دوشنبه, ۱۷ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 6 May, 2024
مجله ویستا

ما و مصری ها و دوران احمدی نژادی شدن


ما و مصری ها و دوران احمدی نژادی شدن
در تاریخچه مناسبات ایران ومصر، عامل «گرایش به صهیونیسم‌» همواره یك عنصر بازدارنده و تخریبی بوده است‌. این پدیده را می‌توان درجدائی حكومت جمال عبدالناصر و حكومت پهلوی به دلیل اتحاد محمدرضا با اسرائیل و فاصله جمهوری اسلامی از حكومت مصر به دلیل پیمان كمپ‌دیوید و ارتباط مصری‌ها با صهیونیستها به روشنی مشاهده كرد. تنها پیش از تأسیس اسرائیل بود كه رویكرد سیاسی دو كشور ایران ومصر بایكدیگر همسویی داشت وپادشاهی بودن هر دو سبب تحكیم پیوند آنها شده بود.
● آغاز مناسبات سیاسی تهران ـ قاهره‌
مصر در زمستان سال ۱۳۰۰ ش. استقلال خود را از انگلستان به دست آورد. با اعلام خاتمه رژیم تحت الحمایگی انگلیس بر مصر درسوم بهمن این سال و اعلام استقلال مصر، دولت ایران بلافاصله این كشور را به رسمیت شناخت و سركنسولگری خود را در قاهره به سفارت ارتقاء بخشید. در آن تاریخ به تازگی رضاخان در ایران كودتا كرده بود؛ احمدشاه آخرین سالهای حكومت خود را پشت سر می‌گذاشت و كابینه‌های كوتاه مدت تحت سلطه رضاخان بر كشور حكمرانی می‌كردند.
روابط ایران ومصر تاپیش از آن در حد سفارت نبود. انگلیسی‌ها و پیش از آن، عثمانی كه مصر رادر تصرف خود داشت‌، تعیین كننده ماهیت و میزان روابط كشورهای جهان باحكومت دست نشانده‌شان در قاهره بودند. نه حكومت‌های مصر اختیارات كاملی برای برقراری مناسبات سیاسی با دیگر كشورها داشتند و نه ایران در سالهای آخر دوران قاجار سامان سیاسی داشت‌. با این همه، میان مردم دو كشور نوعی پیوند معنوی ایجاد شده بود. هر دو كشور در اواخر قرن نوزدهم و اوائل قرن بیستم میلادی مورد تهدید و آزار انگلیسی‌ها بودند و با یكدیگر نوعی احساس همدردی داشتند. شاید به همین دلیل نیز بعضی متفكرین مخالف استبداد قاجار در دوران مشروطه‌، قاهره را مركزی برای فعالیتهای فكری خود ساخته بودند.
سالهای جنگ جهانی اول و مبارزه مردم هر دو كشور با سلطه انگلیس‌ها، پیوند میان دوملت ایران و مصر را افزایش داد. اوج این مبارزات را می‌توان درحركت آزادی‌خواهانه مردم ایران علیه قرارداد ۱۹۱۹ ـ منعقده بین وثوق الدوله و انگلیس ـ مشاهده كرد.
معاصر باهمین حركت آزادیخواهی‌، در مصر نیز مبارزات مردمی علیه سلطه انگلیس وجود داشت كه نهایتاً در ۱۳۰۰ ش . به استقلال مصر انجامید.
سفارت ایران درقاهره تا هنگام انقراض سلسله قاجار ـ۱۳۰۴ش .ـ فعال نبود، اما پس از آن و در پی تاجگذاری رضاخان ـ۱۳۰۵ش . ـ اولین قرارداد مودت و دوستی میان دو كشور در ۱۳۰۷ ش. منعقد شد.
