شنبه, ۲۲ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 11 May, 2024
مجله ویستا
نظریه تعادل، تهاجم ـ دفاع: بررسی موردی سیاستهای محمدرضا شاه و پیامدهای آن
در این مقاله ابتدا به صورت مختصر جایگاه نظریه تهاجم دفاع را در میان نظریات مختلف مکتب رئالیستی تبیین نموده ایم و مشخص ساخته ایم که این نظریه در زیر شاخه رویکرد تدافعی از نظرات واقع گرا قرار گرفته است .
● چکیده:
در این مقاله ابتدا به صورت مختصر جایگاه نظریه تهاجم دفاع را در میان نظریات مختلف مکتب رئالیستی تبیین نموده ایم و مشخص ساخته ایم که این نظریه در زیر شاخه رویکرد تدافعی از نظرات واقع گرا قرار گرفته است .در ادامه پس از توضیح اصول مورد توجه نظریه تهاجمـدفاع، سعی شده است از نگاه سنتی در این نظریه تنها به توضیح فناوری ورابطه آن با رویکرد تهاجمی یا تدافعی کشورها می پردازد فراتر رفته و متغیرهایی از قبیل نقش رژیم های مدرن، جغرافیا، و نظامهای امنیتی را نیز، در تحلیل مورد استفاده قرار دهیم. سپس یک سری عوامل تحت عنوان «عوامل ده گانه» به عنوان نشانه ای قابل توجه در رفتار کشورها برای پیش بینی و تحلیل رویکرد آنها معرفی شده است و مشخص شده که تصاعد گام به گام این عوامل به معنای نزدیک شدن به شرایط جنگ و نا امنی است. در نهایت پس از بیان نقاط ضعف و قوت این نظریه، به تبیین رفتارهای سیاسی و نظامی محمدرضا پهلوی پرداخته شده است و عوامل ده گانه را در دوران حکومت پهلوی دوم مورد شناسایی قرار داده است.
۱) چارچوب نظری
نظریه تهاجم ـ دفاع از سوی واقعگرایان تدافعی در پاسخ به سؤال همیشگی اینکه چه چیز موجب بروز جنگ میشود ارایه شده است. نقطه نظرات رئالیستها در خصوص احتمال وقوع جنگ را میتوان در سه مجموعه اصلی رویکرد تهاجمی، رویکرد تدافعی و رویکرد انگیزشی بررسی نمود (عبدالله خانی، ۱۳۸۳، ص۸۹). در رویکرد تهاجمی احتمال وقوع جنگ همواره وجود دارد و تنها قدرت است که میتواند از خطر افزایش احتمال وقوع جنگ توسط حریف جلوگیری نماید یا در صورت وقوع، مانع شکست در جنگ شود.
این دسته از واقعگرایان آنارشی و ناامنی را وضعیت غالب میدانند که دولتها را وادار به کسب قدرت نسبی مینماید. لذا چون کسب قدرت توسط یک دولت به معنای از دست رفتن قدرت توسط دولت دیگر است لذا دولتها درگیر بازی با حاصل جمع صفر میشوند. ویژگی دائمی نظام بینالملل بیاعتمادی است که به دو دسته بیاعتمادی به انگیزههای فعلی بازیگران و در صورت تحقق این اعتماد، بیاعتمادی نسبت به ثبات آن انگیزهها در آینده قابل تقسیم است. از سوی دیگر مسأله تقلب و دولتهای طمعکار که برای ثروت، جاهطلبی و امیال شخصی روابط خود را تنظیم میکنند پدیدهای مستمر در نظام آنارشی است. همچنین دولتها سود نسبی را به سود مطلق ترجیح میدهند. نمونه آن مثال شکار گوزن است که در آن تعدادی شیر برای شکار یک گوزن متحد میشوند، ولی اگر یک شیر در راه با خرگوشی مواجه شود از خیر آن به نفع آرمان جمع نخواهد گذشت. در این نظام هدف همه دولتهای بزرگ و تجدیدنظر طلب دسترسی به جایگاهی هژمونیک در نظام بینالملل است و لذا این دولتها حاضرند برای آنکه توزیع قدرت را به نفع خود تغییر دهند حتی امنیت خود را نیز به خطر بیندازند.
از مجموع نظریات رویکرد تهاجمی میتوان نتیجه گرفت که آنها تمرکز خود را بر روی دکترینهای کاهش احتمال شکست در جنگ گذاشتهاند نه کاهش احتمال وقوع آن.
اما رویکرد تدافعی که نظریه تهاجم ـ دفاع از دل آن بیرون میآید معادله قدرت ـ امنیت را رد میکند و معتقد است تمایز میان دفاع یا تهاجم عامل مهمی در اعتماد دولتها به یکدیگر است و لذا اگر دولتی قادر باشد رویکردهای تدافعی از خود بروز دهد امکان ایجاد اعتماد میان بازیگران مورد نظر وجود دارد و لذا احتمال کاهش وقوع جنگ نیز میرود. در ضمن توانایی دفاع یک کشور تنها در قدرت نسبی آن کشور خلاصه نمیشود بلکه دو متغیر «توازن در تکنولوژی نظامی تهاجمی تدافعی» و «تمایز میان وضعیتهای تهاجمی ـ تدافعی» برای این منظور مورد بررسی قرار میگیرد (Jervis, ۲۰۰۱: ۱۸۶). در مورد بیاعتمادی، این رویکرد آن را تنها عامل تشدید کننده برای معضل امنیتی میداند نه عامل پدید آورنده آن. از منظر این گروه دولتها شدیداً به دنبال بقای خود هستند و لذا بازیگرانی دفاعی به شمار میآیند و به دنبال کسب قدرت بیشتر نیستند، خصوصاً اگر این عمل به معنای به خطر افتادن امنیت آنها باشد.
