چهارشنبه, ۱۹ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 8 May, 2024
مجله ویستا


تخریب و نابودی جنگل های باستانی شمال


تخریب و نابودی جنگل های باستانی شمال
جنگل های هیرکانی ایران طی دو دهه گذشته مورد هجوم بی سابقه یی قرار داشته اند و با وجود اعتراض های گسترده تشکل های زیست محیطی، دانشجویان رشته جنگل و محیط زیست، کارشناسان دلسوز، استادان و خبرنگاران و همچنین مردم بومی، به طور مستمر مورد بهره برداری های سنگین و تغییر کاربری قرار گرفته اند. این در حالی است که حتی گستردگی پیامد هایی نظیر سیل، رانش زمین، توفان، خشکسالی های مکرر و جنگل سوزی های وسیع، کوچک ترین اثری در تغییر نگرش مسوولان اداره کشور در حفاظت جدی از این جنگل ها نداشته است.
مهم ترین تهدید های پیش رو طی دو سال در عرصه های جنگلی و مراکز جمعیتی همجوار آنها بوده است که بر اساس اخبار و اطلاعات منعکس شده در رسانه های رسمی و مشاهدات عینی نگارنده در این مدت ارزیابی شده و به شرح زیر است.
● بهره برداری
نگاه به جنگل های باستانی به عنوان کارخانه تولید چوب در حقیقت ادامه سیاست های بهره برداری در قالب طرح های جنگلداری است که در دو سال اخیر نیز به شدت ادامه داشته و اگرچه بنا به ادعای مسوولان سازمان جنگل ها، بهره برداری ها از دو میلیون متر مکعب در سال به کمتر از یک میلیون متر مکعب کاهش پیدا کرده است ولی باید به دو نکته اشاره کرد؛ آمارهایی که از سوی سازمان جنگل ها در مورد میزان بهره برداری ها ارائه می شود، هرگز از سوی ارگان های دیگر نظارت و تایید نشده است.
اگر بر فرض کاهشی نیز در میزان بهره برداری ها وجود داشته باشد نه به دلیل تغییر سیاست سازمان جنگل ها بلکه به دلیل کاهش دهشتناک سطح این جنگل ها به ویژه کاهش درختان کهنسال بوده است یا به قول جنگل تراشان کاهش درختان صنعتی، براساس آخرین آمار سازمان جنگل ها و مراتع و آبخیزداری، بیش از یکصد مجری طرح های جنگلداری در آخرین باقی مانده های جنگل های باستانی شمال مشغول بهره برداری اند به تعبیر دیگر ۱۰۰ حوضه آبخیز از مهم ترین و حیاتی ترین حوضه های آبخیز کشور از غرب تا شرق ارتفاعات البرز در تصاحب این ۱۰۰ مجری است که به نام طرح های جنگلداری به قلع و قمع درختان باستانی این جنگل ها کمر بسته اند. به عنوان مثال بیش از ۳۵۰ هزار هکتار از جنگل های مازندران و گیلان تنها در اختیار دو کارخانه چوب و کاغذ مازندران و نکاچوب است که خوراک چوب تنها همین دو کارخانه، طبق اعلام خودشان بالغ بر ۴۰۰ هزار متر مکعب از پرارزش ترین درختان جنگل های باستانی در سال است. در نموداری که کارخانه چوب و کاغذ مازندران در نمایشگاه بین المللی محیط زیست ارائه داد، نشان داده شده است که در فاصله ۱۱ سال (۷۴ تا سال ۸۵ ) هر سال حداقل ۲۰۰ هزار اصله درخت قطع شده است که در مجموع تا شش ماهه اول سال ۱۳۸۷ کارخانه چوب و کاغذ مازندران بالغ بر دو میلیون و ۵۰۰ هزار اصله درخت را قطع کرده است.
