یکشنبه, ۹ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 28 April, 2024
مجله ویستا
ایران، خاستگاه فتوّت
فتوّت در لغت به معنای جوانمردی است، جوانمرد کسی است که با بهرهگیری از توان معنوی در جریان سلوک درونی، خود را از چنبرة تعلّقات دنیوی و کدورتهای بشری برهاند و متصّف به صفات ملکی گرداند، تا مستعد کمال گردد و از این رهگذر به ولادت دوباره دست یابد و به مقام دل، یعنی منزلت جوانی برسد. با تأمل در شواهد و قراین تاریخی که در این مقال مورد بحث و مداقه قرار میگیرد، به نظر میآید که فتوّت این آیین معنوی از ذوق و اندیشة ایرانی تراویده و از طریق جوانمردان ایرانی در درازنای قرون و اعصار در آسیای صغیر، عراق، مصر و سوریه و دیگر بلاد راه یافته است.
در ایران دورة هخامنشی طبقة خاص و ممتازی وجود داشت که سواران – یلان دلیر و نامآور- نامیده میشدند و موسوم به «ارتشتاران» بودند. «این سواران ابنای خاندانها بودند و هرکس نمیتوانست خود را در شمار آنان قرار دهد. دولت، اسامی آنان را در دیوانی مخصوص با سلسله نسب هر یک ضبط میکرد. ایشان از دولت در هنگام جنگ حقوق میگرفتند و رؤسای آنان نیز مانند افراد حقوق دریافت میکردند. اما در وقت صلح از عایدی املاک خانوادگی، یا ضیاع و عقاری که به مقاطعه گرفته بودند و خالصة دولت و در حکم «تیول» بود، گذران مینمودند[۱].»
سواری به این طبقة خاص، اختصاص داشت و طبقة سوم یعنی «دهقانان» و طبقة چهارم هوتخشان نمیتوانستند سوار اسب شوند و در جنگهای دولتی شرکت جویند. اسواران میبایست زردشتی پاک و صادق در وعده باشند. زیرا، در آیین زردشت یکی از بزرگترین معاصی که با قتل نفس برابر بود، مهر دروغ بود، یعنی بر خلاف عهد و پیمان رفتار کردن. چنین کسی زردشتی در شمار نمیآید چه رسد به سوار. ویژگیهایی که برای اسواران ذکر شده، از جمله این که: «باید از هموطن و هم کیش خود دفاع کند، راست بگوید و اگر کسی به او پناه آورد، جانش را در پاسداری از پناهآورنده نثار کند، سخی و کریم باشد، به ناموس کسی دستدرازی نکند، دست و چشم و زبان او پاک باشد، به قولش صادقانه عمل کند[۲]»، همانندی خوی و خصلت آنان را با خصایص جوانمردان دوران بعد نشان میدهد. اضافه بر این، یکی از آیینهای ویژة جوانمردان ملبس شدن به جامة فتوّت یعنی سراویل – ازار، شلوار- بود. این خود گویای این نکته است که پایه و منشأ جوانمردی از ایران است. زیرا «شلوار مختص آن دسته از اقوام آسیایی بود که سوارکاری از آداب و سنن آنان به شمار میرفته است، و شلوار در ایران اقلاً از زمان آغاز فرمانروایی هخامنشیان متداول بوده است. در صورتی که اعراب – به سب پوشیدن جامة بلند- بدان نیازی نداشتند[۳].»
آداب جوانمردی با سنّت پهلوانان دوران اشکانی و آیین مهرنیز، پیوندی تاریخی و فکری دارد. با مطالعة تطبیقی میان آیین مهری و زورخانهها و ارتباط زورخانهها با جوانمردی میتوان میان رسوم رایج در معابد مهری ایران و و روم در دورة اشکانی، با آیینهای زورخانه مشابهت و همانندی بسیاری یافت. جالب توجه اینکه بنای زورخانهها نیز با معابد مهری شباهت بسیار دارند: چنانچه: مراسم مهری در غارهایی انجام میگرفت که میبایست در داخل یا نزدیک آن آبی روان جاری باشد. در شهرها، یا جلگههایی که غاری نبود، این معابد رادر زیرزمین به شباهت غارها، بنا میکردند. این بناها فاقد پنجره بودند و به وسیله پلکانی طولانی به سطح زمین میرسیدند. در درون معابد در دو سو، دو ردیف سکو مینهادند و در میان دو ردیف سکو، صحن مستطیل و گودی معبد قرار گرفته بود، که آیین و مراسم در آنجا، انجام میشد. تماشاگران بر نیمکتهایی که کنار سکوها، پای دیوار بود به تماشای این مراسم مینشستند. در کنار در ورودی ظرف پایهداری بود که آب متبرک در آن قرار داشت. در طرف مقابل، در پای تصویر مهر، دو آتشدان قرار گرفته بود[۴].
در خور تأمل است که بنای زورخانهها در ایران شباهتهای بسیاری را با این معابد نشان میدهند. زورخانهها نیز مانند معابد مهری با پلکانی طولانی از زیرزمین به سطح معابر عمومی میرسند. همه زورخانههای که به آیین نیاکان، نه با معیارهای دنیای امروز ساخته شدهاند، در زیرزمین قرار دارند. نکتهی درخور توجه اینکه زورخانههای قدیمی نیز به مانند معابد مهری، در کنار، یا نزدیک آب جاری ساخته میشدند[۵]. در کنار سکو، چون معابد مهری، در پای دیوار نیمکتهایی قرار میدهند که تماشاگران بر آنها مینشیند و مراسم را نگاه میکنند. به هر حال نکتهی اصلی اشتراک: گود، سکو و نیمکت است. در کنار در ورودی زورخانه، آبدانی وجود دارد که امروز مورد استعمال اصلی خود را از دست داده است. به جای آتشدانها که در معابد مهری بود، در زورخانهها، در جلوی «سردم» اجاقی قرار دارد که از آن برای گرم کرن ضرب فایده بر میگیرند[۶]. همان گونه که بر دیوارهای معابدمهری نقشهای مقدس ترسیم میکردند، در زورخانهها نیز نقشهایی از رستم و دیگر پهلوانان بر دیوارها نصب مینمایند. همانندی دیگر آنها، کوچکی زورخانههاست که میتوانند تنها گروه اندکی را در خود جای دهند.
