یکشنبه, ۹ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 28 April, 2024
مجله ویستا

تفاوت دنیا و آخرت


تفاوت دنیا و آخرت
فهم دقیق تفاوت بین عالم دنیا و عالم آخرت برای اهل ایمان یکی از نکات مهم است که در صورت فهم آن تأثیر به سزایی بر اعتقادات و بدنبال آن بر رفتارشان خواهد گذاشت لذا بر آن شدیم که با استفاده از سخنان شخصیتهای مهم عالم اسلام تفاوت این دو عالم را شرح دهیم باشد که اهل ایمان از آن بهره کافی برند .
* مفهوم دو کلمه دنیا و آخرت از جنس مقوله مضاف اند و هر یک از دو امر متضایفین بدون دیگری شناخته نخواهند شد و به همین جهت گفته اند :" الدنیا مزرعه الاخره " وعارف کامل با مشاهده احوال و اوصاف انسان در این عالم به چگونگی احوال ایشان در روز قیامت و مقام و منزلت او در نزد خدا پی می برد . و این مسئله که حکمای کامل و راسخ در حکمت فهمیده اند مدخلیت به سزایی در تحقیق معاد جسمانی و روحانی و بسیاری مسایل اعتقادی دارد . (۱)
* بدانکه عالم جسمانی ضدعالم روحانی است چنانکه دنیا ضد آخرت است و بدانکه درنگ ما در این عالم اندک خواهد بود و ما را در اینجا نخواهند گذاشت . همجنانکه آمدن ما به اختیار نبود ، رفتن ما هم به اختیار نخواهد بود .و بدانکه این متاعی که اینجا می خیزد لایق آنجا نیست و آن عالم را متاعی خاص است . و آنچه از این عالم خیزد هم اینجا خرج می توان کرد . اما این عالم یک خاصیت دارد که متاع نیمه کاره آن عالم ، اینجا تمام کنند .(۲)
* عالم قبل از مرگ یعنی دنیایی که هم اکنون در آن زندگی می کنیم با عالم بعد از مرگ یعنی جهانی که با مردن به آنجا می رویم ، دو عالم جدا از هم هستند . تا در دنیا هستیم از عالم بعد از مرگ بی خبریم و چون به عالم بعد از مرگ انتقال یافتیم از دنیا منقطع می شویم . جالب آنکه انتقال از این عالم به آن عالم با سرعت و در مدت کوتاه انجام می پذیرد و محتضر ظرف یک یا چند لحظه دار دنیای گذران را ترک می گوید و به عالم ناشناخته بعد از مرگ وارد می شود . برای تقریب به ذهن و روشن شدن مطلب می توان عالم قبل از مرگ را به عالم خواب و انتقال به عالم بعد از مرگ را به بیدار شدن از خواب تشبیه نمود . در سخنان اولیای دین(ص) آمده است که : " الناس نیام اذا ماتوا انتبهوا " طبق تعالیم اسلام ، دنیای گذران برای انسانها دار خودسازی ، انجام وظایف و جای اداء تکالیف اسلامی و انسانی است و عالم آخرت برای انسانها دار حساب و کتاب و محیط پاداش و کیفر باریتعالی است این مطلب در سخنان علی علیه السلام چنین آمده است : " و ان الیوم عمل و لا حساب و غداً حساب و لا عمل " امروز روز عمل است نه روز حساب و فردا روز حساب است نه روز عمل . (۳)
* اما وجوه افتراق دنیا و آخرت از نظر ملاصدرای شیرازی :
۱- هر جسدی در جهان آخرت ، دارای جان است بلکه ذاتاً زنده و جاویدان است . در حالی که جسدهای در این جهان یافت می شود که از جان بی بهره اند . جسدهای این جهان جانهایشان عارضی است و از تن ها جدایی دارد .
