پنجشنبه, ۱۳ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 2 May, 2024
مجله ویستا


نقش خاطره در شهر


نقش خاطره در شهر
منه موزینه در اساطیر یونان الهه خاطره و حافظه است و مادر فرشته‌های الهام‌بخش، آگاه به حال و آینده اما مهم‌ترین وظیفه‌اش این است که «بودها» را به روشنایی ابدیت برساند.
در واقع این‌گونه برداشت می‌شود که وقایع و رویدادها در طول زندگی بشر یکی پس از دیگری و به‌صورت خطی رخ می‌دهند که در ابتدا همه آنها دارای ارزش یکسانی هستند ولی با گذشت زمان برخی از آنها به دلایل مختلف (نوع رخداد – زمان و مکان آن) ممکن است از اعتبار و ارزش والاتری نزد شخص برخوردار گردیده و به عنوان خاطره در ذهن فرد ثبت گردند. این خاطرات دیگر به صورت خطی به یاد نمی‌آیند، بلکه هرکدام بدون رعایت زمان و توالی وقوع، ممکن است لحظه‌ای و آنی به یاد آیند؛ پس می‌توان گفت ذهن شخص در این حالت به‌مثابه مرکزیت دایره‌ای (مکان هندسی) است که این خاطرات محیط آن‌را تشکیل داده‌اند و امکان یادآوری هرکدام از آنها با هم در شرایط یکسان برابر است به دلیل همین خصوصیت خاطره است که انسان هرکدام از آنها را به دفعات و بدون هیچ‌گونه محدودیتی به یاد می‌آورد. شهرها و آثار و بناهای موجود در آنها جایگاه کشف گذشته‌اند و ما از آن رو به برخی عرصه‌ها و بدنه‌های شهری ارج می‌گذاریم وعشق می‌ورزیم، که در بردارنده خاطرات کودکی ما هستند، فضاها و عرصه‌هایی که سرشار از گذشته‌‌ها و دقایق از یاد رفته‌اند و به واقع این مناظر شهری‌اند که خاطره‌ها را می‌سازند و عامل یاد سپاری‌اند: شهرها خاطره‌ها را می‌سازند و خاطره‌ها نیز به شهرها شکل می‌دهند، جان می‌دهند و آنها را پویا و زنده می‌گردانند.
● چیستی خاطره
خاطره در کامل‌ترین شکل خود مشتمل بر حوادث و تجاربی است که در ظرف گذشته واقع شده و متعلق به زندگی گذشته شخص بوده و اکنون آن را بیان می‌کند و به کار می‌گیرد. علاوه بر این «کلیه آثار و علائمی که همراه احساس شئ در حافظه ثبت و سپس تکرار می‌گردند، خاطره یا تصویر آن شی نامیده می‌شوند» و با زمان و مکان مرتبط است. گرچه خاطره برگرفته از واقعیت است اما انعکاس آن عیناً مانند واقعیت نیست و ذهن در واقعیت آن دخل و تصرف بسیار می‌کند و حتی گاهی چیزی را انعکاس می‌دهد که انسان تصور می‌کند واقعیت دارد اما چنین نیست و همگی آنها متأثر از خیال انسان هستند.
● خاطرات و ذهن
از حیث اثرگذاری بر ذهن، خاطرات به دو دسته، خاطرات ضمنی و خاطرات صریح تقسیم می‌شوند.خاطراتی که در غیاب آگاهی خود را آشکار می‌سازند و به طور ناخودآگاه به ذهن آدمی خطور می‌کنند را خاطرات ضمنی و خاطراتی که شخص به صورت آگاهانه، به یاد می‌آورد را خاطرات صریح نامیده‌اند. این خاطرات صریح و ضمنی هرکدام در بخش‌های جداگانه‌ای از مغز جای دارند و تفاوت آنها این است که اثر خاطرات ضمنی بر ذهن به مراتب بیشتر و ماندگارتر از خاطرات صریح است و همچنین شخص خاطرات ضمنی را با جزئیات بیشتری به یاد می‌آورد که علت آن اهمیت خاطره ضمنی نسبت به صریح برای فرد است.
