چهارشنبه, ۱۲ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 1 May, 2024
مجله ویستا

شت


شتاب بد است جز در کار خير
نظير: تعجيل بد است ليک در کار خير نيکوست
شتاب خوب نيست مگر به شوهر دادن دختر و دَفن ميّت و اطعام مهمان (از ترجمهٔ زهرالربيع)
نظير: شتاب در سه کار حلال است: دفن کردن مرده، گشادن درِ خانه به روى مهمان و شوهر دادن دختر
شتاب در سه کار حلال است: دفن کردن مرده گشادن در خانه به روى مهمان و شوهر دادن دختران
نظير: شتاب خوب نيست مگر به شوهر دادن دختر و دفن ميّت و اطعام مهمان (از ترجمهٔ زهرالربيع)
شتابزدگى کار شيطان است و بى‌صبرى از نادانى
رک: شتاب کار شيطان است
شتاب کار شيطان است
نظير:
شتاب و بدى کار اهريمن است (فردوسى)
ـ شتابزدگى کار شيطان است و بى‌صبررى از باب نادانى (مرزبان‌نامه)
ـ به هر کار بهتر درنگ از شتاب (اسدى)
ـ درنگ آورد راستى‌ها پديد (فردوسى)
ـ خدا دنيا را در يک روز خلق نکرده است
ـ خدا دنيا را در شش روز خلق کرده است
ـ لغزش به پيش دارد اشک از دويده رفتن (جامى)
شتابکارى کار شيطان است (سَمَک عيّار)
رک: شتاب کار شيطان است
شتاب و بدى کار اهريمن است٭
رک: شتاب کار شيطان است
٭................................ پشيمانيِ جان و رنج تن است (فردوسى)
شتر ارزان است، خدا لعنت کند قلّاده را! ٭
نظير: 
بوق روى حمام است!
ـ هاون روى خانه است
ـ شتر يک دينار، گربه هفتصد دينار!
      ٭يا: شتر ارزان است اگر قلّاده در گردن نمى‌داشت
شتر از زانوى خودش بلند مى‌شود
نظير:
در به پاشنهٔ خود مى‌گردد
ـ دست به زانوى خودت بگير و بلند شو
ـ خوش آن چاهى که آب از خود برآرد
شتر اگر مرده باشد پوستش بار خر است!
نظير:
شتر خوابيده از خر ايستاده بلندتر است
ـ پوست شتر بار خر است
شتر بار مى‌برد و خار مى‌خورد ٭
      ٭سعدى گفته است:
حاجى تو نيستى شتر است از براى آنک بيچاره بار مى‌برد و خار مى‌خورد (گلستان، باب هفتم، حکايت ۱۱۲)
شتر با ملاقه آب نمى‌خورد
نظير:
 آب سر بالا نمى‌رود
ـ از سوراخِ سوزن نمى‌توان گذشت
شتربان درود آنچه خر بنده کِشت٭
٭به آب زر اين نکته بايد نوشت .......................... (نظامى)
شتر بر نردبان، کور به بازار، کچل به حمّام!
رک: کور به بازار، کچل به حمّام
شتر به شيشه کرده‌اند!
رک: خر دجّال ظهور کرده است
شترِ پير است، آواز کوس و دهل بسيار شنيده
رک: شتر نقاره‌خانه است، از صداى طشتک و طبلک نترسد
شتر پير شد و ادرار کردن ياد نگرفت!
نظير: چهل سال است گدائى مى‌کند هنوز شب جمعه را نمى‌داند
شتر تا نزديک کوه نشود حقارت خويش نداند (از شاهد صادق)
نظير: منارهٔ بلند در دامنهٔ الوند پست نمايد
شتر خفته، بلا دور!
رک: فتنه در خواب است بيدارش مکن
شترِ خوابيده از خر ايستاده بلندتر است
رک: شتر اگر مرده هم باشد پوستش بار خر است
شتر درِ خانهٔ صاحبش زانو مى‌زند
نظير: سگ صاحبش را مى‌شناسد
شتر در خواب بيند پنبه‌دانه (... گهى لُپ لُپ خورد گه دانه دانه)
