جمعه, ۱۴ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 3 May, 2024
مجله ویستا

نف، نق


نَفَسِ ارباب بهتر از نوالهٔ جو است
نظير:
بُزى که صاحبش بر سر نباشد نر زايد 
ـ اگر خودم بالا سرش بودم پسر زائيده بود
نَفَسِ پدر و مادر بند است به نَفَسِ اولاد
نَفْس خود را بکُش اگر مردى
نظير:
ضبط نفس خود اگر کردى بدانم کاملى
    ـ نفس خود را بکُش نبرد اين است منتهاى کمال مرد اين است (اوحدى)
ـ بکُش دَجّال خود مهديِّ خويش (پورياى ولى)
ـ فرار از نفس امّاره بِهْ که فرار از شير درّنده 
    ـ گر به نفس خود شکست آرى دولت جاودان به‌دست آرى (مکتبى)
ـ هر که او نفس کشت غازى بود (اوحدى)
ـ مادر بُت‌ها بُت‌ نفس شماست (مولوى)
    ـ نفس کشتن جهاد اکبر است
نَفْس را وعده دادن به طعام آسانتر است که بقّال را به درم (سعدى)
نَفْسْ کشتن جهاد اکبر است
رک: نفس خود را بکُش اگر مردى
نفس کشيدن هم کلّى زحمت دارد!
نفع نخورده در جهان بسيار است
نقّاره‌چى يزيد است!
نقّاره‌ها را زدند!
يعنى لئيمى بخششى کرد يا سورى داد
نظيرگونه: خانهٔ جهودها آبگوشت بار کرده‌اند!
نقد ديد و خنديد
رک: سوداى نقد بوى مشک مى‌دهد
نقد را به نسيه نبايد داد
نظير:
نقدى ز هزار نسيه بهتر (خيّام)
ـ عاقل نقد را به نسيه ندهد
    ـ نقد امروز را مده از دست دى گذشت و امّيد فردا نيست
ـ نقد را عشق است
نقد را عشق است
رک: 'نقد را به نسيه نبايد داد' و 'اين دم را باش'
نقد را مده، نسيه را مگير
نقد عمر را از دست مده و غم آينده را مخور
نقدِ موجود بِهْ که نسيهٔ موعود
نقدِ موجود بِهْ که نسيهٔ موعود
رک: سرکه نقد بِهْ از حلواى نسيه است
نقدى ز هزار نسيه بهتر باشد (خيّام)
رک: نقد را به نسيه نبايد داد
نقش، بى‌خامهٔ نقّاش که ديد؟٭
٭ ................................. نغمهٔ بى‌زخمهٔ مطرب که شنيد؟ (جامى)
نقش خود توست هر چه در من مى‌بينى (سعدى)
رک: کولى غربال به رو گرفته از رفيقش پرسيد: مرا چگونه مى‌بينى؟ گفت: بدانسان که تو مرا مى‌بينى
نقش شير و آنگه اخلاق سگان؟
نقش عنبر بوى ندهد
رک: گل کاغذين بوى ندهد
نَقلِ کفر، کفر نيست


همچنین مشاهده کنید