پنجشنبه, ۱۳ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 2 May, 2024
مجله ویستا

تلاش های علمی امام حسن عسکری(ع) در عصر شکوفایی دانش


تلاش های علمی امام حسن عسکری(ع) در عصر شکوفایی دانش
علم و دانش در عصر امام حسن عسکری(ع) دوره شکوفایی خود را می گذراند و مکاتب و مدارس علمی در نقاط مختلف جهان اسلام رواج داشت. امام(ع) نیز هر چند در حصار و کنترل حکومت بود، اما در مدت کوتاه امامت خود، آثار و تلاش های علمی ارزنده ای از خویش به یادگار گذاشتند.
آن حضرت در هشتم ربیع الثانی سال ٢٣٢ ه.ق در مدینه دیده به جهان گشود و با سفر پدر بزرگوارش امام هادی(ع) به سامرا، بیش تر عمر خود را در این شهر گذراند. امام(ع) در سال ٢٥٤ ه.ق و پس از شهادت امام هادی(ع) مقام امامت را به مدت شش سال به عهده داشت و با شهادت آن حضرت در سال ٢٦٠ ه.ق دوران غیبت آغاز شد. این نوشتار به اجمال به شکوفایی علم در جهان اسلام در عصر حیات امام حسن عسکری(ع) و تلاش های علمی آن حضرت پرداخته است.
● ارزش علم و حکمت در اسلام
در پیش از اسلام، اعراب چندان بهره ای از «علم و حکمت» نداشتند و تنها دانشی که در آن دوره در میان اعراب وجود داشت، شعر و شاعری، خطابه و کمی هواشناسی بود که آن را «انواء» می نامیدند و با شناخت اوضاع جوی، سیر کاروان های تجاری و سیر در صحرا را تعیین می کردند. تنها با آمدن اسلام بود که روح علمی در میان اعراب دمیده شد و بینش آن ها نسبت به مطالعه طبیعت و هستی، باز شد.
قرآن آنان را به صورتی شگفت به تجربه و حس دعوت کرد، چنان که این کتاب آسمانی سوگندهای خویش را با نام اشیای محسوس و طبیعی یاد می کند، از آسمان و ستاره و فجر دم می زند، از آفرینش و صورتگری در رحم سخن می گوید، زندگانی مورچگان و زنبور عسل را تذکر می دهد، به چگونگی پرواز پرندگان اشاره می کند، از شکفتن دانه در زمین و از خوشه گندم و خرما و انجیر و زیتون سخن به میان می آورد، برای این که مردمان بیندیشند و از کنار هیچ پدیده ای به سادگی نگذرند. این موضوعات مورد توجه قرآن، خمیرمایه اصلی بسیاری از دانش ها بود که در روزگار بعدی در فرهنگ اسلام ظاهر شد و رواج پیدا کرد. (محمدرضا حکیمی، دانش مسلمین، ص ٥)
● مراکز علمی دوران حیات امام(ع)
١) انطاکیه
در حدود سال ١٠٠ هجری، در دوران خلافت عمربن عبدالعزیز، مرکز علمی اسکندریه به انطاکیه انتقال یافت و تا دوران خلافت متوکل عباسی ادامه یافت. از این زمان، مرکز اسکندریه به حران منتقل شد و در دوران معتضد استادان زبده این مکتب، ابواسحاق ابراهیم قویری و یوحنابن حیلان بودند که از ابراهیم قویری به شاگردش، ابو بشر متی بن یونس و از ایشان به ٢ تن از شاگردانش، یعنی ابو نصر فارابی و ابو یحیی مروزی، منتقل شد. گفته شده که انتقال حوزه علمی اسکندریه به انطاکیه، به این دلیل بوده است که انطاکیه نزدیک مرز دو خلافت اسلامی و امپراتوری بیزانس قرار داشت و طبیعتا نقل نسخه های یونانی به آن جا آسان می نمود؛ اگر چه عوامل دیگری نیز نظیر کثرت دانشمندان انطاکیه، که بسیاری از آنان دانش آموختگان مکتب اسکندریه بودند، در این امر، موثر بوده اند. بنابر شواهد تاریخی، انطاکیه مهم ترین پایگاه انتقال علوم یونانی به جهان اسلام بوده است.