۲- تن های این جهانی ازجهت استعداد ، پذیرنده صورت جانها هستند یعنی تا تن مادی به کمال مرتبه جنین نرسد . برای پذیرفتن صورت جان ، آماده نمی گردد . در صورتی که جانهای آن جهانی فاعل بدنهای خود توانند بود . و فاعلیت آنها بر وجه ایجاب است . یعنی توانند که در جهان برزخ بدنهای مثالی برای خود ایجاد کنند . پس در اینجا تن ها و ماده به حسب استعدادهایی که دارند کامل می گردند تا اینکه به مرتبه جانها ره جویند ، لیکن در آنجا جانها در تن ها اثر می گذارند و اثر آنها چنان است که تن ها را که پرتو آنها هستند ، ایجاد می کنند .
۳- مرتبه قوه در این جهان از لحاظ زمان بر مرتبه فعل تقدم دارد . یعنی هر فردی از چیزها که قوه دارند ، بر فرد فرد فعل خود تقدم خواهند داشت . فعل هم در این جهان بطور کلی از لحاظ ذات و علت بر قوه تقدم دارد . یعنی تا فعلیت های محض وجود نداشته باشد ، چیزهایی آمیخته به قوه ایجاد نمی شود . پس باید دانست که فعلیتها بر قوه تقدم دارد . این تقدم ، تقدم ذاتی و بالعلیه می باشد . اما در جهان آخرت قوه به حسب ذات و وجود بر فعل تقدم دارد و در آنجا بدن مثالی تواند آفرید .
۴- فعل در این جهان از قوه شریفتر و گرانبارتر است . زیرا غایت قوه ، فعل است . اما در آن جهان قوه از فعل تواناتر است . زیرا در آنجا قوه فاعل فعل است و او تواند اندام مثالی بیافریند .
۵- اندامهای مثالی آن جهانی به اعتبار اعداد تصورات جانها و ادراکاتی که دارند غیر متناهی هستند . زیراکه برهان تناهی ابعاد بر آنها جاری نمی باشد . بلکه این برهان در جهان عناصر تواند بود . بدنهای آن جهانی به اعتبار جانهای خود ، غیر متناهی هستند و با هم تزاحم مکانی ندارند . و هیچ یک با دیگری از درون و برون در تنگنای جا نمی باشند و هر انسانی خواه خوشبخت و خواه شقی جهانی دارد که از جهان خاکی بزرگتر تواند بود . و این جانها هر یک اسقلال دارند و در یک نظام و یک قانون نمی باشند . و هر یک از رستگاران آنچه خواهد از ملک و فراخی جا ، می تواند بدست بیاورد . سخن ابویزید بر این سخن گواه است " لو انّ العرش و ما حواه دخل فی زوایه من زوایا قلب ابی یزید لما احسّ به " .
۶- اندامهای آن جهان با آن بزرگی و عظمت از باغها ، نهرها ، غرفه ها ، خانه ها ، قصرها ، ازواج مطهّره ، حور و آنچه بر بهشتیان از خدم و حشم و غلامان می باشد . به وجود واحد می تواند باشد . پیدایش اینها که گفته شد به واسطه جانی است که بر پایه سعادت رسیده و به اینها احاطه دارد و اینگونه نعمتها می تواند بیافریند . البته پر واضح است که احاطه این انسان با تأیید خداوند عالمیان است . حال دوزخیان نسبت به آنچه بدانها دچارند از آتش و غل و زنجیر و مار و مانند اینها مانند بهشتیان نیست . بلکه اینان محاط اند و جز اندوه مایه نمی گیرند ، زیراکه اینها نتیجه اخلاق و ملکات و عادتهایی است که بدان خو گرفته بودند . " فقد احاط بهم سرادقها" (کهف-۲۸) و " و انّ جهنم لمحیطه بالکافرین " (بقره-۴۹) بر این سخن گواه است . (۴)
* اما وجوه افتراق دنیا و آخرت از نظر ملامحسن فیض کاشانی :
۱- دنیا و آنچه در آن است ناچار روزی فانی خواهد شد ، زیراکه دنیا به خاطر دنیا آفریده نشده است . بلکه آفرینش آن به خاطر این بوده که وسیله ای برای حصول به عالم آخرت باشد . پس چونکه مقصود بالذات نیست پایان پذیر خواهد بود . ولی برعکس عالم آخرت مقصود بالذات است و دار قرار بوده و همواره با بقاء خالق باقی خواهد بود .