▪ میان رسوم و آداب زورخانه نیز، با آیین مهر شباهتهایی وجود دارد، از آن جمله است:
۱) کشتــی گرفتن،
۲) آداب دست دادن و پیمان دوستی بستن،
۳) زنگ زدن،
۴) وجود قمه، دشنه یا چاقو میان ورزشکاران زورخانهای با دشنهای که مهر به هنگام زادن با خود داشت و سلاح اصلی او بود، همانندی دقیق دارد.
۵) در آداب زورخانه، چون پهلوانی به مقام استادی میرسید و کمال تن و روان مییافت، از طریق پیشوایان طریقت به این افتخار دست مییافت که تاج فقر بر سر نهد[۷].
۶) در آیین مهر، پیروان مهر را با روحیهای جنگی تربیت مینمودند، در زورخانهها نیز به صورت نمادین آداب نبرد آموخته میشود.
۷) در سنّت پهلوانی، ایرانی همچون آیین مهری مردانی که به سن بلوغ رسیدهاند، میتوانند به سلک پهلوانان درآیند.
۸) زنـــان را در زورخــانــه همچون معابد مهری راه نیست.
۹) پهلوان در گود زورخانه مانند مهر به هنگایش زایش که جامهای بر تن نداشت، برای ابراز نهایت از خود گذشتگی عریان به میدان میآید و تنها لنگی بر کمر میبندد.
۱۰) پهلوانان یکدیگر را برادر، یا هم مسلک، یا یار میخوانند و این در میان مهر پرستان نیز رایج بوده است. ۱۱) در زورخانه در هر کار همواره تقدّم با پیشکسوتان است و این سنّت نیز دقیقاً در آیین مهر نیز دیده میشود[۸].
از سوی دیگر، برخی از پژوهشگران بر این باورند داستان سمک عیار که وجوه مشترک فراوانی با سنن و آداب پهلوانی این دوران دارد، مربوط به دورة پیش از اسلام و محتملاً اشکانیان است، اگر چنین نظری قابل پذیرش باشد، باید معتقد شد که قدمت آیین جوانمردی به ایران پیش از اسلام، خاصّه زمان اشکانیان میرسد و میان این آیین و آیین مهری و زورخانه پیوندی تاریخی و فکری وجود دارد[۹].
در دورة ساسانیان، در کنار طبقة کشاورز طبقة هوتخشان قرار داشت که پیشهوران و بازرگانان را در برمیگرفت. اینان سخت کوشانی بودند که «گاهی به فعالیتهای غیر قانونی میپرداختند و به جوانمردی و سخاوت و تردستی شهرت داشتند و روح اجتماعی آنها وادارشان میکرد که برای رسیدن به بهترین زندگی مشترک ممکن، از حیث مادی تمام منابع و درآمدشان را میان خود تقسیم کنند[۱۰]». آنها دارای سازمان رسمی بودند و شعائر و مناسکی آغازین برای عضوگیری و نشانههای ویژهای از جمله پوشیدن شلوار فتوّت داشتند. موازین اخلاقی را رعایت مینمودند، راستگو و در دوستی به هم وفادار بودند و به یکدیگر خیانت نمیکردند[۱۱]، و خود را یار و رفیق میخواندند.
ملک الشعرای بهار حدس زده کلمة عیار که در بیشتر منابع مترادف با جوانمرد آمده، واژهای است پارسی و به معنی یار میباشد. این حدس صائب به نظر میآید، زیرا کلمة «یار» در متنهای پهلوی به صورت «ادییار» ثبت است که آن را «اییار» نیز میتوان خواند. در هر حال تبدیل «ذ» و «د» به «ی» در تحوّل زبانهای ایرانی موارد و نظایر بسیار دارد، که از آن جمله میتوان به صورتهای «آذین» و «آیین» اشاره کرد. چنان که کلمة «ایار» به معنی بازوبند را، در کتاب «سمک و عیار» به صورت «عیاره» ثبت کردهاند. در این کتاب گاهی کلمة «رفیقی» نیز در ذکر آداب عیاری آمده است که خود مؤید حدس بهار است[۱۲]. بنابراین نظر، میتوان اذعان داشت که «عیاران» سازمانی از همبستگان و یاران را تشکیل داده بودند که به آیین خاصّی در رفتار و کردار، پای بندی داشتهاند که آن آیین را میتوان آیین جوانمردی خواند.
ذکر سلسلة سند فتوّت که از جوانمردی به جوانمرد دیگر انتقال مییاقت، تأکیدی بر این معناست که آیین جوانمردی ملهم از آیینهای ایرانی است. زیرا، در این موضوع رنگ و صبغة خراسانی و ایرانی به خوبی نمایان است. حفظ سلسله و رساندن آن به اصل و مبدأ قدیمی نمایندة تفکّر ایرانی است که پیوسته در احیای مجد و عظمت دیرین خود میکوشد و برای بقای آن به هر وسیلهای دست مییازد. نام ابومسلم خراسانی و سلمان فارسی که در سلسلة فتوّت دیده میشود، این نظر را قوّت میبخشد. در اینجا برای نمونه سلسلة منظمی را که ابنمعمار نقل کرده، ذکر میشود: «سلسلة فتوّت به الناصرلدین الله ... بدین گونه منتقل شد: از شیخ عبدالجبار، از ابن دعبم از عبید بن مقیره از عمر رهّاص از ابوبکر بن جحیش از حسن بن ریان از بقاء بن طباخ از نفیس بن عبیداللّه از شریف ابوالقاسم بن ابوحیه از عمر بن البن از ابوالحسن صوفی از مهنا علوی و از ابومسلم خراسانی و از ملک کالیجار فرزند بردویل از روزبه فارسی از بهرام دیلمی از حافظ کندی از علی نوبی از عمر طائی از عون ضائی از اشج بصری از سلمان فارسی از امیرالمؤمنین علی بن ابی طالب، علیه اسلام، از پیغمبر، صلی اللّه علیه و آله و سلم[۱۳].»
