چهارشنبه, ۱۲ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 1 May, 2024
مجله ویستا

حش ، حص ، حف و حق


حشر غلامان على يا غلامان على، حشر غلامان عمر با غلامان عمر
رک: کبوتر با کبوتر باز با باز...
حضرت خضر را ديديم و بيلمان را پارو کرديم!
حضور خلوت اُنس است و دوستان جمعند٭
نظير: شمع و گل و پروانه و بلبل همه جمعند
٭ ................................ و اِن يَکاد بخوانيد و بر فراز کنيد (حافظ)
حفظ اسرار و پرده‌پوشى را ياد بايد گرفت از پرده حفظ اسرار و پرده‌پوشى را ياد بايد گرفت از پرده
رک: باش چون پرده رازدار کسان
حق آنجاست که زور آنجا نباشد
حق از بهر باطل نشايد نهفت (سعدى)
نظير: حق بگو اگر چه تلخ است
حق از دهان توپ بيرون مى‌آيد
رک: حق شمشير بُرّان است
حقّ‌النّاس بدتر از حقّ‌الله است
نظير: خدا از حقّ خود مى‌گذرد از حق‌ّالناس نمى‌گذرد
حق با على است
حق با على است، اما پلو معاويه چرب‌تر است!
عبارتى است طنزآميز در وصف افراد دورو منافق
نظير: هم آش معاويه را مى‌خورد هم پشت سر على نماز مى‌خواند
حق با قوى است
رک: زورت بيش است حرفت پيش است
حق بالاتر از دوستى با افلاطون است
حق بده حق بستان
حقِ بُزِ شاخدار پيش گرگ نمى‌ماند
حق بگو اگرچه تلخ باشد
نظير: حق نبايد گفتن الّا آشکار (سعدى)
حق به حق‌دار مى‌رسد
نظير:
مالِ على واصلِ على
- شيرِ ميش مال برّه است،
رک: چيزِ کسان ز آنِ کسان است
حق جلّ و علا مى‌بيند و مى‌پوشد، همسايه نمى‌بيند و مى‌خروشد (سعدى)
حق را حق بگو ناحق را ناحق کن
حق ز حق خواه و باطل از باطل (سنائى)
حقِ زهرا بردن و دين پيمبر داشتن!٭
نظير:
مصحفى بر کف چو زين‌العابدين خنجرى پر زهر در آستين!
- سيحه بر کف توبه بر لب دل پر از شوق گناه (صائب)
- شرمم از خرقهٔ آلودهٔ خود مى‌آيد که به هر پاره دوصد شعبده پيراسته‌ام (حافظ)
٭ مرمرا باور نمى‌آيد ز رويِ اعتقاد ............................ (سنائى)
حقّش بود پدرت اسم تو را بگذارد 'آدم' !
به کنايه و تعريض: بسيار خبيث و بدنهاد هستى
حق شمشير بُرّان است
نظير:
حق از دهان توپ بيرون مى‌آيد
- حق همان جاست که اندر پى آن شمشيرى است
حقِّ صحبت و نان و نمک را نگاه بايد داشت (تاريخ بيهقى)
رک: جائى‌که نمک خورى نمکدان مشکن
حقِ على واصلِ على
رک: حق به حق‌دار مى‌رسد
حق گرفتنى است نه دادنى
حق گوى را زبان ملات دراز بوَد٭
٭ حق نيست آنچه گفته‌ام از هست گو بلى ........................ (سعدى)
حقِ مادر نگاه داشتن بهتر از حج کردن است
نظير: سر ز مادر مکش که تاج شرف گَردى از راهِ مادران باشد
خاک شو زير پاى او که بهشت در قدمگاه مادران باشد (جامى)
حقِ نان و نمک بسيار باشد
رک: جائى‌که نمک خوردى نمکدان مشکن
حقِ نان و نمک تبه کردن بشکند مرد را سر و گردن (سَمَک عيّار)
رک: جائى‌که نمک خورى نمکدان مشکن
حقِ نان و نمک را نبايد فراموش کرد
رک: جائى‌که نمک خورى نمکدان مشکن
حق همان جاست که اندر پى آن شمشيرى است
رک: حق شمشير بُرّان است
حقِ همسايه را بايد نگاه داشت
نظير: حق همسايگان بزرگ شمار باطلى گر کنند ياد ميار (اوحدى)
حقهٔ مهر بدان مُهر و نشان است که بود
رک: ما همانيم که بوديم و محبت باقى است
حق هميشه حق است و باطل هميشه باطل (تاريخ بيهقى)


همچنین مشاهده کنید