یکشنبه, ۲۳ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 12 May, 2024
مجله ویستا

پیامبر(ص) و خدیجه(س)


پیامبر(ص) و خدیجه(س)
آنچه می خوانید نگاهی كوتاه است به روابط عاطفی میان پیامبر(ص) و خدیجه(س) كه اشاره ای نیز به مقدمات این ازدواج دارد.
زندگی مشترك پیامبر(ص) و خدیجه(س) درس آموز تمام مردان و زنانی است كه جویای سعادت در زندگی خود هستند. عدم دلبستگی خدیجه به سیم و زر دنیا وتوجه به امور معنوی, عشق و علاقه به پیامبر(ص), عطوفت و مهربانی متقابل رسول خدا(ص) و خدیجه(س), ایثار و وفاداری نسبت به یكدیگر, همه و همه درسهای آموزنده ای است برای جویندگان سعادت.
● شخصیت حضرت خدیجه(س)
خدیجه را نباید تنها یك بانوی سرمایه دار دانست. كه شتران حامل مال التجاره را به مناطق مختلف می فرستاد, و سودهای كلان بدست میآورد, بلكه وی به عنوان یك شخصیت معنوی, عفیف, پاكدامن و ایثارگر, دارای شناخت و فكر بلند و تیزبین مطرح بود.
این بانوی بزرگ, حتی در دوران جاهلیت, كه پاكدامنی جایگاهی نداشت, به دلیل عفت و دامن پاكش, طاهره نامیده می شد. ((و كانت تدعی فی الجاهلیه بالطاهره لشده عفافها و صیانتها)).(۱)
خدیجه آنچنان بر بلندای معنویت صعود كرده است كه پیامبر خدا(ص) به كمال وی شهادت داده و فرموده است: ((كمل من الرجال كثیر و لم یكمل من النسإ الا إربع: آسیه بنت مزاحم امرإه فرعون, و مریم بنت عمران, و خدیجه بنت خویلد, و فاطمه بنت محمد(ص))).(۲)
مردان بسیاری قله كمال را فتح نموده اند, ولی از زنان, چهار نفر به این قله دست پیدا كرده اند:
آسیه دختر مزاحم و همسر فرعون, مریم دختر عمران, خدیجه دختر خویلد و فاطمه دختر محمد(ص).
این بانوی بامعرفت, آنچنان حقیقت شناس و تیزبین است كه در میان همه مردان و زنان عصر بعثت, اولین فردی است كه نبوت رسول خدا را تصدیق می كند, و مدال پرافتخار ایمان را بدست میآورد.(۳)
خدیجه از بهترین زنان بهشت و برگزیده خداوند تبارك و تعالی است.(۴)
مقام این بانوی بزرگ به اندازه ای رفیع است كه پیامبر خدا(ص) خطاب به وی فرمودند: ((یا خدیجه ان الله عز و جل لیباهی بك كرام ملائكته كل یوم مرارا)). (۵)
خدیجه! خداوند عز و جل روزی چندین بار به عظمت تو در نزد ملائكه مقربش مباهات می كند.
و در مورد دیگر نیز فرموده است: ((قال جبرئیل: هذه خدیجه فاقرء علیهاالسلام من ربها و منی و بشرها بیت فی الجنه))(۶). سلام خداوند و مرا به خدیجه ابلاغ كن و مژده خانه ای در بهشت را به او بده.
● زمینه ازدواج با رسول خدا(ص)
خدیجه از پیش مانند سایر مردم, محمد(ص) عزیز قریش را به عنوان فردی امین و درستكار می شناخت. بر همین اساس از حضرتش دعوت كرد تا مسوولیت یكی از كاروانهای تجارتی وی را بپذیرد, و شاید هم می خواست شخص مورد علاقه خود را به دقت بیازماید. به هر حال, محمد(ص) مسوولیت كاروان را پذیرفت. خدیجه هم غلام مورد اعتماد خود میسره را همراه حضرتش نمود, تا هم كمك كارش باشد, و هم هنگام بازگشت گزارش سفر را از وی دریافت كند.