در این نمودار نهال های کاشته شده صنوبر با قطر چند میلیمتر با درختان کهنسال بسیار باارزش راش، ممرز، انجیلی، لرک و... با قطر های حداقل بیش از ۶۰ سانت و قدمتی ۳۰۰ ساله و بیش از آن مورد مقایسه قرار گرفته است. قطع دست کم ۲۰۰ هزار اصله درخت از این انواع و آن هم تنها برای خوراک یک کارخانه در سال، در کشوری انجام می شود که دارای اقلیمی خشک است و بیش از ۳۲ میلیون هکتار آن بیابانی است و از ۶۰۹ دشت کشور حدود ۲۳۰ دشت آن به دلیل بیلان منفی، ممنوعه و بحرانی اعلام شده (ممنوعیت حفر چاه)؛ پهنه های بیابانی آن رو به افزایش است و دوره های خشکسالی آن طولانی تر و فاجعه آمیزتر شده اند،به جز بهره برداران رسمی طرح های جنگلداری، بهره برداری های دیگری نیز به موازات آنها برای تامین چوب واحد های رو به گسترش صنایع چوب شمال که در بالا به آن اشاره شد، از این جنگل های باستانی ملی می شود که از آن جمله است؛ بهره برداری های رفاقتی، سفارشی و قاچاقی که ارقام این نوع بهره برداری ها در هیچ کجا ثبت نشده و نمی شود ولی برخی منابع رقم آن را (برداشت های غیرمجاز) تا دو میلیون متر مکعب در سال برآورد کرده اند. (منبع؛ وبلاگ صنایع چوب و کاغذ) از طرفی تهی شدن جنگل ها و شدت گرفتن سیل ها خود گواه این بهره برداری های سنگین است.
● قاچاق چوب
کشفیات قاچاق چوب دلیل بارزی است که نشان می دهد شبکه قاچاق چوب همچنان فعال است. این درحالی است که هرگز مصرف کنندگان چوب های قاچاق معرفی و مشخص نمی شوند و ظاهراً هیچ قانونی نیز برای کسانی که چوب های قاچاق را مصرف می کنند، وجود ندارد. لذا استفاده از چوب های قاچاق برای مصرف کنندگان ارزان تر تمام شده و مطلوب تر است.
● تغییر کاربری برای ساخت شهرک های صنعتی
در این دو سال به لحاظ شتاب گرفتن مصوبات احداث طرح های صنعتی و احداث شهرک های صنعتی جدید و همچنین توسعه شهرک های صنعتی موجود، پاک تراشی و تغییر کاربری جنگل شتاب بیشتری گرفته است. در همین حال طی دو دهه گذشته، سیاست دولت ها در فقدان برنامه آمایش سرزمین، بر پایه طراحی و اجرای سازه ها و صنایعی بوده است که پیامدهای مهلک آنها و ظرفیت محیط طبیعی کشور را در نظر نگرفته است. سدسازی های بی معنی در دولت های گذشته و موافقت با احداث کارخانه های پتروشیمی در دولت نهم نمونه هایی از این دست است. اصرار دولت در احداث صنایع آلاینده و بسیار آب بر پتروشیمی و دیگر صنایع سنگین در شمال کشور، به دلیل بحرانی تر شدن منابع آب در سایر نقاط کشور است. دلیل این مدعا را می توان در سخنان دکتر واعظ جوادی رئیس سازمان محیط زیست دید. وقتی در تیرماه ۱۳۸۶ خبرنگاران در مورد پیامدهای احداث پالایشگاه در مازندران سوال کردند ایشان در جواب گفت؛ «با اصل احداث پالایشگاه در مازندران مخالفتی نداریم.» این پاسخ بدین معنی است که به هر قیمتی باید پالایشگاه در مازندران ساخته شود. از سوی دیگر استاندار گیلان در اسفند ۱۳۸۶ گفته است؛ «استان گیلان هم می تواند ذوب آهن، هم صنعت فولاد و هم پتروشیمی داشته باشد و هم جنگل های خود را حفظ کند»، ظاهراً قرار است معجزه یی اتفاق بیفتد؛ آن هم در استانی که مسوولان حتی از مدیریت پسماند های زباله و فاضلاب شهری آن ناتوان بوده اند.
