پنجشنبه, ۱۳ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 2 May, 2024
مجله ویستا

<می‌زاک> یعنی بچه ناقص و چندسر


<می‌زاک> یعنی بچه ناقص و چندسر
حسینعلی لیالستانی کارگردان فیلم <می‌زاک> در اغلب گفت‌وگوهایی که پیش از جشنواره با رسانه‌ها انجام داده بود، این اثر را نوعی ستایش زندگی و داستان آن را درباره تولد نوزادی عنوان کرده بود که برای آمدن به دنیا تردید دارد و روی از سیاهی‌ها و پلشتی‌های آن برگردانده است. با شنیدن این مضمون پرسشی که در ذهن منتقدان و مخاطبان جا گرفت این بود که لیالستانی و گروه حرفه‌ای‌اش (پشت دوربین و جلوی دوربین) چطور می‌خواهند این مضمون را به روایتی سینمایی دربیاورند و نیت و ذهن طفل درون رحم و تلا‌قی آن با خشونت بیرون را به تصویر بکشند. ترس‌ها از عدم تطابق بار تصویری و بیانی فیلم با بار محتوایی آن تعبیر شد و اثر همانی شد که نباید می‌شد. درواقع شعری که مدنظر لیالستانی بود به زبان فیلم ترجمه نشد و نوزاد او به پدیده‌ای ناقص‌الخلقه و چندسر بدل شد. مشکل <می‌زاک> فراتر از جزئیاتی است که چندتایی از آنها در این یادداشت خواهد آمد. مشکل این فیلم عدم شکل‌گیری درونمایه فیلم در دایره سینما است.
به بیان دیگر <می‌زاک> مشکل زبانی دارد و ساختار لا‌زم را برای تبدیل شدن به یک فیلم منسجم و باورپذیر پیدا نکرده است. فیلم سرشار از آدم‌های بی‌هدف و بیکاره‌ای است که در سراسر صحنه‌ها حضور دارند و نه شخصیتی از خود بروز می‌دهند و نه کارکردی تیپیکال می‌یابند. در فصل‌های آغازین فیلم و لا‌به‌لا‌ی نماها با صدای مهیب نفیر موشک یا هواپیما مواجه می‌شویم که خشونت و تهدید را تداعی می‌کند. جلوتر که می‌رویم وارد مناسبات عاطفی آدم‌های روستا می‌شویم و با شخصیت <ستاره> برخورد می‌کنیم که در آستانه تولد نوزادی قرار دارد و خود رو به مرگ می‌رود. تا اینجای کار فضای تراژیک و رو به فاجعه فیلم با ریتم کند آن همخوانی دارد اما شخصیت‌های دیگر (با بازی علیرضا خمسه، فاطمه معتمدآریا، رابعه اسکویی و...) که وارد می‌شوند، فضای اثر دگرگون شده و لوده‌بازی‌ها و موقعیت‌های شوخناک - آن هم شوخی‌های نپخته و نخ‌نما - پا می‌گیرد و فیلم را تحت‌تاثیر قرار می‌دهد. کمی ‌جلوتر فیلم وارد حوزه‌های به‌اصطلا‌ح معناگرایانه و متافیزیکی می‌شود و طفل درون رحم <تی‌تی> با بیرون ارتباط برقرار می‌کند و جل‌الخالق آدم‌های بیرون نیز افکار و نیات او را می‌خوانند و برای اینکه تردید بچه برای ورود به دنیا از بین برود، شروع به خودسازی و اصلا‌ح رفتار می‌کنند تا دنیا آماده پذیرش او شود. واقعا مخاطب درمی‌ماند که با فیلم چه برخوردی داشته باشد و متافیزیک و معنابافی <می‌زاک> را پای فانتزی و کمدی بگذارد و یا لودگی برخی آدم‌های فیلم را جزو واقعیت داستان تلقی کند. فیلم از هر طرف که بروید دچار تناقض است.
یک سو شخصیت‌هایی چون پهلوان، تی‌تی، گل برا، خانم دکتر و پیرمردی که جمشید مشایخی بازی‌اش می‌کند قرار دارند که سعی می‌کنند درک نوزاد را از محیط اطراف برای ما بازگو کنند و فیلم را جدی نشان دهند و سوی دیگر نقش‌های غیرمهمی ‌که رابعه اسکویی و علیرضا خمسه و مرتضی ضرابی و فاطمه معتمدآریا و... آنها را به شدت اغراق شده و لوده‌وار بازی می‌کنند و سازی دیگر می‌زنند و فیلم را به سمتی دیگر می‌کشانند. این تفاوت‌ها تا حدی توی ذوق می‌زند که مثلا‌ در سکانس مرگ <ستاره> که باید تراژیک و اندوهناک باشد، گریه و ناله نقش‌های تیپیکال فیلم، ما را به خنده می‌اندازد؛ خنده‌ای ناشی از تناقض در پرداخت موقعیت و نه برآمده از ذات کمدی. مشکل دیگر <می‌زاک> شرح مستقیم درونمایه و معناهای مدنظر داستان است.
صحنه‌هایی که داریوش ارجمند فکرهایش را بلند بلند به تماشاگر می‌گوید و فاطمه معتمدآریا به نیابت از فیلمنامه‌نویس، مشکل دیرزایی تی‌تی را که ناپاکیزگی جهان و آدم‌ها است به تماشاگر اعلا‌م می‌کند، جزو ضعیف‌ترین بخش‌های فیلم است که پنبه سناریونویسی و شخصیت‌پردازی را می‌زند و به نازل‌ترین شکل ممکن به تماشاگر اطلا‌عات می‌دهد. ‌ شعارهای امیددهنده جمشید مشایخی جلوی دوربین، پشت پا گرفتن علیرضا خمسه برای خودش، دیالوگ‌های بی‌مایه و بی‌رمق (چه خوب که لا‌اقل باران کوثری در فیلم حرفی نزد)، خطای زمانی فیلم در جایی که خبرهای جنگ عراق و آمریکا از رادیو اعلا‌م می‌شد و سپس ۷۷ سال بعد> رادیو همچنان از درگیری‌ها در عراق خبر می‌داد!، اتکای صرف به اخبار جنگ رادیو برای نمایش سیاهی‌های دنیا و متولد نشدن نوزاد و... از جمله مواردی است که کوشش عوامل حرفه‌ای فیلم چون تورج منصوری، امیر اثباتی، محمدرضا دلپاک، محمدرضا درویشی و... را عقیم و غیرمفید می‌سازد. دیگر اینکه در تمام طول فیلم فقط یکجا از عبارات محلی گیلا‌نی استفاده می‌شود و آن صحنه انتهایی اثر است که تی‌تی لب باز می‌کند و می‌گوید: می‌زاک (بچه من) این فیلم با تناقضات و ناهمخوانی‌هایی که دارد نه ضدجنگ است نه کودکانه و شاعرانه، نه متافیزیکی است و نه کمدی. می‌زاک مجموعه‌ای از اینها و مخلوطی درهم از عناصر مختلف است که هیچ‌حس مشترک و واحدی به مخاطب نمی‌دهند و او را در پذیرش محتوای فیلم سردرگم و مردد باقی می‌گذارد.

تقی پورقمر
منبع : روزنامه اعتمادملی