درخور ذکر است که آیین جوانمردی بیشتر در میان طبقة اصناف و پیشهوران و صنعتگران شهری منتشر گردیده و شکوفایی یافته است و اشراف یا روستائیان به ندرت به آن تمایل نشان دادهاند. «ارتباط اهل فتوّت با اصناف پیشهوران نه از آن نوع بوده است که اصناف مختلف را از یکدیگر جدا نگهدارد، بلکه بیشتر از نوع ایجاد پیوند اتصالی بوده است بین اصناف مختلف[۱۴].»
جالب توجه است که «آیین پیوستن به گروه فتیان تا حد بسیاری شبیه به آیین پیوستن به اصناف بود، این تشابه در دو تشکیلات، نشانگر تأثیر متقابل میان آنهاست. حتی اصناف عربی اسلامی به احتمال قوی از قرن ششم هجری، روشهای اخلاقی و آیینهای فتیان را اخذ نمودند و پیشهوران و صاحبان حرف بسیاری هم به سازمانهای فتیان پیوستند [۱۵].» یکی از چیزهایی که پیوستن اهل صناف را به گروه فتوّت تأیید میکند، این است که نقیب در هنگام آیین شدّ فتوّت به ذکر همة مشایخ و استادان و عالمان اهل حرف و صنایع میپردازد و برای آنان طلب رحمت میکند. ارتباط سلمان فارسی با فتیان با توجه به انتساب وی به سازمانهای صنفی در مداین حاکی است از پیوند استوار میان طریقة فتوت با آیین جوانمردی ایرانی از یک سو و با طبقات اصناف از سوی دیگر. فتوّت نامة سلطانی اثر حسین واعظ کاشفی برادرزادة جامی، شاعر مشهور، دلیل و سند معتبری است بر این که در ایران فتوّت جنبة تشکیلات صنفی داشته است.
بنابراین لویی ماسینیون به حق حدس میزند که آیین فتوّت از تشکیلات صنفی شهر مداین –تیسفون- پایتخت ساسانیان آغاز شده است. او ضمن یادآوری سایر نکات، به این مطلب اشاره میکند که پس از علی بن ابی طالب (ع)، سلمان فارسی که زادة ایران بود و از اصحاب نزدیک پیغمبر اسلام به شمار میرفت، مهمترین شخصیت مورد علاقة فتیان بود، و تمام روات آنها به او ختم میشود[۱۶]. لازم به یادآوری است که سلمان پس از وفات پیامبر (ص) در شمار اصحاب علی (ع) درآمد، و در زمان خلافت عمر بن خطاب به حکومت مداین منسوب شد و در سال ۳۵ یا ۳۶ هجری به درود حیات گفت و در همانجا مدفون شد. و مدفن او که به «سلمان پاک» مشهور است هنوز هم یک از زیارتگاههای مورد توجه مسلمانان میباشد.
باید توجه داشت که پیوستن الناصرلدینالله به گروه جوانمردان و در بر کردن سروایل فتوّت در جزء وقایع بسیار بزرگ و قابل ملاحظة تاریخ فتوّت، بلکه بزرگترین حادثة آن است. البته بحث در باب علتهایی که این خلیفة مقتدر را وادار به پیوستن به خیل جوانمردان کرد، در این مختصر نمیگنجد. لیکن اشارت به دو نکته در این مقام خالی از فایده نیست:
نخست آنکه شهاب الدین عمر سهروردی (وفات ۶۳۲) پایهگذار طریقت سهروردی از اقطاب صوفیه و صاحب دو فتوّت نامه، مشاور دینی الناصرلدینالله بود و در وی نفوذ معنوی زیادی هم داشت، به نظر میآید که خلیفه از طریق سهروردی با این آیین معنوی آشنایی یافته و بدان علاقمند گشته است. «دوم این که ناصر با دوراندیشی خاص خویش به نفوذ جوانمردان و آین جوانمردی در جامعة اسلامی پی برده بود و میدانست که اگر خود او به خیل جوانمردان بپیوندد، خواه ناخواه پیرو رئیس این طایفه خواهد شد و جوانمردان –که خلیفه را نیز برادر طریقت و یکی از همسلکان خود میدانند- به رایگان و بی هیچ مزد و منّتی در راه استحکام پایههای دولت عباسی خواهند کوشید[۱۷].» وی با پیوستن به جوانمردان خواست یک دلی و اتحاد تازه در کشورهای اسلامی پدید آورد، و روحی نو در کالبد خلافت اسلامی بدمد و بغداد را – مانند گذشته- مرکز جهانی سیاست شرق و تمام شهرهای اسلامی سازد. به هر حال این ملاحظات به اضافه عوامل دیگر، موجب توجه الناصرلدینالله به فتوّت گردید. او به دست شیخ عبدالجبّار سراویل فتوّت پوشید و آب و نمک نوشید. پس از آن خاص و عام بدین آیین گرویدند. پادشاهان نواحی مختلف خواستار ورود در جمع جوانمردان شدند و ناصر رسولانی نزد آنها روانه کرد تا به نیابت او، ایشان را جامة فتوّت بپوشانند.
