سه شنبه, ۱۸ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 7 May, 2024
مجله ویستا

سولیوان: ما فقط بدنامی رابطه با ساواک را تحمل می‌کردیم


سولیوان: ما فقط بدنامی رابطه با ساواک را تحمل می‌کردیم
ویلیام سولیوان آخرین سفیر آمریكا در حكومت پهلوی در سالهای مأموریت خود در تهران (خرداد ۱۳۵۶ تا فروردین ۱۳۵۸) شاهد بسیاری از تحولات و رویدادهای ایران بود. او پس از پایان مأموریت خود در كتابی به نام «مأموریت در ایران» به حقائقی از اوضاع سیاسی ایران در عصر پهلوی، دخالتهای آمریكا در ایران، وابستگی و چاپلوسی بسیاری از مقامات دولتی شاه و اختناق سیاسی و اجتماعی ایران در دوران حكومت محمد‌رضا پهلوی اشاره كرده است. متن زیر توضیحات سولیوان در رابطه با ساواك است:
از زمان كوروش هخامنشی، شاهان ایران همواره سازمانهائی را به خدمت خود می‌گرفتند كه از آنها به عنوان «چشم و گوش» خود یاد می‌كردند. وظیفهٔ این سازمانها تحقیق و تجسس به منظور حفظ و حراست از تاج و تخت و تثبیت قدرت مقام سلطنت بود. این سازمانها مانند تشكیلات جاسوسی و امنیتی امروز طبیعت مخفی داشتند و مأموران آنها با لباس مبدل در اطراف و اكناف مملكت گردش می‌كردند و هویت واقعی خود را از مردم پنهان می‌داشتند.
یكی از وظایف آنها این بودكه خود را به لباس صاحبان حرف و مشاغل گوناگون درآورده ودر میان طبقات مختلف مردم رسوخ می‌كردند تا از افكار و اندیشه‌ها و عوامل نارضائی و نگرانی مردم مطلع شوند گزارشات آنها شاهان را از مسائل مورد علاقه و علل ناراحتی‌های مردم آگاه می‌ساخت و برای رفع این ناراحتی‌ها و افزایش محبوبیت خود در میان مردم تدابیری بكار می‌بستند. وظیفه دیگر این مأموران رسیدگی به كار مأموران حكومت و بررسی توانائی آنها در انجام وظایف محوله و طرز رفتارشان با مردم بود و گزارشات آنها به شاه نشان می‌داد كه كدامیك از مأموران در انجام وظایف خود كوتاهی كرده یا فاسد و مورد نفرت مردم هستند.
اما مهمترین وظیفه این مأموران كشف توطئه‌های احتمالی علیه حكومت و شناسائی مقامات دولتی و رهبران مذهبی و رؤسای قابل و ملاكینی بود كه نسبت به شاه وفادار نبودند. پادشاهان ایران همواره نگران توطئه‌های احتمالی بر ضد خود بودند، زیرا وسوسه قدرت و جاه‌طلبی همیشه ممكن بود بعضی از صاحبان قدرت و مقامات محلی را علیه پادشاه تحریك كند و فرمانروایان كشورهای همسایه هم همواره مترصد فرصتی بودند كه با همكاری دشمنان داخلی شاه حكومت او را سرنگون كنند و بر سرزمین ایران مسلط شوند.
تاریخ گذشته ایران نشان می‌‌دهد كه سازمانهای خفیه شاهان كه در هر زمان نام مخصوص خود را داشتند همیشه با قدرت و خشونت عمل می‌كرده‌اند. بازداشت‌های مخفیانه و شبانه، ربودن و سر به نیست كردن زندانیان و آزار و شكنجه آنها از روش‌های معمول و متداول این سازمانها بوده و وجه مشترك همه آنها ایجاد ارعاب و وحشت برای تثبیت قدرت حكومت و خاموش كردن صدای مخالفان بوده است.
