یکشنبه, ۹ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 28 April, 2024
مجله ویستا


بحران میانسالی


بحران میانسالی
مانی حقیقی در مقام کارگردان " کنعان" با محور قراردادن مضمونی روانشناسانه موقعیت داستانی اش را ترسیم می کند. فیلم اگر چه اتفاقات چند روز پایانی یک زندگی در حال فروپاشی را شرح می دهد ، اما در نگاهی کلی تربحران های مقطعی از زندگی را مورد بررسی قرار می دهد که " بحران دوران میانسالی " نام گرفته است. زن و شوهری در آستانه طلاق قرار گرفته اند و در این بین زن ( ترانه علیدوستی ) برای دریافت "طلاق نامه " به آب و آتش می زند. هر چه روایت به پیش می رود ، بیشتر از انگیزه درونی شخصیت ها آگاه می شویم. مینا به عنوان زنی که " بحران دوران میان سالی " را تجربه می کند در شرایطی قرار گرفته در ارزیابی عملکرد گذشته اش احساس پشیمانی می کند. او تصور می کند می تواند با مهاجرت از ایران و تحصیل در دانشگاه های کانادا می تواند طبقه اجتماعی اش را یک پله ارتقا بخشد .
او برای رسیدن به خواسته اش باید هر چه زود تر رضایت مرتضی ( محمد رضا فروتن ) را جلب کند. این " انگیزه دراماتیک " اضطراب های ویرانگر " مینا " را برایمان باور پذیر تر می کند. در درام کنعان مرتضی در جایگاه مخاطب نشسته است. چرا که او هم درلحظات آغازین گیج و سردرگم است و می خواهد دلیل اصرار همسرش را بداند.
روایت اطلاعاتش را قطره قطره در اختیار مخاطب قرار می دهد. برای فهم بهتر درونمایه های کنعان باید گوش هایمان را تیز کنیم و گفته های آدم های فیلم را همچون پازل در کنار هم بگذاریم تا بتوانیم هر کدامشان را تا حدودی بشناسیم. داستان ما را به گفته های هر یک از چهار شخصیت محدود می کند و نمی تواند ( یا شاید هم نمی خواهد) در سطح گسترده تری از اطلاعات حرکت کند. تلاش مخاطب برای کشف " دلایل اصرار مینا برای طلاق به تدریج نتیجه می دهد. او در یکی از دیالوگ هایش می گوید :" علتش گفتنی نیست " و در جایی دیگر توضیح می دهد که دوست ندارد وقتی به خانه بر می گردد کسی منتظرش باشد .
میل شدید مینا به تنهایی ناشی از وضعیت بحرانی است که او در آن گرفتار شده. او به دنبال فردیت گمشده اش می گردد و دوست دارد در هیاهوی یک زندگی پر تنش فرصتی برای بازخوانی خویشتن پیدا کند. روانشناسان معتقدند انسان هایی که دچار بحران سنین میان سالی می شوند به واقعیت فنا پذیری عمر عمیق تر پی می برند و به باقیمانده نسبتا کوتاه آن با ترس و اضطراب می اندیشند. این دقیقا وضعیتی است که " مینا " ی کنعان در آن به سر می برد. او می ترسد در آینده بابت کارهای که می توانسته انجام بده و نداده ، حسرت بخورد.
▪ اشاره کردم که فیلمنامه نویس در ارائه اطلاعات درباره شخصیت ها خساست به خرج داده است. درباره پیشنیه شخصیت " علی " چه می دانیم؟ از صحبت های جسته و گریخته اش می فهمیم که قبلا هم دانشگاهی مینا بوده و پس از آنکه مینا با استادش ، مرتضی ازدواج کرده او درس و دانشگاه را رها کرده و سراغ کار دیگری که نمی دانیم چیست رفته است. آیا به صرف این دیالوگ و چند نمای دیگر ( مثلا مواجهه علی و مینا و صحبت هایش مبنی بر این که همه چیز عوض شده ) می توانیم پی به عشق نافرجام " علی " و " مینا " ببریم؟ فیلمنامه پیشین حقیقی و فرهادی یعنی چهار شنبه سوری نیز از این دست شخصیت ها و اتفاقات مبهم کم نداشت. اما در آنجا اطلاعات جزیی و نصفه و نیمه در خدمت مقتضیات فیلمنامه بودند. یعنی در نیمه اول به تعلیق آفرینی و ایجاد گره کمک می کردند و با حل شدن معمای فیلم فلسفه وجودی شان روشن می شد. اما در "کنعان" کارگردان از کنار شخصیت های مهم اشاره وار گذر می کند و تا پایان بسیاری از سوالات و ابهامات مخاطب را بی پاسخ باقی می گذارد.
▪ با آمدن آذر، خواهر مینا ( افسانه بایگان ) روایت کنعان وارد مرحله جدیدی می شود. در مقابل زوج مینا ، مرتضی یک قرینه تصویری هوشمندانه شکل می گیرد. بدین ترتیب شاهد دو رابطه متفاوت هستیم ؛ رابطه رو به فروپاشی مینا و مرتضی و رابطه در حال شکل گیری علی (بهرام رادان ) و آذر.