سلطان روم، عزالدینابوالمظفر کیکاوس بن کیخسرو بن قلج ارسلان از شاهان سلجوقی روم (متوفی ۶۱۵) نیز دوستدار و خواستار ورود به حلقة فتیان شد. ناصرسراویل فتوت را برای او به آسیای صغیر فرستاد. البتّه این نخستین بار نبود که آیین جوانمردی به آسیای صغیروارد میشد، بلکه فتوّت و جوانمردی به همراه فتیان ایرانی که به آن دیار مهاجرت کرده بودند، به آنجارفته در میان پیشهوران و صنعتگران از نفوذ فوقالعادهای برخوردار گشته بود، اما با پذیرش این آیین معنوی از جانب سلطان روم، مایة رونق و شکوفایی آن در میان خواص بیش از پیش فراهم آمد.
لازم به یادآوری است که یکی فتیان ایرانی که از مدتها قبل جلای وطن کرده و به آسیای صغیر رفته در رواج و انتشار طریقة فتوّت در آن بلاد تأثیر بسزایی داشته، محمد بن حسن ارموی، پدر حسام الدین حسن ارموی، معروف به اخی ترک است که نسب به یک خاندان معروف از مشایخ کرد ارموی میرساند.وی در آن بلاد به فتوّت و جوانمردی شهرت داشت و از مشایخ و اولیای طریقة اخیان در شمار میآمد و صاحب لنگر و زاویه بود و در تربیت اخیان اهتمامی بسیار میورزید. نام اخی در مورد او متضمن نوعی بزرگداشت بود. پسر او، حسام الدین حسن که مولانا وی را در مقدمة مثنوی مفتاح خزائن عرش، و امین کنوز فرش و بایزید وقت و جنید زمان میخواند، در عین انتساب به حلقة مریدان مولانا، شیخ جماعتی از اخیان شهر بود. «وی در بین جوانان شهر خاصّه دستههای اخیان، محبوب و مرجع محسوب میشد و در کمکرسانی به مریدان مولانا و در رفع دشواریهایی که برای آنها پیش میآمد، غالباً نقش مؤثر داشت. همین نکته مریدان را به رعایت حرمت و رجوع به خدمت او، راضی یا الزام میکرد[۱۸].» حسام الدین با اینکه خود مرید مولانا و منسوب به طریقة صوفیه محسوب میشد، در بین فتوتداران قونیه تعداد قابل ملاحظهای از اخیان و تربیت یافتگان پدرش به او به چشم مرشد و مربی خویش مینگریستند و آنچه در حق پدرش به جا میآوردند، همچنان در مورد وی نیز رعایت میکردند. «با آنکه به اشارت وی، همة آنها در جرگة مریدان مولانا در آمده بودند، امّا در آنچه به آداب فتوّت و آیین جوانمردان مربوط میشد، خود را به حسام الدین که نزد آنها به ابناخی ترک معروف بود، منسوب میکردند. وی را به عنوان «اخی» و صاحب فتوّت و مقتدای خویش میخواندند و همچون مشایخ قدیم اهل فتوّت که نزد آنها، امثال بایزید و شبلی و بوسعید تلقی میشد، تکریم بسیار مینمودند[۱۹].»
در اینجا باید یادآور گردید که سفر شهاب الدین سهروردی پایهگذار مذهب صوفیانة سهروردیه -که برگرفته از نام خود اوست- به آسیای صغیر نیز در انتشار اخوت و اصول اهل فتوّت تأثیر بسیاری بر جا نهاد. اخیان آسیای صغیر در قرن هفتم، شامل گروههای سازمانیافته بودند و به سبب آنکه آشنایی و پیوستن آنها با آیین جوانمردی از طریق صوفیان و فتیان ایرانی صورت پذیرفته بود، مشربی نزدیک به مشرب تصوف داشتند. ایشان علاوه بر تزکیة نفس و تصفیة دل و احتراز از رذایل و ذمایم که نزد آنها لازمة فتوّت بود، به ریاضتهای بدنی چون کشتیگیری، سواری و تیراندازی و شمشیربازی نیز اهتمام داشتند. در دستگیری از ضعیفان و پایمردی نسبت به غریبان میکوشیدند، افزون بر آن در پاسداری و حمایت از ستمدیدگان و دفع ظلم عمال دولت از ضعفا، نقطة اتکای مردم به شمار میآمدند. غالباً موزهای در پای و کارد، یا خنجری بر کمر میبستند و کلاه درازی که از نوک آن پارچهای باریک آویخته شده بود، بر سر مینهادند. شبها مداخل روزانه را به بیوت و لنگرهایی که محل تجمع اخیان و فتیان بود، میبردند و خرج میکردند.
