چهارشنبه, ۱۹ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 8 May, 2024
مجله ویستا

تبعات جمله‌ای که برجسته نشد


تبعات جمله‌ای که برجسته نشد
آقای وزیر اقتصاد در حاشیه مراسم تودیع خود سخنانی انتقادی را مطرح کرد که به نوع خود در عرصه سیاسی ایران، هرچند از شکوفایی تهی است، اما نوآوری مهمی تلقی می‌شود. کسانی که به این سخنان پرداختند، عموماً به وجه اقتصادی آن علیه رئیس دولت توجه داشتند و آن را برجسته کردند، اما از یک نکته بسیار مهم غفلت شده است.
آقای وزیر نکته‌ای را مطرح کرد که چندان برجسته نشد. ایشان خواهان آن بود که عملکرد وزارت متبوعش براساس کارهای انجام‌نداده، ارزیابی شود، نه کارهای انجام‌داده (به این مضمون.) معنای این جمله روشن است، به عبارت دیگر طی این سی و چند ماه، انجام کارهایی از این وزارتخانه خواسته شده است (که در برابر انجام آن مقاومت کرده) که انجام ندادن این کارها نقطه برجسته عملکرد آن است و طبعاً معنای خلا‌ف این جمله این است که اگر آن کارها را انجام می‌داد، اوضاع به‌مراتب بدتری را شاهد بودیم. طبیعی است که مرجع ضمیر مستتر در این جمله شخص رئیس دولت است، زیرا کسان دیگری بالا‌تر از آقای وزیر وجود نداشته‌اند که کاری را از وی بخواهند و ایشان از انجامش استنکاف کرده باشد.
‌ وقتی که کسی چنین ادعایی را علیه دستورات رئیس خود می‌کند و ارزیابی عملکرد خود را کارهای نکرده یا در واقع مقاومت در برابر خواسته‌های مافوق می‌داند، طبعاً باید گفت که دستورات مذکور را مصداق سیاست‌های غلط و نامناسب و غیرعقلا‌یی‌ای می‌داند که حاضر است در برابر اجرای آن مقاومت کرده و آن را جزو کارنامه افتخارات خود بداند.
پذیرش این گزاره ما را به یک دوراهی می‌رساند. بدین معنا که آیا در ابتدای موافقت همکاری با رئیس دولت، شناختی از این سیاست‌های وی نزد آقای وزیر بوده است یا خیر؟ اگر خیر، در این صورت باید به قضاوت و شناخت‌های دیگر آقایان هم شک کرد. زیرا این سیاست‌ها و نحوه کنونی اداره رئیس دولت، چیزی نیست که از همان زمان بر آگاهان پوشیده باشد؛ به ویژه که ایشان و رئیس سازمان مدیریت تجربه بسیار عجیبی در گرفتن احکام خود داشته‌اند و از همان مجمل می‌توانسته‌اند حدیث مفصل امروز را بخوانند!
اما اگر از این نگرش از پیش اطلا‌ع داشته‌اند، در این صورت باید به دو نکته دیگر پاسخ دهند؛ اول اینکه چرا پذیرفته‌اند وزیر دولتی شوند که تا این حد شکاف فکری و تحلیلی میان آنها وجود دارد؟ دوم و مهم‌تر اینکه با وجود چنین شکاف عظیمی که ظاهراً هیچگاه هم پرشدنی نبوده، چگونه است که آقایان از انتخاب ایشان در تیرماه ۱۳۸۴ هیجان‌زده شدند و از آن به نحو معجزه‌آسایی استقبال کردند و این پیروزی را پیروزی خود و به معنای تایید خط‌مشی خود دانستند و چه‌بسا سجده شکر هم به‌جا آورده باشند.
در مجادله فعلی میان این دو نفر، گرچه به لحاظ محتوایی و مفهومی نمی‌توانیم و نمی‌باید طرف رئیس دولت را گرفت، چرا که این سیاست‌ها قابل قبول نیست، اما در این دعوا به لحاظ شکلی باید حق را به جانب وی داد، زیرا درک وی از اقتصاد و مسائل آن و شیوه عدالت‌خواهی‌اش تغییر چندانی در این سه سال و با گذشته وی نکرده و دیگرانی که خواهان همکاری و همراهی وی هستند، باید خود را با آهنگ وی انطباق می‌دادند، همانطور که در گفتار نیز مدعی این همراهی بودند. اینکه همراهی با این سیاست‌ها غلط است، بحث دیگری است که با حضور در کابینه نمی‌توان آن را محقق کرد. کابینه محل انجام ندادن سیاست‌ها نیست تا فرد را برحسب این معیار ارزیابی کرد، این معیار برای ارزیابی منتقدان حکومت در جامعه مدنی و خارج از دولت است. دولت محل اجرای سیاست‌های اتخاذشده است (اعم از اینکه سیاست‌ها درست یا غلط باشد) و جلوگیری از اجرای سیاست‌های غلط مسیرهای دیگری چون مجلس، افکار عمومی، احزاب و... دارد.
به‌علا‌وه آقای وزیر که اکثریت مجلس هفتم همراه و همفکر ایشان هستند و مجلس هم بهترین مرجع برای جلوگیری از سیاست‌های غلط است، چرا از طریق دوستان مجلسی خود اقدامی موثر برای جلوگیری از اجرای این سیاست‌ها نکردند؟ سهل است که مجلس در امور اساسی دربست در خدمت سیاست‌های دولت بود و نقدینگی‌های افزوده‌شده بدون تصویب مجلس، نمی‌توانست وارد اقتصاد ‌شود.
مجلسی که هم و غم و خود را صرف ساعت رسمی کشور و ساعات کار بانک‌ها کند، طبیعی است که از توجه به امور اساسی غافل شود، یا حتی به نحوی هیزم‌بیار آتش سیاست‌هایی باشد که مقاومت در برابر اجرای این سیاست‌ها منجر به تغییر وزیر همفکر و همراهشان شود.
عباس عبدی
منبع : روزنامه اعتماد ملی