● خاطره و غم غربت
خاطره با غم غربت (نوستالژیا Nostalgia) ارتباطی تنگاتنگ دارد از این حیث که بحران روحی و بی‌قراری را به دنبال دارد. خاطره و غم غربت دو روی یک سکه‌اند که هر یک از آنها دیگری را احیا می‌کند.نوستالژیا در راستای حرمت گذاشتن به گذشته و زنده نگاه داشتن چراغ پر فروغ خاطره است و آن را در این معنا حالت روانی خاصی می‌دانیم که انسان آرزو می‌کند به شرایط گذشته خود بازگردد زیرا گذشته نسبت به حال از جذابیت بیشتری برخوردار است. معمولاً لحظه‌های خوب گذشته در ذهن می‌مانند و خاطرات بد کمتر در یاد می‌نشینند. خاطره زشتی‌ها و تلخی‌ها را زودتر فراموش می‌کند. آدلر می‌گوید: «انسان موجودی است فراموشکار و فاقد حافظه تاریخی که خاطرات بد زندگی را به سرعت فراموش می‌کند».
تارکوفسکی «خاطره را موقعیت دوم در لحظه حاضر می‌داند، از این رو خاطره و گذشته توامانند و از هم جدایی ناپذیر». حافظه ما هر گذشته‌ای را که در خود ثبت کرده باشد، یادآور‌ی‌اش در ما غم غربت ایجاد می‌کند و این راز در سرشت خاطره نهفته است که از چیزهایی سخن می‌گوید که دیگر نیست: از موقعیت دوم امروز.
شک نیست سرشت انسان با خاطره عجین بوده و انسان از آغاز بر آنچه که از دست داده، گریسته است؛ در نظر فرد غربت‌زده امروز بی‌هویت و بدون اصالت است. پس در برابر دیروزی که رو به زوال است، یا دیگر نیست، باید خاطره‌اش را بزرگ و زنده نگاه داشت. بازگشت به گذشته برای فرار از امروز است، در این میان است که رویکرد شهرساز و معمار با عموم مردم متمایز می‌گردد، چراکه با احترام به مفاهیم و محتوای خاطرات، شاکله آنها و عمق و جنس تاثیرگذاری آنها وارد عرصه طراحی می‌گردد و نحلـه فکری خود را بر لوحی می‌نگارد که پیش‌تر نوشته شده است.
● خاطره و ریشه
بازگشت به ریشه‌ها با حس وطن‌پرستی آمیخته است، تا جایی که می‌دانیم دلبستگی عمیق به سرزمین مادری پدیده‌ای جهانی است که اختصاص به یک جامعه و فرهنگ ندارد. این پدیده در نزد مردم باسواد و بی‌سواد، مردمان شکارگر، دهقانان یکجانشین و ساکنان شهرها دیده می‌شود. در بیشتر فرهنگ‌ها مادر و قلب، نماد شهر، سرزمین و دیار است که به هنگام دوری از آن یادش موجب تقویت روحی، آرامش و شکوفایی است.
● شکل‌گیری خاطره‌ها
زندگی انسانی را می‌توان به دو بخش عمده تقسیم کرد: بخشی مربوط به روال عادی زندگی و بخشی دیگر حیات واقعه‌ای. در حیات عادی هیچگاه خاطره شکل نمی‌گیرد چون تکرار مدام جریان زمان بستری را برای شکل گرفتن خاطره فراهم نمی‌آورد. در حیات واقعه‌ای همه چیز تازگی دارد، روال معمول قطع شده است، آنی رخ داده که خاطره‌ساز است.