● اشتراكات سیاسی پادشاهی ایران ومصر
مناسبات رضاخان با حكومت ملك فؤاد در مصر صمیمی بود. در مجموع‌، روابط تهران وقاهره از ۱۳۰۰ ش . كه سفارت ایران در مصر دایر شد، تا ۱۳۳۱ ش. كه حكومت سلطنتی در این كشور منقرض گردید، دو ویژگی اصلی داشت‌: اول، همكاری ‌مثبت دولتی و مناسبات صمیمی در سطح دو حكومت و دوم، مبارزه مشترك دو حكومت با اسلام‌خواهی مردم‌. هم حكومت پادشاهی هر دو كشور و سلطه انگلیس بر هر دو نظام‌ و هم مبارزه مشترك آنها با اسلام‌گرایی در كشورشان موجبات گرمی مناسبات را فراهم آورده بود.
رضاخان در ایران‌، آتاتورك در تركیه‌، امان الله خان در افغانستان و خاندان فؤاد وفاروق در مصر مشغول اسلام‌زدایی بودند. همه بر طبل جدایی دین از سیاست می‌كوبیدند و اسلام درباری، سازشكاری و بی تحركی را ترویج می‌كردند. تبلیغ بی حجابی‌، رواج بی دینی‌، سركوب روحانیون و اسلام‌شناسان‌، رواج مفاسد اخلاقی‌، بها دادن به چهره‌های فرنگ رفته و تلاش برای كمرنگ ساختن مظاهر اسلامی‌، ویژگی این كشورها طی سه دهه اول قرن جاری شمسی بود.
یكی ازدلایلی كه به طور موقت به تحكیم روابط تهران وقاهره انجامید، ازدواج محمدرضا پهلوی ـ ولیعهد وقت ایران ـ با فوزیه ـ دختر ملك فؤاد و خواهر ملك فاروق پادشاه مصر ـ در اسفند ۱۳۱۷ بود‌. این ازدواج كه دو سال ونیم قبل ازسقوط رضاخان و تبعید اوبه آفریقای جنوبی صورت گرفت‌، تنها ۱۰ سال دوام آورد و در ۱۳۲۷ ش. به متاركه انجامید و روابط دو دولت مصر و ایران را به سردی كشاند.
در سالهای جنگ دوم جهانی هر دو ملت مصر وایران از اشغال‌گران انگلیسی در رنج بودند. دولت‌های هر دو كشور نیز علیرغم سلطه انگلیس، نیم نگاهی هم به آلمان هیتلری داشتند. حضور نیروهای انگلیسی در مصر و در كانال سوئز در گرایش به هیتلر بی‌تأثیر نبود. در ایران، این گرایش بابركناری رضاخان توسط متفقین و جایگزینی محمدرضا‌، خنثی شد .
● جمال عبدالناصر و روابط تهران و قاهره
در پی سقوط ملك فاروق در تابستان ۱۳۳۱ ش. و به قدرت رسیدن نظامیان چپگرا از جمله ژنرال محمد نجیب و جمال عبدالناصر، روابط تهران وقاهره تیره شد. حكومت ایران دولت هم‌پیمان خود را در مصر از دست داده و دولت دیگری در ضدیت با نظام سلطنتی و انگیزه‌های سوسیالیستی و چپگرایانه به قدرت رسید. حكومت جدید مصر با مخالفین شاه از جمله مصدق، روابطی برقرار كرد . حكومت مصر پس از سقوط ملك فاروق، از مبارزات ملی شدن صنعت نفت ایران حمایت می‌كرد. به همین دلیل، سفر محمدمصدق ـ نخست وزیر وقت ایران ـ به قاهره با استقبال جمال عبدالناصر و دیگر مقامات مصری روبه رو شد، اما كودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ و بازگشت شاه بهبود مناسبات دو كشور را از بین برد.