این سیستم طی قرنها به تثبیت حكومت و دوام سلطنت شاهان ایران كمك كرد. رضاشاه هم در آغاز سلطنت خود تشكیلات پلیسی مخفی گذشته را تجدید سازمان داد و برای شناسائی و تعقیب مخالفان خود از آن بهره‌‌برداری كرد. معهذا در زمان سلطنت رضاشاه این سازمان از اهمیت زیادی برخوردار نبود و رضاشاه با سبك خاص حكومت خود چنان رعب و و حشتی در دلها بوجود آورده بود كه كمتر كسی جرأت ابراز مخالفت با او را داشت تا چه رسد به اینكه توطئه‌ای برای برانداختن حكومت ترتیب دهند. بعلاوه رضاشاه برای حفظ سلطنت خود بیشتر به ارتش متكی بود و هر صدای مخالفی را به سرعت و شدت سركوب می‌كرد.
پس از بركناری رضاشاه كه با از هم پاشیدگی و تضعیف ارتش همراه بود، جانشین او نه یك پلیس مخفی قوی و نه یك ارتش قابل اتكاء در اختیار داشت. از طرف دیگر كشور در اشغال نیروهای بیگانه بود و محمد‌رضا شاه در سالهای نخستین سلطنت در واقع فاقد «چشم و گوش» پیشینان خود بود. بعد از خروج نیروهای بیگانه از ایران كشمكش‌های داخلی و درگیری با مصدق او را از فكر تشكیل یك سازمان اطلاعاتی بازداشت تا اینكه پس از سقوط مصدق، كشف یك شبكهٔ وسیع جاسوسی از طرف روسها در ارتش ایران شاه را به سختی تكان داد. این شبكه كه به وسیله حزب توده سازمان داده شده بود صدها افسر را تا بالاترین رده‌های فرماندهی شامل می‌شد.
پس از كشف و متلاشی شدن این شبكه، شاه به فكر تشكیل یك سازمان اطلاعاتی مجهز و مدرن افتاد و برای مقابله با تشكیلات نیرومند جاسوسی روسها در ایران به دوستان امریكائی خود متوسل شد. در سال ۱۹۵۷ سازمان سیا طرح و چارچوب تشكیلاتی یك سازمان جدید اطلاعاتی را به شاه داد و خود در تأسیس و سازمان دادن آن مشاركت كرد. این تشكیلات كه به نام سازمان اطلاعات و امنیت كشور نامیده می‌شد به زودی بنام مخفف آن یعنی ساواك شهرت یافت.
مأموران ساواك ابتدا دوره‌های تعلیماتی خود را در آمریكا می‌دیدند ولی بعدها اسرائیل هم به یكی از مراكز تعلیماتی ساواك تبدیل شد. تعلیماتی كه در آمریكا و اسرائیل به مأموران ساواك داده می‌‌شد علاوه بر آموزش‌های عمومی پلیسی و اطلاعاتی، تعلیمات ویژه مبارزه با روشهای جاسوسی روسها و كشف رمزهای پیچیدهٔ جاسوسی آنها را شامل می‌شد.
تشكیلات ساواك در ابتدا بی‌شباهت به سازمانهای اطلاعاتی كشورهای غربی نبود. البته با وجود همكاری نزدیك سیا با این سازمان، نظر به طبیعت هر سازمان اطلاعاتی، آمریكائیها بر همه اسرار این سازمان و تشكیلات آن واقف نبودند و ما هرگز نتوانستیم تعداد واقعی اعضای رسمی و تمام وقت این سازمان را بدانیم. رقم تخمینی اعضای رسمی ساواك در حدود شش‌هزار نفر بود، البته شبكه اطلاعاتی ساواك «منابع» خبری بسیاری را هم شامل می‌شد و عده‌ای نیز بطور نیمه‌وقت و برای انجام مأموریت‌های خاص با ساواك همكاری می‌كردند.