٢) حران
حران شهری است واقع در نواحی شمالی عراق عرب، بین رها و رأس العین، که هم اکنون نیز به صورت قریه کوچکی در ولایت حلب پا برجا است. حرانیان از دیرباز، به ریاضیات و نجوم و بعد از آن به فلسفه توجه داشته اند. انتقال مرکز تعلیم از انطاکیه به حران، در دوران متوکل عباسی صورت گرفته است. از علمای مشهور این حوزه، ثابت بن قروه و محمد بن جابر البتانی را در تمدن اسلامی می توان نام برد. حرانیان پس از غلبه ادبیات سریانی، آثار خود را به این زبان نگاشتند.
٣) بغداد
دارالخلافه عباسی، نخست در شهر انبار، واقع در کناره فرات بود. گفته شده که اولین بار، منصور دوانیقی در سال ١٤٥ ه.ق با مشورت خالدبن برمک ایرانی تصمیم به ساختن شهر بغداد و انتقال خلافت بدان جا گرفت و سه سال بعد، بغداد را تاسیس کرد و در زمان خلافت هارون الرشید، بغداد مرکز نهضت ترجمه آثار علمی یونان به زبان عربی شد. بنا به نظر عده ای در زمان وی بیت الحکمه، که مرکزی برای جمع آوری مواریث علمی و آثار ترجمه شده بود، تاسیس شد، تا آن جا که از علوم بشری چیزی نبود مگر آن که در بیت الحکمه بغداد یافت می شد و از همه زبان های آن روز، مترجمان زبده ای برای ترجمه آثار یونانی، ایرانی، سریانی و نبطی، در بغداد گرد آمده بودند.
در کنار این ها علمای بسیاری که در علوم اسلامی، نظیر فقه، کلام و ادبیات عرب در مرکز حضور داشتند، بغداد را وارث بلامنازع همه مراکز علمی دیگر کرده بودند. آن چه از تاریخ بر می آید، این است که مهاجرت فیلسوفان بزرگی چون یوحنا بن حیلان و ابراهیم مروزی، ادغام مکتب حران در حوزه علمی بغداد و حضور شخصیت های علمی چون متی بن یونس و شاگردش ابونصر فارابی و چهره های مذهبی و فقهی، مانند نواب امام عصر (عج) و فقهای حنبلی و دیگر دانشمندان علوم عقلی، کلامی، ادبی و... بغداد را به یک مرکز کاملا فرهنگی تبدیل کرده بود. (ر.ک: خدمات متقابل اسلام و ایران، شهید مطهری، ص ٤٣٥، تاریخ فلسفه در جهان اسلامی ج٢، حناالفا خوری، ص ٢٢٥، تاریخ تمدن جرجی زیدان، ص ٢١٢)
● نهضت ترجمه
اعراب پیش از اسلام، فرهنگ مکتوبی نداشتند. بعد از اسلام، کار فرهنگی را هم از دانش قرآن و حدیث آغاز کردند و هنوز راه درازی برای آشنا شدن با سایر علوم در پیش داشتند این در حالی بود که در کنار آن ها، تمدن های کهنی بود که آثار مکتوب فراوانی را از گذشته به ارث برده بود. اکنون که مسلمانان حرکت فرهنگی خود را آغاز می کردند، به طور طبیعی نمی توانستند نسبت به تمدن های پیشین و اندوخته های آن ها بی توجه بمانند. دنیای اسلام در برابر فرهنگ های بیگانه، دو موضع گرفت. موضعی در مخالفت به این دلیل که در آن فرهنگ ها افکاری وجود داشت که با عقاید اسلامی سازگار نبود. دوم موضعی موافق که بیشتر به دانش های تجربی و گاه فلسفی توجه داشت و چنین می اندیشید که آن ها تعارضی با عقاید اسلامی ندارد. آمادگی فرهنگ پذیری در جامعه اسلامی، بی توجه به مخالفت ها، راه را برای ترجمه این آثار به زبان عربی هموار کرد. علاقه به بیشتر دانستن و به تعبیر دیگر، کنجکاوی هم نقش مهمی داشت. افزون بر آن، بسیاری چنین می اندیشیدند که می باید برای دفاع از عقاید اسلامی در برابر اندیشه های بیگانه، با آن افکار آشنا و به آن ها مجهز شد. محصول این جریان، گسترش دامنه علم کلام و زایش دانشی بود که به آن فلسفه اسلامی گفته شد.