بدبینی جمال عبدالناصر نسبت به شاه‌، جای گرفتن دو رژیم در دو بلوك‌ سیاسی متفاوت ـ شرق وغرب ـ اختلاف ناصر بارژیم صهیونیستی، هم‌پیمانی شاه با صهیونیست‌ها و عوامل دیگر، به دوری تدریجی تهران و قاهره انجامید. اتحاد جماهیر شوروی و سایر دولت‌های كمونیستی‌، به تدریج با مصر متحد شدند. در مقابل امریكا، انگلیس، اسراییل و سایر رژیمهای غربگرا، نیز با شاه متحد شدند. تحت تأثیر این تحولات، دهه ۳۰ شمسی‌، دهه روابط تیره ایران ومصر بود. در این دهه پیمان انگلیسی و ضدكمونیستی بغداد، كه به سنتو تبدیل شد (۱۳۳۴ش.)؛ جنگ فرانسه، انگلیس و اسرائیل علیه مصر در مسأله ملی شدن كانال سوئز (۱۳۳۵ش.)؛ اعلام دكترین ضدكمونیستی آیزنهاور (۱۳۳۶) دخالت نظامی آمریكا در لبنان (۱۳۳۷)؛ تشكیل جمهوری متحده عربی در مصر وسوریه (۱۳۳۷ش.) ؛ برقراری روابط بین ایران و رژیم صهیونیستی (۱۳۳۸ش.) و افزایش ناگهانی صادرات نفت ایران به اسرائیل (۱۳۳۹ش.) را شاهد هستیم‌.
● قطع رابطه سیاسی مصر با ایران‌
درتابستان ۱۳۳۹ش. جمال عبدالناصر در پی نطق شدیداللحنی علیه حكومت شاه‌، دستور قطع رابطه سیاسی با تهران رابه دلیل هم‌پیمانی شاه با اشغالگران صهیونیست صادر كرد.
جمال عبدالناصر در نطق خود شاه را همدست صهیونیستها نامید واین همدستی را مغایر با آرمان كشورهای عربی و اسلامی تلقی كرد. متعاقب این اقدام ناصر، شیخ شلتوت رئیس دانشگاه الازهر نیز طی تلگرامی به شاه ـ ۵مرداد ۱۳۳۹ ـ اقدام وی را در شناسایی سیاسی رژیم صهیونیستی و ایجاد رابطه سیاسی با این رژیم، را خیانت به مسلمین نامید و از وی انتقاد كرد. شاه نیز ۵ روز بعد در پاسخ به تلگرام رئیس الازهر اعلام كرد شناسایی اسرائیل توسط ایران‌، ۱۰ سال قبل صورت گرفته و اكنون اتفاق تازه‌ای نیفتاده است‌.
روابط مصر باتهران ۱۰ سال قطع بود. شهریور ۱۳۴۹، یك ماه پیش از مرگ ناصر و هنگامی كه سادات در دوره بیماری منجر به فوت ناصر زمام امور را به دست گرفته بود، رابطه دو كشور مجدداً برقرار شد. با این حال اقدام ناصر نه تنها درجهان اسلام بلكه در بین روشنفكران، تحصیلكردگان و محافل مطبوعاتی و سیاسی مصر نیز یك اقدام منطقی و ستودنی تلقی شد. از نظر افكار عمومی مصر و سایر ملتهای مسلمان‌، هم پیمانی شاه با اسرائیل در شرایطی كه خاورمیانه در آتش تجاوزات رژیم صهیونیستی می‌سوخت‌، یك خیانت نابخشودنی به جهان اسلام بود.
ناصر با این اقدام، صف دوستان و دشمنان رژیم صهیونیستی را از یكدیگر متمایز ساخت‌. بدیهی است آنهایی كه در اوج دشمنی ملتهای مسلمان خاورمیانه به یاری حكومت صهیونیستی می‌شتابند و هم آن را به رسمیت می‌شناسند و هم دیگران را به مشی سیاسی خویش دعوت می‌كنند، بیگانه‌هایی هستند كه باید مطرود همه كشورها، ملتها و دولتها قرار گیرند.
