دوشنبه, ۱۰ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 29 April, 2024
مجله ویستا

آیا سوسیالیسم و اسلام خویشاوندی دارند؟


آیا سوسیالیسم و اسلام خویشاوندی دارند؟
همانطور که برخی از اینها کوشیده اند که خویشاوندی دعوت ناسیونالیستی علمی را به اروپا منکر شوند گروهی دیگر می کوشند آنرا به ناسیونالیسم انقلابی انکار کنند . اینهها تلاش می کنند بر آن عبا و عمامه بپوشانند و سوسیالیسم عربی را اسلامی معرفی نمایند و برخی نقاط تلاقی اسلام و سوسیالیسم مانند مسئولیت اجتماعی ، توازن اقتصادی ، عدالت اجتماعی ، رفع تبعیض ، مبارزه فقر ، جنگ با احتکار ،ممنوعی انحصار ثروت در طبقه خاص (( کی لایکون دولة بین الاغنیاء)) یا مشروعیت دخالت دولت در کنترل قیمت ها و جلوگیری زورگوئی و بردگی را دستاویز می کنند .
به نظر ما ، برغم وجود نقاط تلاقی میان اسلام و سوسیالیسم ، هر گز این موضوع به کسی حق می دهد که سوسیالیسم را اسلامی یا اسلام را سوسیالیستی بداند. زیرا عواملی هست که میان اسلام و سوسیالیسم تفاوت ریشه ای به وجود می آورد گرچه جامه عربیت بر آن پوشیده باشند.این عوامل عبارتند از :
۱) سوسیالیسم ، گر چه در برخی از این نقاط با اسلام تلاقی دارد ، اما در نقاط بسیاری که از آنها مهمتر و عمیق تر است با یکدیگر تضاد دارند :( از نظر اساس و مبدا ،هدف گرایش و ابزارها ،شیوه ها و ویژگی ها و مشخصه ها.)
اسلام صرفاً الهی است ، مصدر ان وحی آسمانی است که آیاتش محکم و از سوی خداوند حکیم خبیر تفصیل داده شده است و نقش رسالت حضرت محمد (ص) جز گرفتن آن از سوی خدا و تبلیغ بیان نیست و مردم جز شنیدن و اطاعت کردن و خوب فهمیدن و پیاده کردن حقی ندارند.
اما سوسیالیسم ،اساس آن بشری محض و مبدا آن عقل محدود انسان و تجارب نارسا و متأثر از او مکان و تحت تأثیر عوامل وراثت و محیط و امیال و گرایش های شخصی و خانوادگی و طبقاتی اقلیمی ، جنسی و دیگر عوامل مؤثر بر تفکر انسان و سلوک و شعور اوست. و اسلام گر چه هدفش تحقق بخشیدن به زندگی پاک برای مردم که از گرسنگی رهائی یافته و سیر شوند و از خوف در امان بمانند و از جهل به دانش رو کنند و بهره عادلانه خود را از سرمایه های کشورشان بگیرند ، برای راه یافتن به هدفی بالاتر از این مقاصد مادی و دنیوی نیز تلاش می کند .
اسلام از مردم می خواهد توجهشان به خدا و سرای جاوید آخرت باشد و به پای تمتعات و لذائذ دنیا و شهوات آن ، توقف نکنند. دنیا برای مردم آفریده شده اما مردم برای دنیا آفریده نشده اند . بلکه برای خدا و آخرت خلق شده اند.
زندگی پاکیزه مطلوب ( از نظر اسلام ) به عنوان وسیله مطلوب است به عنوان هدف زندگی دنیا کمکی است برای اطاعت و عبادت خدا که همه مکلفین برای آن آفریده شده اند .
اما سوسیالیسم مکتبی مادی دو دنیوی است که هدفی بالاتر از دنیا ندارد و افقی گسترده تر از شهوت شکم و غریزه جنسی نمی شناسد و مافوق ماده به وجودی معتقد نیست و ماوراء طبیعت به عالمی عقیده ندارد و لذا برای خدا و آخرت در تعالیم آن بهر ای متصوّر نیست.
علاوه بر آنچه در اختلاف اسلام و سویالیسم از نظر هدف گرایش گفته شد ، در روش ها و ابزار ها و حتی نقاط تلاقی آن با سوسیالیسم بطور اجمال اختلاف دارد و این دو بطور تفصیل تضاد آشکار دارند و هر کدام به سوی هدف خود راهی جداگانه را می پیماید . اسلام راه های ویژه خود را در تحقق موازنه و مسئولیت اجتماعی و عدل و مبارزه با فقر و احتکار و بهره برداری دارد و همچنین نظرات ویژه ای را در مالکیت فردی و اسباب و شرائط و قیود آثار و همچنین در مالکیت اجتماعی و زمینه ها و حدود آن ، می پیماید .