ابن بطوطه طنجی، سیاح معروف مراکشی که در قرن هشتم به مصر و آسیای صغیر و ایران و هند و نقاط دیگر مسافرت کرده بسیاری از خانقاهها –لنگر و زاوایه- را دیده و در سفرنامة خود از غریبنوازی و گشادهدستی آنها تمجید و تحسین کرده و مینویسد:
«دستة اخیهالفتیان، یا برادران جوانمرد در هر شهر و آبادی و قریه از بلاد روم وجود دارند. اخیه جمع اخی است که به معنی برادر من میباشد. این گروه در غریبنوازی و اطعام و برآوردن حوایج مردم و دستگیری از مظلومان در تمام دنیا بینظیراند. اخی در اصطلاح آن نواحی، کسی را گویند که از طرف همکاران خود و سایر جوانان مجرد به عنوان رئیس و پیشکسوت برگزیده میشود. این طریقه را فتوّت نیز مینامند. پیشکسوت هر یک از گروهها، خانقاهی دارد مجهّز به فرش و چراغ و سایر لوازم. اعضای وابسته به هر کدام از گروهها آنچه را که از کار خود به دست میآورند، شامگاهان تقدیم پیشکسوت خود میکنند. این وجوه صرف خرید میوه و خوراک میشد که در خانقاه به مصرف میرسید. این جماعت، مسافرینی را که وارد شهر میشوند در خانقاه خود منزل میدهند و مسافر تا هنگامی که بخواهد آن شهر را ترک کند مهمانان آنان تلقی شود[۲۰]»
رواج داستان ابومسلم خراسانی در میان اخیهای آسیای صغیر، دلیل دیگری است برای اثبات این نظر که طریقة فتوّت و اخوّت آیینی است ایرانی و اهل فتوّت این داستان و آیین را از ایران به آن دیار یردهاند. البتّه در زمانی بسیار اندک داستان ابومسلم در آن سامان چندان مؤثر واقع شد، که دیگر داستانهای پهلوانی ترک را تحت الشعاع قرار داد. «تا جایی که پس از ضعیف شدن اخیها در امپراطوری عثمانی و پیوستن آنها به دستههای درویشانی چون بکتاشیان، نفوذ این داستان در میان بکتاشیان نیز آغاز شد. تبری که بر روی دیوار تکیههای بکتاشیان دیده میشود، همان تبر مذکور در زمان ابومسلم و منسوب به اوست.»[۲۱]
اخیان، با تبلیغ رمانهای حماسی چون ابومسلمنامه در میان اصناف و عامة مردم بیسواد نفوذ میکردند و در نظر این طبقات، که در برابر طبقة نخبه و زبدة برخوردار، مشاغل حقیری داشتند، قهرمان داستان پهلوانی را به صورت قهرمانی مذهبی و مدافع حقوق مردم در برابر مستبدان و ستمکاران جلوه میدادند. از این رو، ابومسلم در محیطهای پیشهوری و صنعتی به عنوان پهلوانی دلیر و جوانمردی حامی ضعیفان تجلی یافته و داستانش چنان مشهور گشته است که تا امروز نیز رواج دارد.
«نسخههای رمان ابومسلم به ترکی بیشتر از فارسی است، برای نمونه در کتابخانة ملی پاریس نه نسخه از آن به ترکی و چهار نسخه به فارسی وجود دارد. در کتابخانههای استانبول از ترجمة ترکی این داستان تا نوزده نسخة خطی دیده میشود. به عقیدة ترکان، ابومسلم فردی از قوم ایشان و رسالت تاریخی او انتقام کربلاست.»[۲۲]
شایان عنایت است که جوانمردان در طی سه قرن نخستین تاریخ بعد از اسلام، وظایف خطیری را در امور اجتماعی و سیاسی و حتی اداری عهدهدار بودهاند و در حوادث عهد نیز نقش قابل ملاحظه داشتهاند. چنان که در آغاز سدة دوم هجری، ابومسلم خراسانی که در روایات راجع به او هنوز ویژگیهای سیمای یک جوانمرد ایرانی را میتوان دید، رهبری جنبشی را بر عهده گرفت که در خراسان و ماوراءالنهر علیه درازدستی و بیدادگریهای برخاسته از دمشق پدیدار شده بود. او توانست «خلافت اموی را که نزد موالی مظهر تعدّی و خشونت ناجوانمردانه بود، با نیروی لشکری ساقط کند که مرکب بود از طبقات روستائیان و پیشهوران خراسان، چنان که اشراف عرب آنها را غالباً از روی طعنه «سرّاجان» میخواندند.[۲۳]»، این قیام ابومسلم سبب احیا و تجدید فرهنگ ایرانی و برانگیختن ایرانیان از خواب یک صد ساله شد.
در قرن دوم و سوم هجری قمری، مردم، خاصّه جوانان در پی مسلک و مرامی برآمدند که همة جنبههای ملیّت و میهنپرستی آنان را دربر داشته باشد، از این رو جذب دستههایی شدند که در تاریخ ایران به نام عیّاران خوانده میشدند. بنای کار این عیّاران بر جوانمردی بود و خطرات و مصائب فراوانی را برای انجام کار مردم بینوا و یا دفع ظلم از مظلومان متحمل میشدند. آنها با گرد آوردن جوانان غیور و فداکار و وفادار، جلوی بسیاری از مظالم را میگرفتند. عیّاران پارچهای سرخ و یا زرد رنگ بر گردن میبستند و کمند بر دست میگرفتند. و به چستی و چابکی اشتهار داشتند و در هر پیشآمدی مردانه پیکار مینمودند.
عیّاران از تشکیلات و نظام خاصّی برخوردار بودند، چنان که: هر ده تن عیّار دارای سرپرستی به نام عریف بودند، و هر ده تن عریف یک نقیب و هر ده نفر نقیب یک سرهنگ و هر ده سرهنگ یک امیر داشتند. چون عیّاران موظف به پرداخت مخارج جمعیّت خود بودند، گاه به راهداری میپرداختند. بدین معنی، که از کاروانها برای سلامت رساندن آنان به مقصد باج میگرفتند و از این طریق معاش خود را تأمین میکردند. اگر کاروانی، راهداری آنها را نمیپذیرفت با خشونت ایشان مواجه میگشت.[۲۴] از این جهت است که گاهی عیّاران را راهزن نامیدهاند.
یعقوب لیث صفّار در آغاز از این عیّاران بود. وی توانست به یاری آنان در اندک زمان، نیروی شگرفی به وجود آورد و بر همة سیستان و هرات و کابل و بلخ دست یابد. طاهریان را براندازد و در تمام این شهرها رسم متابعت و پیروی از خاندان طاهریان را منسوخ نماید.
مواد اصلی مرامنامه و شیوة آن عیاران بدین قرار بود: ۱) نگهداشتن حق نان و نمک، ۲) آسایش خویش و بلای خلق را روا ندانستن، ۳) با دوست، دوست بودن و با دشمن، دشمنی ورزیدن، ۴) میان جوانمردی و ناجوانمردی فرق گذاشتن، ۵) راستگو بودن، ۶) رازداری کردن، ۷) مراعات عفّت، ۸) فداکاری، ۹) بیباکی و دلاوری، زیرا عیاری و پهلوانی به بد دلی نتوان کرد، ۹) برسر پیمان ایستادن، ۱۰) شکیبا بودن، ۱۱) به شب بیدار ماندن و مردمان را پاسبانی کردن. خصوصیات مذکور همانندیهای بسیاری با آداب و رسوم پهلوانی دارد و این مشابهتها حاکی از آن است که پهلوانی در آثار دورة اسلامی و عیاری در دوران باستان هر دو منشأ واحدی دارند.