یکی دیگر از موارد تغییر کاربری جنگل ها عبارت از احداث راه است. این امر با ایجاد راه های غیرضروری با عبور از دل جنگل های بکر، قطعه قطعه کردن جنگل های هیرکانی، برهم زدن اکوسیستم های پیوسته و نیز تخریب آبخیزهای حیاتی صورت می گیرد که با شدتی تامل برانگیز در جنگل های باستانی ادامه داشته و دارد. راه سازی های غیرضروری و مخرب، در دولت نهم شتاب بیشتری گرفته است به گونه یی که دولت پا را فراتر گذاشته و پروژه هایی که تنها مطالعات و کلنگ زنی آنها در گذشته انجام شده بود ولی به دلیل مشکلات بسیار زیست محیطی و فشار افکار عمومی متوقف شده بود را اجرایی کرده است. جنگل ابر در یک اقدام غیرمنتظرانه فدای چنین راهسازی می شود و راه علی آبادکتول به شاهرود مجدداً در دستور کار قرار می گیرد، راه تنکابن به الموت در دستور سریع اجرایی قرار می گیرد، جاده نور- بلده فعال می شود و هزاران راش در «املش» قربانی راه توریستی می شود، تعریض جاده در پارک ملی گلستان با وجود مخالفت های گسترده فعال می شود، جنگل مسیر سلمانشهر- کلاردشت برای توسعه راه پاک تراشی می شود و...
وضعیت در سایر نقاط کشور نیز به همین منوال بوده است از جمله احداث راه جدید و غیرضروری کازرون به شیراز که از دل ذخیره گاه زیست کره ارژن و پریشان و دقیقاً از کنار منطقه «امن» در داخل این ذخیره گاه عبور داده شده است. علاوه بر موارد یادشده، راهسازی های بسیاری به شدت توسط سازمان جنگل ها از طریق طرح های جنگل داری در حال اجرا است. به طور مثال تاکنون بیش از دو هزار کیلومتر در جنگل های غرب مازندران راه زده شده با این وجود رئیس اداره مهندسی منابع طبیعی غرب مازندران می گوید به هزار کیلومتر دیگر راه جنگلی در این منطقه نیاز است.
● واگذاری و تخریب پارک های جنگلی هیرکانی
شتاب در واگذاری پارک های جنگلی هیرکانی شتابی درخور تامل است. طبق آمارها، ۵۷ پارک جنگلی با مساحت ۳۴ هزار هکتار در شمال کشور وجود دارد. این پارک های جنگلی هیرکانی در حقیقت نوعی ذخیره گاه های جنگلی هستند که با هدف دور نگه داشتن از دسترسی بهره برداران و تغییر کاربری و تعرض، حصاربندی شده اند و نیز با این هدف که مردم بتوانند از هوا، چشم انداز و فضا های شگفت انگیز آنها برخوردار شوند. این پارک ها در حقیقت یک موزه زنده جنگل های هیرکانی در مقیاس های مینیاتوری هستند که می توانند گردشگران بسیاری را از سراسر دنیا به خود جذب کنند. پارک های جنگلی مذکور فضایی شگفت انگیز برای تبلور خلاقیت های هنری هستند؛ بنابراین پارک های جنگلی هیرکانی باید به نوعی به گردشگران ارائه شوند که ضمن امکان استفاده از آنها، برای همیشه حفظ شوند و به دور از هر نوع تخریب و تعرض باقی بمانند. در حقیقت آنها باید یک گردشگری مسوولیت پذیر را ارائه و آموزش دهند؛ ولی سازمان جنگل ها و آبخیزداری نه در پارک های جنگلی زیر نظر خود و نه در پارک های جنگلی واگذار شده به بخش خصوصی هیچ نوع برنامه نظارتی، حفاظتی و آموزشی ارائه نداده و آنها را از معرض تخریب و تعرض به دور نگه نداشته است. پارک سی سنگان، فین چالوس و صفارود رامسر تنها یکی از این نمونه ها است.