با وجود این قطع رابطه، شاه نه تنها قدمی از دوستی با اسرائیل فاصله نگرفت، بلكه هر روز پیوندهای پنهان و آشكارش با صهیونیستها مستحكم‌تر می‌شد و حتی تلاش می‌كرد تا نقش ژاندارم منطقه را برای واداشتن دولتهای عرب به همزیستی مسالمت‌آمیز با اسرائیل ایفا كند.
در ۲۳ مرداد ۱۳۳۹، اتحادیه عرب بااعمال نفوذ جمال عبدالناصر، نام خلیج فارس را به نام جعلی «خلیج عربی‌» تغییر داد وكنفرانس حقوقدانان عرب نیز در ۱۳۴۳ ش. تحت نفوذ ناصر، برای نخستین بار از خوزستان ایران با نام جعلی «عربستان‌» یاد كردند. این اقدامات كه با پوشش «پان عربیسم‌» تبلیغ می‌شد، از سویی شكاف بیشتر بین شاه و سایر رژیم‌های عرب را در پی داشت و از سوی دیگر به حمایت بیش از پیش امریكا و رژیم صهیونیستی از شاه انجامید.
شكست جمال عبدالناصر و دیگر دولتهای هم پیمان از رژیم صهیونیستی در جنگ ۶روزه (۱۳۴۶ش.) آسیب بزرگی به تفكر ناصریسم در منطقه وارد آورد. ناصر پس از این جنگ، در انزوا قرار گرفت. از سوی دیگر شاه نیز برای آن كه در معرض نفرت ملتهای مسلمان قرار نگیرد، در عین حفظ مناسبات پنهان خود با صهیونیستها، گاه و بیگاه علیه آنان موضعگیری می‌كرد. از جمله این كه همواره خواستار عقب‌نشینی نیروهای صهیونیستی به مرزهای اشغال شده در جنگ ۶روزه می‌شد و یا اقدام صهیونیستها در به آتش كشیدن مسجدالاقصی ـ ۱۳۴۸ش. ـ را محكوم كرد و حتی در شكل‌گیری سازمان كنفرانس اسلامی كه نتیجه همان آتش‌سوزی بود، نقش مدیریتی داشت‌.
● اسلام ستیزی تنها ویژگی مشترك شاه و ناصر
شاه وناصر با همه اختلافات بنیانی كه با هم داشتند، یك ویژگی مشترك داشتند و آن مبارزه با احساسات اسلامی مردمشان بود.
«مبارزه با اسلام گرایی ملتها» و «تظاهر به اسلام خواهی نزد ملتها» دو پدیده كاملاً متناقض است‌. این واقعیت در اكثر كشورهای اسلامی كه توسط حكومت‌های لائیك اداره می‌شوند وجود دارد. شاه ایران‌، رئیس جمهور مصر و رهبران بسیاری از دولتها خود را مسلمان و معتقد به ارزشهای اسلامی جلوه می‌دهند و در این راستا، فیلمهای نمایشی از نماز و زیارت و عبادات صوری آنها منتشر می‌گردد، در حالی كه عموماً در مبارزه با اسلام خواهی مردمشان وجه مشترك دارند.
پس از سقوط پادشاهی ملك فاروق در مصر این پدیده متناقض ـ تظاهر به دینداری و سركوب دینداران ـ یكی از مشخصات سیاسی و فرهنگی زمامداران مصر شده است. عبدالناصر خود را چنان اسلام‌گرا و دین‌دار نشان داده و توانسته بود پایگاههای نیرومندی در میان افراد مذهبی مصر به دست آورد كه بعضی مفسران سیاسی‌، به قدرت رسیدن او را در مصر بیشس از هر چیز مرهون حمایت جنبش اخوان المسلمین می‌دانند.