در قرن پنجم عیّاران و جوانمردان به دیانت و تقوا پناه بردند و کوشیدند تا ریشههای جوانمردی را در آیینهای الهی بجویند و بدان رنگ دینی بدهند و از این رهگذر مسلک خویش را به تکیهگاهی دینی متکی سازند. « خصوصیت آیینها و اسطورههاست که برای دوام و بقای خود، در هر دورهی فکری و اجتماعی تازه میکوشند رنگ محیط تازه را بپذیرند و خود را با تحوّلات زمان هماهنگ کنند. «توجّهی به آثار تاریخی فارس و عرب قرون نخستین اسلامی، این حالت جیوهگونه و لغزان اساطیر را اثبات میکند، در این آثار بسیاری از شخصیّتهای آسمانی و زمینی زردشتی رنگ و نام اسلامی گرفتهاند، برای نمونه کیومرث برابر حضرت آدم یا فرزندان او شده است.[۲۵]» بدین طریق جوانمردان با استناد به قرآن و حدیث منشأ جوانمردی را از پنج جوانمرد دانستهاند:
۱) ابراهیم خلیلالله،
۲) یوسف صدیق،
۳) یوشع بن نون،
۴) اصحاب کهف،
۵) سردار احرار علی مرتضی (ع).
صاحب فتوّت نامهها، آغاز فتوّت را از ابراهیم خلیل میدانند و به این آیه استناد میکنند: «قالوا سمعنا فتی یذکرهم یقال له ابراهیم و الفضل ما شهدت به الاعدا.»[۲۶] نقطة اوّل فتوّت حضرت ابراهیم بود، زیرا معنی وحدت از او منتشر شد. نخستین کسی بود که در راه تجرید قدم نهاد و از دنیا و از لذّات آن کنارهگرفت، رنج سفر و دوری از خانواده و وطن را به جان خرید. خود را در عشق جانان فدای نیران کرد. بتان درون و برون را شکست و پارة جان را قربانی دوست کرد. آری اساس مروّت او نهاد که در جنب دوست، جان و مال و فرزند را حقیر شمرد تا به جایی که دشمنان به فتوّت او گواهی دادند. دوم فتی، یوسف صدّیق بود که آن همه بلیّات و مصائب از برادران دید و آنگه که بر آنان دست یافت با آن خواری که با او کرده بودند، از گناهشان چشم پوشید و گفت: «لاتثریب علیکم الیوم.»[۲۷]
سوم یوشعبن نون جوانمرد بود، زیرا که: «قال الله تعالی فلما جاوزا قال لفتاه آتنا غدا لقینا من سفرنا هذا نصیباً»[۲۸] او جوانمرد بود که برای کسب معرفت شاگردی کلیمالله کرد. هر که پای بر سر نفس نهد و ملازمت استاد را قبول کند، جوانمرد باشد.
چهارم، اصحاب کهف را جوانمرد خوانند که از حق طلبیدند تا مراتب وجود خود را با رحمت و هدایت باری تعالی کامل کنند. «اذاوی الفتیه الی الکهف فقالوا ربنّا آتنا من لدنک رحمهً و هبی لنا من امرنا رشد».[۲۹]
فتوّت از ابراهیم صلب به صلب میرفت تا به حضرت رسول، حبیبالله رسید که ایزد تعالی در بیان کمال فتوّت او فرمود: «انّک لعلی خُلُقٌ عظیم»[۳۰]
از پیغامبر (ص) به ضرغام بیشة توحید، آن علمدار و علمدار رسول، علی مرتضی (ع) رسید که مدار فتوّت را قطب اوست. خاتم انبیا (ص) در حق او فرمود: یا علی اَنت فتی هذه الاُمّه: تو، جوانمرد این امّتی.[۳۱]
فتیان اصل و مأخذ فتوّت را بر این حدیث مینهند و شُرب جام جوانمردی و پوشیدن ازار و بستن میان را که میان جوانمردان متعارف است و قاعدة فتوّت و اساس اخوّت بر آن استوار میباشد، به پیامبر (ص) و حضرت علی (ع) منتسب میسازند. البته در هر یک از این آیینها، سرّی لطیف و اشارتی ظریف به معنی شریفی است.
شرب قدح، اشارت است به علم و حکمت که شخص میتواند بر حسب پاکی جبلی و استعداد ذاتی خود که در فطرت الاهیش نهفته است آن را به دست آورد. این توانایی نهفته در انسان وقتی از قوّه به فعل درآید مبدّل به سرچشمة حیات حقیقی میشود. چه، حیات واقعی قلوب به علم و معرفت است. اما نمک، اشارتی است به صفت عدالت که کمال فضایل اخلاقی با آن به صلاح آید و سبب تعادل درونی و اصل مقامات شریعت و طریقت و حقیقت است. میان بستن اشارت است به فضیلت شجاعت، و صورت قیام نمودن به خدمت.