۲- آنچه در دنیا بالقوه است به خاطر این اینست که فعلیت پذیرد ، بنابراین امر بالقوه در دنیا پیوسته بر امر بالفعل مقدم می باشد ، ولی عالم آخرت عکس عالم دنیاست ، زیراکه در آنجا امر بالفعل مقدم است نه بالقوه .
۳- در دنیا بدن به حسب استعداد نفس خود را می پذیرد ، ولی در آخرت نفس به حسب استیجاب و استلزام بدن خود را می آفریند . به عبارت دیگر در دنیا این بدن است که بر حسب استعداد و بر اثر تکامل به مرحله نفس واصل می گردد ، ولی در عالم آخرت فیض الهی بر سبیل تنزل در آغاز به نفس می رسد و سپس از نفس است که بدن ناشی می گردد .
۴- در دنیا قوه خیال همواره با حواس ظاهره متفاوت است ، ولی در عالم آخرت خیال عین حواس بوده و با آنها متحد می باشد . به همین جهت است که گفته شده است : " بهشت جای لذت خیالی نیست " زیرا خیال به معنی متعارف کلمه مقتضای وهم است و معنی آن این است که کسی چیزی را تخیل کند ، و چون امکان دسترسی به آن ندارد در آرزوی آن به سر برد .که گفته اند : " آرزو سرمایه مفلسان است " در عالم آخرت بین آرزو و واقعیت فاصله نیست و حاکمیت صدق و حقیقت آشکار است . وجه تسمیه عالم آخرت به " الحاقه" نیز همین است زیرا در آنجا حاق و حقیقت هر چیزی آشکار است و از کذب ، بطلان و آرزو نیز خبری نیست . آنچه خواهد دلت همان بینی آنچه بینی دلت همان خواهد
۵- در دنیا شهوت تابع مشتهی است ، ولی در عالم آخرت مشتهی تابع شهوت است . یعنی انسان در دنیا چیزی را می بیند و می خواهد ، اعم از اینکه به آن برسد و یا نرسد ، ولی در عالم آخرت آنچه را می خواهد حاضر می بیند . بدین معنی که حضور اشیاء برای انسان مستلزم قطع مسافت نیست ، و به این ترتیب بین وجود شئ و حضور آن فاصله نمی باشد .۶- در عالم آخرت آنچه ماده اخروی نامیده می شود نسبت به ماده دنیوی از حیث صورت شریفتر بوده و از جهت قبول انفعال از فاعل نیز سریعتر می باشد . زیرا ماده اخروی از جهت ذات لطیف تر از ماده دنیوی است و به موجودات روحانی نزدیکتر است . این نوع تفاوت بین موجودات دنیوی نیز محقق است . به طور مثال آب از خاک لطیف تر است همانگونه که هوا از آب لطیف تر به شمار می رود . همچنین است روح حیوانی از خاک و آب لطیف تر است . و لطافت نفس ناطقه انسانی با همه مراتبی که دارد از لطافت انوار حسی به مراتب بیشتر است .
۷- در عالم دنیا زمین ما را در خود جای می دهد و ما نیز در آن مسکن می گزینیم ، ولی در عالم آخرت همین زمین است که همانگونه که خداوند می خواهد ما را بیرون می راند " و اخرجت الارض اثقالها ...یومئذ تحدث اخبارها (زلزال -۲ ) .
۸- عالم دنیا عالم حکمت و علل و اسباب است ، در حالی که عالم آخرت ، عالم قدرت و شگفتی است . و این به جهت آن است که قدرت ، غیرمتناهی را به صورت متناهی در می آورد ، کما اینکه بر عکس امر متناهی را به صورت غیر متناهی جلوه گر می سازد . به طور مثال : یک حالت از حالات اهل بهشت یا اهل جهنم به گونه ای است که در نظر صاحب آن از ازل تا ابد را فرا می گیرد ، و همین حالت که حالت واحده است از صاحب آن به دیگری منتقل می گردد . البته بدانگونه که خدا می خواهد . این امر از اسرار است و قبول آن برای عقل بسیار مشکل می باشد .