این رویکرد نیز مانند رویکرد تهاجمی ساختارگراست و معتقد است که هرج و مرج نظام بینالملل ناشی از ساختار آن است. آنان بر خلاف رویکرد تهاجمی معتقد به رد کامل مفهوم اعتماد در روابط امنیتی نیستند و اصلاً ماهیت این رویکرد خود اعتمادساز است. این رویکرد در زمینه «کاهش احتمال جنگ» از طریق اتخاذ رویکردهای دفاعی و عدم بروز رفتارهای تهاجمی سعی در اعتمادسازی دارد و در حالت «کاهش احتمال شکست» بالا بردن قابلیتهای دفاعی و مسلح کردن خود را پیشنهاد میکند.
نظریه تهاجم ـ دفاع معتقد است که در سیاست بینالمللی آسانی نسبی حمله و دفاع اغلب در ایجاد بیثباتی و جنگ نقش مهمی ایفا میکند. لذا تفوق تهاجم، موجب تهدید آمیز تلقی گردیدن امکانات دیگران خواهد شد ولی در حالت تفوق تصور دفاع، نگرانیهای مربوط به تغییرات قوای نظامی کاهش مییابد. یا به عبارت دیگر وقتی تهاجم غلبه داشته باشد جنگ و برخورد بینالمللی محتملتر است؛ در حالی که وقتی دفاع غلبه داشته باشد صلح و همکاری محتملتر میشود.
از دلایل قابل توجه بودن این نظریه، رد انتساب رقابتهای امنیتی دولتها به ماهیت ساختار نظام بینالملل است. از سوی دیگر به جای تکیه بر قدرت خام بر تهدیدات متکی است. یعنی کشورها بیشتر خواهان امنیت هستند؛ لذا زمانی مهاجم میشوند که مورد تهدید واقع شوند و تعادل بین حالت تهـــاجم ـ دفاع عامل اصلی تعادل امنیتی است.
الگوی اصلی نظریه تهاجم ـ دفاع تنها تغییرات فناوری نظامی را به عنوان علت تغییر تعادل میان تهاجم و دفاع میپذیرفتدر حالی که عدهای دیگر به هنگام عملیاتی کردن آن مفاهیمی از قبیل جغرافیا، ملیگرایی، محبوبیت رژیم، دکترین نظامی و وابستگی متقابل اقتصادی را بدان افزودند. اما هوادارن الگوی اصلی با تأکید بر نظر خود یعنی تعادل از طریق فناوری نظامی سه استدلال برای دفاع از عدم گسترش دامنه مفاهیم این نظریه ارایه میدهند.
اول آنکه از نگاه ایشان فناوری تنها عاملی است که از سوی تمامی صاحبنظران این نظریه مطرح شده است. دوم آنکه عواملی از قبیل ملیگرایی یا محبوبیت رژیم که از ویژگی جامع بودن در بین تمامی بازیگران برخوردار نیستند، اعتبار این نظریه در بین اندیشه ساختارگرایان را خدشهدار میسازند، در حالی که این رویکرد خود را در نظریههای ساختاری تا حدودی سهیم میداند (چراکه بر آثار جنگ به عنوان متغیر مستقل تأکید دارد) ولی فناوری برای همه کشورها فرصتها و محدودیتهای مشابه ایجاد میکند. سوم آنکه الگوی اصلی سادهتر و قابل فهمتر است.
اما قطعاً با تکیه بر سادهتر شدن موضوع نباید از این حقیقت که برخی مسایل را بدون در نظر گرفتن عوامل متعدد نمیتوان فهم کرد، چشمپوشی کنیم.
برای مثال در نقش رژیمهای مردمی برای دفاع امروزه وضع به گونهای است که پیروزی بر رژیمهای مردمی دشوارتر از غلبه بر رژیمهای غیرمردمی است؛ هر چند در سدههای گذشته بر عکس زمان حاضر حکومتهای مردمی نیروی بیشتری برای تهاجم در اختیار داشتهاند. رژیمهای مردمی بهتر میتوانند شهروندان خود را برای مقاومت چریکی در مقابل متجاوزان سازماندهی کنند و پیروزی دشمن را دشوار سازند؛ در حالی که رژیمهای غیرمردمی نسبت به هرگونه براندازی یا انقلاب ملهم از خارج آسیبپذیرتر هستند .
▪ از لحاظ جغرافیایی نیز چندین عامل باعث دشوار شدن پیروزی در جنگ (به عنوان عامل اصلی غلبه حالت دفاع) میشود از قبیل:
- مرزهای ملی مشرف به اقیانوسها، کوهها، رودخانههای عریض، بیابانهای شنی و جنگلها و کوهها که محیط مناسبی برای عملیاتهای چریکی هستند؛
- موانع ساختگی در امتداد مرزها مثل مناطق نامنظم شهری؛
- مناطق حایل مثل دولتهای بی طرف یا مناطق خلع سلاح شده؛
- بزرگی یک کشور و قرار داشتن منابع و صنایع در عمق آن.
- نظامهای امنیتی نیز در سه حالت رویکرد دفاع محور را تقویت میکنند که شامل سیستمهای امنیت دستهجمعی، اتحادهای دفاعی و توازن رفتار دولتهای بیطرف میشود. این سه رویکرد با اضافه کردن متحدان به طرف مدافع، غلبه را مشکل میسازند.
البته رفتار موازنه کننده سختتر از اتحاد دفاعی است. موازنه کنندهها برای رفع هژمون منطقهای میانجی میشوند. از سوی دیگر دست دولتهای کوچک برای تجاوز باز است و موازنه کنندهها به آنها کاری ندارند. در ضمن اگر یک دولت به ائتلاف بپیوندد پیروزی در جنگ آسان تر میشود.
