جمعه, ۱۴ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 3 May, 2024
مجله ویستا

بیانیّه


بیانیّه
● کارگردان: نورمن جویسون. فیلم‌نامه: رونالد هارود؛ براساس رمانی از برایان مور. بازیگران: مایکل کین، تیلدا سوئینتون، شارلوت رمپلینگ، آلن بیتس، جرمی نورتام. مدت: ۱۲۰ دقیقه.
موضوع به خاطر آوردن مکرر گذشته و رجوع به خاطرات قدیم، به‌نحوی بسیار جالب در این فیلم دلهره‌آور، به‌کار گرفته شده است. امتیاز دیگر فیلم، بازی فوق‌العادهٔ مایکل کین، که با گذشت زمان بهتر هم شده، در نقش یک نازی فرانسوی بی‌رحم بازمانده از جنگ دوم جهانی است که به همان اندازه که دشمنانش حلقهٔ محاصره را تنگ‌تر می‌کنند، او نیز شرورتر می‌شود.
او، پی‌یر بروسار، خبرچین سابق ویشی است که مسئول کشتار هفت یهودی در سال ۱۹۴۴ بوده. پنجاه سال بعد، او در پروانس، زندگی خوبی دارد. با تصویب قانون جدید موج تازه تحقیقات پلیس، او و همکار نازی دیگرش را هم در برمی‌گیرد که البته همکارش به دلایلی بسیار آشکار، توسط پرزیدنت پمپیدو، بخشیده می‌شود.
با آشکار شدن بازی موش و گربه در سطوح بالای کلیسا و دولت، فیلم، تماشائی‌تر هم می‌شود. دستاورد با بروسار است، نازی شیطان‌صفتی که هرکس و هرچیز را که اندک خطری برایش ایجاد کند، از بین می‌برد. اینجا کین، آن کین جذاب فیلم‌های قبلی نیست، او شخصیتی ترحم‌انگیز است، که خودش هم می‌داند ترحم‌انگیز است، می‌داند که سزاوار مرگ است، ولی باز هم می‌خواهد به هر قیمتی زنده بماند. هر کدام از ما، در اعماق وجودمان، فقط می‌خواهیم خودمان را نجات دهیم. کارگردان که بعد از فیلم رولربال اولین بار است که به حیطهٔ فیلم‌های دلهره‌‌آور وارد شده، داستان را با اشارت‌هائی به هیچکاک، با تسلط و مهارت پی گرفته و به سنت برایان دی‌پالما، با اشتیاق، دوربین را هم به بازی می‌گیرد. نکتهٔ دیگری که در فیلم جلب توجه می‌کند، علاوه بر بازیگری و تکنیک عالی، چیزی است که توضیح دادنش آسان نیست: هنگامی‌که پلیس، این پیرمرد بیمار و شیطان‌صفت را محاصره می‌کند، ما برایش متأسف و به‌ دنبال آن دچار عذاب وجدان می‌شویم، چون حتی کمی هم او را دوست داریم. ایجاد چنین حسی در تماشاگر، فقط از عهدهٔ بازیگران بزرگ برمی‌آید.
منبع : مجله دنیای تصویر