رک: آدم گرسنه نان سنگگ خواب مى‌بيند
شتر در قطار مردم رنگين مى‌نمايد
رک: مرغ همسايه غاز مى‌نمايد
شتر ديدى؟ جاى پايش را هم نديدم!
رک: شتر ديدى، نديدى!
شتر ديدى، نديدى!
نظير: شتر ديدى؟ جاى پايش را هم نديدم!
ـ اوستاى پنبه‌زن ، هر چه ديدى دم‌ مزن!
ـ ديده را نديده بگير
ـ هر چيز که ديده‌اى تو ناديده بگير (مفتون همدانى)
شتر را به علاقه‌بندى چه‌کار؟
نظير: شتر را به نعلبندى چه‌کار؟
ـ خرس را چه به آهنگرى؟
ـ خرس را چه به ارّه‌کشى؟
 ـ بوزينه را به نجّارى چه‌کار؟
ـ کار بوزينه نيست نجّارى
ـ از بوزينه درودگرى نيايد
ـ لال را چه به اذان گفتن؟
ـ سگ و دستگاه بزّازى
ـ دست و پاى شتر و علاقه‌بندى؟
شتر را به نعلبندى چه‌کار؟
رک: شتر را به علاقه‌بندى چه‌کار؟
شتر را گفتند: از کجا مى‌آئى؟ گفت: از حمّام. گفتند از پاشنهٔ پايت معلوم است!
شتر را گم کرده عقب مهارش مى‌گردد!
رک: خر را گم کرده پى‌ افسارش مى‌گردد.
شترِ زنبورک خانه است
رک: يک گوشش در است، يک گوشش دروازه
شترسوارى دولّا دولّا نمى‌شود
نظير:
شترسوارى و خم‌خم؟
ـ شترسوارى و دولاّ دولاّ؟
شترسوارى و خم خم؟
رک: شترسوارى دولاّ دولاّ نمى‌شود
شترسوارى و دولاّ دولاّ؟٭
صورت ديگرى است از 'شترسوارى دولاّ دولاّ نمى‌شود'
      ٭ تمثّل:
با زهد و ورع شائبه کارى چه کنى با دامن تر شرع مدارى چه کنى
يا اهل ريا باش و يا مرد خدا دولاّ دولاّ شترسوارى چه کنى(آصف ابراهيمى)
شتر کجاش خوب است که لبش بد باشد!
رک: عروس ما عيبى ندارد، کور است و کچل است و...
شتر که افتاد جهازش بار قاطر است
شتر که چهار دندان شود از آواز جَرَس نترسد
رک: شتر نقّاره‌خانه است از صداى طشتک و طبلک رم نمى‌کند
شتر که رفت آتش به بارش! (از جامع‌التمثيل)
شتر که علف٭ مى‌خواهد گردن دراز مى‌کند
نظير: تا نگريد طفل کى نوشد لبن؟
      ٭يا: نواله
شتر گم‌ کرده‌اى اندر بيابان شتر جوئى کنى در قصر شاهان؟
شتر مرغ است، نه مى‌پرد نه بار مى‌برد.
نظير: به شترمرغ گفتند: بپرّ! گفت: من شترم. گفتند: بار ببر! گفت: من مرغم!
شتر نقاره خانه است، از صداى طشتک و طلبک رم نمى‌کند
نظير: 
    شتر پير است، آواز کوس و دهل بسيار شنيده
    ـ قاطر قصاب خانه کارد خونى زياد ديده
    ـ شتر که چهار دندان شود از آواز جرس نترسد
    ـ چهل ساله به تجربه بوَد
    ـ بيدى نيست که از اين بادها بلرزد
    ـ کوس نادرى به گُرده‌اش خورده است
شتر هر چه از خار بدش مى‌آيد گوشهٔ لبش سبز مى‌شود
نظير: هر چه مار از پونه بدش مى‌آيد دم سوراخش سبز مى‌شود
شتر هم بزرگ است
رک: نه هر که به قامت مهتر به قيمت بهتر
شتر يک بار در عمرش خنديد آن هم لبش پاره شد!
مقا: 'يک روز که خنديد که سالى نگريست' و 'شادى بى‌غم در اين بازار نيست'
شتر يک دينار، گربه هفتصد دينار!
رک: شتر ارزان است، خدا لعنت کند قلّاده را
شترى که بماند بِهْ از خرى که نماند


همچنین مشاهده کنید