کار ترجمه از زمان منصور عباسی، یعنی نیمه های قرن دوم هجری آغاز شد. کهن ترین ترجمه ها، ترجمه کلیله و دمنه و نیز برخی از آثار نجومی و ریاضیات از جمله کتاب المجسطی از بطلمیوس و کتاب اقلیدس بود. در بخش آثار ایرانی، یکی از مهم ترین مترجمان این دوره ابن مقفع است که بسیاری از آثار را از پارسی پهلوی به عربی ترجمه کرد. از جمله کتاب هایی که توجه ویژه ای به آن ها صورت گرفت، آثار طبی بود که بیش از همه از زبان سریانی و توسط مسیحیان منطقه عراق به عربی ترجمه می شد.
حرکت ترجمه در دوران هارون گسترش بیشتری یافت و این به دلیل حمایت برامکه از مترجمان و عالمان این دوره بود.
مامون که خود علاقه مند به علوم عقلی بود، بیش از خلفای پیشین به ترجمه علاقه نشان داد و رسما از دربار رومی ها خواست تا کتاب های یونانی را برای وی بفرستند. اگر کارهای پیشین به صورت پراکنده انجام می شد، مامون این حرکت را به صورت سازمان یافته آغاز کرد و بیت الحکمه را برای نخستین بار به عنوان یک مرکز علمی و پژوهشی و ترجمه تاسیس کرد. معتصم نیز به طور طبیعی حرکت مامون را در ترجمه ادامه داد. در بیت الحکمه کتابخانه بزرگی از مجموع کتاب هایی که در دیرها و شهرها وجود داشت فراهم آمد و شمار فراوانی مترجم و عالم به کار ترجمه و تالیف پرداختند. محمدبن موسی خوارزمی کتاب جبر و مقابله خود را به دستور مامون عباسی نگاشت. خاندان آل نوبخت نیز از خاندان های فرهیخته بغداد بودند که برخی از آن ها در کار ترجمه آثار فارسی به عربی مهارت داشتند. (ر.ک: تاریخ تمدن جرجی زیدان ص ٢٨٥)
● شکوفایی حکمت و فلسفه در اسلام و عصر امام(ع)
دکتر رضا داوری، درباره توجه به فلسفه و شکوفایی آن در دوره اسلامی می نویسد: اسلام چون در قلمروهای وسیع و در میان اقوام مختلف، رواج یافت حوزه های بحث و نظر را تعطیل نکرد، بلکه به عنوان تفکر تازه، اجزای علوم و معارف اقوام دیگر را در طی بسط خود به خدمت گرفت و به این ترتیب فرهنگ و تمدن و علوم اسلامی، به وجود آمد و در این سیر و جریان به فلسفه هم توجه و اقبال شد و چون تفکر جدی بود، فلسفه را هم به جد گرفتند.
اما از آن جا که نه می توانست صورت تمدن اسلامی باشد و نه می شد، حکم ماده پیدا کند، در حوزه خواص باقی ماند و مخصوص آنان شد و دیانت که عوام و خواص نمی شناخت، عقل را صرفا در زمینه اطلاق اصول بر موارد به کار برد و حد آن را همین دانست. (داوری، رضا، فارابی،موسس فلسفه اسلامی: ص١٠٠)
از برجسته ترین فیلسوفان اسلامی این دوره کندی است که فلسفه اسلامی با کندی معروف به «فیلسوف العرب» آغاز می شود. وی معاصر مامون و معتصم و نیز معاصر حنین بن اسحاق و عبدالمسیح بن ناعمه حمصی از مترجمان معروف است. در این که آیا او خود مترجم هم بوده است تردید کرده اند، ولی از ابو معشر بلخی شاگرد کندی نقل شده که کندی یکی از چهار مترجم درجه اول دوره اسلامی است. دوره کندی دوره ترجمه است، ولی خود کندی فیلسوفی صاحب نظر و بلند قدر است و در حدود ٢٧٠ کتاب و رساله به کندی نسبت داده شده است. ابن الندیم فهرست کتاب های او را در رشته های مختلف فهرست کرده است. برخی از نسخه های کتب کندی به تازگی به دست آمده و چاپ شده، معلوم می شود ارزش این فیلسوف بسیار بیش از آن است که قبلا تصور می شد.