از همه اینها بالاتر ، اسلام خصائص و ویژگی هائی دارد که در معالجه و برخورد با قضایا و مشکلات فردی و جمعی ، مادی و معنوی انسانی ، منحصر به خود اوست .
▪ دید گاه اسلام ؛ مشخص ، فراگیر ، عمیق ، عملی ، متوازن ، متکامل و هماهنگ و متناسب با فطرت و وقایع نگری است و بر انگیزه های انسانی و ارزشهای اخلاقی و آمیختگی اهداف روحی و وسائل علمی تأکید دارد . که در آینده راه حل اسلامی را مورد بحث قرار می دهیم .
۲)سوسیالیست های عرب اصلا به سراغ اسلام نرفته و رأی و نظر آنرا در گرایشات و تصمیمات و گامهائی که برداشته اند ، مورد توجه قرار نداده اند در صورتی که بازگشت به اسلام را عقب گرد و ارتجاع نامیده و به حاکم ساختن آنچه خدا نازل کرده رضا نداده و دعوت به آنرا ضد انقلاب خود می دانند .
رسالت دین به نظر اینان این است که تابع و دستیار آنها در تحقق اهداف انقلابی و روحیه دادن به ملت ها جهت بنای چهار چوب مورد نظر خودشان باشد . و دین را فقط در این محدوده می پذیرند و بدان ارج می نهند . تجاوز از این محدوده که دین جهت دهنده حیات و رهبر جامعه و اساس حکومت و ضابطه تفکر و سلوک باشد را رد می کنند و به هیچ وجه اجازه نمی دهند .
یکی از رؤسای عرب ، پس از اینکه مراحل سوسیالیسم انقلابی را پیمود گفت :
(( عدالت همان شریعت خداوندی است . )) !
این آقا از خود سئوال نکرد و طبعا دیگری نیز که : چه کسی معین می کند که این عدالت است و آن عدالت نیست ؟
سرمایه داری غربی می پندارد که عدالت در نظام فردی و اقتصادی آزاد است . کمونیسم مارکسیستی می پندارد که عدالت جز در نظام اجتماعی او که دیکتاتوری پرولتاریا ایجاد می کند ، وجود ندارد.
حق با کدامیک از اینهاست ؟ و کدام راه باطل می روند ؟ چه کسی میان این دو فرق می گذارد و به نفع این یا آن یا هر دو حکم می دهد ؟
امّا ما می گوئیم : به همین منظور خدا پیامبران را فرستاده :
و انزل معهم الکتاب بالحق لیحکم بین الناس فیها اختوا فیه .
خداوند با پیامبران کتاب را فرستاده تا در آنچه اختلاف می کنند داوری نماید .
به همین جهت است که این قضایای مهم را عقل محدود بشر نمی تواند از هم تفکیک کند و از همین جاست که نقش هدایت آسمانی و نور وحی مشخص می گردد .
لقد أنزلنا معهم الکتاب و المیزان لیقوم الناس با لقسط .
ما پیامبرانمان را با دلائل روشن فرستادیم و با آنها کتاب و میزان را نازل کردیم تا مردم به شاهراه عدل بیایند .
به همین منظور وحی آمده و ضوابطی را برای شناخت حقیقت و اصول و قواعد عدالت و هم بسیاری از فروع و جزئیاتش را آورده تا به عنوان الگو سرمشق قرار گیرد .
اگر این ضوابط شرعی نبود هر کس هر چه می خواست می گفت . و سرمایه داران و راست های عرب نیز می توانستند بگویند : راهی که ما طی می کنیم عدالت است و عدل شریعت خدا است !
لذا هر آنکه گفت : عدل شریعت خداست ، به او می گوئیم : شریعت خدا عدالت است . یعنی بخواهد حقیقت عدالت را بشناسد باید به شریعت الهی رجوع کند .
بله ، عدل شریعت خدا است آنجا که نص صریحی نباشد و آنجا که برای اجتهاد مجتهدان مجال داده شده باشد . اما آنجا که نصوص حاکم است ، هیچ مؤمنی جز این نمی تواند بگوید که شنیدیم و اطاعت کردیم و یقین داریم که شریعت خدا کلا عدالت است .