۹- در عالم آخرت همانگونه که عدد نفوس در نظر حکما غیر متناهی است بدن ها نیز می تواند غیر متناهی باشد ، زیراکه در آنجا وجود غیر متناهی ممتنع نبوده و تنگی و تزاحم محقق نمی باشد . زیرا در آنجا بعد و مکان نیست و اتصال امور به یکدیگر ، اتصال عقلی است . به همین جهت هر چه کثرت بیشتر گردد و اتصال فزونی یابد لذت و خوشی هر یک از دیگری بیشتر خواهد بود .
۱۰- در دنیا بدن دنیوی به گونه ای است که از اخلاط ترکیب یافته است ، این اخلاط نیز همواره دستخوش تغییر و تحول بوده و در معرض آفات قرار گرفته اند ، ولی بر عکس بدن اخروی از آفت فساد و نابودی مصون است . " لا یمسّنا فیها نصب و لا یمسّنا فیها لغوب " (فاطر-۳۵) .
۱۱- عالم آخرت عالمی است که به خداوند نزدیک بوده و در آن ، انسان با خداوند سخن می گوید ، ولی عالم دنیا از خداوند دور است و در حد ذات خود نیز هالک و معدوم می باشد .در این جهان خدا با انسان سخن نمی گوید مکالمه و گفتگوی پیامبران با خداوند اگر چه در این جهان به وقوع پیوسته است ، ولی این گفتگوها نوعی از ظهور سلطان آخرت است که بر دلهای آنان متجلی می گردد .
۱۲- عالم دنیا چنانکه گذشت از حیث هستی بسیار سست است و سستی و ضعف آن به حدی است که وجود هر جزئی از اجزاء آن مقتضی عدم و فقدان جزء دیگر می باشد ، ولی بر عکس عالم آخرت به لحاظ قوت و تمامیت مستقل به نفس و مستکفی به ذات بوده و به هیچ وجه نیازمند ماده نمی باشد . در آن عالم از کی و کجا سخن به میان نمی آید . به همین جهت وقتی از کی و کجای آن عالم برای اهل دنیا سخن گفته می شود ، ضرب المثل ها و الگوها ضرورت می یابد . به طور مثال در قرآن آمده است " و ما امرالساعه الا کلمح البصر " (نحل - ۷۷) یا در جای دیگر می فرماید : " جنه عرضها کعرض السماء و الارض " (حدید-۲۱) همانگونه که در این آیات ملاحظه می شود ، وقتی درباره کی سخن گفته می شود از حداقل زمان یعنی اشاره چشم استفاده می شود و هنگامی که از کجا سخن به میان می آید حداکثر وسعت مکان مطرح می گردد. و به همین ترتیب در باطن زمان و مکان ، نوعی قبض و بسط را می توان مورد توجه و بررسی قرار داد .
۱۳- در عالم آخرت فعل و ادراک یک چیز هستند و یک نفس از نفوس انسانی به منزله یک جهان بزرگ نفسانی است که از این عالم و آنچه در آن هست بزرگتر می باشد . موجودات جهان بزرگ نفسانی به زنده بودن نفس زنده اند و نفس با ادراک خود آنها را ایجاد می نماید . چونکه ادراک نفس به عینه نوعی ایجاد به شمار می آید . معنی آن این نیست که نفس اول ادراک می کند و سپس ایجاد می نماید ، بلکه آنچه در این باب می توان گفت این است که : نفس ادراک می کند چیزی را که موجود است ، در عین حال ایجاد می کند چیزی را که مدرک است . و در ادراک و ایجاد هیچ نوع تقدم و تأخر نیست . به همین جهت فعل و ادراک در آن جهان یک چیز بوده و مغایرتی بین آنها دیده نمی شود .
۱۴- از خصلت های این جهان یکی آنست که یک موجود در آن واحد در دو مکان نیست ، در حالی که یک موجود در عالم آخرت ، آنچنان وسیع و گسترده است که هیچ گونه منع و حجابی در برابر آن قرار ندارد . به طور مثال اگر هزاران شخص خواسته باشند پیامبر (ص) را در هزاران جای به یک حالت مشاهده کنند . هر آینه او را به همانگونه که در دل آرزوی آن را داشتند در مکانهای مختلف خواهند دید . بنابراین امور عالم اخرت گسترده تر بوده و با خواسته های انسان نیز سازگارتر است .