در مجموع با بررسی تاریخی مشخص میشود که امنیت جمعی هرگز مؤثر و کارآمد نبوده است؛ اما اتحادهای دفاعی زیادی که آمدند و رفتند توانستند موانعی بر سر راه پیروزی در جنگ را پدید بیاورند. رشد و افول رفتار موازنهگرانه، با رشد و افول آمریکا و بریتانیا همگام بود؛ چراکه با رشد این دو و تمایلاتشان برای غلبه بر قدرتهای قارهای، فتح و پیروزی دشوار میشد ولی با ضعف آنها قدرتهای قارهای میتوانستند به گسترش قلمرو خود بپردازند و امنیت دول را در فضای ناامنی قرار دهند .
شناخت وضعیت تهاجمی یا تدافعی از سوی یک بازیگر طبق آنچه از تعاریف فوق قابل استنتاج است یک امر ذهنی ـ عینی است. این ترکیب ذهن و عین خطای در پیشبینی را محتمل میسازد. یعنی فهم وضعیت غالب ناشی از چیزی است که تصور میشود نه واقعیت. این مسأله و مشکلات ناشی از عدم قطعیت را میتوانیم در روابط دنیای امروز به خوبی مشاهده کنیم. امروزه شاهد آن هستیم که قدرت برتر با ابزارهای انحصاری خود میتواند به گونهای بر این تصور اثر بگذارد. برای مثال وقتی دولتها فکر میکنند که حالت تدافعی غلبه دارد چندان فعالیتی در جهت نجات دیگران از تجاوز انجام نخواهند داد؛ زیرا هر دولت انتظار دارد بتواند حتی اگر دیگران مورد تهاجم واقع شوند به تنهایی از خود دفاع نماید. لذا متجاوزان و دولتهای ستیزهجو میتوانند همواره قربانیان خود را به ترتیب مورد حمله و تهاجم قرار دهند که بسیار آسانتر از شکست دادن یک ائتلاف متحد است .
از سوی دیگر نخستین تهدید علیه امنیت قدرتهای بزرگ در عصر مدرن خودشان هستند. بزرگترین تهدید آنها در تمایل آنها به بزرگنمایی خطراتی است که با آن مواجه هستند و نیز در گرایش آنها به واکنش به تهدیدها از طریق ستیزهجویی متقابل نهفته است.
در الگوی اصلی این نظریه یکی از عوامل اصلی غلبه حالت تهاجم بر دفاع و بر هم خوردن تعادل این دو، تصور پیروزی آسان در جنگ است. پدید آمدن این وضعیت موجب بروز چندین حالت در روابط بین بازیگران خواهد شد[i] (عوامل دهگانه) که عبارتند از:
توسعهطلبی فرصتطلبانه، توسعهطلبی دفاعی، توسعهطلبی واکنشی، مطلوبیت ضربه اول، خطر جنگ پیشگیرانه، اقدامات برگشت ناپذیر، شکست مذاکرات، پنهانکاری، مسابقه تسلیحاتی و تسلط تهاجم.
وقتی غلبه آسان باشد احتمال جنگ نیز بیشتر خواهد شد و توسعهطلبی فرصتطلبانه حتی توسط قدرتهای متوسط نیز دنبال خواهد شد؛ بنابراین دولتها کمتر احساس ناامنی کرده و به سوی توسعهطلبی دفاعی گام برخواهند داشت. ناامنی بیشتر، دولتها را به مقاومت شدیدتر در برابر توسعهطلبی دیگران وا خواهد داشت و منجر به توسعهطلبی واکنشی خواهد شد. افزون شدن مزایای ضربه اول باعث تقویت خطر حملات پیشگیرانه و آسانی تهاجم باعث افزایش فرصتها و آسیبپذیریهای امنیتی خواهد شد؛ در نتیجه خطرات جنگ پیشگیرانه را افزایش خواهد داد؛ دولتها عمدتاً به سیاستها و اقدامات برگشت ناپذیر مبادرت خواهند کرد. سیاستهایی که به مثابه خراب کردن پلهای پشت سر است؛ بنابراین احتمال جنگ افزایش خواهد یافت. دولتها کمتر با آمادگی مشترک به مذاکره میپردازند، لذا مذاکرات همواره به شکست انجامیده و اختلافات لاینحل باقی میماند. تمایل به پنهانکاری سیاستهای دفاعی افزایش مییابد که همین خطر محاسبات و اشتباهات غلط را افزایش میدهد؛ مسابقه تسلیحاتی سریعتر و سختتر از آنچه که بتوان آن را کنترل کرد اتفاق خواهد افتاد که خود، جنگهای بازدارنده و مبتنی بر محاسبات غلط را افزایش خواهد داد. آسانی غلبه منجر به غلبه رویکردهای تهاجمی بر دکترینهای امنیت ملی خواهد گردید و همین امر زمینه لازم برای جنگ را فراهم میآورد.
از سوی دیگر غلبه حالت تهاجم منجر به پدید آمدن رابطه کنش ـ واکنش شدید (در مقابل حالت عادی کنش ـ واکنش) میشود. در حالت غلبه حالت تهاجم، دولتها بیشتر در حفظ اسرار نظامی خود میکوشند. این رویداد سبب میشود دولتها تسلیحات خود را به طور خردمندانهای فراتر از معمول افزایش دهند. یعنی دولتها حاصل کوششهای دفاعی خود را بر اساس بدترین برآوردها نسبت به توانمندیهای نظامی دشمن به دقت میسنجند، با این استدلال که هزینه کمتر از حد لازم در امور دفاعی ویرانگر است در حالی که هزینههای بیشتر صرفاً اسرافکارانه است. این وضعیت به ارتشهای ملی اجازه میدهد اطلاعات دفاعی را بیش از پیش تک قطبی و انحصاری کنند. لذا با عنایت به اینکه ارتشها مایلند تهدیدها را بزرگنمایی کنند - در شرایطی که ارتشها اطلاعات انحصاری در اختیار دارند که فقط به خودشان امکان ارزیابی تهدیدها را میدهد ـ دولتها هزینههای دفاعی خود را بدون دلیل بیش از حد افزایش میدهند که در نهایت رابطه کنش و واکنش شدید را پدید میآورند.