● علایم نبوت در سفر تجارت
در بازگشت كاروان تجاری, آن چیزی كه بیشتر از خیر و بركت و سود تجارت این سفر, به سرپرستی محمد(ص), نظر خدیجه را به خود جلب نمود, گزارش دل انگیز میسره بود:
... در بین راه به صومعه راهبی رسیدیم. امین كاروان زیر سایه درختی كه نزدیك صومعه بود قرار گرفت, راهب صومعه آمد و پرسید: این شخص چه كسی است كه زیر این درخت آرمیده است؟
گفتم: مردی از قریش, از اهل حرم.
گفت: تا كنون جز پیامبران خدا كسی زیر این درخت قرار نگرفته است!!
خدیجه بسیار متعجب شد و تشنه شنیدن سخنان میسره, كه وی اضافه كرد و گفت:
در بین راه هوا به شدت گرم بود, ناگهان دو فرشته را دیدم كه آمده اند و بر سر امیر كاروان سایه افكنده اند و او زیر سایه فرشتگان حركت می كرد.(۷)
این گزارش, آنچنان قلب خدیجه را از عشق به رسول خدا(ص) آكنده نمود كه بلافاصله خود را به عموی دانشمند خویش, ورقه بن نوفل رسانید, و جریان را با وی در میان گذاشت.
ورقه بن نوفل گفت: اگر این گزارش میسره درست باشد, محمد(ص) همان پیامبری است كه بعثتش به این امت وعده داده شده است, و من اوصاف وی را در كتابها خوانده ام. (۸)
● عشق سرشار خدیجه به محمد(ص)
آن گزارش میسره, و این نوید ورقه بن نوفل, چنان طوفانی از محبت محمد(ص) در دل خدیجه ایجاد كرد كه بی صبرانه حضرتش را طلبید و خطاب به وی چنین گفت:
((یا بن عم, انی قد رغبت فیك لقرابتك و سطوتك فی قومك و امانتك و حسن خلقك و صدق حدیثك)).(۹) ای پسرعمو, به دلیل خویشی, شرافت خانوادگی, امانتداری, حسن خلق و راستگویی كه در شما سراغ دارم, به شما اشتیاق پیدا كردم.
آنگاه برای ازدواج با پیامبر(ص) اعلام آمادگی كرد.
این عمل خدیجه نشان دهنده این است كه وی گرچه از نظر مال و ثروت ممتاز بود, اما دل به امور معنوی داشت. او طالب شخص با كمال بود, نه فرد پولدار.
بر اساس همین دیدگاه بلند بود كه خواستگارانی پولدار چون عقبه بن ابی معیط و صلت بن ابی یهاب, كه هر كدام چهارصد غلام و كنیز داشتند را نپذیرفت(۱۰). اما در برابر شخص باكمالی چون رسول خدا(ص), هم خود پیشنهاد ازدواج داد, و هم مهریه را از مال خود تعیین كرد. امام صادق(ع) می فرماید: در جلسه خواستگاری, خدیجه(س) وقتی ملاحظه كرد عمویش ورقه بن نوفل در برابر سخنان ابوطالب از عهده پاسخ برنمیآید, بی درنگ گفت:
((یا عماه انك و ان كنت اولی بنفسی منی فی الشهود, فلست اولی بی من نفسی, قد زوجتك یا محمد نفسی و المطهر علی فی مالی))(۱۱) عموجان ممكن است درمسایل دیگر اختیار مرا داشته باشید, ولی اینجا اختیار با خود من است. سپس گفت: ای محمد من خودم را به همسری شما درآوردم, و مهر را هم خودم از مال خود قرار می دهم.
این كار خدیجه عشق غیر قابل توصیف وی را نسبت به رسول خدا(ص) می رساند, آن هم عشقی مقدس و معنوی كه ورإ همه امور مادی است, عشق به كمال است; عشق به صداقت است, عشق به امانت است, عشق به همه خوبیهاست, و در یك كلام عشق به خداست.
این بانو می داند كه همه سعادت و خوشبختی در ارتباط با فرستاده خدا است, و لذا در بیانی چنین می گوید: ((سعدت من تكون لمحمد قرینه, فانه یزین صاحبه))(۱۲) خوشبختی نصیب زنی است كه همسر محمد(ص) گردد, زیرا محمد برای وی مایه افتخار است.
