاین» نیز تأثیرهای بسیاری بر جای گذاشتند. با این همه، تفاوتهای عمده ای میان اندیشه های «ویتگنشتاین» و «راسل» در زمینه نقش فلسفه وجود دارد.
ویتگنشتاین معتقد بود، فلسفه عمدتاً به معنای دچار شدن مردم به پریشان اندیشی است. به گفته او، وظیفه فیلسوف، درمان پریشان اندیشیها در مردم است. اما «راسل» نظر دیگری داشت. او عقیده داشت مسائل فلسفی راه حل دارند و معتقد نبود که مسائل فلسفی صرفاً مسائل زبانی و لفظی هستند. او عقیده داشت مسائلی جدی در فلسفه وجود دارند که پاسخگویی به آنها کار فلسفه است. به نظر «راسل»، اگر کار فلسفی صرفاً تحلیل مفهومی و زبانی باشد، به زحمتش نمی ارزد که انسان عمری را در این راستا صرف کند.
● راسل و کار روشنفکری
«راسل» نه تنها یک ریاضیدان، منطق دان و فیلسوف بزرگ بلکه روشنفکری بی بدیل و استثنایی بود. مخالفت وی با جنگ و سلاحهای کشتار جمعی، مثال زدنی است. او حتی بابت نرفتن به جنگ، مدتی را در زندان گذراند، ضمن آنکه مواضع انتقادی وی نسبت به مسائل اجتماعی و انسانی، گرفتاریهای زیادی را برایش به وجود آورد. او در جایی اشاره دارد به اینکه سه شور پرشوردر زندگی وی فرمان رانده اند که این سه شور «جستجوی دانش»، «جستجوی عشق» و «تلاش برای کاستن از درد و رنج انسانی» بوده اند. بی تردید این سه هدف به خوبی توانسته اند راه و روش راسل را در زندگی اش نشان دهند.
حسین فرزانه
منبع : روزنامه قدس