به علاوه، پنهانکاری به نوبه خود یک عامل اساسی جنگ است. این ویژگی میتواند دولتهای متخاصم را به ناچیز انگاشتن قابلیتهای یکدیگر رهنمون شود و باعث گردد دولتهای متخاصم بر اساس خوشبینی دروغین در مورد برتری بلامنازع خود بر دشمن، اشتباهاً وارد جنگ شوند. اقدامات مرموزانه میتواند حمله غافلگیرانه را آسان کند. این وضعیت با به تأخیر انداختن واکنش دولتها در مقابل بسیج و آمادگی نظامی دیگران، آسیبپذیریها و فرصتهای جدید را به روی دولتها میگشاید. این رویداد، خطر وقوع جنگ پیشگیرانه را افزایش میدهد.
پنهانکاری با محدود کردن چرخه مشورت با کارشناسان و نخبگان علمی، ضریب اشتباهات در سیاستگذاریها را افزایش میدهد و این امر خطر اتخاذ سیاستهای معیوب و آزمون نشده را بالا میبرد. پنهانکاری با دشوار کردن تعهد به توافقات، از برقراری پیمانهای کنترل تسلیحات ممانعت به عمل میآورد.البته دولتها میتوانند از طریق عملیاتهای نظامی در زمان جنگ نیز موازنه تهاجم ـ دفاع را تغییر دهند. عملیاتهای تجاوزكارانه میتوانند مواضع دفاعی كلیدی دشمن را نابود سازند و عملیاتهای متهورانه میتوانند مواضع دفاعی نیروهای خودی را در معرض خطر قرار دهند. بنابراین سیاستگذاران بیفكر و سطحینگر در زمان جنگ میتوانند بار دیگر باعث غلبه حالت تهاجم در صحنه جنگ شوند. همانگونه كه مك آرتور با حمله به رودخانه یالو در جریان جنگ كره امكان تهاجم چینیها را پدید آورد.
اما همانطور كه گفته شد تمامی واضعین نظریه تهاجم ـ دفاع بر اینكه فناوری عامل یا متغیر اساسی در تحلیل تعادل تهاجم ـ دفاع میباشد اتفاق نظر كامل دارند. از سوی دیگر صاحبنظران بر اینكه فناوری در زمانها و مكانهای مختلف مزیت بخش تهاجم یا دفاع خواهد بود اصرار میورزند. در خصوص شاخصسازی برای فناوریهای مرتبط به دفاع یا تهاجم به نظر میرسد كه فناوریهای مرتبط با تحرك به نفع تهاجم و فناوریهای مرتبط با قدرت آتش به نفع دفاع است .
البته این تقسیمبندی كاملاً نسبی است ولی برای ارزیابی نظریه تهاجم ـ دفاع مناسب و مفید است.
▪ در این زمینه اگر سیر تاریخی موازنه تهاجم ـ دفاع را مورد بررسی قرار دهیم، چندین دوره را به شرح زیر میتوان استنباط نمود :
- در اواخر قرون وسطی دژهای نظامی و سواره نظام باعث سیطرهٔ ساز و كار دفاعی شد.
- توپخانههای نظامی استحكامات را آسیبپذیر ساخت و دوباره قدرت تهاجم را بهبود بخشید.
- در سدههای هفدهم و هجدهم تكنیكهای نوین تسلیح و تجهیز، نیروی دفاعی را تقویت نمود.
- بعد از آن ارتش تودهای فرانسه با قدرت تحرك بالا تهاجم را احیا كرد.
- با روی كار آمدن محافظهكاری در فرانسه و اروپا حكومتهای مردمی دفاع را تشویق میكرد.
- در قرن ۱۹ كه اروپا دمكراتیزه شد، ارتشهای تودهای بزرگ به میدان آمدند و دفاع افول كرد.
- در جنگ جهانی اول مسلسل، سنگر و راهآهن و ... مزیت دفاعی ایجاد كردند.
- در ۱۹۱۹ تا ۱۹۴۵ ارتشهای مكانیزه بار دیگر تهاجمی شدند.
- سلاحهای هستهای حرارتی بار دیگر قدرت دفاع را احیا كردند.
۲) پیش بینیهای نظریه تهاجم ـ دفاع
پیشبینیهای این نظریه در دو رده كلی «اولیه» و «تبیینی» قابل گروهبندی است. پیشبینیهای اولیه از فرضیه اصلی این نظریه كه وقتی پیروزی در جنگ آسان باشد، احتمال وقوع جنگ بیشتر میشود بر میآید. سه پیشبینی اولیه از این منظر قابل ارایه است:
- در دورههایی كه فتح آسان است یا باور دولتها این گونه است، جنگ شایعتر خواهد بود.
- دولتهایی كه فرصتهای تهاجمی یا آسیبپذیریهای دفاعی بیشتری دارند یا بر این باور هستند پیش از سایر دولتها آغازگر جنگ خواهند بود.