اما سراویل –ازار یا شلوار- پوشاندن، اشارتی است به فضیلت عفاف و نجابتی که در نخستین گام و در بدو ورود جوانمردان به حلقة فتوّت باید آنها را در گسستن از بخشهای زیرین وجود آدمی یاری دهد. «بدین سبب جامة فتوّت، شلوار است و خرقة تصوّف، کلاه. اول قدم در فتوّت تعفّف است که تعلق به اسافل دارد و ابتدای کار تصوّف، ترقّیی که تعلق به اعالی دارد.»[۳۲]
ملخص کلام، آیین جوانمردی، یکی از جنبههای در خور توجّه تاریخ اجتماعی ایران است که ریشه در ایران پیش از اسلام دارد، و پیوسته در میان عامة مردم از مؤثرترین وسیلهها برای بقای روح ملّی ایران و قیام در برابر مستبدان و تسلّط بیگانگان بوده است. در سدههای نخستین اسلام، جوانمردان برای حفظ و بقای این رسم خوشایند ریشههای دیرین آیین جوانمردی را در ادیان الهی جستند و بدان رنگ و صبغة دینی دادند. بدین طریق آیین جوانمردی پس از پیوند با سنّت ابراهیمی در دورههای بعد به تدریج به صورت مذهبی از مذاهب تصوّف درآمد. صوفیان به تنزیه و تصفیة آن پرداختند.
در پرتو این نوع فتوّت که نشانة تفکّر جوانمردی معنوی اسلام است، پهلوانان میدانهای رزم مبدل به قهرمانان معنوی شدند و به معنای باطن فتی – جوان- دست یافتند.
دکتر فاطمه مدرسی، استاد دانشگاه ارومیه
منابع و ماخذ:
۱- ملک الشعرای بهار، جوانمردی، روزنامة مهرایران، دورة یکم، ش ۲۲، ۱۳۲۰، ۲۵.
۲- همان.
۳- تیشنر، فرانتس، فتوّت در کشورهای اسلامی، مجلة دانشکدة ادبیات، دورة چهارم، ش ۲، آبان ماه ۱۳۳۱، ۲۲.
۴- بهار، دکتر مهرداد، جستاری چند در فرهنگ ایرانی، مقالة ورزش باستانی ایران و ریشههای تاریخی آن، فکر روز، ۱۳۷۳، ۱۵۶.
۵- برای اطلاع بیشتر رجوع شود به جستاری چند در فرهنگ ایرانی، ۱۵۶.
۶- همان ۱۵۷.
۷- پرتوبیضائی کاشانی، حسن، تاریخ ورزش باستانی ایران، زورخانه، ۱۳۳۷، ۸۳ .
۸- جستاری چند در فرهنگ ایرانی، ۱۵۹.
۹- همان، ۱۵۷.
۱۰- تاریخ ایران از سلوکیان تا فروپاشی دولت ساسانی، ج۳، ق، گرداورنده جی. ا. بویل، ترجمة حسن انوشه، امیرکبیر، ۱۳۶۸، ۴۵.
۱۱- مدرسی، فاطمه، کشف الاسرار و عدة الابرار فتوّت نامه عارفان، مجلة علمی - پژوهشی دانشکدة ادبیات و علوم انسانی اصفهان، شماره دهم و یازدهم، تابستان و پائیز ۱۳۷۶، ۱۲۸.
۱۲- ناتل خانلری، دکتر پرویز، آیین عیاری، مجلة سخن، دورة نوزدهم، ش ۱ تا ۶، ۱۳۴۸، ۸۴ .
۱۳- مصطفی شیبی، کامل، فتوّت و تشیّع، از کتاب همبستگی میان تصوّف و تشیّع، علیاکبر شهابی، دانشگاه تهران، ۱۳۵۳، ۲۵.
۱۴- زرین کوب، دکتر عبدالحسین، جستجو در تصوّف ایران، امیرکبیر، ۱۳۵۷، ۲۵۰.
۱۵- سعید الشیخلی، صباح ابراهیم، اصناف در عصر عباسی، ترجمة هادی عالم زاده، مرکز نشر دانشگاهی، ۱۳۶۲.
۱۶- تیشنر، فرانتس، ۲۲.
۱۷- واعظی کاشفی سبزواری، مولانا حسین، فتوّت نامة سلطانی، به اهتمام محمّد جعفر محجوب، انتشارات بنیاد فرهنگ ایران، ۱۳۵۰، چهل هفت مقدمه.
۱۸- زریّن کوب، دکتر عبدالحسین، پله پله تا ملاقات خدا، انتشارات علمی، ۱۳۷۳، ۱۹۹.
۱۹- همان، ۲۰۱.
۲۰- حاکمی، دکتر اسماعیل، سماع در تصوّف، انتشارات دانشگاه تهران، ۱۳۵۹، ۸۴.
۲۱- یوسفی، دکتر غلامحسین، مقاله فتوّت و قیامهای ضد خلافت از کتاب آیین جوانمردی، گردآوری احسان نراقی، ۱۳۶۳، نشر نو، ۱۰۳.
۲۲- همان، ۱۶۲.
۲۳- جستجو در تصوف ایران، ۲۵۱.
۲۴- باستانی پاریزی، دکتر محمد ابراهیم، یعقوب لیث، ابن سینا، ۱۳۴۴، ۳۵.
۲۵- جستاری چند در فرهنگ ایران، ۱۶۱.
۲۶- قرآن کریم، ۲۱/۶۱.
۲۷- قرآن کریم ۱۲/۹۴.
۲۸- قرآن کریم ۱۸/۶۲.
۲۹- قرآن کریم ۱۸/۱۰.
۳۰- قرآن کریم ۱۶۸/۴۱.
۳۱- مدرسی، فاطمه، لافتی الا علی در ادب فارسی، مجموعه مقالات کنگرهی ولایت و اهل بیت در گسترة ادب فارسی، دانشگاه تبریز، ۱۳۷۳، ۴۱۱.
۳۲- کاشانی، کمالالدین عبدالرزاق، تحفه الاخوان فی خصائص الفتیان، با تصحیح سیّد محمد دامادی، انتشارات علمی و فرهنگی، ۱۳۶۹، ۲۳۲.
منابع و ماخذ:
۱- ملک الشعرای بهار، جوانمردی، روزنامة مهرایران، دورة یکم، ش ۲۲، ۱۳۲۰، ۲۵.
۲- همان.
