سه شنبه, ۱۱ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 30 April, 2024
مجله ویستا


مرگ مشکوک در استراحتگاه


مرگ مشکوک در استراحتگاه
«من هر روز برای «فریا» دعا می کنم. می دانم که او در بهشت است و خودش می داند که در مرگش هیچ نقشی نداشته ام. او کودکی دوست داشتنی بود که از سال گذشته تاکنون بارها و بارها خوابش را دیده ام. در رؤیایم از او خواسته ام تا به همگان بفهماند که من در مرگش مقصر نبوده ام و می دانم او بالاخره این کار را برای من انجام می دهد. دلم برایش خیلی تنگ شده و حتی لحظه ای صورتش را از یاد نمی برم. او یکی از دوست داشتنی ترین کودکانی بود که من دیده ام.»
پرونده جنایی مرگ کودک ۱۹ ماهه ای به نام «فریا» با وجود گذشت بیش از یک سال همچنان بدون جواب مانده است. «فریا» کوچولو پس از این که در حالت کما فرورفت با وجود تلاش ۱۲ ساعته پزشکان جان داد و نخستین فردی که به عنوان مظنون این مرگ مشکوک مورد بازجویی قرار گرفت پرستار ۱۳ ساله او «اشلی هاوز» بود.
«من از چند ماه قبل از فریا نگهداری می کردم. او دختر دوست مادرم بود که من هم بشدت دوستش داشتم. مادر فریا، خانم گاردن دوست صمیمی مادرم بود و همین موضوع موجب شد تا مرا به عنوان پرستار بچه هایش انتخاب کند. او می دانست من دو دختر او را بسیار دوست دارم و همه سعی و تلاشم را خواهم کرد تا از آنها به خوبی نگهداری کنم که فکر می کنم همین کار را هم کردم.»
خانم گاردن از سال ها قبل با خانم «هاوز» یعنی مادر «اشلی» آشنایی داشت. او می دانست که «اشلی» دختر بسیار شوخ طبع و بامزه ای است که اتفاقاً رابطه خوبی هم با بچه ها دارد. همین موضوع موجب شد خانم گاردن چند بار اجازه «اشلی» را از مادرش بگیرد تا او را برای نگهداری از دو دختر ۵ ساله و ۱۹ماهه اش به منزل ببرد.
«مادر و پدرم ابتدا موافق نبودند. مخصوصاً پدرم که معتقد بود این مسئولیت سنگینی است و معلوم نیست که من بتوانم از عهده آن به خوبی برآیم. اما پس از چند بار مراجعه به خانه خانم «گاردن»، آنها همگی متوجه شدند که من به راحتی می توانم این کار را انجام دهم و بودن با بچه ها برایم لذتبخش است. دختر بزرگتر خانم گاردن «مادلین» بسیار آرام بود و در واقع کاری به من نداشت. بنابراین وظیفه من فقط نگهداری از «فریا» در زمان غیبت مادرشان بود.»
«اشلی» چندین بار به خانه خانم گاردن رفت و آمد کرد. راضی بودن خانم از کار اشلی موجب شد تا بالاخره پدر او موافقت کند که در دوران تابستان که وقت اضافه بیشتری دارد از این بچه ها مراقبت کند. دو هفته بعد با فرارسیدن تابستان نخستین مأموریت اشلی به او واگذار شد.
«خانم گاردن با من تماس گرفت و گفت: قرار است با شوهر و بچه هایش به مسافرت بروند. او از من خواست تا همراه آنان به سفر بروم و شب هایی که آنها قصددارند به میهمانی بروند از بچه ها مراقبت کنم. طبق معمول پدرم که از بچگی با بیرون ماندن ما از خانه و خوابیدن در خانه آشنایان مخالف بود این بار هم به همین علت مخالفت کرد. بالاخره با پا درمیانی مادرم من با خانم گاردن و شوهر و بچه هایش راهی سفر شدم. حدود یک ساعت در راه بودیم تا به استراحتگاهی که آنها اجاره کرده بودند رسیدیم. این خانه هیچ امکانات رفاهی به غیر از یک تلویزیون نداشت. حتی تختخوابی در اتاق ها نبود و من و بچه ها مجبور بودیم روی زمین بخوابیم. شب اول و دوم همان طور که خانم گاردن گفته بود، او و شوهرش به میهمانی رفتند و من و بچه ها را تنها گذاشتند. سرگرم کردن بچه هایی که هیچ گونه اسباب بازی برای آنها وجود نداشت کار بسیار سختی بود. اما به هر شکل دو شب از پس آن برآمدم. روز سوم خانم گاردن به من گفت که برنامه عوض شده و ما یک شب دیگر هم خواهیم ماند. او خودش اجازه مرا از پدرم گرفت و قول داد که فردا مرا برگرداند تا این که آن شب لعنتی فرارسید.»
یک ساعت پس از رفتن خانم گاردن و شوهرش، اشلی با مرکز پلیس تماس گرفت. او در حالی که بشدت مضطرب به نظر می رسید اعلام کرد که «فریا» بی حال روی زمین افتاده و تکان نمی خورد. مأموران بلافاصله در محل حاضر شدند و خانم گاردن را نیز خبر کردند. «فریا» در حالت کما فرورفته بود و باید به بیمارستان منتقل می شد. یک ساعت پس از انتقال او به بخش مراقبت های ویژه، اشلی بازداشت شد. او باید تحت بازجویی پلیس قرار می گرفت. پزشکان علت وقوع حادثه را تکان خوردن شدید او اعلام کرده بودند. در واقع وجود لخته ای خون در مغز او نشان می داد که این کودک از سوی شخصی بشدت تکان داده شده و این موضوع موجب آسیب شدید مغزی اش شده است. در همان نخستین بازجویی ها «اشلی» ادعا کرد زمانی که فریا را برای دوش گرفتن به حمام برده است او بشدت گریه می کرد و تنها برای ساکت کردنش مقداری او را تکان داده است و این همان چیزی بود که مأموران پلیس دنبالش بودند.
«به آنها گفتم فریا بشدت گریه می کرد. من به او گفتم که این حمام است و نیازی به بی تابی نیست. اما فریا دست بردار نبود و مدام جیغ می زد. من فقط او را چند بار تکان دادم تا ساکت شود. اما تکان ها آن قدر شدید نبود که بخواهد به او آسیبی برساند. من مطمئنم قبل از آن که «فریا» را به حمام ببرم اتفاقی برایش افتاده بود. حتی ممکن است خانم گاردن و یا شوهرش زمانی که حواس من نبوده این کودک را بشدت تکان داده باشند. به هر حال اتهام قتل غیرعمد درباره من کاملاً غلط است. چرا که من هیچ کاری با «فریا» کوچولو نکردم. من او را مثل خواهر کوچکم دوست داشتم و هرگز نمی خواستم که آسیبی به او برسد. از او می خواهم تا به من کمک کند تا بی گناهی ام برای همه ثابت شود که اگر این طور نباشد ۸ سال آینده را نیز مانند یک سال گذشته باید پشت میله های زندان بمانم.»
فهیمه صابری
منبع : روزنامه ایران


همچنین مشاهده کنید