- یك دولت در زمانی آغازگر و ادامه دهنده جنگ خواهد بود كه فرصتهای تهاجمی بیشتر یا توانمندیهای دفاعی بیشتر داشته باشد یا گمان آن را داشته باشد. (شاهد مثال بررسی تاریخ اروپا، چین و آمریكا)
- اما در پیشبینیهای تبیینی این فرض مسلم انگاشته میشود كه غلبه حالت تهاجمی به سبب علل دهگانه به جنگ میانجامد. در مجموع دو مورد كلی از این پیشبینی استنتاج میشود:
- پدیدههای دهگانه در دورههایی كه حالت تهاجمی غالب است یا تصور آن وجود دارد بیشتر خواهد بود.
- دولتهایی كه فرصتهای تهاجمی یا آسیبپذیریهای دفاعی دارند یا تصور آن را دارند با قوت بیشتری در پی سیاستهایی هستند كه عوامل دهگانه را تحقق میبخشد[ii].
۳) مزایای تئوری تهاجم ـ دفاع
مزایای این تئوری از چند جنبه قابل بررسی است:
اول آنكه، ویژگیهای یك تئوری خوب را داراست؛ زیرا دارای سه عنصر است كه به تئوری قدرت تشریح بالایی اعطا میكند. دوم آنكه مفروض تئوری كه تغییر عینی و ذهنی در تعادل تهـاجم ـ دفاع است دارای تأثیر بسیاری است. عنصر دوم حوزههای رفتاری متنوعی را پوشش میدهد كه شامل سیاست نظامی، سیاست خارجی و دیپلماسی بحران است و تعداد زیادی از علل جنگ را پوشش میدهد. عنصر سوم اطلاقپذیری آن به جهان واقعی است كه اگر مفروض بگیریم كه برتری ذهنی تهاجم علت جنگ باشد تئوری تهاجم ـ دفاع بخش گستردهای از تاریخ بینالملل و جنگهای صورت پذیرفته را توضیح میدهد.
دوم آنكه، این تئوری سودمندی توصیهای زیادی دارد. از بررسی و آزمون پیشبینیهای نظریه تهاجم ـ دفاع میتوان فهمید كه اگر سیطره حالت تهاجم خطرناك است باید سیاستهایی را برای كنترل آن دنبال كرد. دولتها باید نیروهای نظامی خود را در موقعیتهای تدافعی قرار دهند و توافقنامههای كنترل تسلیحات برای محدود كردن نیروهای تهاجمی امضا كنند. همچنین دولتها باید در پی تقویت اتحادهای دفاعی برآیند. از سال ۱۹۴۹ تضمینهای امنیتی آمریكا در اروپا و آسیا هرگونه تعرض و پیروزی در جنگ را بسیار دشوار كرده است.
سوم آنكه، علیرغم آنكه سؤالات زیادی را بیجواب میگذارد ولی كاملاً راضی كننده است و برای كشف ریشههای پدیدههای مداخلهگر و تسریع كننده جنگ توضیح سادهتری را ارایه میدهد.
۴) مشكلات نظریه تهاجم ـ دفاع
۴-۱) عدم امكان ارزیابی تطبیقی
در این نظریه صرفاً از یك طریق ارزیابی خالص تطبیقی در خصوص فناوریهای مختلف میتوان تشخیص داد كه آیا غلبه با تهاجم است یا دفاع (Glaser, ۲۰۰۳: ۸۱)، در حالی كه برخی از جنبههای این موضوع نامحسوس و صرفاً پس از یك دوره تاریخی قابل كشف است؛ لذا امكان انجام یك ارزیابی خالص تطبیقی وجود ندارد.
۴-۲) دومین انتقاد به ناتوانی این نظریه در تمایز میان سطوح مختلف جنگ باز میگردد
یعنی از یكسو نظریهپردازان این حوزه، با توجه به فناوری سطوح عملیاتی را مورد نظر قرار دادهاند، اما پیشبینیهایی كه با استفاده از این نظریه به عمل میآورند برای سیاستگذارن حوزه راهبردی عالی، ارایه طریق میكند (Luttwak, ۲۰۰۱: ۴۴۲-۵۹۸). این در حالی است كه جنگ در سه حوزه تاكتیكی، عملیاتی، راهبردی و راهبرد عالی صورت میگیرد. این مسأله از این جهت اهمیت دارد كه برای مثال یك اقدام نظامی كه در یك سطح تهاجمی فرض میشود ممكن است در سطح بالاتر تدافعی به حساب بیاید.
۴-۳) غفلت از ابعاد سیاسی جنگ
سومین انتقاد غفلت این نظریه از ابعاد سیاسی جنگ است. منتقدان اذعان دارند كه نظریه تهاجم ـ دفاع سلاح را عامل تعیین كننده جنگ میداند و بر نقش وسایل جنگی در تعیین رفتار سیاسی اشاره دارد، در حالی كه اهداف یك منازعه مسلحانه، اهدافی سیاسی است و نیروی نظامی وسیله تحقق آن اهداف میباشد.
۴-۴) اشكال چهارم رد یكی از مفروضات این نظریه است
منتقدان ادعا دارند این مسأله كه تهاجم منجر به بیثباتی بینالمللی میشود و دفاع منجر به صلح درست نیست. چه بسا كه كشورهای مهاجم در نهایت مجبور خواهند شد كه برای حفظ قلمرویی كه با تهاجم كسب كردهاند اقدامات دفاعی را برگزینند و چه بسا كه اقدامات دفاعی یك كشور منجر به عكسالعمل پیشگیرانه كشورهای مقابل شود.
لكن همانگونه كه مشخص است این ایرادات بیشتر به نگاه سنتی و تكبعدی این نظریه وارد است و افزدون مؤلفههای جدید میتواند تا حد زیادی این ایرادات را پاسخ بگوید.