۳- تیشنر، فرانتس، فتوّت در کشورهای اسلامی، مجلة دانشکدة ادبیات، دورة چهارم، ش ۲، آبان ماه ۱۳۳۱، ۲۲.
۴- بهار، دکتر مهرداد، جستاری چند در فرهنگ ایرانی، مقالة ورزش باستانی ایران و ریشههای تاریخی آن، فکر روز، ۱۳۷۳، ۱۵۶.
۵- برای اطلاع بیشتر رجوع شود به جستاری چند در فرهنگ ایرانی، ۱۵۶.
۶- همان ۱۵۷.
۷- پرتوبیضائی کاشانی، حسن، تاریخ ورزش باستانی ایران، زورخانه، ۱۳۳۷، ۸۳ .
۸- جستاری چند در فرهنگ ایرانی، ۱۵۹.
۹- همان، ۱۵۷.
۱۰- تاریخ ایران از سلوکیان تا فروپاشی دولت ساسانی، ج۳، ق، گرداورنده جی. ا. بویل، ترجمة حسن انوشه، امیرکبیر، ۱۳۶۸، ۴۵.
۱۱- مدرسی، فاطمه، کشف الاسرار و عدة الابرار فتوّت نامه عارفان، مجلة علمی - پژوهشی دانشکدة ادبیات و علوم انسانی اصفهان، شماره دهم و یازدهم، تابستان و پائیز ۱۳۷۶، ۱۲۸.
۱۲- ناتل خانلری، دکتر پرویز، آیین عیاری، مجلة سخن، دورة نوزدهم، ش ۱ تا ۶، ۱۳۴۸، ۸۴ .
۱۳- مصطفی شیبی، کامل، فتوّت و تشیّع، از کتاب همبستگی میان تصوّف و تشیّع، علیاکبر شهابی، دانشگاه تهران، ۱۳۵۳، ۲۵.
۱۴- زرین کوب، دکتر عبدالحسین، جستجو در تصوّف ایران، امیرکبیر، ۱۳۵۷، ۲۵۰.
۱۵- سعید الشیخلی، صباح ابراهیم، اصناف در عصر عباسی، ترجمة هادی عالم زاده، مرکز نشر دانشگاهی، ۱۳۶۲.
۱۶- تیشنر، فرانتس، ۲۲.
۱۷- واعظی کاشفی سبزواری، مولانا حسین، فتوّت نامة سلطانی، به اهتمام محمّد جعفر محجوب، انتشارات بنیاد فرهنگ ایران، ۱۳۵۰، چهل هفت مقدمه.
۱۸- زریّن کوب، دکتر عبدالحسین، پله پله تا ملاقات خدا، انتشارات علمی، ۱۳۷۳، ۱۹۹.
۱۹- همان، ۲۰۱.
۲۰- حاکمی، دکتر اسماعیل، سماع در تصوّف، انتشارات دانشگاه تهران، ۱۳۵۹، ۸۴.
۲۱- یوسفی، دکتر غلامحسین، مقاله فتوّت و قیامهای ضد خلافت از کتاب آیین جوانمردی، گردآوری احسان نراقی، ۱۳۶۳، نشر نو، ۱۰۳.
۲۲- همان، ۱۶۲.
۲۳- جستجو در تصوف ایران، ۲۵۱.
۲۴- باستانی پاریزی، دکتر محمد ابراهیم، یعقوب لیث، ابن سینا، ۱۳۴۴، ۳۵.
۲۵- جستاری چند در فرهنگ ایران، ۱۶۱.
۲۶- قرآن کریم، ۲۱/۶۱.
۲۷- قرآن کریم ۱۲/۹۴.
۲۸- قرآن کریم ۱۸/۶۲.
۲۹- قرآن کریم ۱۸/۱۰.
۳۰- قرآن کریم ۱۶۸/۴۱.
۳۱- مدرسی، فاطمه، لافتی الا علی در ادب فارسی، مجموعه مقالات کنگرهی ولایت و اهل بیت در گسترة ادب فارسی، دانشگاه تبریز، ۱۳۷۳، ۴۱۱.
۳۲- کاشانی، کمالالدین عبدالرزاق، تحفه الاخوان فی خصائص الفتیان، با تصحیح سیّد محمد دامادی، انتشارات علمی و فرهنگی، ۱۳۶۹، ۲۳۲.
منبع : ایراس
همچنین مشاهده کنید
نمایندگی زیمنس ایران فروش PLC S71200/300/400/1500 | درایو …
دریافت خدمات پرستاری در منزل
pameranian.com
پیچ و مهره پارس سهند
خرید میز و صندلی اداری
خرید بلیط هواپیما
گیت کنترل تردد
مجلس مجلس شورای اسلامی ایران حجاب شورای نگهبان دولت دولت سیزدهم جمهوری اسلامی ایران گشت ارشاد رئیسی رئیس جمهور جنگ
تهران هواشناسی شهرداری تهران پلیس دستگیری وزارت بهداشت سیل قتل سلامت کنکور آتش سوزی سازمان هواشناسی
قیمت دلار مالیات قیمت خودرو خودرو دلار بانک مرکزی بازار خودرو قیمت طلا سایپا مسکن ارز ایران خودرو
زنان سریال وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی تلویزیون یمن تئاتر سینمای ایران قرآن کریم سریال پایتخت فیلم موسیقی سینما
سازمان سنجش کنکور ۱۴۰۳ خورشید
اسرائیل فلسطین رژیم صهیونیستی غزه آمریکا جنگ غزه روسیه چین اوکراین حماس عربستان ترکیه
فوتبال پرسپولیس استقلال فوتسال بازی باشگاه پرسپولیس جام حذفی آلومینیوم اراک تیم ملی فوتسال ایران تراکتور سپاهان رئال مادرید
فناوری همراه اول گوگل تبلیغات اپل سامسونگ ناسا آیفون بنیاد ملی نخبگان دانش بنیان
سازمان غذا و دارو خواب بارداری دندانپزشکی مالاریا