کندی همچنان که فیلسوفی عالی قدر بود، مسلمانی متصلب و پاک اعتقاد و مدافع هم بوده و کتب زیادی در دفاع از دین اسلام نوشته است. بعضی به اتکای برخی قراین او را شیعه دانسته اند (ر.ک: فلاسفه شیعه عبدا... نعمه، ترجمه جعفر غضبان ص ٤٦٠) کندی از افرادی است که در هر مسئله ای که میان اصول اسلامی و اصول فلسفه تعارض یافته است جانب اسلام را گرفته است، چنان که از عقیده خاص او درباره حدوث زمانی عالم و حشر اجساد پیداست. کندی از افرادی است که همیشه کوشا بوده است که معارف اسلامی و اصول فلسفی را با یکدیگر توفیق دهد. این همان کاری است که با کندی شروع شد و ادامه یافت. عجیب این است که برخی او را به علت این که نامش یعقوب و نام پدرش اسحاق و کنیه اش ابویوسف است یهودی پنداشته اند و عجیب تر این که در بعضی روایات که قطعا مجعول است، از او به عنوان کسی یاد کرده اند که در نظر داشته ردی بر قرآن مجید بنویسد.
استاد مطهری، روایتی را که از امام عسکری(ع) در مورد کندی نقل شده است مبنی بر این که زمانی که او مشغول نوشتن کتابی به نام تناقض های قرآن بود، امام به او نامه نوشت را مجعول می داند. زیرا این روایت در کتاب های معتبر نقل نشده و فقط ابن شهر آشوب آن را در مناقب آل ابی طالب با سند مخدوش نقل کرده است و بقیه نویسندگان از این مأخذ بهره برده اند.
● تلاش های علمی امام حسن عسکری(ع)
امام هادی(ع) با ایجاد شبکه ای از نمایندگان خود در سرتاسر ایران و عراق، به هدایت فکری و سیاسی شیعیان پرداخت. چنان که از آن حضرت قریب ٣٠٠ نامه بر جای مانده که بیشتر آن ها پاسخ به سوالات فقهی مردم و نیز دستورات هدایتگرانه آن امام بزرگوار به شیعیان است. متوکل عباسی آن حضرت را از مدینه به سامرا آورد تا بتواند وی را تحت نظر خود داشته و از شیعیان جدایش کند آن حضرت حدود ٢٠ سال را در سامرا بوده و در همان جا نیز به تحریک معتمد خلیفه عباسی به شهادت رسید.
یازدهمین امام شیعیان که امام عسکری(ع) شهرت دارد و لقب عسکری که بر او و پدرش گفته می شد اشاره به سامرا دارد که در اصل لشکرگاه- عسگر- بوده است. آن امام نیز در این مدت ٢٠ سال همراه پدر در سامرا بود کنترلی که بر امام عسکری(ع) اعمال می شد باعث می شد تا شیعیان از ارتباط مستقیم محروم باشند و بیشتر به وسیله نامه، سوالات خویش را از امام(ع) بپرسند.
ولی با این حال امام(ع) از هدایت انسان ها و تلاش در جهت شکوفایی علم و دانش و فرهنگ اسلام دست برنداشتند. در این جا به اهم کوشش ها و تلاش های علمی- فرهنگی آن حضرت اشاره می شود:
١) تربیت شاگردان: شیخ توسی تعداد شاگردان آن حضرت را بیش از ١٠٠ نفر ثبت کرده است. (رجال شیخ توسی ٢٧٩) که هر کدام از آن شاگردان به سهم خود در نشر و گسترش معارف ناب تشیع و رفع شبهات دشمنان شیعه نقش به سزایی داشتند.
٢) تشویق نویسندگان: ایشان در کنار تربیت شاگردان از تشویق نویسندگان غافل نبود و بر اثر همین تشویق ها ١٦ تن از شاگردان حضرت، دست به تالیف زدند و ثمره آن تالیف ١١٨ عنوان کتاب شد. (ر.ک: الذریعه ج ٣ ص ١٤٩)
٣) تالیف: ایشان در طول حیات مبارکشان، خود نیز دست به قلم بردند و کتاب ها و نامه های فراوانی را برای توسعه علم و دانش و هدایت جامعه از خود به یادگار گذاشتند: از جمله تفسیر منسوب به امام حسن عسکری(ع) کتاب المنقبه است که مشتمل بر بسیاری از احکام و مسائل حرام و حلال است؛ همچنین ایشان نامه های فراوانی به مناطق مختلف جهان اسلام نوشتند (ر.ک: حیاة الامام العسکری، محمدجواد طبسی، ص ٢٢٣)
حمید حسین نژاد محمد آبادی
منبع : روزنامه خراسان