۵) تبیین رفتارهای سیاسی ـ نظامی محمدرضا شاه بر اساس نظریه تهاجم ـ دفاع
از مطالبی كه ذكر شد معلوم گشت كه از عوامل مؤثر بر سیاستهای یك كشور واقعیتهای ذهنی و عینی است. همچنین میتوان با بررسی عوامل دهگانه در رفتار یك كشور، رویكرد تهاجمی یا تدافعی مسؤولان را كشف نمود و پیشبینیهایی را نیز انجام داد. در این بخش از مقاله میخواهیم با بررسی عوامل مؤثر عینی و ذهنی بر روی سیاستهای اتخاذ شده محمد رضا شاه پهلوی با این فرض كه وی مؤثرترین فرد در سیاستهای نظامی كشور بوده است و همچنین كشف عوامل دهگانه در رفتار وی به بررسی شرایط آن روزگار پرداخته و پیشبینی نماییم كه در صورت عدم وقوع انقلاب اسلامی چه حوادثی ممكن بود رخ دهد و یا چه حوادثی در دوران انقلاب اسلامی ناشی از سیاستهای اتخاذ شده در روزگار شاه پهلوی بوده است.
در ابتدا الگوی اصلی نظریه تهاجم ـ دفاع كه صرفاً به فناوری نظامی میپردازد را مورد بررسی قرار میدهیم. همان طور كه گفته شد در این رویكرد در وضعیت دوران مطالعه (چراكه بر حسب تاریخ نتایج متفاوتی بروز كرده است) تسلیحات همراه با تحرك، تهاجمی و تسلیحات متكی بر قدرت آتش، تدافعی قلمداد میشوند. لذا با بررسی سیاستهای تسلیحاتی محمدرضا شاه میتوان نوع برداشت ذهنی را كه رفتار وی پدید میآورده است كشف نمود. محمدرضا شاه در زمینه تأمین تسلیحات برای ارتش خود اتكای بسیار زیادی به غرب و خصوصاً آمریكا داشت؛ چراكه از یك سو برای كشورهای تأمین كننده تسلیحات این اقدام نوعی نفوذ در سیاستهای داخلی و خارجی كشور دریافت كننده به حساب میآید و از سوی دیگر برای جلوگیری از نفوذ شوروی در ایران بوده است.
لذا از سال ۱۳۲۶ با ارایه اعتبار ۵۱ میلیون دلاری این روند آغاز شد. در عرض سه سال نیروی هوایی ایران قدرت جنگی خود را ۵ برابر كرد (لطفیان،۱۳۸۰: ۱۴۵). در اوایل سال ۱۳۴۹ ایران یك سفارش چند میلیون دلاری برای سیستم ارتباطی و حفاظتی به شركت «ماركونی رادار سیستم» داد. سفارش چنین سیستمهای مجهزی كه از آخرین دستاوردهای صنعت هواپیماسازی و تكنولوژی آمریكا بود، خود دلیلی بر این واقعیت است كه دولت ایران تصمیم داشت حیطه قدرت نیروی هوایی ایران را خارج از محدوده هوایی كشور تا خلیج فارس و اقیانوس هند توسعه و گسترش دهد(علیرضا ازغندی، ۱۳۷۶، ص۳۳۹). در بهمن ۱۳۵۰ بزرگترین معامله تسلیحاتی بین ایران و آمریكا صورت گرفت. این سفارش ۲ میلیارد دلاری جهت خرید ۳۰۰ هواپیمای شكاری و بمبافكن، ۵۰ هواپیمای حمل و نقل و ۵۰۰ بالگرد مدل كبرا كه برای پرواز در شب و مجهز به موشكهای هواـ زمین بود، تخصیص داده شد(ازغندی، ۱۳۷۶: ۳۴۲). البته آمریكاییها تنها تأمین كننده تسلیحات برای ایران نبودند چراكه انگلیسیها وسایل نقلیه سنگین و تانكهای چیفتن به ایران میفروختند، فرانسویها تجهیزات نیروی دریایی و ناوچههای جنگی برای ایران میساختند و آلمانیها نیز مشغول بستن قراردادهایی برای ساختن زیردریایی برای ایران بودند؛ حتی روسها نیز با ارایه اتومبیلهای زرهپوش و وسایل نقلیه سبك و كامیون و تجهیزات توپخانه سهمی را ایفا كردند.
سطح فناوری تسلیحاتی كه توسط آمریكا ارایه میشد بسیار حایز اهمیت است كه خصوصاً پس از اجرای دكترین نیكسون و تبدیل شدن ایران به ژاندارم منطقه تشدید شد.
با بررسی طیف تسلیحاتی كه مورد علاقه شاه بوده است میتوان نوعی توسعهطلبی و میل به گردنكشی فراتر از حیطه داخلی را در آن دید كه از نشانههای بارز آن مداخلات شاه در خارج از ایران بوده است.
اما اگر بخواهیم از توجه صرف به فناوری نظامی به عنوان عامل تعیین كننده تعادل تهاجم یا دفاع كمی پا را فراتر بگذاریم میتوانیم به نقش رژیمهای مردمی و نظامهای امنیتی نیز توجه نماییم. همانطور كه گفته شد اتكا به مردم و كسب مشروعیت از آن، بیشتر برای كشورهایی كه رویكرد دفاعی دارند حایز اهمیت است. رژیمهای مردمی بهتر میتوانند شهروندان خود را برای مقاومت چریكی در مقابل متجاوزان سازماندهی كنند. با بررسی دوران محمدرضا شاه میتوان به این نتیجه رسید كه شاه كمترین توجه را به جلب نظر مردم داشته است.
این مسأله خود نشان از رویكرد تهاجمی محمدرضا است. اما در بحث نظامهای امنیتی كه به عنوان راهكاری برای تقویت مناسبات دفاعی و جلب اعتماد مؤثر شناخته شده است باید توجه داشت كه محمدرضا در پیمان بغداد در سال ۱۳۳۴ با اتكای به آمریكا حضور یافت. ولی مرور زمان مشخص ساخت كه این پیمان نه بر اساس نیازهای كشورهای عضو، بلكه برای كمك به منافع كشورهای دیگر پدید آمده است و بیفایدگی آن پس از طی مدتی معلوم گشت و لذا به عنوان عاملی برای غلبه حالت دفاعی نمیتوان بدان استناد كرد.