● محبت و علاقه دو جانبه
عشق و علاقه خدیجه به رسول خدا(ص) یكطرفه نبود, بلكه محبت دو جانبه بود. این واقعیت را ابوطالب(ع) در خطبه عقد چنین بیان كرد: (( و له فی الخدیجه رغبه ولها فیه رغبه))(۱۳) خدیجه و محمد هر دو علاقه مند به یكدیگر هستند.
چه خوش بی مهربانی هر دو سر بی
كه یك سر مهربانی دردسر بی
همان گونه كه خدیجه نسبت به رسول خدا(ص) شناخت پیدا نموده و به حضرتش علاقه مند شده بود, رسول خدا(ص) نیز كمالات خدیجه(س) را دریافته و او را شایسته برای همسری خود می دانست. و لذا با اینكه وی قبلا دو شوهر دیگر كرده, و از نظر سنی بنا به قولی ۱۵ سال از رسول خدا بزرگتر بود(۱۴)او را از هر زن دیگر برای همسری خود مناسبتر دید, و با وی ازدواج نمود, و او را همواره مورد احترام و تجلیل قرار می داد.
رسول خدا(ص) هیچ زنی را همتای خدیجه قرار نمی داد ((یثنی علیها و یفضلها علی سائر امهات المومنین و یبالغ فی تعظیمها))(۱۵). او را ستایش می كرد و بر سایر همسران خود برتری می داد و در بزرگداشت و تكریم او تلاش زیاد می نمود.● ادب خدیجه در برابر رسول خدا(ص)
بررسی زندگی مشترك رسول خدا(ص) و خدیجه(س) نشان می دهد كه این دو شخصیت بزرگ كه الگوی همه انسانهای باكمال می باشند, برای یكدیگر ارزش خاصی قائل بودند. وی نه تنها مال و ثروت خود را به رخ شوهر كه دستش از مال دنیا تهی بود نمی كشید, بلكه با افتخار ثروت كلان خود را در اختیار همسر خویش قرار داد. وقتی پیشنهاد ازدواج را به حضرتش داد, حضرت در مقابل این پیشنهاد فرمود: ((یا عم ابنه إنت امرإه ذات مال و إنا فقیر لاإملك الا ما تجودین به علی و لیس مثلك من یرغب فی مثلی و إنا إطلب امرإه یكون حالها كحالی و مالها كمالی)).
شما بانویی هستید دارای ثروت و من فردی فقیرم كه چیزی در اختیار ندارم, كسی دارای موقعیت تو رغبت به كسی مثل من پیدا نمی كند, من جویای همسریام كه حالش مانند حال خودم و از نظر مالی همتای خود من باشد.
بانوی باكمال قریش كه شرافت و كمال با ذاتش عجین بود, در پاسخ گفت: ((والله یا محمد ان كان مالك قلیلا فمالی كثیر, و من یسمح لك بنفسه كیف لا یسمح لك بماله, و إنا و مالی و جواری و جمیع ما املك بین یدیك و فی حكمك لا امنعك منه شیئا)).
به خدا سوگند ای محمد اگر تو مالی نداری, من ثروت زیادی دارم, و كسی كه خود را در اختیار تو قرار داده است, چگونه مالش در خدمت شما نباشد, من و سرمایه ام, و كنیزانم و آنچه كه در اختیار دارم از آن شماست, و تحت امر شماست و هیچ منعی از طرف من نیست.
آنگاه اشك در چشمانش حلقه زد و گفت:
والله ما هب نسیم الشمال
الا تذكرت لیالی الوصالی
ولا إضامن نحوكم بارق
الا توهمت لطیف الخیال
جور اللیالی خصنی بالجفا
منكم و من یإمن جور اللیالی
رقوا و جودوا و اعطفو و ارحموا
لا بد لی منكم علی كل حال(۱۶)
به خدا سوگند هر وزش نسیم, مرا به یاد شبهای وصال می اندازد
و چون از سوی (خانه) شما فروغی درخشیدن می گیرد, می پندارم كه آن نور شبح و سایه شما است.
