جمعه, ۱۴ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 3 May, 2024
مجله ویستا

نر، نز، نس، نش


نَر بزا، الآن بز!؟ (عا).
رک: از ديوار راست بالا برو!
نرخِ گوهر نشکند هرگز به طعن مشترى٭
رک: قيمت کالا نگردد کم به طعن مشترى
٭ خاک پايت را فلک گرتاج سرخوانده مرنج ............................. (ابن يمين)
نرخ گُهر به طعن خريدار نشکند (عمعق بخارائى)
رک: قيمت کالا نگردد کم به طعن مشترى
نردبان پلّه پلّه!
رک: پلّه پلّه رفت بايد سوى بام
نرود آب دگر بار که از جو رفته است
رک: آب رفته به جوى باز نيايد
نرود ميخ آهنين در سنگ٭(سعدى)
نظير: درِ آهنى و کليد پشمى؟
نيزرک: 'تربيت نااهل را چون گردکان بر گنبد است' و 'بر سيه‌دل چه سود خواندن وعظ'
٭ بر سيه دل چه سود خواندن وعظ ............................. (سعدى)
نرويد ز تخم بدى بارِ نيک٭
نظير:
نيارد شاخ بد جز تخم بدبار (ويس و رامين)
 ـ از مار نزايد جز ماربچه
٭ مکن بد که بينى از يارِ نيک ............................ (سعدى)
نرويد هيچ تخمى تا نگندد ٭
نظير: تا پريشان نشود کار به سامان نرسد
٭ .......................... نه کارى بر گشايد تا نبندد (نظامى)
نزائيده، جان و دل بابا!
رک: هنوز نزائيده، جان و دل بابا
نزدِ بى‌دردان گريبان چاک کردن مشکل است
رک: تندرستان را نباشد درد ريش
نزد خر خرمُهره و گوهر يکى است
نزد کَل يک مو بِهْ از صد دستهٔ گُل بر سر است (کليم کاشانى)
نزده مى‌رقصد
رک: بى‌دف و نى مى‌رقصد
نزديک شتر مخواب، خواب آشفته مبين
رک: دور از شتر بخواب خواب آشفته مبين
نسبت دوست به هر بى‌سر و پا نتوان کرد٭
٭ عارضش را به مَثَل ماه فلک نتوان خواند .............................. (حافظ)
نسب عالى رفع پريشانى نکند
نسخهٔ دارو ز طبيبان طلب٭
٭ ..............................  شرط محبت ز حبيبان طلب (خواجو)
نسيه آخر به دعوا رِسيَهْ (=رسيده است) (عا).
رک: سوداى نقد بوى مشک مى‌دهد
نسيه خور از پارسنگ ترازو ايراد نمى‌گيرد
نسيه‌خور بسيار خور بوَد
نسيه‌خور گَنده‌خور است
نسيه‌ نسيه آخرش دعواست
رک: نسيه آخر به دعوا رِسيَهْ
نشاشيده‌اى شب دراز است (عا).
نشاط عمر باشد تا چهل سال٭
٭ ............................ چو چِل آمد فرو ريزد پر و بال (نظامى)
نشايد بود گه ماهى گهى مار (ناصر خسرو)
رک: نه زنگى زنگ است، نه روم روم
نشايد خورد الاّ رزق مقسوم٭
    رک: گر زمين را به آسمان دوزى ندهندت زياده از روزى
٭ ز دنيا قسم ما غم خوردن آمد .............................. (سعدى)
نشايد ديد خصم خويش خُرد٭
رک: دشمن نتوان حقير و بيچاره شمرد
٭ ............................. که نرد از خام دستان کم توان برد (نظامى)
نشايد سياهى زدودن ز شب٭
نظير: زنگى به شستن نگردد سپيد (فردوسى)
    نيزرک: تربيت نااهل را چون گردکان بر گنبد است
٭ ز بدگوهران بد نباشد عجب ........................... (فردوسى)
نشايد کوفت آهن جز به آهن
رک: شغال بيشهٔ مازندران را...
نشايد بافت بى‌رنج از جهان گنج (اسعد گرگانى)
رک: نابرده رنج گنج ميسّر نمى‌شود
نشخوار آدميزاد حرف است
نظير: سقّ آدميزاد را از حرف برداشته‌اند
نشستند و گفتند و برخاستند
نشسته بالاى کوه و مى‌گويد لنگش کن (عا).
نظير: بالاى گود نشسته مى‌گويد: لنگش کن!
  نَشِکن نان کسى را که پدر نديده باشد   نَشِکن دل کسى را که قدش خميده باشد
نشود بُز به پچ پچى فربه (سنائى)
رک: از بارک‌الله قباى کسى رنگين نشود
نشود کس به کنج خانه فقيه٭
رک: سفر مربّى مرد است
٭ ........................   کم بوَد مرغ خانگى را پيه (سنائى)
نشنيده بُدم که گربه گشنيز خورد کو گُشنه شود هزار و يک چيز خورَد (از امثال و اشعار محلّى خراسان)


همچنین مشاهده کنید