بیشتر زمان فیلمنامه صرف ایجاد موازانه بین این روابط تو در تو شده و در مسیر خط اصلی قصه ، تاثیرات متقابل این چهار شخصیت بر یکدیگر به تصویر کشیده شده است. درام کنعان پر از لحظاتی است که آدم های داستان در قاب های دونفره مقابل یکدیگر قرار گرفته اند. این روابط دونفره تا آنجا که بخشی از وجوه شخصیتی آدم های قصه را آشکار می سازند جذاب و دیدنی اند اما چون از دل این روابط نتیجه ای حاصل نمی شود به تدریجی مواجهه ها خسته کننده و تکراری می شوند.
دوربین فیلمساز در بیشتر زمان فیلم بر این روابط دو به دو تمرکز می کند و از توجه به آدم های پس زمینه باز می ماند. در تمام لحظات فیلم جز چند تصویر گذرا از اعضا هیات مدیره شرکت ساختمانی ، بچه هایی که در حال بازی فوتبال هستند ، دختر دوست فوت شده آذر و ... تصویر دیگری از آدم های حاشیه ای شهر نمی بینیم. در عوض صحنه مواجهه چهار شخصیت داستان – درحالی که داخل ماشین یا آپارتمان مشغول حرف زدن با هم هستند – بارها و بارها تکرار می شود. این نکته برای فیلمی که دغدغه توجه به مسائل اجتماعی را دارد یک نقطه ضعف محسوب می شود.
البته چینش سکانس ها تا اندازه ای به شکسته شدن این فضای یکنواخت کمک کرده است. در " کنعان " پس از هر چند سکانس تلخ و تکان دهنده صحنه ای امید بخش گنجانده شده که می توان به سکانس های بازگشت آذر و خوشحالی مینا در فرودگاه ، عکس گرفتن مرتضی از پیرمرد های قهوه خانه ، همبازی شدن علی با بچه های کوچه ، گل خریدن مینا و ... اشاره کرد. این سکانس ها که با موسیقی همخوان با حس صحنه همراه هستند ، به عنوان پاساژ عمل می کنند و تلخی لحظات بحرانی را تا حدی تعدیل می کنند.
▪ روایت " کنعان " در یک سوم نهایی فیلم یکدستی اش را از دست می دهد و به بیراهه می رود. روایتی که با لحنی واقعگرا آغاز شده ، یکباره به فضایی ماورایی و معناگرا پیدا می کند. دقیقا از لحظه ای که خودروی مینا و مرتضی با گاو وسط جاده برخورد می کند ، انسجام روایی فیلمنامه دچار لطمه می شود. مینا در مواجهه با یک درخت در فضای مه آلود جاده و گاوی نیمه جان به یک باره دچار تحول می شود و نذر می کند در صورت زنده ماندن خواهرش طلاق بگیرد و زندگی مشترکشان را ادامه دهد. این تحول از آنجا که بدون پیش زمینه های قبلی رخ می دهد ، باور پذیر جلوه نمی کند. مخاطبی که هیچ گونه نشانه معنوی در زندگی "مینا " ندیده است. نمی تواند با حس به شدت ماورایی او همذات پنداری کند. در مقام مقایسه می توان فیلم " به همین سادگی " میر کریمی را مثال زد که رویکرد معنوی " طاهره " در پایان فیلم به کنش ها و انگیزه های قبلی اش کاملا همخوان بود.
▪ فرهادی و حقیقی این بار هم به سراغ خانواده ای رفته اند که از نظر اقتصادی در طبقه مرفه جامعه جای می گیرند. " کنعان " این بر این فرضیه عامیانه که همه مشکلات خانوادگی ریشه های اقتصادی دارند خط بطلان می کشد و نشان می دهد که خانواده های این چنینی هم با مسائل خاص خودشان دست در گریبان اند. خانواده ای که در آن شوهر عاشقانه همسرش را دوست دارد و سعی می کند فضایی امن و آرام را برایش فراهم کند . اما نمی تواند علت دلشوره های پنهان همسرش را درک کند.
" مانی حقیقی " در کنعان اولین فیلمش را در سینمای قصه گو تجربه می کند. تجربه ای که اگر چه متفاوت و دلنشین به نظر می رسد ، اما می توانست پخته تر و درخشان تر از اینی باشد که هست. هنگام تماشای " کنعان " حسرت می خوریم از این که چرا لحظات خوب و تاثیر گذار فیلم این قدر مقطعی اند و در کل اثر بسط پیدا نکرده اند. مثل جایی که " مینا" خواهرش را به آغوش می کشد و اشک می ریزد. یا جایی که دوان دوان خودش را از لابلای ماشین ها به خانه می رساند و تمام ۱۱ طبقه را بدون آسانسور بالا می رود. یا جایی که مرتضی در ماشین پیش مینا درد دل می کند و ...
"کنعان" این قابلیت را داشت که توانایی های بازیگری به نام " ترانه علیدوستی " را در قالبی جدید آشکار کند. هر چند ذهنیت قبلی مخاطبان مبنی بر ترانه علیدوستی ۱۵ ساله مانع آن می شود که او را در نقش یک زن میانسال سی و چند ساله تجسم کنند.
ملودرام روشنفکرانه " کنعان " از معدود فیلم هایی است که می تواند مخاطبش را به فکر کردن و اندیشیدن وادار کند . در هیاهوی فیلم های سرگرم کننده باید قدر آثار " اندیشمندانه " را بدانیم.
احسان رحیم زاده
منبع : فیلم‌نگار


همچنین مشاهده کنید