چهارشنبه, ۱۹ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 8 May, 2024
مجله ویستا


گزیده ای مطلوب اما نه کامل


گزیده ای مطلوب اما نه کامل
۱)
«نه مثل ساره ای و مریم، نه مثل آسیه و حوا
فقط شبیه خودت هستی، فقط شبیه خودت، زهرا(س)
اگر شبیه کسی باشی، شبیه نیمه شب قدری
شبیه آیه تطهیری، شبیه سوره اعطینا
شناسنامه تو صبح است، پدر: تبسم و مادر: نور
سلام ما به تو ای باران، درود ما به تو ای دریا
کبود شعله ور آبی، سپیده طلعت مهتابی!
به گل نشستن تو امروز: به خون نشستن تو فردا
بگیر آب و وضویی کن ز چشمه سار فدک امشب
نماز عشق بخوان فردا، به سمت قبله عاشور» [علیرضا قزوه]
گزیده اشعار «بانوی آینه ها» که به اهتمام کامران شرفشاهی شکل گرفته، یکی از نمودهای شعر آئینی پس از انقلاب اسلامی است که محور همه شعرهایش، طهارت و مظلومیت حضرت فاطمه(س) دختر پیامبر اسلام (ص) و همسر حضرت علی(ع) امام اول شیعیان و مادر امام حسن (ع) و امام حسین(ع)، ائمه شیعه پس از امام علی(ع) است. حضرت فاطمه (س) به عنوان الگوی بی بدیل زن شیعه، همیشه و در همه حال، یکی از محورهای شعر آئینی در طول تاریخ هزار و سیصد و چندین ساله این مذهب بوده و به دلیل حضور مؤثر وی درمقطع تاریخی پس از درگذشت پیامبر (ص) و رقم خوردن بخش مهمی از تاریخ اسلام توسط وی، همواره نام و خاطره او نمادی از مبارزه شیعی بوده است. شیعه، طی تاریخ هزار و سیصد و چندین ساله خود، همواره از چهار نماد و خاطره به وفور در ادبیات خود - برای توسعه روزافزون اش - استفاده برده؛
۱) طهارت و مظلومیت،
۲) عدل و جوانمردی،
۳) شهامت و ایثار
۴) عدالتی که حاصل از ظهور موعود است. حضرت زهرا(س)، امام علی (ع)، امام حسین(ع) و حضرت مهدی (عج)، الگوهای این نمادها هستند و در حوزه ادبیاتی که حول شخصیت دختر پیامبر (ص) شکل گرفته است، فدک [به عنوان زمینی که از سوی رسول الله (ص) به دخترش بخشیده شد و سپس ، پس از درگذشت اش ، از وی دریغ شد و به روایت مورخین شیعه، در دوران عباسی به کل ممالک اسلامی تعبیر شد]، درگذشت مظلومانه و تدفین شبانه اش، از محورهای روایی اصلی در شکل گیری شعرها و نثرهای شاعرانه در باره آن حضرت است. طبعاً این محورهای روایی معدود، برای ارائه نوگرایی،محتاج تجربه و تسلط و ایده هایی تازه اند تا مخاطب گمان نبرد که شاعران بسیار شعرهایی بسیار را رقم زده اندکه به دلیل محورهای روایی معدود، شبیه یکدیگرند. اتفاقی که اغلب، در شب های شعر و مجالس شعرهای آئینی شاهد آنیم؛ اما در مجموعه حاضر ، بخش قابل توجهی از آثار، از نحوه ارائه تازه ای برخوردارند که در برخی از نمودهای خود، درخشان اند و البته باید به این واقعیت نیز اشاره کرد که شعرهای حاضر در این مجموعه، متعلق به دوره زمانی کوتاهی نیستند و به همراه شعر شاعرانی که به هرحال کم سابقه محسوب می شوند، شعرهایی از دهه های پیش نیز به چشم می خورد. به عبارت دیگر، گزینش کامران شرفشاهی، گزینشی سه دهه ای است که شامل قالب های کلاسیک و نو است. در آثار کلاسیک، نوگرایی همچون خطی به چشم می خورد که از یک سو به شعر احمد عزیزی و از سوی دیگر به شعر علیرضا قزوه ختم می شود و باقی کلاسیک های نوگرا، در این مسیر، درآمد و شدند. در آثار قدمایی نیز ، این خط سیر از یک سو به حمید سبزواری و از سویی دیگر به مشفق کاشانی می رسد؛ در شعر نو اما، تنها یک پاره خط می بینیم که آغاز آن بهمن صالحی است، با شعری بسیار مشهور به نام «بانوی آب» که شعر آئینی دهه شصت را تحت تأثیر بسیار خود قرار داد و حتی اکنون - در دهه هشتاد - بسیاری از آن گرته برداری می کنند، گرچه نسل نو - اغلب - بهمن صالحی را به یاد نمی آورند؛ با این همه جای شعر در این گزینه خالی است و شعری دیگر - شعری کلاسیک و به همین نام از بهمن صالحی - جای آن را گرفته است.
