بپرسید چه رخ داده است

هرگاه می‌بینید شادمان نیستید و در عواطفی نظیر خشم یا کلافگی یا بی‌‌صبری یا نگرانی یا ناکامی یا هر اندیشه منفی دیگر گرفتار شده‌اید، لحظه‌ئی مکث کنید و از خود بپرسید: چه رخ داده است؟بکوشید دریابید چه چیز شما را از کانون وجودتان دور می‌کند.
وقتی بتوانید بگوئید:این اسمش خشم است یا این نگرانی است; آن‌گاه می‌دانید با چه چیز سروکار دارید. و این توانائی را پیدا می‌کنید که دریابید از چه چیز خشمگین یا درباره چه‌چیز نگران هستید. اغلب تشخیص این‌که چه‌چیز رخ داده است برای تسکین تنش و فشار کافی خواهد بود.
اگر خشمگین هستید، هرچه سریع‌تر به سراغ بالش‌هایتان بروید. یا خودتان را به‌ هوای آزاد برسانید و نفس‌های عمیق بکشید. یا از نور آفتاب محفوظ شوید. تنفس عمیق را از یاد نبرید. تنفس عمیق چاره بیشتر چیزهائی است که شما را می‌آزارد.
شاید فقط خسته یا گرسنه یا تشنه‌اید، و جسم و ذهنتان دارد عکس‌العمل نشان می‌دهد. اگر مکث نکنید تا ببینید چه رخ داده است، بسیار آسان می‌توان به تله خستگی و خشم و کلافگی و ناکامی افتاد. آن‌گاه بی‌آن‌که دلیلش را بدانید احساس بینوائی خواهید کرد.
بکوشید با این باور زندگی کنید که حالت طبیعی زندگانی، شادمانی محض است. وقتی حقیقتاً شادمان هستیم، با روح و جانمان در تماسیم. مواقعی که به‌دلیل هرگونه عواطف یا تجربه منفی درد می‌کشیم و رنج می‌بریم، صرفاً نشان می‌دهد چگونه زندگی نکنیم.

منبع : مطالب ارسال شده