به هنگام واقعه و به خصوص پس از آن، فضایی که حادثه در آن رخ داده است، فضایی آشنا می‌گردد، فضایی که کوچک‌ترین تغییری در آن ملموس و قابل دیدن است و بنا بر شدت واقعه و تأثیر و تأثر آن است که صحنه‌آرایی می‌گردد، اشیا در آن جان می‌گیرند و انسان‌ها در آن نقش می‌یابند. دراینجاست که مکان، بنابر واقعه و انسانی که در حیات واقعه‌ای قرار گرفته است، معنا پیدا می‌کند.
● فضای شهر و خاطره
خاطره همواره از موضوعات قابل تأمل در حوزه طراحی شهری بود‌ه‌ و لزوم ضرورت پرداختن به آن در نظریه‌پردازی‌ها و طراحی‌‌ها امری اجتناب‌ناپذیر است. فضای شهر مکان اصلی واقعه و جای وقوع آن است مکانی که خاطره‌های جمعی و فردی در آن انباشت می‌شود و هر چه بیشتر رنگ و بوی واقعه‌ای داشته باشد مطلوب‌تر است، واقعه یا وقایعی که به شکل‌گیری خاطرات جمعی می‌انجامند. در چنین صورتی، می‌توان خاطره جمعی نسل کنونی را با حافظه تاریخی او پیوند زد. این پیوند سبب می‌شود تا حافظه تاریخی در متن جامعه معاصر حضوری فعال یابد و نه به عنوان گذشته‌ای از تاریخ، بلکه به عنوان جزء لاینفک آن مطرح گردد. در این حالت، شهر، جامعه‌شهری و همچنین فضای شهری هر سه دارای ریشه تاریخی می‌گردند و به همین دلیل دارای هویت خاص خود می‌شوند.
فضاهای مختلف شهری با زنده نگاه داشتن خاطرات، حوادث تاریخ را زنده نگه می‌دارند، و وجه مهمی از خاطره جمعی یک ملت، قوم یا فرهنگ سرزمینی را شکل می‌دهند. گذشت زمان کالبد شهر را واجد هویت می‌سازد و شهروندان به واسطه فضاهای شهری مملو از خاطره‌های جمعی با گذشته فرهنگی خود ارتباط یافته و کسب هویت اجتماعی می‌نمایند و خود بخشی از جریان پیوسته تاریخ از قدیم تا به امروز می‌شوند. بدون این هویت اجتماعی انگیزه‌ای برای گفت‌وگو و توافق اجتماعی که از بنیادی‌ترین مفاهیم جامعه است، فراهم نمی‌آید. شهر به عنوان کلیتی انسجام یافته از مردم، اجزاء کالبدی، خاطرات و خطراتش ماهیتی سازمان یافته می‌یابد و به مکان و زمان معنا می‌بخشد.
وقتی به شهر می‌نگریم با مقوله‌ای به نام حافظه جمعی شهر سروکار داریم. حافظۀ جمعی همان امتداد تاریخی است. همان امتداد تاریخی که من را به پدرم و فرزندم را به من وصل می‌کند و تنها نقش من دراین وادی از گذشته به آینده، ایجاد صورت خیالی خودم در اینجاست که اگر بتوانم مهر ونشانش را بزنم.
این روزها پی‌درپی بی‌هیچ خاطره‌ای می‌گذرند و هیچ جای این شهر، دیگر ما را نگه نمی‌دارد. به عبارتی با فروپاشی هر نبشی و دیواری در شهر بخشی از ذهن ما فرو می‌ریزد و دچار سرگشتگی می‌شویم. آن دیوار و این نبش و آن گذر و این کنج، پیش از آنکه دیوار و گذر باشند، مکان انباشت خاطره‌های جمعی، فرهنگ، سنت‌های جاری و گاه منسوخ و مکان صور خیالی مردمان شهر ما هستند.