در توضیح اقدامات توسعهطلبانه شاه باید گفت پس از آنكه توجه سیاست امنیتی كشور از شمال و برخورد با شوروی به منطقه خلیجفارس و مرز با عراق كشیده شد، شاه بیشتر نیروهای خود را در جنوب مستقر ساخت. در سال ۱۳۵۳ ایران و عراق پس از دوره طولانی كشمكش[iii] ناگهان قرارداد الجزایر را امضا كردند و با كم شدن مقداری از نگرانیهای شاه از مرزهای با عراق، بیشتر نیروها در جنوب مستقر شدند كه با اعتراضهای مكرر و رسمی اغلب حكومتهای عرب مواجه گشت. خصوصاً این اعتراضها با انتقال نیرو به جزایر ایرانی ابوموسی، تنب كوچك و بزرگ تشدید شد كه مناطق مهمی برای استقرار پایگاههای نظامی بودند. این عمل آغازگر سایر عملیاتهای منطقهای بود كه توسط آنها ارتش نیرومند ایران میخواست از تهاجم و مداخله خارجی، به ویژه مداخله مستقیم یا غیرمستقیم شوروی در منطقه خلیجفارس جلوگیری نماید.
در دهه ۱۹۷۰ دو بار شاه به كشورهای عمان و پاكستان جهت چیرگی بر شورشهای داخلی كمك نظامی اهدا كرد تا ایران را به عنوان قدرت نظامی برتر منطقه معرفی نماید. از سوی دیگر ایران در بازیهای جنگی تحت نظارت سنتو مشاركت داشت. اگرچه به مرور زمان از اهمیت سنتو كاسته شد ولی تمرینهای نظامی سالانه آن، آموزش مفیدی برای نیروهای ایرانی بود. شاه همچنین در عملیاتهای پاسداری از صلح سازمان ملل با اعزام یك گردان به منطقه جولان نیز مشاركت كرد (لطفیان، ۱۳۸۰: ۱۰۳).
● نتیجهگیری
در پایان اگر مفروض بگیریم كه سیاستهای محمدرضا شاه بیشتر حالت تهاجمی داشته است میتوانیم عوامل دهگانه را در سیاست كشور مشاهده نماییم. در مدت زمان پادشاهی وی ما شاهد توسعهطلبی وی در خارج از مرزهای كشور و دخالت در امور منطقه هستیم كه این توسعهطلبی موجب بروز واكنشهایی در كشورهای همسایه شد و میتوان رویكرد عراق برای شروع جنگ با ایران و نادیده گرفتن پیمان الجزایر را به نوعی توسعهطلبی دفاعی ناشی از اقدامات شاه ایران دانست. بدین معنا كه با احساس خطری كه عراق از توسعهطلبیهای محمدرضا شاه و تلاش وی برای ایفای نقش ژاندارم منطقه داشت، نه تنها این كشور توسعهطلبی دفاعی و واكنشی را از خود نشان داد، بلكه مترصد فرصتی بود تا بتواند با اقدام به جنگ پیشگیرانه و وارد نمودن ضربه اول در فرصت مقتضی تلافی نماید، كه وقوع انقلاب اسلامی و نابسامانی ایران پس از انقلاب این فرصت را در اختیار عراق قرار داد تا با تصور اینكه پیروزی وی در جنگ آسان خواهد بود به ایران حمله نماید.
از سوی دیگر ما شاهد دستگاه امنیتی و اطلاعاتی وسیع شاه و تلاش جنونآمیز وی برای خرید تسلیحات هستیم كه این اقدامات مسابقه تسلیحاتی را در منطقه پدید آورد و موجب شد كه كشورهای منطقه با توسل به یكی از قطبهای غرب و شرق تلاش نمایند تا قدرت دفاعی و تهاجمی خود را افزایش دهند و لذا تا سالها شاهد تسلط تهاجم در این منطقه و بروز جنگهای متعدد بین كشورهای منطقه هستیم.
در نهایت باید گفت این نظریه هرچند از نظر سادهسازی مفاهیم و كشف مؤلفههای مؤثر بر یك رخداد، تحلیل رضایتبخشی را ارایه میكند ولی برای فرار از ایراداتی كه به این نظریه پوزیتویستی وارد است لازم است تا نگاهی تركیبی و خارج از چارچوب سنتی به مسایل داشته باشیم.
نویسنده:حمید هاشمی
[۱] دانشجویکارشناسی ارشد معارفاسلامی و علومسیاسی گرایش روابطبینالملل، ورودی ۱۳۷۸، دانشگاه امام صادق(ع)
۱- برای مطالعه بیشتر در خصوص پیامدهای تعادل به نفع تهاجم نگاه کنید به:
Stephen Van Evera, “Offence – Defense and The Causes of War”, pp.۵۵-۹۳
۲- جهت آزمودن صحت این پیشبینیها رجوع کنید به: استفن ون اورا، همان، ص ۸۷.
۳- برای کسب اطلاعاتی بیشتر رجوع کنید به:
دیگار، ژان پیر (۱۳۷۷)، ایران در قرن بیستم: بررسی اوضاع سیاسی، اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی ایران در یکصد سال اخیر؛ برگردان عبدالرضا (هوشنگ) مهدوی، نشر البرز، صص ۱۸۷-۱۸۸ .
فهرست منابع و مآخذ:
۱- ازغندی، علیرضا(۱۳۷۶)، روابط خارجی ایران (۱۳۵۷ – ۱۳۲۰)، تهران: نشر قومس.