پس ، بر اندیشه بشر در هر رتبه ای که باشند نصوص حاکم خواهد بود و عقل ها هرگز حاکم بر نص معصوم نیستند .
آیا سوسیالیست های عرب شریعت محکم الهی را که قطعا عدالت است ، درک کرده اند پیش از آنکه بگویند : عدالتی را که اندیشه ها و خواسته ها به تصویر کشیده ، همان شریعت خدا است ؟
آیا آنها ربا را حرام می دانند و به جمع زکات می پردازند و امر به معروف و نهی از منکر می کنند ؟ آیا به جنگ با الحاد و ابا حیگری رفته اند و از علم گرائی و بی دینی فاصله گرفته اند ، آیا در زمین اقامه نموده اند ؟ آیا اخلاق و آداب اسلام را به جای آداب و تقلید های غربی نشر داده اند ؟ آیا آموزش ، فرهنگ و تبلیغ را بر اساس مفاهیم و ارزش های اسلامی ، و نه مفاهیم و ارزش های سوسیالیستی پی افکنده اند ؟ آیا ارتش را با روح اسلام و رهنمود های اسلامی بازسازی کرده اند ؟!
یا اینکه ظاهرا اظهار رضایت به حاکمیت شریعت آسمانی می کنند ؟!
مجموعا آنچه از آنها می بینیم و سراغ داریم این است که آنها ایمان به تمام کتاب ندارند بلکه به بخشی ایمان دارند و نسبت به بخشی دیگر کافرند . آنچه همسو با جهت گیری و مشرب و افکار آنها باشد بدان مؤمنند و آنچه را بر خلاف آن باشد ، پشت سر می اندازند .
بنابراین ، برای کسانی که شریعت خدا را ارج نمی نهند ، و شریعت را در تمام شئون خود حاکم نمی دانند ، ( در حالی که آیات روشن خدا را که حاکمان غیر اسلامی را به کفر و حکم و فسق محکوم می کند می شنوند ) مجالی نمی ماند که اسلام و شریعت خدا را دستاویز کنند .
۳) سوسیالیسم انقلابی عربی با مفهومی که قبلا شرح دادیم و از مصادر خود آنها نقل کردیم ، نمی تواند با اسلام سازگار باشد همچنانکه اسلام نیز نمی تواند با آن سازش کند .
زیرا سوسیالیسم همانطور که گفتیم . تنها شامل راه حل های جزئی و موقت برای مشکلات اقتصادی و اجتماعی نیست بلکه به نظر آنها مکتب جامع زندگی و عقیده جامعه و ایدئولوژی دولت است .
و معنای این ، اصطکاک با اسلام است ، چرا که اسلام یک مذهب و عقیده و ایدئولوژی جامع است و به جز این رضا نمی دهد که بر کل جامعه حاکم باشد و در تمام ابعاد زندگی از آداب تطهیر گرفته تا بنای دولت و اقامه خلافت رهنمون گر باشد . مسلمانی که ایمان دارد اسلام کلمه الهی است ، هرکز تصور نمی کند که این آئین بزرگ روزی در خدمت زندگی و ذلیل در برابر اشتراکی یا هر ایدئولوژی ساختگی دیگر باشد . چرا که اسلام بطور طبیعی آقائی دارد و بالا می رود و چیزی بر او پیشی نخواهد گرفت .
اسلام مأمور تشریفات نیست که کار اصلی آن خوش آمد گوئی به هر مرام یا ایدئولوژی از راه رسیده ، باشد یکبار از راست ، بار دیگر از چپ... حال آنکه اسلام بزرگتر از آن است که رسالت خود را بر صدور فتوای توجیه و خطابه تبریک محدود کند !
سوسیالیسم انقلابی می خواهد که اسلام در حاشیه زندگی باشد و خود در متن آن ، صدف بی ارزش را به او بدهد و لؤلؤ ارزشمند را خود بردارد . مساجد و زاویه ها برای اسلام باشد و دانشگاه ها ، ادارات محاکم ، انجمن ها ، و سندیکا ها و همه مؤسسات دولتی و قانونگذاری و فرهنگی و تبلیغی از آن او باشد و این چیزی است که هرگز اسلام نخواهد پذیرفت .