درد و جور شبانه ای از (فراق) شما كشیده ام, و چه كسی (دلداده ای ) است كه از جور و رنج شبانه در امان باشد
ترحم و دلسوزی كنید, و عطوفت به كار گیرید, كه در هر حال مرا گریزی از (دلبستگی) به شما نیست.
ممكن است كسی گمان كند, این ادب و احترام خدیجه آن هم نسبت به شوهری چون رسول خدا(ص) یك امر عادی و طبیعی است, در حالی كه با اندك توجهی می شود دریافت كه ادب خدیجه نسبت به شوهر عزیزش, فراتر از ادب یك زن در برابر شوهر است.
وی از آن جهت كه شخصیت رسول خدا را شناخته, و رفعت مكان وی را درك كرده است, این گونه محترمانه برخورد می كند.
این ادب و احترام, حتی قبل از ازدواج نیز از این بانو نسبت به عزیز قریش دیده می شود. خدیجه هنگامی كه از امین قریش برای سرپرستی كاروان تجارتی استفاده می كند, به دو غلام خود, میسره و ناصح می گوید: ((اعلما قد ارسلت الیكما امینا علی اموالی و انه امیر قریش و سیدها, فلا ید علی یده, فان باع لایمنع, و ان ترك لا یومر, فلیكن كلامكما بلطف و إدب و لا یعلوا كلامكما علی كلامه)).
من امینی بر اموال خود گماشتم, همو كه امیر بزرگ قریش است, دستی بالای دست او نیست. اگر تصمیم بر فروش متاعی بگیرد, نباید كسی مانع شود. اگر تصمیم گرفت چیزی نفروشد, كسی حق ندارد دستوری به او بدهد. شما موظفید با لطف و ادب با وی سخن بگویید, و بالای حرف او حرفی نزنید.
● قدردانی رسول خدا(ص) از خدیجه(س)
اگر خدیجه نسبت به همسر گرامی خود این گونه رعایت ادب و احترام می كند, رسول خدا(ص) نیز از خدیجه به نحو شایسته ای قدردانی می نماید, و برای خدیجه احترام خاصی قائل می شود, كه در اینجا به نمونه هایی از آن اشاره می شود.
رسول خدا(ص) در زندگی, خود با رإی و نظر خدیجه مخالفت نمی نمود. مثلا وقتی ابوالعاص, پسر خواهر خدیجه, زینب, دختر رسول خدا را خواستگاری نمود, ((فسإلت خدیجه رسول الله(ص) ان یزوجه و كان رسول الله لا یخالفها)), خدیجه از رسول خدا(ص) خواست كه زینب را به وی تزویج كند, و رسول خدا(ص) پیشنهاد وی را پذیرفت چون رویه حضرت بر این بود كه مخالفت خدیجه نمی نمود.(۱۸)
رسول خدا(ص) آن چنان به خدیجه محبت داشت و قدردان بود كه قبل از خدیجه همسری اختیار ننموده و تا خدیجه زنده بود نیز همسری اختیار نكرد.(۱۹)

این قدردانی رسول خدا(ص) نسبت به خدیجه تنها به زمان حیات او خلاصه نمی شد, بلكه پس از مرگ وی نیز همواره او را یاد می كرد و از وی تجلیل به عمل میآورد. با آنكه همسران دیگری داشت هر وقت به یاد خدیجه می افتاد از وی به خوبی یاد می كرد و گریه می نمود.
روزی عایشه گفت: ای رسول خدا, چقدر از خدیجه یاد می كنید! خدیجه پیرزنی بود از دست شما رفت, خدا بهتر از خدیجه را به شما عنایت كرده است!!
رسول خدا(ص) برآشفته گشت و فرمود: ((صدقتنی اذ كذبتم و آمنت بی اذ كفرتم و ولدت لی اذ عقمتم))(۲۰). او زمانی نبوت مرا تصدیق كرد كه شما مرا تكذیب می نمودید. به من ایمان آورد, شما كافر بودید. وی مادر فرزندان من است, در حالی كه شما چنین نیستید.
