دوشنبه, ۱۰ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 29 April, 2024
مجله ویستا


تقابل مدرنیته و پست‌مدرن در فیلم «خیلی دور خیلی نزدیک»


تقابل مدرنیته و پست‌مدرن در فیلم «خیلی دور خیلی نزدیک»
میر کریمی در این فیلم سعی در بیان ویژگی‌های دو نسل قدیم و جدید ( پدر به عنوان متخصص مغز و اعصاب و نماد جریان مدرنیته ) و ( فرزند بیمار او به عنوان جریان پست‌مدرن ) دارد که پدر غرق در تجدد و صنعت و علم‌گرایی محض قادر به درک پشت پرده‌ی هستی نمی‌باشد و نیازی به مفاهیم معنوی ندارد اما فرزند و دوستان او و حتی خانم دکتر کاروانسرای مصر به عنوان نسل جدید فعال، پویا، آزاد و رها ، دانش پژوه و در عین حال معنویت طلب در تقابل با دوران علم گرایی معنویت ستیز قرار می‌گیرند.
هرچند که معنویت درونی فیلم بسی فراتر از یک جلوه‌ی دینی می‌باشد و گویا تمام هستی و کاینات و حتی عشق را در بر می‌گیرد و از طریق این امور است که ما را به مبداء هستی و عشق به خدا می‌رساند.
دکتر ( پدر ) که حجاب علم محض چشم‌های او را پوشانده‌است و خود را قادر به هر چیزی می‌داند و دیگران را غرق در خرافات می‌بیند و آنها را به سخره می‌گیرد اکنون در برابر بیماری پسر خود به زانو در می‌آید و علم خود را ناتوان‌تر از آن می‌بیند که پسر خود را یاری رساند . با این حال با غرور در برابر خدا قد علم می‌نماید و خانم دکتر و جامعه را بی‌خبرانی می‌نامد که از روی عجز و نیاز ، خدایی موهم در ذهن پرورده‌اند و سخن علم‌گرایان و کمونیست‌ها که «خدا مخلوق اذهان بیمار انسان‌های ضعیف است» را تکرار می‌نماید.خانم دکتر که چون استادش (آقای دکتر ) علم پزشکی آموخته اما خود را در پیوند با موجودی فراتر می‌بیند می‌گوید : " این پسرت نیست که به کمک احتیاج دارد ، این تویی که بیشتر از او نیازمند یاری هستی " البته باید گفت این پلان که فیلم را با پیش‌بینی سرانجام کار همراه می‌سازد موجب ضعف فیلم شده‌است .
صبح زود دکتر بدون همراه بردن راهنما و فقط با تکیه بر ماشین آخرین سیستم و موبایل و دوربین خود ( ظواهر مدرنیته ) برای رسیدن به پسر راهی بیابان می‌شود اما راه را اشتباه می‌رود و بدون بنزین در بیابان گیر می‌افتد و از این‌جا به بعد به او اجازه‌ی ترک‌تازی و فخر فروشی در حضور معشوق و در میان بیابان‌های معصوم و سرشاز از معنویت ( به قول فیلم ) داده نمی‌شود تا نشان دهد علم و صنعت بدون راهنما از ترکستان سر بیرون خواهد آورد.
موبایلش آنتن نمی‌دهد به کوه ( نماد نزدیکی به اسمان ) پناه می‌برد بلکه سروشی بر او فرود آید و در اوج راه نجاتی بیابد.اما او باید فرو افتد. پس از راه‌پیمایی بسیار خسته و ناامید به آغوش ماشینش ( نماد برتری قرن صنعت و قرن بیستم ) باز می‌گردد در آن‌جا به خواب( غفلت ) فرو می‌رود .
در حالی که در مغز پسرش تومورهای سرطانی رشد کرده‌اند این‌جا خود دکتر و ماشینش، تومورقلب این بیابان شده‌اند و سربازان صحرا ( طوفان ) ماشینش را محاصره نموده واو را در زیر شن‌های ریز و کوچک بیابان مدفون می‌سازند.
دکتر از خواب می‌پرد و بدون آب و هیچ ارتباطی با خارج ، خود را در زیر خروارها شن گرفتار می‌بیند.هراسان می‌ماند . آخرین روشنایی لامپ نیز به خاموشی می‌گراید .اکسیژن داخل ماشین رو به اتمام است وسینه‌اش در هم فشرده می‌شود ( اینجا از یک مفهوم قرانی استفاده برده است که: آنانی که از خدا دوری خواهند گزید سینه‌هایشان درهم فشرده خواهد شد ) او که حال نفس‌های آخر را به سختی می‌کشد برای رهایی از تاریکی دوربین فیلم‌برداری خود را روشن می‌سازد تا زندگیش را در چند لحظه مرور نماید ( هرچند فیلم دچار ضعف می‌شود و باور پذیری فیلم را پایین می‌آورد و نادیده‌اش خواهیم گرفت اما می‌خواهد بگوید:)که زندگی همین چند تصویر شتابان است و بس.
در حالی که دیگر ناامید شده و از زندگی دست شسته است صدای پسر بیمار و دوستان او را می‌شنود. شن‌ها کنار زده می‌شوند سقف ماشین باز می‌شود دست پسر برای نجات پدر نازل می‌شود و گویی نماینده‌ای از آسمان او را بالا می‌کشد. وحال پیش‌گویی خانم دکتر در نیاز بیشتر استاد ( پدر ) به یاری تحقق می‌یابد.
پسر ( سامان ) که محور اصلی و گره‌ساز فیلم است جز در آخرین پلان فیلم ( آن هم فقط نصفی از دستش ) حضور نمی‌یابد ( از قوت‌های فیلم و نوآوری‌های کارگردان) .صدایش را می‌شنویم و محوریتش را درک می‌کنیم اما ناپیدا است تا کارگردان بتواند در سه محور مجزا و در عین‌حال در هم تنیده مضمون ( خیلی دور خیلی نزدیک)ش را بپروراند.
۱) خدایی که بسیار به ما نزدیک است اما چه دور و ناپیدا به نظر می‌رسد.
۲) ستارگانی که ما نزدیک به خود تصورشان می‌نماییم از ما بسی دورند.
۳) فرزندی که دکتر او را بسیار دور از خود تصور می‌نماید این‌گونه به او نزدیک و نجات‌گرش خواهد شد.
زیبایی، نوآوری و انسجام فیلم چنان خواهد کرد که بخشی از کاستی‌ها و ضعف‌های فیلم و در جاهایی گاه هم‌سویی و نزدیکی به فیلم‌های دیگر را نادیده گرفته و به فراموشی بسپاریم.
حامد بهرامی
مریوان
منبع : پایگاه اطلاع رسانی اصلاح


همچنین مشاهده کنید