بعلاوه اگر اسلام تنها به مسجد هم راضی شود ، سوسیالیسم آنرا به او واگذار نخواهد کرد ، زیرا مسجدی می خواهد که سوسیالیستی باشد نه اسلامی . مسجدی می خواهد که حزب ایدئولوژیکی یا اتحاد سوسیالیستی آنرا هدایت کند نه مسجد آزاد که از خدا سخن بگوید و در برابر هر متکبر جبار فریاد کند .
در سایه سوسیالیسم ، همه چیز وابسته است و باید به وسیله آن توجیه شود . اقتصاد ، تبلیغات دموکراسی و حتی دین می بایست جهت داده شوند .
اگر یکی از هواداران سرپیچی کند و نخواهد سخن خدا زیر دست شود و سخن مارکس برتر گردد ، وای بر او از کاهنان دین جدید یعنی دین بت پرستی مادی !
۴) و بالاخره ، اینجا اضافه می کنیم که عامل دیگری است که سوسیالیسم عربی را به نام عربی کاملا از اسلام جدا می کند و آن اینکه : احزاب بزرگ سوسیالیستی و ایدئولوژی انقلابی در جهان عرب را افرادی غیر مسلمان امثال میشل عفلق ، جورج ، نایف و دیگر طلایه داران اندیشه عرب آخر الزمان رهبری می کنند .
لذا معقول نیست که این افراد مسیحی ، شاگردان مبشرین آمریکائی و نظائرشان را ، به سوسیالیسم اسلامی ! دعوت کنند .
بعضی خواهند گفت : رهبرانی جز اینها نیز هستند که به نام مسلمان دعوت به سوسیالیستی انقلابی می کنند ، بنابر این اگر سوسیالیست های نخستین مسلمان نبودند مانعی ندارد سوسیالیست های بعدی مسلمانند ، به ویژه آنکه مکرر میان دو گروه خصومت و اتهام و برخورد های سختی را دیده ایم .
مایلیم برای خواننده روشن شود که کشمکش های دو گروه از این جهت نیستند که اینها مسلمانند و آنها مسیحی . زیرا دین در این معرکه ها به کلی کنار زده شده و نیز به خاطر این است که سوسیالیسم اینها و آنها تفاوت دارد ، زیرا اختلاف این دو ، ایدئولوژیکی و فکری نیست ، بلکه اختلاف اساسی ، اختلاف بر مواضع افراد است نه در گرایشات و افکار ، حتی دیدیم حزب واحدی مانند بعث در درون خود اختلاف دارد و برخی ، برخی دیگر را متهم میزان عزت نفس کند . با همه این دلائل برای ما و فرزندان ملت ما این موضوع مورد تأکید است که سوسیالیسمی که اینها اصل و اعتقاد قرار میزان عزت نفس دهند و آنرا ایدئولوژی و نظام میزان عزت نفس دانند ، یک اصل بیگانه و عقیده ای است وارداتی که بر امت مسلم تحمیل شده و ایدئولوژی ای است که از سرزمین دیگری آمده و هر گونه تلاشی جهت پوشاندن عبادی عربی با قبا و عمامه اسلامی بر آن ، محکوم به شکست است . زیرا این تلاشی است برای جمع میان دو ضد و اثبات چیزی با نقیض خود ، شبیه تلاش اخوان الصفا و دیگران برای جمع میان دین محمد (ص ) و فلسفه ارسطو که موفقیتی به دست نیاورد .
نه فلسفه اسلام شد و نه اسلام فلسفه شد . حقیقت این است که تلاش برای وفق دادن یا تفلیق کردن میان اسلام و سوسیالیسم مورد قبول یک مسلمان واقعی و سوسیالیست حقیقی نیست .
و هر تحلیل گر در اسلام و سوسیالیسم این را میزان عزت نفس داند ، از اینجاست که استاد (( برنارد لویس )) تأکید دارد که لیبرالیسم ، فاشیسم ، ملی گرائی ، ناسیونالیسم ،کمونیسم ، سوسیالیسم ، همه اروپائی الاصل هستند هر چند پیروانشان در خاورمیانه رنگ اقلیمی به آنها داده یا به تعدیل آنها بپردازند . تنها سازمان های اسلامی هستند که از سرزمین منطقه میجوشند و از شعور و احساس توده ها سر چشمه میگیرند .
● امت ما نیاز به واردات ندارد
دانش پزشکی تجویز نمی کند شکم بیمار پاره شود و جراحی گردد در حالی که میتوان آنرا با قرص و شربت معالجه کرد همانطور که جایز نیست از دارو های پیچیده استفاده کرد ، اگر علاج آن با دارو های ساده طبیعی با تغذیه سالم و هوا و امثال آن ، امکان پذیر باشد .