از اوائل دهه ۱۹۶۰ و بخصوص پس از قیام سال ۱۹۶۳ به رهبری آیت‌الله خمینی ساواك به تدریج از صورت یك سازمان اطلاعاتی و ضدجاسوسی خارج شد و بخش عمد‌ه‌ای از آن به صورت یك پلیس مخفی برای مبارزه با مخالفان سیاسی رژیم درآمد. روش‌های خشونت‌آمیز در ساواك كه ابتدا به وسیله اولین رئیس سازمان امنیت ایران ژنرال بختیار اعمال می‌شد در ابعاد وسیعتری نسبت به مخالفان سیاسی رژیم اعمال گردید و بازداشت‌های خودسرانه و شكنجه برای گرفتن اعتراف و زندانهای طولانی و بدون حكم دادگاه از روش‌های معمول و متداول ساواك به شمار می‌آمد.
ساواك هرگونه فعالیت سیاسی را با سوء ظن می‌نگریست. نه فقط كمونیستها و افراطیون مذهبی، بلكه عناصر لیبرال و سوسیال دمكراتها و بازماندگان جبهه ملی سابق هم از تعقیب و آزار ساواك در امان نبودند. سازمانهای دانشجوئی بیش از همه مورد سوءظن ساواك بودند و ساواك منابع اطلاعاتی و عوامل نفوذی زیادی در میان دانشجویان داشت. هزاران عامل و منبع ساواك در دانشگاهها پراكنده شده بود و علاوه بر گزارش فعالیت‌های گروههای مخالف، با شیوهٔ تهمت و افترا بین خود آنها اختلاف به راه می‌انداختند و از هماهنگی و انسجام آنان جلوگیری می‌كردند.
در این دوره، بخصوص در اواخر دهه ۱۹۶۰ و اوائل دهه ۱۹۷۰ نوعی حكومت ترور و وحشت بر ایران حكمفرما بود. نه فقط گروههای شناخته شده‌ی مخالف و مبارز، بلكه بعضی از سیاستمداران معروف و روشنفكران و خانواده‌های مرفه و متجدد هم از تعقیب و آزار ساواك مصون نبودند. بعضی‌ها بطور اسرار‌آمیزی ناپدید یا ربوده می‌شدند شكنجه در زندانها بصورت امری عادی درآمده بود و بعضی از زندانیان زیر شكنجه كشته می‌شدند. البته در دوران پس از انقلاب داستانهای وحشتناك و اغراق‌آمیزی از شكنجه در زندانهای ساواك منتشر شد كه همه آنها را نمی‌توان باور كرد، لیكن بهر حال ربودن و زندانی كردن مخالفان بدون مجوز قانونی و آزار و شكنجه آنها در زندانهای ساواك امری نیست كه قابل انكار باشد و همه این‌ها در زمانی صورت می‌گرفت كه شاه با اجرای برنامه‌های اصلاحی معروف به «انقلاب سفید» خود می‌خواست فقر و جهل و بی‌عدالتی را از كشور خود ریشه‌كن سازد و آن را به سوی دروازه‌های «تمدن بزرگ» هدایت كند.
در اواسط دهه‌ی ۱۹۷۰ ساواك در مبارزه با گروههای مخالف به موفقیت‌های زیادی دست یافته و فعالیت‌های تروریستی را كم و بیش از میان برده بود. از سوی دیگر اعمال خشونت و شكنجه از طرف ساواك در سراسر جهان انعكاس یافته و اعتراضات شدیدی را برانگیخته بود. در چنین شرایطی شاه علاقمند به ترمیم موقعیت بین‌المللی خود بود و همسر شاه، شهبانو هم كه به تدریج صاحب قدرت و نفوذ بیشتری در دربار شده بود در مقابل شیوه‌های پلیسی نامتناسب با شرایط زمان حساسیت نشان می‌داد. مجموعه این عوامل باعث شد كه ساواك در مبارزه با مخالفان روش ملایمتری در پیش گرفت و هنگامی كه حكومت كارتر در آمریكا بر سركار آمد شكنجه در زندانهای ایران ظاهراً منسوخ شده بود.
با همه این احوال ساواك هنوز در ایران و خارج از ایران بسیار بدنام بود و تصمیم پرزیدنت كارتر دربارهٔ حفظ ارتباط سازمان سیا با ساواك، علیرغم وعده‌هایش درباره‌ی تعمیم حقوق بشر در جهان تصمیمی دشوار و حساب شده بود.
منبع : دوران