● تبدیل اکوسیستم های پیچیده به اکوسیستم های ساده
اکوسیستم های پیوسته و همبسته میلیون هاساله هیرکانی بسیار پیچیده اند و پیچیدگی آن در همان پیوستگی آن است که عبارت است از هماهنگی انواع گیاهی در اشکوب های مختلف جنگلی با دامنه های مختلف ارتفاعی، چه در سطح جنگل و چه در عمق خاک. علاوه بر آن وابستگی انواع گونه های جانوری به این تنوع پیچیده و شگفت انگیز گونه های گیاهی جنگلی است. نابودی هر یک از این اجزا به جدا شدن حلقه یی از این زنجیره منجرشده و به کل این اکوسیستم خسارت جبران ناپذیر وارد می کند. به عنوان مثال حذف یک نوع درخت میوه که منبع تغذیه بسیاری از پرندگان، پستانداران، خزندگان و حشرات جنگل است، چرخه زندگی برخی گونه های جنگلی را مختل می سازد و این اختلال خود به دیگر قسمت های اکوسیستم خسارت وارد می کند. بنابراین وقتی نگاه به این جنگل های شگفت انگیز باستانی فقط به عنوان منبع چوب است، هرگز درک درستی از این پیچیدگی ایجاد نخواهد شد، چه رسد به حفاظت از آن. طرح های جنگلداری سازمان جنگل ها بر این باور استوار است که اگر درختی را قطع کند هر درخت دیگری را می تواند جایگزین آن کند چون هدف فقط و فقط بهره برداری از چوب درختان این جنگل ها است. به جرات می توان گفت سالیان سال است سازمان جنگل ها و آبخیزداری که مدعی به کارگیری جنگل شناسان زیادی است، به هیچ وجه اکوسیستم پیچیده جنگل های باستانی را ندیده است.
● جنگل سوزی
نگاهی به آمار های رسمی در سالنامه های آماری سه استان شمالی، افزایش روزافزون جنگل سوزی ها را نشان می دهد. بر اساس این آمارها، تنها در فاصله سال های ۱۳۸۴ و ۱۳۸۵ حدود ۶۶۷ مورد جنگل سوزی در سطحی معادل ۱۱۸۱ هکتار از جنگل های شمال اتفاق افتاده است. به علاوه بر اساس اطلاعات منعکس شده در رسانه های خبری، در سال ۱۳۸۶ و شش ماهه اول سال ۱۳۸۷ نیز بیش از ۸۵۶ هکتار از جنگل ها طعمه حریق شده است که با اضافه کردن این رقم به رقم پیشین نزدیک به ۲۰۳۷ هکتار از جنگل های باستانی شمال و مزارع چوب در این دوره زمانی سوخته و نابود شده است.
این درحالی است که سازمان های مسوول این امر تنها به ذکر دلایلی همچون صعب العبور بودن، وزش باد گرم، خشکسالی، بی دقتی گردشگران و مشابه آن اکتفا کرده اند. ولی هرگز دیده نشده که سازمان بازرسی کل کشور و قوه قضائیه عوامل مستقیم و غیرمستقیم ایجاد جنگل سوزی ها یا تعلل در خاموش کردن آنها را مورد پرسش و تعقیب قضایی قرار دهند و نتایج آن را شفاف به مردم که صاحبان اصلی این جنگل ها هستند، ارائه دهند. با آنکه ایران به لحاظ درآمد های نفتی کشوری بسیار ثروتمند است ولی همچنان مجهز شدن آتش نشانی های سطح شمال به سیستم های پیشرفته مورد بی توجهی خاص قرار گرفته است و با آنکه بسیاری از روستاها در دل همین جنگل ها قرار دارند، حتی برای محافظت از جان و مال آنها در آتش سوزی های احتمالی مراکز سکونتی آنها، اقدامی جدی انجام نشده است؛ آتش سوزی هایی که سریعاً به جنگل ها سرایت می کند.
این جنگل سوزی ها به قدری گسترده شده است که سازمان خواربار و کشاورزی (فائو) در گزارشی که در ۱۰ تیر ۱۳۸۷ منتشر کرد، از روند تخریب سریع جنگل ها در کشورهای خاورمیانه و از جمله ایران ابراز نگرانی و اعلام کرد هر سال ۶ هزار و ۵۰۰ هکتار از جنگل های ایران در آتش می سوزد.