از نظر علم اقتصاد ، نباید یک فرد به وام گرفتن اقدام کند در حالی که اندوخته ای دارد ، دولت به آوردن واردات اقدام نمی کند پیش از آنکه به انبارها مراجعه کند و مواد خام را ارزیابی نماید و ... بنابر این آیا اندوخته های روحی و توشه فکری و فرآورده های قلب و ضمیر نباید همانند کالا و اموال در زندگی مردم ارزیابی شود ؟
لذا به اصطلاح پزشکی ، رها کردن داروی طبیعی ساده که اسلامی است و رو آوردن به عمل جراحی سوسیالیستی برای امت ما اشتباه مسلمی است که بسیاری از آلام و عوارض را در پی دارد و سلامت را به خطر می اندازد.
وارد کردن کالای اعتقادی و سیستم های اجنبی با وجود مخازن طبیعی که آکنده از خیرات فراوان است ، یعنی اسلام ، خطائی جبران ناپذیر است .
عقائد اجتماعی و ایدئولوژی های فکری از بالا و با زور تحمیل نمی شود بلکه این مردمند که با ایمان و با نیروی حق آنرا بر خود الزام میکنند .
شکست سوسیالیسم انقلابی از آنجا ست که انقلاب های نظامی با زور تانک ها و زره پوش ها تحمیل شده است . همانگونه که لیبرالیسم دموکراتیک را استعمار قبلا با زور سلطه تحمیل کرد و آنگاه دولت های بومی را با فرمان های رسمی و نقش و نگار سلطنتی تحمیل کردند .
● علت العلل همه اشتبا هات
چپ های سوسیالیست عرب همانند لیبرالها ی راست دستخوش انحراف شدند و نتیجه آن غلط بودن همه طرح ها و اجرائیاتی است که ثمرات نامطلوب به بار میآورد .
خطای در گرایش ، شبیه به کسی است که در کشف یک روش صحیح برای حل مسئله ریاضی دچار اشتباه شود . او ظاهرا جمع و تفریق و ضرب و تقسیم را صحیح میکند اما نتیجه غلط از آب در میآید و خطا غالبا بزرگ است . زیرا گامها در هر مرحله به یکدیگر پیوسته و یکی فرع دیگری است . اگر از قدم اول خطا رخ دهد در گامهای بعدی و نتیجه نهائی دست یابی به حل صحیح هرگز انتظار نمی رود .
جامعه اسلامی ، اسلام را به خاطر سوسیالیسم از دست نمی دهد
انقلابیون عرب اساساً در وارد کردن عقیده سوسیالیستی بیگانه برای پی ریزی جامعه سوسیالیستی برای مردمی که به اسلام مؤمنند ، اشتباه کردند لذا در تحقیق اهدافشان و اهداف امت ، ناکام ماندند و همواره ناکام خواهند بود .
خواستند در رگهای امت عربی مسلم خون اجنبی را تلقیح و تزریق کنند و فراموش کردند که سئوال ساده را از خود بکنند : آیا این خونها بیگانه با فضیلت خون عرب مسلمان موافق است یا مخالف ؟ و فراموش کردند پرسش دیگری را قبلا از خود بکنند که : آیا امت اساسا به این خون نیاز دارد یا نه ؟
بالاخره ایدئولوژی آنها فروکش کرد و باید چنین میشد و نظامیان ناکام ماندند و این حتمی بود زیرا ایدئولوژی یا نظامی که بر امت با عقائد دینی تحمیل شود کامیاب نخواهد بود . برای امتی که بهترین تفسیر را برای عالم هستی و کامل ترین نظام را برای توجیه حیات و عادل ترین شریعت را برای حرکت جامعه دارد . محال است این ایدئولوژی با آن نظام وارداتی موافق شود مگر هنگامی که ملت به التزام دینی خود پشت کند و آشکارا عهد خویش را با خدای خود بشکند و به دین کافر شود و خواری همیشگی و زندگی ننگین را بپذیرد .
و اگر امت چنین کند و رضا دهد که در زندگی دم باشد نه سر ، این آغاز زیانکاری و تباهی است زیرا امتی که به آئین حق و تمدن شکوهمند خود خیانت کند حق را به باطل بفروشد و چیز پست را با آنچه برتر است معاوضه نمای زیانکار است ...