۱۵- یکی از خصلتهای عالم دنیا این است که گفته می شود : مادامیکه این جهان خراب و نابود نشود عالم آخرت ظاهر نمی گردد . بنابراین آخرت از جنس و جوهر دنیا نیست .
۱۶- عالم آخرت عالمی تام و تمام است که با این جهان مادی در یک سلک منظم نمی گردد . بنابراین عالم آخرت نسبت به دنیا محیط است همانگونه که روح به جسم محیط می باشد . البته اولیاء الهی که در این جهان دگرگون گشته اند می توانند عالم آخرت را مشاهده و در فضای بی کران آن به سیاحت بپردازند .
۱۷- عالم آخرت عالم نور و ادراک و جهان حضور و حیات است ، آنچه در آن است نیز زنده و مدرک می باشند . در روایت آمده است : انواع میوه های بهشتی به هر یک از اولیاء الهی چنین گویند : ای ولی خدا لطف فرموده و مرا پیش از میوه ای که قبل از من قرار گرفته تناول فرمایید . و در قرآن آمده است : " و ان الدار الاخره لهی الحیوان "(عنکبوت-۶۴) . (۵) * پس قالب جسمانی ، دنیایی و فانی را به رنگ آخرت نورانی و باقی حشر کنند که " یوم تبدل الارض غیر الارض " (۳۷-۱۱) اگرچه همان قالب باشد اما نه بدان صفت دنیایی . قالب دنیایی را از چهار عنصر خاک ، باد ، آب و آتش ساخته اند ، اما آب و خاک بر وی غالب است که : " من طین لازب " (۳۷-۱۱) و این هر دو محسوس است و چشم هر دو را ادراک کند ، این قالب را در عالم آخرت که عالم لطافت است هم از این چهار عنصر ساخته اند ، اما باد و آتش را غالب کنند که هر دو لطیف است و خاک و آب را مغلوب کنند . و مؤمن را نوری که در دل داشت بر صورت او غالب کنند که : " یسعی نورهم بین ایدیهم " (۵۷-۱۲) و " یوم تبیض وجوه و تسود وجوه " (۳-۱۰۶) هم بدین معنی است .پس چون قالب لطیف و نورانی باشد ، مزاحمت روح ننماید ، زیراکه از او به تصرف زحمت را بیرون برده اند . " و نزعنا ما فی صدورهم من غل " (۷-۴۳) همچنانکه شیشه گر خاک و کدورت را از جوهر شیشه بیرون برده و او را شفاف گردانیده ، تا ظاهر و باطن شیشه یکرنگ گردد . از ظاهر آن باطن را می توان دید ، و از باطن آن ظاهر را می توان دید . " یوم تبلی السرائر " اشارت بدین معنی است . (۶)
والسلام - حبیب عباس زاده – پاییز ۱۳۸۳
فهرست منابع :
۱- الشواهد الربوبیه – تألیف صدرالمتألهین شیرازی – تصحیح سید جلال آشتیانی – ص۳۳
۲- رساله بستان القلوب – مجموعه مصنفات شیخ الاشراق – تصحیح سید حسین نصر – ج۳ ص۳۷۴
۳- گفتار فلسفی – معاد از نظر روح و جسم – تألیف حجه السلام فلسفی – نشر معارف اسلامی ص۱۰۳
۴- عرشیه – تألیف صدر المتألهین شیرازی – ترجمه و تصحیح غلامحسین آهنی – ص۲۵۲
۵- معاد از دیدگاه حکیم مدرس زنوزی – تألیف دکتر غلامحسین ابراهینی دینانی – انتشارات حکمت – ص ۱۵۵
۶- مرصاد العباد – تألیف نجم رازی – به اهتمام محمد امین ریاحی- انتشارات علمی و فرهنگی ص ۴۰۴
منبع : سایر منابع


همچنین مشاهده کنید