قدرت عبدالناصر درمصر مرهون قطع ارتباط فاروق با ملت مسلمان مصر و پناه بردن وی به انگلیسی‌ها و تعمیق شكاف عقیدتی موجود میان دو طرز تفكر حاكم بر دولت و ملت بود. ناصر، قدرت و نفوذ خود را در مصر، هنگامی از دست داد كه از یكسو تز جدایی دین از سیاست را به عنوان بخشی از منطق ناصریسم مطرح ساخت و از سوی دیگر به تدریج مبارزه با اخوان المسلمین، سران، اعضأ و هواداران آن را آغاز كرد.با پیروزی ناصر، اخوان المسلمین به حاشیه رانده شد. از جمله رهبر آن «عمر تلمسانی‌» در اوایل حكومت ناصر به زندان افتاد و تا زمان مرگش ۱۷ سال در زندان ماند؛ سید قطب متفكر بزرگ اسلامی مصر، به دار آویخته شد و اقدامات خشن دیگری علیه مسلمانان مبارز و اندیشمند مصری به وقوع پیوست. هنگامی كه ناصر در شهریور ۱۳۴۹ درگذشت بیشتر مردم مسلمان مصر، این خبر را با بی‌تفاوتی شنیدند.
● سادات وتشدید مبارزه با مسلمانان‌
با مرگ ناصر، معاون وی انورسادات‌، قدرت را در دست گرفت‌. این تحولات سبب شد تا شاه ایران مناسبات از دست رفته خود در دوران ناصر را با نزدیك شدن به سادات جبران كند. انگیزه‌های چندی نیز در این تصمیم به شاه كمك می‌كرد. در واقع از آخرین روزهای حیات ناصر كسی بر كرسی زمامداری مصر تكیه زده بود كه مانند شاه ایران مشتاق رابطه با اسرائیل بود، هرچند كه درآن دوره به اقتضای شرایط سیاسی جرأت علنی ساختن این اشتیاق را نداشت. در پی مرگ عبدالناصر، به دستور شاه‌، هویدا ـ نخست وزیر وقت ایران ـ در مراسم تشییع جنازه ناصر در قاهره شركت كرد و زمینه توسعه روابط آتی را فراهم آورد. سادات نیز در پاییز ۱۳۵۰ش. به تهران آمد و شرایط سیاسی برای ازسرگیری همكاری‌ها و مناسبات دو كشور مهیا شد. اقدام سادات در اخراج مستشاران روسی از مصرـ ۱۳۵۱ ش. ـ و رویكرد وی به امریكا نیز سبب تحكیم هرچه بیشتر روابط دو دولت شد.
مرگ ناصر و به قدرت رسیدن سادات باعث شد تا دولت مصر در جنگ رمضان (۱۳۵۲ش.) علیرغم خشم و كینه ضدصهیونیستی مردم و بسیاری از نیروهای مسلمان ارتش مصر تمایلی به ادامه آن نداشته باشد. بر این اساس این جنگ بلافاصله با اعلام آتش بس سازمان ملل و پذیرش آن از سوی سادات و در حالی كه تمامی صحرای سینا در اشغال صهیونیست‌ها بود، خاتمه یافت‌. در خلال جنگ رمضان مبارزه با مسلمانان مصری نیز از سر گرفته شد. سادات از اواسط دهه ۵۰ ش. تدریجاً به پرچمدار مبارزه علیه اسلام‌گرایی در شمال آفریقا تبدیل شد. او نیروهای بسیاری به سودان فرستاد تا به «جعفرنمیری‌» كه با جنبش اسلامی «المهدی‌» درگیر بود، یاری رساند. گفته می‌شود حسنی مبارك نیز كه در آن زمان فرمانده نیروی هوایی مصر بود، درحملات هوایی علیه نیروها ومناطق مربوط به جنبش صادق المهدی نقش به سزایی ایفا كرد. چندین هزار تلفات انسانی نیروها و هواداران این جنبش را، به حساب حملات هوایی حسنی مبارك گذارده‌اند. مبارك در ۴سال اول زمامداری‌اش كه با آخرین سال‌های حكومت نمیری مقارن بود، روابط صمیمانه‌ای را با او داشت و نمیری پس از سرنگونی، مدت ۱۴ سال در مصر پناه گرفت.