● سیل، توفان و رانش زمین
با روند تخریب جنگل ها و تغییر کاربری، کاشت نهال های سریع الرشد در شیب های کوهستانی، سدسازی های رو به گسترش، جاده سازی های بسیار در شیب های تند مناطق کوهستانی ارتفاعات البرز، تخریب مراتع، معدن کاوی، سوءمدیریت رودخانه ها و... در مجموع شرایطی را ایجاد کرده است که با بارش چند ساعت باران، سیل های هول انگیز اتفاق می افتد و خود عامل دیگری در سرعت و شدت بخشیدن به سیل های بعدی می شود. نگاهی به سیل های اتفاق افتاده در این دو سال و به ویژه در شهریور و مهرماه سال جاری که خسارت های جانی و مالی بسیار برجای گذاشت خود بزرگ ترین گواه جنگل تراشی ها و تغییر کاربری در همین دو سال است. با جنگل تراشی در کوهستان های بسیار شکننده البرز از بعد توپوگرافی، زمین ساختی و خاک شناسی و بدون توجه به شرایط اقلیمی (بالا بودن شدت باران های ۲۴ ساعته) و... آیا باید انتظار کاهش سیل ها را داشت یا افزایش آن؟ این سیل ها برآیند سوء مدیریت در البرز است. خاک شویی و فرسایش خاک در استان های شمالی بیداد می کند. به عنوان مثال میزان فرسایش خاک تنها در استان گلستان سالانه به ۲۵ تن در هکتار رسیده است. رقمی که حتی از متوسط فرسایش خاک کشور بیشتر شده است. این همه، تاوان چوب بری های شرکت های کوچک و بزرگ چوب و نیز سوء مدیریت های سازمان های مربوطه است. واژه «آب گرفتگی» به جای «سیل» که از جانب برخی مسوولان و به ویژه صدا و سیما جایگزین می شود، از ابعاد فاجعه سیل ها کم نمی کند. یکی از وظایف صداوسیما، این دستگاه عریض و طویلی که با پول بیت المال تغذیه می شود، منعکس کردن مصیبت های مردم در این مواقع است؛ ولی در همین سیل های اخیر شمال و سیل های دیگری که سال جاری در غرب و جنوب کشور اتفاق افتاد به اخبار بسیار کوتاه بسنده شد.
● جنگل ها مخازن رایگان فاضلاب و زباله
هم اکنون حدود۵۰ واحد دفع زباله به وسعت ۳۰۰ هکتار در جنگل های شمال وجود دارد که روزانه به طور میانگین بیش از ۳ هزار تن زباله در آن دفن می شود. با اینکه سال ها درباره تبعات انباشت زباله هشدارهای بسیار داده شده ولی روند انباشت آن در جنگل ادامه دارد. سوءمدیریت پسماند ها و انتخاب جنگل و رودخانه به عنوان مخازن رایگان زباله و فاضلاب و آلوده سازی آب، خاک و جنگل در سطح و زیر زمین و به دنبال آن بروز بیماری های عفونی انگلی، گوارشی، پوستی، تنفسی، انواع سرطان ها و مرگ های زودرس مشکوک و...، دستاورد فاجعه بار این سوءمدیریت در شمال و دیگر مناطق کشور است که هزینه های هنگفت درمان آنها، بار مالی سنگینی بر مردم تحمیل کرده است. فاطمه واعظ جوادی رئیس سازمان حفاظت محیط زیست در ۷ آبان ماه ۱۳۸۵ اعتراف می کند که هیچ یک از شهرک های صنعتی در کشور مدیریت پسماند ندارند و زباله های صنعتی تولیدشده را در گوشه یی تخلیه می کنند. (روزنامه همبستگی) یا مثلاً تاکنون از ۴۸ شهر استان گیلان، تنها هشت شهر کد اجرایی تصفیه خانه فاضلاب شهری را دریافت کرده اند.
نسرین دخت خطیبی
منبع : روزنامه اعتماد