هر نقطه‌ شهر، محل تحقق حوادث تاریخی است. به عبارت دیگر در حالی‌که حادثه‌های تاریخی سال‌ها پیش واقع شده و گذشته‌اند؛ یک بعد بودن تحققشان در شهر هنوز باقی است و لذا دارای این قدرت است که خود حادثه تاریخی را برای مردمی که امروز زندگی می‌کنند، دوباره زنده کند.
این خاصیت وقتی در مکان‌های مختلف که شاهد حوادث یا خاطرات متعدد بود‌ه‌ و همگی با همان هندسه مکانی از ده‌ها و صدها سال پیش بر جای هستند، تکرار می‌گردد، قدرت زنده کردن تاریخ یک شهر، یک قوم و یک ملت را که وجه مهم و پر ارزش از خاطره جمعی آن ملت است را پیدا می‌کند.اما شهرها، از سویی، جایگاه ملال، انزوا، پریشانی و بت‌وارگی و از سوی دیگر، مکان فرار از ملال، اجتماعی شدن و دوری از انزوا، سرخوشی و کیف، شوک و هیجان هستند. شهر مکان فراموشی و نسیان است و از سوی دیگر، در هزار توی آن، هزار توی خاطره سر بر می‌کشد.
امروز ما نیز باید این دوگانگی‌ها و تنش‌ها را دریابیم و به جای به سوگ نشستن در غم از دست رفتن شهرهای کهن، تلاش نمائیم تا قابلیت‌های نهفته در آن چیزی را که عموماً جهنم ارزیابی می‌کنیم، دریابیم. شهرها را در نوردیم و آنها را مجددا قرائت کنیم؛ همانند کودک، با نگاهی ناآشنا و غریب خود را در عرصه‌های گوناگون شهر گم کنیم و با نگاهی تمثیلی، باستان‌شناسانه و سیماشناسانه به زیر ظواهر نفوذ نمائیم تا وجوه مثبت، قابلیت‌ها و کاستی‌ها را بازشناسیم و دوباره آنها را به نمایش در آوریم. بازخوانی خاطره‌های خود در مکانی جدید می‌توانند به خلق حافظه‌ای جدید کمک رسانند و شهر را دارای حافظه جمعی جدیدی نمایند. حافظه‌ای تبلور یافته در مکانی مشخص. در این حالت شهر و خاطره هزارتویی خواهند شد که در آن تصورات فراموش نمی‌شوند، بلکه مکان رجوع دائمی ذهن برای آشنا شدن با ناآشنا می‌گردند و لذت دارابودن خاطره را ممکن می‌سازند.
امین حشمتی
منابع:
زادرفیعی، ناصر، فرآیند اجتماعی فرهنگی هویت شهر، مجله آبادی، شماره ۴۸، پائیز ۸۴
تاج بخش، گلناز، دگرگونی تجربه و خاطره در عصر جدید و کلانشهر مدرن، نشریه هنرهای زیبا، شماره ۲۰، زمستان ۸۳
حبیبی، سید محسن، فضای شهری، حیات واقعی و خاطرات جمعی، مجله صفه، شماره ۹ تابستان ۷۸
حبیبی، سید محسن، جامعه معدنی و حیات شهری، مجله هنرهای زیبا، شماره ۷، تابستان ۷۹
افتخارزاده، ساناز، لایه‌های پنهان و آشکار مسجدجامع عتیق اصفهان، مجله رایانه معماری ساختمان، شماره ۳
شیرازی، محمدرضا، سه گانه پالیمسست، انباشتگی رازها، مجله رایانه معماری و ساختمان، شماره ۳
عظیما، برزو، خاطره بر غم غربت، فصلنامه زنده رود، ویژه خاطره‌نویسی
شایگان، داریوش، بت‌های ذهنی و خاطره ازلی، موسسه انتشارات امیرکبیر، تهران، زمستان ۷۹.
منبع : روزنامه فرهنگ ‌آشتی