اگر جمال عبدالناصر مبارزه با مسلمانان را به صورت مخفی و با توجیهات عوامفریبانه انجام می‌داد، سادات شمشیر را از رو كشیده و علناً سخن از بستن مساجد، قلع و قمع روحانیون و حتی سركوب مخالفین اسرائیل به میان آورد. سادات در تابستان ۱۳۵۹ ش. درجمع مفتی‌های درباری مصر طی سخنانی عملكرد گروههای اسلامی مصر از جمله سازمان اسلامی الجهاد، سازمان اخوان المسلمین‌، سازمان حمایت اسلامی و... را مغایر با احكام اسلام دانسته و دین اسلام را دینی صلح‌دوست معرفی كرده بود و از جانب دیگر در همان حال بر ضرورت جدایی دین از سیاست تأكید می‌كرد.
چهار سال پس از جنگ رمضان، هنگامی كه سادات در پاییز ۱۳۵۴ ش. در ناباوری ملتهای مسلمان به اسرائیل سفر كرد، شاه ایران بعد از كارتر دومین رئیس كشوری بود كه این سفر را مورد حمایت قرار داد. شاه از مشوقان سادات در این سفر و در تلاشهای قاهره برای صلح با صهیونیستها بود. هنگامی كه سادات در ۲۵ خرداد ۱۳۵۵ به تهران آمد، شاه تلاش كرد تا وی را به برقراری رابطه سیاسی با رژیم صهیونیستی متقاعد سازد. مقامات قاهره بعدها به حمایت‌های شاه از سادات در ایجاد روابط با صهیونیستها اذعان كردند. به همین دلیل سفر سادات به بیت‌المقدس كه یكسال بعد صورت گرفت و همچنین پیمان كمپ دیوید كه متعاقب آن در امریكا منعقد شد، از ابتدای شكل‌گیری تا مراحل نهایی آن، مورد حمایت شاه قرار داشت‌. به همین دلیل بود كه پس از امضای این پیمان‌، حسنی مبارك از سوی سادات برای ارائه گزارشی به شاه ایران وارد تهران شد.
● فرمان امام خمینی(ره) برای قطع رابطه با مصر
سفر سادات به بیت‌المقدس و سپس انعقاد پیمان كمپ دیوید مقارن با وقوع انقلاب اسلامی ایران بود. از این رو با پیروزی انقلاب، روابط تهران با قاهره در اعتراض به انعقاد این معاهده قطع شد.
انقلاب اسلامی، انقلابی ضدصهیونیستی و ضدامریكایی بود و طبعاً نمی‌توانست رابطه مثبتی با حكومت سادات كه سرسپرده صهیونیستها شده بود داشته باشد. جمهوری اسلامی ایران ۲ ماه پس از پیروزی انقلاب و ۹سال پس از بازگشایی مجدد مناسبات تهران و قاهره‌، روابط خود را با مصر به دستور امام خمینی (ره‌) قطع كرد.
گرچه در دستورالعمل حضرت امام به وزیر خارجه وقت برای قطع رابطه با مصر، تنها به پیمان كمپ دیوید اشاره شده ولی تا آن زمان رژیم سادات خصومت‌های دیگری نیز با جمهوری اسلامی ایران داشته است‌. از جمله این خصومت‌ها می‌توان به پذیرایی سادات از شاه ایران در كشاكش انقلاب وخودداری از تحویل وی‌، دشمنی وستیزه‌جویی با انقلاب اسلامی ایران و واگذاری پایگاه نظامی به امریكا برای استفاده از آن درحمله به خاك ایران‌، اشاره كرد.