۲- استفن ون اورا (بیتا)، تهاجم ـ دفاع و علل جنگ، ترجمه سید محمد کمال سروریان، فصلنامه راهبردی، شماره ۳۸.
۳- عبداللهخانی، علی(۱۳۸۳)، نظریههای امنیت: مقدمهای بر طرحریزی دکترین امنیت ملی(۱)، تهران: ابرار معاصر تهران.
۴- لطفیان، سعیده(۱۳۸۰)، ارتش و انقلاب اسلامی ایران، انتشارات مرکز اسناد انقلاب اسلامی ایران، چاپ اول.
۵- Luttwak, Edward and Stuart L.Kohel,(۲۰۰۱), “The Dictionary of Modern War” pp.۴۴۲-۵۹۸.
۶- Glaser,(۲۰۰۳) “What is the Offence – Defense Balance and Can We Measure it?” pp.۶۱-۶۳.
۷- Lieber, Keir A.,(۱۹۹۹) “Grasping the Technological Peace: The Offence – Defense Balance and International Security”, pp.۷۷-۷۸.
۸- Jervis, Robert, (۲۰۰۱) , pp.۱۹۴-۱۹۶.
۹- Van Evera, Stephen,(۲۰۰۱) “Offence – Defense and The Causes of War”, pp.۵۵-۹۳.
منبع:فصلنامه رهآورد سیاسی، شماره ۱۵
[۱] دانشجویکارشناسی ارشد معارفاسلامی و علومسیاسی گرایش روابطبینالملل، ورودی ۱۳۷۸، دانشگاه امام صادق(ع)
۱- برای مطالعه بیشتر در خصوص پیامدهای تعادل به نفع تهاجم نگاه کنید به:
Stephen Van Evera, “Offence – Defense and The Causes of War”, pp.۵۵-۹۳
۲- جهت آزمودن صحت این پیشبینیها رجوع کنید به: استفن ون اورا، همان، ص ۸۷.
۳- برای کسب اطلاعاتی بیشتر رجوع کنید به:
دیگار، ژان پیر (۱۳۷۷)، ایران در قرن بیستم: بررسی اوضاع سیاسی، اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی ایران در یکصد سال اخیر؛ برگردان عبدالرضا (هوشنگ) مهدوی، نشر البرز، صص ۱۸۷-۱۸۸ .
فهرست منابع و مآخذ:
۱- ازغندی، علیرضا(۱۳۷۶)، روابط خارجی ایران (۱۳۵۷ – ۱۳۲۰)، تهران: نشر قومس.
۲- استفن ون اورا (بیتا)، تهاجم ـ دفاع و علل جنگ، ترجمه سید محمد کمال سروریان، فصلنامه راهبردی، شماره ۳۸.
۳- عبداللهخانی، علی(۱۳۸۳)، نظریههای امنیت: مقدمهای بر طرحریزی دکترین امنیت ملی(۱)، تهران: ابرار معاصر تهران.
۴- لطفیان، سعیده(۱۳۸۰)، ارتش و انقلاب اسلامی ایران، انتشارات مرکز اسناد انقلاب اسلامی ایران، چاپ اول.
۵- Luttwak, Edward and Stuart L.Kohel,(۲۰۰۱), “The Dictionary of Modern War” pp.۴۴۲-۵۹۸.
۶- Glaser,(۲۰۰۳) “What is the Offence – Defense Balance and Can We Measure it?” pp.۶۱-۶۳.
۷- Lieber, Keir A.,(۱۹۹۹) “Grasping the Technological Peace: The Offence – Defense Balance and International Security”, pp.۷۷-۷۸.
۸- Jervis, Robert, (۲۰۰۱) , pp.۱۹۴-۱۹۶.
۹- Van Evera, Stephen,(۲۰۰۱) “Offence – Defense and The Causes of War”, pp.۵۵-۹۳.
منبع:فصلنامه رهآورد سیاسی، شماره ۱۵
منبع : خبرگزاری فارس
نمایندگی زیمنس ایران فروش PLC S71200/300/400/1500 | درایو …
دریافت خدمات پرستاری در منزل
pameranian.com
پیچ و مهره پارس سهند
تعمیر جک پارکینگ
خرید بلیط هواپیما
انتخابات مجلس ایران انتخابات مجلس شورای اسلامی انتخابات مجلس دوازدهم مجلس دوازدهم مجلس ستاد انتخابات کشور وزارت کشور رئیس جمهور دولت دولت سیزدهم
تهران زلزله هواشناسی سیل شهرداری تهران پلیس سازمان هواشناسی بارش باران وزارت بهداشت قتل آموزش و پرورش ازدواج
قیمت طلا قیمت دلار خودرو گاز قیمت خودرو بورس ایران خودرو هوش مصنوعی بانک مرکزی نمایشگاه نفت مالیات بازار خودرو
نمایشگاه کتاب نمایشگاه کتاب تهران کتاب تلویزیون سینمای ایران میراث فرهنگی فضای مجازی دفاع مقدس نمایشگاه بینالمللی کتاب تهران سریال مهران مدیری نمایشگاه بین المللی کتاب تهران
فلسطین رژیم صهیونیستی غزه آمریکا جنگ غزه حماس سازمان ملل رفح اوکراین نوار غزه افغانستان ترکیه
پرسپولیس فوتبال استقلال لیگ برتر سپاهان رئال مادرید لیگ برتر ایران باشگاه پرسپولیس بازی لیگ قهرمانان اروپا بایرن مونیخ باشگاه استقلال
ایلان ماسک تبلیغات اینترنت ناسا اپل فیبرنوری گوگل
فشار خون چاقی آسم کبد چرب زوال عقل