لذا شکست سوسیالیست های انقلابی در تحقق اهدافشان در یک مثلث : اتحاد، آزادی ، سوسیالیست ( که به همیاری و عدل تفسیرش کرده اند ) ناگزیر خواهد بود .
و شگفت نیست که در آزاد سازی فلسطین شکست بخورند و نکبت نخستین قدیمی را با نکبت جدید دیگر که بدتر از اول است ، بیامیزند .
و نیز شگفت نیست که در تثبیت مبانی اخلاق و فضائل و تحقق ثبات و امنیت کشور ها ناکام شوند .
همه این شکست ها نتیجه خطای نخستین آنهاست که قبلا گفتیم : آنها به درمان امتی پرداخته اند که حقیقت بیماریش را نشناخته اند به عبارت دیگر به مشک و راه حل آن پی نبرده اند .
ـ عده ای گفته اند : مشکل امت ما تجزیه است و راه حل آن وحدت .
ـ عده ای دیگر گفته اند : مشکل او عقب ماندگی است و حل آن ترقی .
ـ گروهی گفته اند : مشکل ما استعمار خارجی و سیطره داخلی است و حل آن در آزادی است .
گروهی دیگر گفته اند : مشکل ما جز ستم اجتماعی نیست و حل آن عدالت اجتماعی است . همه این مشکلات هست و راه حل های پیشنهادی هم صحیح است اما چرا آنرا در پیش دیگران جستجو میکنیم ؟ و چرا به دنبال ایدئولوژی بیگانه میگردیم و روح امت و عقائد و ارزشهایش را در او می جوئیم و چرا دست خود را پیش دیگران دراز می کنیم و از ذخائر خود کمک نمی گیریم ؟ لذا مهمتر از همه راه حل های مختلف ، این است که اینها را بر اساس یک نظریه فلسفی یا ایدئولوژی روح و حیات بدهد و به ضمیر امت پیوند زند و به اعماق نفوس نفوذ دهد .
● اصل و حقیقت مشکل
می رسیم به اصل مشکل و ماهیت آن ، مشکل اساسی این امت این است که خود را فراموش کرده و راز وجود خویش را از یاد برده ودر سرگردانی فکری غوطه ر است و سرانجام آن را نمی داند و راه آن را گم کرده و از خود شناسی و رسالت حیاتی بیگانه گشته ، و به کسی شبیه است که حافظه خود را از دست داده و نام نسب و اصل و هویت و تاریخ خود را فراموش کرده و در حقیقت با شخصیتی غیر از شخصیت اصلی (گذشته مجهول و وضع مضطرب کنونی و آینده مبهم ) زندگی می کند .
اصلاح واقعی و ریشه ای و تغییر حقیقی انقلابی ( به اصطلاح اینها ) بازگرداندن این امت به اصل خویش و منابع مکتبی اوست .و خارج کردن از سرگردانی ممتد تا بار دیگر خود را کشف کند و جایگاهش را بشناسد و به روشنی هدف و راه وصول به هدف را بشناسد و برای تحقق آن و اثبات موجودیت خود بکوشد .
انقلاب بزرگی که این امت در انتظار ان است ، خارج کردن اوست از دنباله روی فکری به سوی استقلال حقیقی، و از تاریکی به روشنایی و از تزلزل در گرایشات و ایده ئولوژی ها به ایده ئولوژی اصیل و مشخص . نه شرقی و نه غربی .نه کمونیستی و نه سرمایه داری ،و این جز در اسلام و رسالت آسمانی آن یافت نمی شود .رسالتی که برای تمام انسانها در کره خاکی است .
بنابراین ، راه حل اسلامی تنها راه نجات و خلاص بشریت است .
چنین نقشی است که تا به امروز قهرمان آن میان حکام مسلمین در گذشته و حال یافت نشده و این چیزی است که نیروهای جهانی عموماً با اختلاف دینها و ایده ئولوژی ها و سیاست ها از تحقق آن وحشت دارند. و هر آنچه می کنند و نقشه هایی که می کشند به منظور ایجاد مانع بر سر راه آن است لذا هر حرکت اسلامی مترقی باید خفه شود تا مبادا صلاح الدین دیگری پدید آید .
راه حل اسلامی ، تنها راه نجات حتمی است .
منبع : ورشکستگی لیبرالیسم و سوسیالیسم
مولف : دکتر یوسف قرضاوی
مترجم : محمد تقی رهبر
منبع : نوگرا


همچنین مشاهده کنید