علاوه بر این سادات تبلیغ بسیاری در مصر علیه انقلاب اسلامی و امام خمینی(ره) به راه انداخته بود. وی در مصر به جان كسانی افتاده بود كه با پیروزی انقلاب اسلامی ایران جانی دوباره یافته بودند و با تظاهرات خود در خیابانهای قاهره و دیگر شهرهای عمده مصر، حمایت خود را از انقلاب اسلامی ابراز می‌كردند. با این حال امام خمینی(ره) در حكم خود مبنی بر قطع رابطه با قاهره به هیچ یك از این دشمنی‌ها اشاره نكرد و تنها پیمان كمپ دیوید را كه خیانتی به كل جهان اسلام بود، مورد اشاره قرار داد. فرمان كوتاه امام چنین بود:
جناب آقای دكتر ابراهیم یزدی وزیر امور خارجه‌:
با درنظر گرفتن پیمان خائنانه مصر واسرائیل و اطاعت بی چون و چرای دولت مصر از آمریكا و صهیونیسم‌، دولت موقت جمهوری اسلامی ایران قطع روابط دیپلماتیك خود رابا دولت مصر بنماید.
روح الله الموسوی الخمینی
فرمان امام خمینی به فاصله ۵هفته بعداز امضای پیمان كمپ دیوید میان انورسادات، ـ رئیس جمهور وقت مصرـ و مناخم بگین ـ نخست وزیر وقت رژیم صهیونیستی ـ صادر شد.
در پی صدور این فرمان، روابط سیاسی جمهوری اسلامی ایران و مصر در اعتراض به سازش قاهره با صهیونیستها قطع شده و هنوز این رابطه به طور رسمی بازگشایی نشده است‌. بر این اساس در تاریخچه مناسبات دو كشور، عامل «گرایش به صهیونیسم‌» همواره عنصربازدارنده و تخریب كننده روابط به شمار می‌رود.
● ایران از سال ۱۳۸۴ (بعد از احمدی نژاد)
احمدی نژاد بعد از سیاست های غیر واقعی دولت اصلاحات ،با روی کار آمدن روابط خود را منطقه و جهان واقعی کرد.
در اولین گام احمدی نژاد به اروپایی ها نشان داد که آنقدر ها هم که فکر میکنند مهم نیستند پس گروه ۵+۱ را به هم ریخت و سایر اروپایی ها ( مثلا ایتالیا) هم خواستار حضور در این گروه شدند . سپس در چند مرحله حال آمریکایی ها را گرفت . از نامه بوش گرفته تا بی اهمیتی به قطعنامه های شورای امنیت.
در جریان پرونده هسته ای احمدی نژاد به سرعت برتری خود را در برابر ۵ کشور اروپایی + آمریکا نشان داد و با رساندن ایران به توانایی تولید سوخت هسته ای در مقیاس صنعتی برای گروه ۵+۱ آبرویی نگذاشت.
بعد سراغ رژیم صهیونیستی رفت و مشروعیت آنرا با هولوکاست دروغین بر ملا کرد و توپ را به زمین انکلا مرکل( صدر اعظم آلمان) انداخت.
احمدی نژاد در طول دو سال ریاست جمهوری اش در حیاط خلوت آمریکا یعنی آمریکا لاتین به شدت نفوذ کرد و هم پیمانان متعددی برای خود در آن منطقه جور کرد.
همه این مسایل مردم منطقه را شیفته شخصیت احمدی نژاد می کند و البته بعضی از سران منطقه همچون قذافی را به تقلید از وی وا می دارد .
از این قاعده سرزمین های عربی به دور نیستند زیرا اولا احمدی نژاد را مردی ضد آمریکایی می دانند و ثانیا مسلمانی است که خود را متعلق به جهان اسلام می داند و نه
یک گروه یا فرقه خاص.