عایشه می گوید: من بعد از این با ذكر خیر خدیجه خود را نزد پیامبر(ص) عزیز می كردم!
عشق و عاطفه رسول خدا(ص) به همسر باكمالش به حدی رسیده بود كه دوستان خدیجه نیز از آن بهره مند بودند.
عایشه می گوید: پیرزنی وارد بر رسول خدا(ص) شد, و از سوی حضرت مورد احترام خاصی واقع شد. پیرزن كه از محضر رسول خدا(ص) خارج شد, پرسیدم: این زن چه كسی بود كه این گونه مورد الطاف شما واقع شد؟
رسول خدا(ص) فرمود: این زن از دوستان خدیجه است. وقتی خدیجه زنده بود, زیاد نزد ما میآمد.(۲۱)
اینها همه به خاطر شخصیت والای خدیجه(س) و فداكاریهای آن بانوی بزرگ بود. خدیجه ای كه داخل خانه پیامبر(ص) پناه آن حضرت به حساب میآمد و تمام ناراحتیها و شكنجه های جسمی و روحی وارده از سوی قریش را با عواطف غیر قابل وصف خود, جبران می نمود.
خدیجه ای كه مادر فرزندانش, یعنی: قاسم, طاهر, طیب, زینب, رقیه و ام كلثوم بود, و از همه مهمتر مادر ام الائمه زهرای مرضیه(سلام الله علیها) بود, كه اگر هیچ افتخاری برای خدیجه(س) نبود, جز اینكه وی مادر فاطمه است, برای وی كافی بود.
و اینچنین بود كه از دست دادن خدیجه برای رسول خدا(ص) بسیار ناگوار و دشوار بود, به گونه ای مرگ خدیجه در روح و روان رسول گرامی اسلام, اثر گذاشت كه سال درگذشت وی را كه قرین وفات حضرت ابوطالب(ع) بود (عام الحزن) نامید, و پس از وفاتش نیز هرگاه به یاد خدیجه می افتاد, یا كسی از وی نام می برد, چشمان مباركش پر از اشك شده و از خوبیهای خدیجه سخن می گفت.
علی اكبر صمدی
پی‏نوشت‏ها:
۱ـ سیر اعلام النبلإ, ج۲, ص۱۱۱.
۲ـ تفسیر المیزان, ج۱۹, ص۳۴۶.
۳ـ بحار, ج۱۶, ص۲. سیره ابن هشام, ج۱, ص۲۵۷. سیر اعلام النبلإ, ج۲, ص۱۰۹.
۴ـ بحار, ج۱۶, ص۲.
۵ـ عوالم العلوم, ج۱۱, ص۴۱.
۶ـ صحیح بخاری, چاپ دارالقلم, ج۵, ص۱۱۲.
۷ـ سیره ابن هشام, ج۱, ص۱۹۹.
۸ـ همان, ج۱, ص۲۰۳.
۹ـ همان, ج۱, ص۲۰۱.
۱۰ـ بحار, ج۱۶, ص۲۲.
۱۱ـ فروع كافی, كتاب النكاح, باب خطب النكاح, ح۹.
۱۲ـ بحار, ج۱۶, ص۲۳.
۱۳ـ فروع كافی, كتاب النكاح, باب خطب النكاح, ح۹.
۱۴ـ سیر اعلام النبلإ, ج۲, ص۱۱۱.
۱۵ـ همان, ج۲, ص۱۱۰. صحیح بخاری, ج۷, ص۱۰۷.
۱۶ـ بحار, ج۱۶, ص۵۵.
۱۷ـ همان, ص۲۹.
۱۸ـ سیره ابن هشام, ج۲, ص۳۰۶.
۱۹ـ سیر اعلام النبلإ, ج۲, ص۱۱۰.
۲۰ـ بحار, ج۱۶, ص۸. سیر اعلام النبلإ, ج۲, ص۱۱۲, ۱۱۷.
۲۱ـ بحار, ج۱۶, ص۸.
ماهنامه پیام زن
منبع : معاونت پژوهشی دفتر تبلیغات اسلامی حوزه علمیه قم