۲)
«کوه آهسته گام بر می داشت
پیکر آفتاب بر دوشش
مثل آتشفشان خاموشی
کوه بود و غرور خاموشش
□□□
کوه می رفت و پا به پایش نیز
کاروان کاروان غم و اندوه
کوه می رفت و بر زمین می ماند
یک دماوند ماتم و اندوه
□□□
وقت آن بود تا در آن شب سرد
خاک، مهمان آفتاب شود
وقت آن بود سقف سنگی شب
خم شود بشکند خراب شود
□□□
کوه با آ فتاب نیمه شبش
سینه خاک راچراغان کرد
دور از آن چشم های نامحرم
عشق را زیر خاک پنهان کرد
□□□
ماه از کوه چهره می دزدید
تاب آن دشت گریه پوش نداشت
کوه سنگین و خسته بر می گشت
آفتابی به روی دوش نداشت
□□□
کوه می رفت و پشت نخلستان
با دلی داغدار گم می شد
کوه می رفت و خانه خورشید
در مهی از غبار گم می شد.‎/.» [سعید بیابانکی]
در مجموعه حاضر، آثاری چون شعر بیابانکی که بیشتر جنبه وصفی داشته باشند و روایی، اندک اند و اکثر شعرها، دلمشغول کلان روایت هایند که به دلیل معدود بودن محورهای روایی، در «سخنوری»، محدود و ایستا می شوند و اغلب، از برقراری ارتباط عاطفی با مخاطبان عام ناتوانند و لاجرم از تأثیرگذاری بر ناخودآگاه آنان [کاری که وظیفه اصلی شعر و ادبیات است] آثار سخنورانه، در بهترین حالت و تسلط گوینده بر ابزار کار خود، مطبوع مخاطبان خاص کلاسیک خوان، باقی می مانند و البته تأثیرگذاری ایدئولوژیکی چندانی نیز ندارند فقط مطبوع اند و اگر تسلط گوینده، در حد متوسط، متوقف شده باشد آن تأثیر مطبوع نیز در پیشگاه مخاطبان خاص، از میان می رود. در حالی که آثار روایی و توصیفی که اغلب از «شهود درجهان» مطلوب بهره برده اند، با تسلط گوینده [در حد متوسط ]بر ابزار کار خود، مطبوع هر دو گروه مخاطبان خاص و عام قرار می گیرند و برندگان واقعی این عرصه -در جذب مخاطب - اند.
اتکا به صرف سخنوری در شعر آئینی - بی هیچ تردیدی - اشتباهی است که به قطع ارتباط با مخاطبان اصلی این گونه شعر منجر می شود چون مخاطبان عام که علاقه شان به چنین شعرهایی در علاقه شان به مبانی ایدئولوژیک ریشه دارد، محتاج ارتباط آنی و عاطفی با این گونه آثارند؛ اما می توان پرسید: «اگر مخاطبان ، محتاج چنین ارتباطی با ناخودآگاه خویش اند، پس نوگرایی درچنین آثاری، به چه دلیل ، ضروری به نظر می رسد » و پاسخ شنید : «به دلیل ارتباط مستقیم چنین اشعاری با ناخودآگاه خواننده، تکرار، این ارتباط را قطع و ناخودآگاه را نسبت به خود عایق بندی می کند و به مرور زمان، کلمات ارزش اصلی خود را از کف می دهند؛ بنابراین شعر آئینی، محتاج نوگرایی ممتد برای نیل به اهداف ایدئولوژیک خویش است».
در دهه هشتاد، نوگرایی در این حوزه، روزافزون بوده با این حال هنوز به ظهور چهره ای ماندگار نینجامیده است و این عرصه نیز، همچون دیگر عرصه های شعر دو دهه اخیر، شاهد درخشش هیچ ستاره ای نبوده.
مهران رادین
منبع : روزنامه ایران