احمدی نژاد در جریان سفر به امارات در پاسخ به سوال یك خبرنگار مصری در خصوص روابط ایران و مصر گفت: در مورد رابطه با مصر به طور قاطع به دنبال تجدید روابط هستیم و اگر دولت مصر اعلام آمادگی كند، در اولین فرصت سفارت ایران را در این كشور دایر خواهیم كرد . احمدی نژاد برقرار رابطه رسمی ایران و مصر را به نفع دنیای اسلام دانست و گفت : دوملت شدیدا به هم علاقه مند هستند و مصر سرمایه بزرگی برای دنیای اسلام است . (ایرنا چهارشنبه ۲۶ اردیبهشت ۱۳۸۶).
مطبوعات مصر با مثبت ارزیابی كردن سخنان اخیر احمدی نژاد، به تمایل متقابل مصر برای برقراری روابط سیاسی با ایران پرداختند . روزنامه الاهرام در این زمینه نوشت: دو ملت ایران و مصر دارای روابط دوستانه‌ای هستند و سخنان احمدی نژاد نشان از حسن نیت ایران دارد. روزنامه‌ی "الوفد" نیز با استقبال از اظهارات رییس جمهوری اسلامی ایران در مورد روابط با مصر، این مواضع را با تیتر درشت در صفحه اول خود به چاپ رساند . المصری الیوم" نیز در این زمینه نوشت، سخنان رییس جمهوری ایران درباره روابط با ایران بازتاب گسترده‌ی در میان مردم و محافل سیاسی مصر داشته است .
محمود احمدی نژاد آنقدر شجاع است که نه تنها پادشاهان و روسای جمهور مادام العمر عرب، جرات صحبت در مورد او را ندارند بلکه به مردم و رسانه های خود هم اجازه نوشتن و فکر کردن در مورد او را نمی دهند . برای نمونه ملک عبدالله و حسنی مبارک روسای جمهور اردن و مصر هستند که از خطر احمدی نژادی شدن جهان عرب به شدت در هراس هستند به علاوه آنکه نمی خواهند روابط نا مشروعشان با رژیم صهیونیستی به مخاطره بیفتد .
هم اکنون مردم مصر دولت مبارک را به شدت تحت فشار قرار داده اند زیرا از حرکات اصلاحی اخوان المسلمین و گروه های رادیکال و ضد اسراییلی نتیجه ای نگرفته اند و از مبارک هم مدتها قطع امید کرده اند زیرا او یک رییس جمهور وابسته و دیکتاتور است و هرگز رویای جمال عبد الناصر شدن را از او انتظار ندارند. در نتیجه آنها احمدی نژاد را مرد آرزو های خود می دانند و می خواهند با نزدیکی روابط دو کشور زمینه ورود الگوی مبارزاتی احمدی نژاد را فراهم کنند.
واقعیت جهانگیر شدن احمدی نژاد و به زوذی احمدی نژادی شدن مصری ها ،بیش از همه اسراییل و آمریکا را هراسناک کرده است اگر چه رییس جمهور مادام العمر مصر هم پایه های قدرت خود را در جریان جنگ ۳۳ روزه و حمایت از سراییل در مقابل حزب الله از دست داده است و می ترسد که تنها یک روحیه ((ما می توانیم )) از ایران در دلهای مسلمانان مصر رسوخ کند و مصر دوست اسراییل به نزدیکترین دشمن استراتژیک و دوست ایران تبدیل شود.
ولی هر چه هست انقلاب خواهی است و مدل فعلی « احمدی نژادی» شدن است . و سد گرفتن در برابر روحیه اسراییل ستیزی و آزادی خواهی جهان اسلام به منفوریت مضاعف می انجامد . مبارک هیچ چاره ای ندارد جز پذیرش پیشنهاد احمدی نژاد اگر چه هیچ طیب خاطری ندارد.و البته سعی می کند در این مسیر بهانه جویی کند حتی اگر بداند که این بهانه گیری ها اثری ندارد.
پژوهشگر: تفضلی
منبع : مرکز اسناد انقلاب اسلامی